در بهمن ماه ۱۳۸۹ و به دنبال جنبش اعتراضی مردم تونس و مصر حکومت حسنی مبارک سرنگون و متعاقب آن پس از یک دوره آشفتگی محمد مرسی به قدرت رسید. در ادامه این دوره از آشفتگیها در مصر بود که رویداد کوچکی محاسبات جدیدی را وارد نگرش استراتژیک ایران کرد و آن عبارت بود از امکان سفر ناوگان جنگی ایران برای یک بازدید دوستانه از کشور دوست و متحد سوریه. تنها راه تحقق این موضوع عبور ناوگان جنگی ایران از تنگه سوئز بود.
ناوهای ایرانی و کانال سوئز
پس از وقوع انقلاب بهمن ۵۷ هیچ نوع کشتی ایرانی از کانال سوئز عبور نکرده بود و هرچند برطبق قوانین مصر عبور کشتیهای جنگی دیگر کشورها به شرط عدم وجود جنگ بین مصر و آن کشورها بلامانع است ولی در هر حال اجازه عبور باید توسط وزارت دفاع مصر مورد تائید قرار میگرفت. به دنبال قطع رابطه دیپلماتیک از سال ۵۷، روابط دو کشور فقط از طریق یک دفتر حافظ منافع اداره میشد. ولی مصر در وضعیت آشفتهای بود و سرانجام اعلام شد که با درخواست عبور کشتیهای جنگی ایران موافقت کردهاست. البته ایران در درخواست خود تصریح کرده بود که کشتیها هیچگونه سلاح اتمی و شیمیایی حمل نمیکنند. سرانجام کشتیها عصر روز اول اسفند ۱۳۸۹ پس از پشت سر نهادن دریای سرخ، از کانال عبور کردند و راهی بندر لاذقیه سوریه شدند. این عبور با اعتراض شدید اسرائیل همراه بود. آویگدور لیبرمن، وزیر خارجه وقت اسرائیل این عبور را «تحریکآمیز» خوانده بود و مقامات کاخ سفید نیز گفته بودند که آن را «تحت نظر» خواهند داشت. از نظر اسرائیل هدف ایران افزایش «حوزه نفوذ» در منطقه بود. طبیعتاً ناوهای ایران برای رسیدن به بندر لاذقیه از آبهای بین المللی و با فاصله امن از آبهای بینالمللی و مجاور نوار غزه و اسرائیل و سپس لبنان عبور کردند تا به سوریه و بندر لاذقیه برسند.
تاریخ این سفر نشان میدهد این عبور به فاصله یک هفته پس از سقوط حکومت حسنی مبارک صورت گرفت و قطعا هرج مرج ناشی از آن ایام در صدور مجوز بی تاثیر نبودهاست. کمتر از دو هفته بعد ناو گشتی «الوند» و کشتی پشتیبانی «خارک» برای دومین بار اجازه یافتند که از کانال سوئز عبور کنند و به ایران برگردند.
دریای مدیترانه و اهداف ایران
در طول نزدیک به هفت سالی که از آن تاریخ گذشته هیچ کشتی جنگی ایرانی دیگری از کانال سوئز عبور نکردهاست. این سوال باقی میماند که چنین عبوری بر اساس کدام ضرورت صورت گرفته و چه نتایجی داشتهاست؟ در تاریخ ایران باستان داریوش در اواخر سده ششم پیش از میلاد اولین بار دستور ساخت آبراهی میان دریای سرخ و دریای مدیترانه را از راه رود نیل صادر کرد تا کشتیهای عصر هخامنشی بتوانند از آن آبراه عبور و به تجارت در مدیترانه بپردازند. اما در قرن بیست و یکم انگیزههای پادشاهان هخامنشی به هیچ وجه انگیزههای مناسبی برای یک حکومت مذهبی نیست تا بخواهد از مسیر نیاکان یک ملت بگذرد و موجب زنده شدن شکوه دوران هخامنشی و به یاد آوردن نخستین منشور حقوق بشر بشود که توسط کوروش کبیر به جهان عرضه شد. گرچه امیر دریادار حبیب الله سیاری فرمانده نیروی دریایی ارتش، در همان موقع این سفر را سفری «معمولی» با پیام «صلح و دوستی به کشورهای جهان» اعلام کرد. اواخر مرداد سال جاری نیز دریادار سیاری که برای گروهی از دانشجویان سخن میگفت تاکید کرد: «ما در تاریخ ملت دریانوردی بودیم و از گذشتههای دور علم و فناوری و دانش آن را داشتیم.»
اما، دریادار سیاری پس از آن بازدید هفت سال پیش گفته بود «در سوریه توافق كرديم تا اين بازديدھای متقابل ادامه داشته باشد و فرماندھان سوری از ما خواستند تا کارشناسان و مسئولان عالی رتبه خود را براي آشنايی با مراكز دريايی جمھوري اسلامیايران به كشورمان اعزام كنند و ھمچنین قرار شد تا ناوگروه کشور سوريه نیز از بنادر جنوبی ایران بازدید داشته باشد.»
هیچ یک از این وعدهها تحقق نیافت و اهداف ایران برای رسیدن به دریای مدیترانه از طریق دریا عملی نشد. به خاطرچالشهای موجود در محیط منطقه ایران نتوانست برنامه منظمی برای استفاده از آبراه سوئز داشته باشد که یک آبراه بینالمللی است و به روی همه کشورهای دنیا باز است. طبیعتا فقدان رابطه دیپلماتیک با مصر، وجود رابطه خصمانه با اسرائیل، و نگرانیهای غرب از اهداف دراز مدت ایران در منطقه ریشه اصلی این عدم موفقیت بودهاست.
کمی بعد با ورود دارو دسته به اصطلاح «خلافت اسلامی» به صحنه عملیاتی منطقه و اشغال مناطقی در سوریه و عراق مناسبات منطقه ای پیچیدهتر شد. همه این عوامل منفی نه تنها تا به امروز تغییر نکرده بلکه شرایط جدیدتری پدید آمده که نیات منطقه ای ایران را زیر سوال بردهاست.
مقاله روز ۲۲ اوت نشریه اسپکتیتور به مجموعه اهداف منطقهای ایران از زاویه جدیدی نگاه میکند. افسانه یا واقعیت، نگاه مقاله تا زمانی که ایران توان اعتماد سازی نداشته باشد برای تصمیم گیرندگان سیاسی که از منظر واقعگرایی به روابط بین الملل نگاه میکنند متقاعد کنندهاست. بخصوص اینکه نگرش جایگزین و یا سیاست اجرایی جایگزینی که بتوانند این ابرها را از افق روابط منطقه ای ایران پاک کند، وجود ندارد. نویسنده مقاله ایمن جواد التمیمی– فارغ التحصیل آکسفورد و پژوهشگر میدل ایست فوروم – معتقد است که تداوم عقب نشینی نیروهای خلافت اسلامی در عراق و سوریه باب گفتوگوی جدیدی را میگشاید که در حقیقت اندیشهای است که وضعیت امروز را به سفر دریایی ناو جنگی ایران به سوریه در سال ۸۹ متصل میکند: «مسیرزمینی ایران به مدیترانه از طریق عراق و سوریه».
التمیمی به مقاله نهم ژوئن نیویورکر به قلم دکتر فیلکین اشاره میکند که در آن در باره راه جدید ایران به سواحل مدیترانه ای سوریه بحث شدهاست. نویسنده این مقاله از قول مقامات دولت اقلیم کردستان مینویسد که ایرانیها میتوانند از مرز خود تا مدیترانه را بدون مانع طی کنند. مقامات کردستان به نویسنده نیویورکر گفته اند در سال ۲۰۱۲ دولت اقلیم کردستان با تقاضای ایران مبنی بر استفاده از خاک کردستان برای رسیدن به سوریه مخالفت کردند ولی امروزه وضعیت تغییر کرده و ایران بدون عبور از کردستان عراق میتواند به سواحل مدیترانه دسترسی داشته باشد. ایرانیها با متصل کردن گروههای مورد حمایت خود شامل حزب الله در لبنان، رژیم بشار اسد در سوریه، و دولت تحت نفوذ ایرانیها در عراق، توانسته اند خط زمینی ایران - مدیترانه را تشکیل دهند و اکنون کردها خواهان مداخله پرزیدنت ترامپ برای مسدود کردن این «جاده ایرانی» هستند. خط زمینی فوق الذکر همان مسیری است که به عنوان بخشی از هلال شیعی نیز شناخته میشود.
جغرافیای استراتژیک هلال شیعی از ایران شروع و با عبور از عراق، سوریه، و لبنان به نوار غزه میرسد. در شرایط فعلی این مفهوم فقط جنبه نظری و سیاسی دارد و فاقد یک ساختار ملموس جغرافیایی است. مثلث سنی نشین عراق (حد فاصل بین تکریت، بغداد، فلوجه و رمادی) و مناطق سنینشین شرق سوریه در مقابل خط زمینی هلال شیعی سدبندی موثری ایجاد کرده و جلوی خطوط مواصلاتی هلال شیعی را میگیرند. دو سوم سرزمینهای شمال دره فرات که شرق سوریه و غرب عراق را از هم جدا میکند جمعیتی یک پارچه عرب و سنی دارد.
یکی دیگر از موانع بالقوه بر سر راه زمینی ایران
سوریه کردهای سوریه هستند که کانتونهای بخش شمال شرقی سوریه را تشکیل و تحت کنترل دارند. یگانهای مدافع خلق (ی پ گ)، در این مناطق مورد حمایت آمریکا قرار دارند هرچند که ترکها به شدت با آنها مخالف هستند و آنها را وابسته به حزب کارگران کردستان ( پ.ک.ک) و تروریست میدانند.
برخی دیگر از مناطق شرق سوریه و غرب عراق که صد در صد کُـرد نیستند دارای ترکیبی از جمعیت ترکمن، مسیحیان آسوری، و یزیدیها هستند که هیچیک نسبت به رهبری شیعیان از تهران و یا تشکیل هلال شیعی همدلی ندارند. در همین مناطق است که نیروهای دموکراتیک سوریه بخصوص آنهایی که نفرات قابل ملاحظهای از اعراب سنی مذهب را جذب کردهاند در حمایت هوایی نیروهای آمریکایی قرار دارند و مانع مهمی در برابر طرح تهران برای منطقه محسوب میشوند.
تا کنون آمریکا با تجزیه سوریه یا عراق موافقت نشان ندادهاست اما اگر از طرح تجزیه سوریه و عراق حمایت شود آنگاه تاریخ شاهد جنگی داخلی بین اعراب سنی و شیعه خواهد بود و خودبهخود سنیها در مقابل نفوذ ایران در امتداد هلال شیعی سد بندی خواهند کرد و همین پای ایران را به جنگی در منطقه خواهد کشاند که پایان و نتایج آن قابل تصور نیست. دمشق و بغداد خواهان حفظ تمامیت ارضی سوریه و عراق هستند. برای این کار دولت عراق مایل است در مثلث سنی نشین (حد فاصل بین تکریت، بغداد، فلوجه و رمادی) حاکمیت ملی را با اقتدار کامل اعمال کند تا زمینههای شورش داخلی به انگیزه سنی و شیعه کاملاً از بین برود و گروه یاغی دیگری مانند خلافت اسلامی ظهور نکند.
نباید فراموش کرد که ورود روسیه به عنوان قدرت تاثیرگذار بر مسایل و اختلافات منطقه از فاکتورهای مهمیاست که باید در این بازی استراتژیک درنظر گرفته شود. روسیه کوشش خواهد کرد رژیم اسد پا برجا بماند و هر دو کشور ایران و سوریه پایبند و نیازمند و حتی خواهان ایفای نقش فعال روسیه در این منطقه باشند. با این حساب، شاید تداوم منازعه در خاورمیانه بهترین انتخاب روسیه باشد.
تغییر جهت راه ایران به مدیترانه
اما روزنامه گاردین در ماه مه با توجه به موضع حمایتی آمریکا از «ی.پ.گ» به تغییر مسیر ایران برای رسیدن به مدیترانه پرداختهاست. به نظر نویسنده گاردین، ایران برای رسیدن به سواحل مدیترانه ۲۲۵ کیلومتر به سمت جنوب تغییر مسیر داده تا با نقاطی که نیروهای آمریکا برای جنگ با داعش در آن متمرکز هستند اصطکاک پیدا نکند. در حقیقت بر اساس نقشهای که گاردین منتشر کرده کریدور جدید ایران پس از عبوراز نقاط مرزی وارد عراق شده به سمت باکوبه در شمال بغداد و از آنجا ضمن عبور ازتلعفر به میادین و دیرالزور و سپس به دمشق و حمس و سپس از حمس به بندر لاذقیه در ساحل مدیترانه میرسد. گاردین مدعی است دستور تغییر کریدور توسط قاسم سلیمانی فرمانده نیروهای قدس صادر شدهاست. گاردین به نقل از مقامات اروپایی میگوید ایجاد این راه از سال ۲۰۱۴ به تدریج شکل گرفته و هدف آن نقل و انتقال کالا و مسافر بین ایران و مدیترانه است. این مسیر میتواند حضور ایران را در سرزمینهای اعراب متحول کند. تقریبا کلیه منابع خارجی سرنخهای این مسیر استراتژیک را در کنترل نیروهای قدس و فرمانده آن قاسم سلیمانی میدانند.
موضع مقامهای ایرانی
وقتی به منابع ایرانی نگاه میکنیم سخنان محمد کاظمینماینده مردم ملایر در مجلس شورای اسلامیرا در مورد توسعه خطوط راه آهن غرب کشور در ارتباط مستقیم با این طرح میبینیم . به گزارش خبرگزاری ایسنا، نماینده ملایردر بازدیدی که روز پنجشنبه ۱۸ آذرماه ۹۵ از راه آهن ملایر داشت ضمن آرزوی تحقق هرچه زودتر پروژه اعلام کرد: «راه آهن غرب کشور از اراک آغاز میشود سپس به کرمانشاه و بندر لاذقیه در سوریه میرسد».
توضیحات نماینده مردم ملایرکه رئیس کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس شورای اسلامی هم هست، روشن نمیکند در حالیکه شبکه راههای داخلی نیازمند توسعه و مرمت همیشگی هستند اینکه شبکه راه آهن ملی کشور با عبور از کشور ثانی (عراق) در کشور ثالت (سوریه) به سواحل دریای مدیترانه برسد چه مشکلی را حل میکند و چگونه عملی خواهد شد؟ دو سال پیش از آن نیز اظهارات مشابهی توسط سید مسعود نصر آزادانی معاون ساخت و توسعه راه آهن مطرح شده بود که میگفت «مسیر ریلی به راه آهن عراق و از آنجا به بندر لاذقیه سوریه و آبهای آزاد دریای مدیترانه و اروپا متصل میشود».
این اظهارات که از دوسال پیش به طرق مختلف مطرح شده توسط ناظران خارجی و کشورهایی که نگران اهداف دراز مدت ایران هستند بیش از هر چیز ترجمان نیات ایران را برای رسیدن به دریای مدیترانه است آن هم در شرایطی که دست کم به صورت همزمان بیش از ۴۰ درصد خاک سوریه و عراق در اشغال نیروهای داعش بودهاست. امروزه نیز هنوز بخشهایی از نقاط کلیدی این کریدور تحت کنترل داعش است. خبرگزاری مهر ضمن انتقاد از اینکه بهرهبرداری پروژه راه آهن غرب کشور ۲۷ سال طول کشیده و پنج دولت را به خود دیدهاست، خبر از افتتاح بخش داخلی آن تا کرمانشاه را ظرف سه ماه آینده منتشر کردهاست. البته معلوم نیست وقتی ۶۰۰ کیلومتر راه آهن ۲۷ سال طول کشیدهاست عبور آن از عراق و سوریه و اتصال آن به «دریای مدیترانه و اروپا» چند قرن دیگر طول خواهد کشید؟ در عوض طرح اینگونه ادعاها به اندازه کافی به وجه بینالمللی ایران آسیب رساندهاست.
تعارض و تجمیع منافع
بهاستناد مقاله اسپکتیتور که در بالا به آن اشاره شد، قبل از جنگ داخلی سوریه مسیر زمینی ایران به سوریه و لبنان از طریق عراق به صورت تئوری وجود داشت، اما، ایران برای حمایت از نیروهای تحت نفوذ خود و رساندن ملزومات پشتیبانی عمدتا از راههای هوایی استفاده میکرد. همین شیوه امروز نیز ادامه دارد و در کل آمریکا و متحدینش نمیتوانند جلوی استفاده از راههای هوایی را بگیرند. اما برای ایران در صورتی که راههای هوایی دسترسی به گروههای تحت نفوذش در منطقه مسدود شود «وجود یک راه زمینی جذابیت دارد». اما چنین راهی برای حمل و نقل وسایل پشتیبانی نظامیبا توجه به موانعی که شرح داده شد و حضور نیروهای خلافت اسلامی بخصوص در مناطق بیابانی بین عراق و سوریه امری ساده و خالی از خطر نیست. به همین دلیل منفعت نیروهای مورد حمایت ایران در حرکت به سمت شرق سوریهاست. منافع خود سوریه نیز در کنترل آن مناطق و باز کردن راههای مواصلاتی با عراق است. برخی منابع مهم کشاورزی سوریه در مناطق شرقی برای بقای مملکت ضروری است. در غیر اینصورت رژیم سوریه بیش از پیش به متحدینش روسیه و ایران وابسته خواهد شد.
شبهنظامیان شیعه عراقی نیز منطق خودشان را برای حمله به مناطق غرب عراق دارند که در مجاورت مناطق شرق سوریه قرار میگیرد. نویسنده اسپکتیتور از قول جعفر الحسینی سخنگوی گروه کتائب حزب الله نقل میکند که اتصال نیروها در دوطرف مرز «با تامین امنیت مرز عراق، ممانعت از جابجایی افراد مسلح [خلافت اسلامی]، به آزاد شدن سرزمین سوریه کمک میکند و بخشی از باور ما است که نبرد سوریه و عراق مشترک است».
این مقاله کوشیدهاست برخی از پیچیدگیهای استراتژیک منطقه را برای بحث بیشتر مطرح کند. هریک از بازیگران منطق و منفعت و اهداف دراز مدتی را دنبال میکنند که الزاماً با سایر بازیگران یک نیست و حتی در مواردی متعارض با دیگری و یا تهدیدی برای دیگران است. اهدافی مانند جاده زمینی به مدیترانه، ضمن اینکه بسیار جاه طلبانه و خارج از حدود و تواناییهای اقتصادی و صنعتی ایران است، شاید در زمان صلح متضمن منافع اقتصادی چندین کشور باشد ولی در شرایط جنگی فعلی تنها به عنوان تهدیدی برای سایر کشورها تعبیر میشود و میتواند به خصومتهای منطقه دامن بزند. در حالیکه همین هدف در صورت وجود روابط دوستانه با کشورهای منطقه میتوانند به صورت یک پروژه بزرگ منطقه ای تعقیب و متضمن منفعت کلیه ملتهایی باشد که در مسیر آن قرار میگیرند.
————————————————
جلیل روشندل استاد علوم سیاسی و امنیت بین المللی در دانشگاه اایالتی کارولینای شمالی است.
یادداشتها، نظرات و آرای نویسندگان خود را بازتاب میدهند و بیانگر دیدگاهی از طرف رادیو فردا نیستند.