دوگانههای معمول سیاست ایران مانند اصلاحطلب-اصولگرا، تندرو-میانهرو، روحانی-سپاه، دولت پنهان-دولت مستقر و ... یکی از الگوهای معمول در تحلیل سیاست ایران است. چنین دوگانههایی در ماجرای سرنگونی هواپیمای مسافربری اوکراینی نیز به نوعی خودش را نشان میدهد.
در ماجرای سرنگونی این هواپیما یک گزاره در حال تقویت این است که دولت حسن روحانی به طور کامل در جریان سرنگون شدن هواپیما با موشک نبوده و پس از اطلاع یافتن، به دلیل تهدید به استعفای حسن روحانی بوده که سپاه ناچار شده است مسئولیت را بپذیرد و حمله موشکی را بپذیرد.
گزارش تازه روزنامه نیویورک تایمز که در رسانههای فارسیزبان و شبکههای اجتماعی بازتاب یافته نیز بر این محور استوار است.
فارغ از بحث درباره درست بودن یا نبودن چنین روایتی، چند سوال ساده وجود دارد که نشان میدهد این تصویرسازی تا چه اندازه بیهوده است.
از صبح روزی که هواپیمای اوکراینی سقوط کرد، در شبکههای اجتماعی فارسی و انگلیسی گمانهزنیهایی گستردهای درباره شلیک موشک به هواپیما وجود داشت. آیا مسئولان رسانههای دفتر حسن روحانی و مشاورانی چون حسامالدین آشنا که در توئیتر فعال هستند، هیچ گزارشی از این گمانهزنیها به رئيسجمهوری ایران نداده بودند؟
یک روز پس از این فاجعه، رسانههای جهان به نقل از مقامهای آمریکا گزارش دادند که هواپیما توسط ایران ساقط شده است. آیا حسن روحانی در جریان این گزارشها قرار نگرفته است؟ به طور معمول رئيسجمهور ایران از طریق چند بولتن خبری در جریان اطلاعات و اخبار روزانه قرار میگیرد، آیا در این گزارشها اشارهای به این موارد نشده بود؟
بیشتر در این باره: سقوط هواپیما و شش تناقض سپاه: موشک کروز از کجا پیدا شد؟فرض میکنیم که رئيسجمهوری ایران در جریان این اطلاعات بوده است ولی پس از پیگیری مقامهای نظامی به او اطلاعات دقیق را ندادهاند یا دیر اطلاع دادهاند. سوال ساده و مهمتری وجود دارد: آیا حسن روحانی و مقامهای دولتی در جریان نبودهاند که در شب حمله موشکی سپاه، هواپیماهای مسافربری اجازه پرواز داشتهاند؟ آیا اجازه پرواز جز با همکاری و هماهنگی مقامهای دولتی مقدور بوده است؟
از قضا بحث کلیدی و مهم روزهای اخیر این است که حکومت ایران با اجازه پرواز دادن به هواپیماهای مسافربری قصد داشته است که یک سپر انسانی یا مانع بازدارنده برای واکنش احتمالی آمریکا به حمله موشکی سپاه ایجاد کند.
آیا در این مسیر هم دولت روحانی بیاطلاع بوده است؟ به احتمال زیاد پاسخ به این سوال منفی است، چون اجازه پرواز هواپیماهای مسافربری در اختیار سازمان هواپیمایی کشوری است یا حداقل این سازمان میتواند نقش مهمی در این زمینه بازی کند.
دولت روحانی اگر واقعا از این موضوع هم بیاطلاع بوده یا اینکه درخواست داده هواپیماهای مسافربری در آن شب پرواز نکنند ولی سپاه یا رهبر جمهوری اسلامی مخالفت کردهاند، میتوانست در اطلاعیه یا سخنان پس از آن، اشارهای به این موضوع بکند.
اگر اشاره نمیکند یا اینکه در اجازه پرواز دادن به هواپیمای مسافربری شراکت و مشارکت داشته، در واقع شریک اصلی این فاجعه است و بیاطلاعی یا کماطلاعی بعدی، هیچ تغییری در تصویر و موقعیت کلی دولت ایجاد نمیکند.
در گام دوم، ارزیابی این موضوع که دولت مطلع روحانی چه کرده هم حائز اهمیت است. حسن روحانی پس از افشای این موضوع گفت که خطای فردی نبوده و باید بررسی شود. آیا این گزاره جدی گرفته شده است؟ خیر. در نهایت ظریف، وزیر خارجه دولت روحانی گفت فردی که به اشتباه شلیک کرده، در زندان است و به این موضوع هم به عنوان یک دستاورد نگاه کرد. یعنی ماجرا را در حد همان خطای فردی نگه داشت و پذیرفت.
رئيسجمهوری ایران همچنین درخواست داد که برای بررسی موضوع یک دادگاه ویژه تشکیل شود، به این درخواست هم اعتنایی نشد و پرونده با سرعت بسیار کند و به صورت کاملا محرمانه در سازمان قضایی نیروهای مسلح در حال رسیدگی است.
از سوی دیگر مقامهای اوکراینی و کانادایی بارها درخواست کردهاند که جعبه سیاه برای بازخوانی به کشوری مثل فرانسه فرستاده شود. حکومت ایران مخالف این موضوع است و مسئول اعلام این مخالفت هم دولت روحانی و وزارت راه و شهرسازی شده است.
به عبارت دیگر دولت در تداوم وضعیت مبهم و عدم انجام تحقیقات مستقل و شفاف که مورد توجه و درخواست جامعه بینالمللی است، شریک، همراه و سخنگوی سپاه پاسداران است.
دولت روحانی همان زمان که ادعای بیاطلاعی میکرد، در فراهمسازی مقدمات این فاجعه یعنی اجازه پرواز دادن به هواپیماهای مسافربری شریک اول سپاه بود و اکنون که از همه چیز مطلع است، در رد گم کردن و ایجاد مانع برای تحقیقات مستقل و شفاف، شریک اول سپاه است. این شراکت آشکار و مداوم، هرگونه دوگانهسازی دولت -سپاه را بیارزش و فاقد توجه میکند.
این دوگانههای تکراری در حال حاضر حتی قدرت تصویرسازی از صحنه سیاست داخلی ایران را هم ندارند، تحلیل که به کنار. مهمترین کاربرد این دوگانهها دادن آدرس اشتباه یا آشفتهکردن درک مخاطب از واقعیتی که رخ داده، است.