قانون مبتنی بر شرع اسلام به مرد اجازه ازدواج مجدد همزمان با ازدواج پیشین خود را میدهد. مرد میتواند همزمان که همسر و فرزندانی دارد حتی تا چهار همسر رسمی دیگر برگزیند. چیزی که فعالان حقوق زنان و حقوق بشر سالهاست به آن معترضند. حالا عدهای هم میپرسند این وسط مسئولیت اصلی با کیست؟ قانونگذار؟ مردی که به ازدواج همزمان اقدام میکند یا زنی که وارد زندگی زنی و خانوادهای دیگر میشود؟
حسین قاضیان، جامعهشناس میگوید نهاد خانواده دیگر پاسخگوی نیازهای انسان امروز نیست و در این نهاد ناکارآمد نه مرد مقصر است و نه زن دوم. محبوبه عباسقلیزاده، فعال حقوق زنان اما مسئولیت اصلی را با مرد میداند و میگوید این مرد است که با بیمسئولیتی اخلاقی چنین بحرانی تولید میکند.
Your browser doesn’t support HTML5
به عنوان پرسش اول من فکر کردم اصلاً نگاه کنیم به این موضوع که ازدواج همزمان مردان چه عواقبی را برای خانواده، برای خود مرد و برای زن دوم و سوم و چهارم و همسر اول آن مرد میتواند داشته باشد؟ آقای قاضیان بد نیست که با شما آغاز کنیم.
حسین قاضیان: اول باید ببینیم با چه چیزی مخالف هستیم. وقتی از ازدواج دوم صحبت میکنیم آیا از یک نوع ازدواج صحبت میکنیم یا از چیزهای بسیار متفاوتی صحبت میکنیم که آنها را تحت عنوان ازدواج دوم میگنجانیم ولی در واقع به این ترتیب از تنوع وسیع این ازدواجها غافل میمانیم؟ و به این ترتیب ممکن است به دام کلیشهسازی از این نوع ازدواج بیفتیم و به جای اینکه طیفی از انواع ازدواجهایی را که در درون این پدیده میگنجد در نظر بگیریم، فکر کنیم فقط یک نوع از ازدواج دوم داریم و آن هم فقط یک پیآمد دارد و آن پیآمد هم معمولاً این است که یک زنی زن اول است و تحت ستم قرار گرفته و زن دومی است که ناچار است پنهان باشد و مردی است که عیاشصفت و تنوعطلب است و درواقع دو زندگی را خراب کرده است.
این معمولاً تصویری است که ما داریم و پیآمدها را هم طبق آن تصویر نگاه میکنیم ولی وقتی به واقعیات جامعه خودمان نگاه میکنیم با طیف بسیار متنوعی روبهرو هستیم و پیآمدهای متنوعی هم ممکن است روبهرو باشیم. یعنی از آدمهایی که ممکن است خیلی خوشبخت باشند و بعضا من و شما هم به عنوان آدمهای سرشناس آن جامعه آنها را بشناسیم که مردی است که دارد با دو زن زندگی میکند یا زنانی که در این ماجرا به قتل رسیدهاند، خودکشی کردهاند، زندگیهاشان از هم پاشیده و چیزهای دیگر.
شما میدانید در برخی از مناطق کشور ما چون هنوز واحد تولید اقتصادی از واحد کار خانگی جدا نشده، زن یک نیروی کار اقتصادی و تولیدی محسوب میشود. بنابراین گاهی این زنان برای کاهش حجم کار روزانهای که دارند حتی ممکن است متقاضی باشند برای اینکه مرد برود زن دوم بگیرد. خب این را نمیشود در آن تصویر کلیشهای که ما داریم گنجاند. زمینههای فرهنگی هم که این اتفاق در آن میافتد مهم است بنابراین همه اینها را که در نظر بگیریم میبینیم که ما با طیفی از انواع ازدواجهای دوم مواجه هستیم و در هر مورد اینها باید جداگانه بررسی کرد.
خانم عباسقلیزاده آقای قاضیان تصویری را ارائه دادند که با تصویری که در جامعه ایران به صورت غالب از آن صحبت میشود متفاوت است و این تصویر نه تنها خیلی آن را فاجعهبار نمیبیند که ممکن است پیآمدهای مثبتی را هم برای آن در نظر بگیرد. شما چه نگاهی دارد در برابر این نگاه؟
محبوبه عباسقلیزاده: آن تصویر غالب تصویر کلیشهای نیست. این تصویری است که از فرهنگ ایرانی آمده بیرون و از طریق تجربههای متمادی که بخصوص بعد از دوران مدرن در ایران وجود داشته [ساخته شده]. داشتن زن دوم در ایران از نظر فرهنگ عمومی امر پسندیدهای نیست. هیچ کس حاضر نیست که افتخار کند که زن دوم مردی است یا مردی با افتخار بگوید که من زن دوم دارم. منظور این است که فرهنگ جامعه لابد یک تجربهای داشته که بر اساس آن دارد این را نقد میکند.
کلاً اگر ما بخواهیم جامعه مردسالار را شناسایی کنیم، این جامعه جامعهای است که حق مردان در آن بیشتر باشد و مردان حقی را داشته باشند که زنان ندارند و یکی هم همین مسئله چندهمسری و داشتن همسر دوم است. مادامی که این یک حق مسلم مردانه است نه من بلکه فکر میکنم همه زنان و کلاً فکر میکنم جامعه ایران اخلاقاً با این موضوع مشکل دارند.
آقای قاضیان چهگونه در شرایطی که این حق به صورت یکطرفه به مردان داده شده میتواند پیآمدهای مثبت هم داشته باشد؟ یعنی یک امر نابرابر آیا اساساً میتواند پیآمد مثبت داشته باشد؟ به این معنی که خب یک حقی را دارد از زنان میگیرد و مطلقاً در اختیار مردان قرار میدهد.
قاضیان: ببینید من اینجا در مقام موافقت یا مخالفت با ازدواج دوم در ایران نیستم. بحثم این است که تصویری که از این ازدواج در ایران ساخته شده یک تصویری است که کلیت پیدا کرده. من در اصطلاح فنی به این میگویم کلیشهسازی. اما این تصویر کلی بیانگر تنوع واقعیت نیست ولی اگر بحث حق و برابری مطرح شود خب خیلی واضح است که در جامعهای که زنان چنین امکانی ندارند که بتوانند شوهر یا شریک دوم و چندم داشته باشند طبیعی است که این نابرابری وجود دارد.
عباسقلیزاده: من نمیدانم این نوع جامعهشناسی که آقای قاضیان دارند چهقدر میتواند اخلاق، فرهنگ و رابطه قدرت را نادیده بگیرد و بیاید فقط آن چیزی را که وجود دارد نگاه کند. و حتی درباره آن چیزی که وجود دارد ما از کجا میدانیم؟ از کجا میدانیم آقای قاضیان آن خانوادههایی که شما میگویید خوشحالند [واقعاً خوشحالند]. شما آیا هیچ فکتی دارید؟ با آنها مصاحبه کردهاید؟ به آنها دسترسی داشتید؟ چند خانواده این طوری وجود دارند؟
من فکر میکنم مادربزرگها و بهزور مادرهای ما بودند که زن دومی را تحمل کرده یا زن دوم بودهاند اما از آنها هم اگر سؤال کنید به خاطر آن قدرت مردانه که در خانواده وجود داشته مسامحه میکردند یا به خاطر بچههاشان کوتاه میآمدند. اصلاً من نمیدانم شاخص خوشبخت بودن چیست در خانوادهای که شما میگویید؟ آنچه وجود دارد و ما میتوانیم به آن استناد بکنیم این است که مردی پول داشته و به هر دلیلی -یا زنش مریض بوده یا مرد دنبال این بوده که تنوع بیشتری به زندگی بدهد یا عاشق زن دیگری شده- و زن دومی را وارد زندگی کرده که این زندگی، به هر طریق زندگی برابری نیست و در زندگی نابرابر محور اصلی نابرابری مردی است که آن وسط است.
قاضیان: من میتوانم یک نکتهای را بگویم؟
بله خواهش میکنم.
قاضیان: اینجا صحبت بر سر این نیست که در این زندگیها زنان راضی و خوشبختند یا خوشحالند. اتفاقاً تفاوت نگاه جامعهشناسی علمی با نگاه فرهنگی یا اخلاقی یا ارزشی یا مذهبی در همین جاست. ما توصیف میکنیم بدون اینکه ارزشگذاری کنیم. بدون اینکه بگوییم زن دوم داشتن مفید است یا غیرمفید. چون مفید و غیرمفید در ارتباط با هدفهای هر شخص مطرح میشود. بنابراین جامعهشناسی در این مورد یا در مورد این که چیزی خوب است یا بد نمیتواند نظری بدهد.
این نهاد با وجود اینکه پنهان است، با وجود اینکه با آن مخالفت میشود اما توانسته در این جامعه دوام بیاورد. برای اینکه یک عده از زنان این را عملاً و به هر دلیلی پذیرفتهاند. تحت تأثیر آگاهی کاذبی که ایدئولوژی پدرسالارانه تولید میکند و موقعیت برتر مردان را به زنانی که در موقعیتی غیر از آن هستند میفروشد و آنها تصور میکنند در موقعیتی قرار دارند که مردان دارند به آنها القا میکنند. این توضیح مسئله ایدئولوژی یا آگاهی کاذبی است که در نظام پدرسالاری تولید میشود و همه آن را مصرف میکنند و سعی میشود به عنوان واقعیت همگانی توزیع شود در حالی که این واقعیتی است که مردان به خاطر قدرت برتری که در تولید ایدئولوژی دارند آن را تولید میکنند و آن را به عنوان واقعیت همگانی جا میزنند. مطالعات زیادی در این زمینه انجام شده، تکنگاری شده، قومنگاری شده، مطالعات انسانشناسی وجود دارد و میتوان به آنها مراجعه کرد.
خانم عباسقلیزاده من برمیگردم به شما و جملهای که خطاب به آقای قاضیان گفتید که مسئولیت اصلی با مرد است در این موضوع. این من را میبرد به این پرسش که اتفاقاً خیلی هم مطرح است و آن اینکه در شکل گرفتن یک چنین پدیده و شرایطی، اگر بخواهیم نقشها را بررسی کنیم آیا آن مردی که ازدواج همزمان دوم، سوم یا هر چندم میکند مقصر است یا زنی که وارد زندگی زن دیگری میشود؟ یا قوانینی که از این وضعیت حمایت میکنند؟ واقعاً مهمترین نقش را به کدام یک از اینها میتوانیم بدهیم در این بحث؟
عباسقلیزاده: در درجه اول من فکر میکنم مهمترین نقش را مرد دارد به دلیل اینکه حتی اگر آن قوانین وجود نداشته باشند که حمایت کنند مرد میتواند از اعتبارات دیگری که جامعه مردسالار به او میدهد استفاده کند برای این که وارد رابطه با زن دوم شود کما اینکه ما در کشورهای دیگر میبینیم این قضیه را. بنابراین موضوع اول مرد است…
خب خانم عباسقلیزاده در کشورهای دیگر این را در مورد زنان هم میبینیم. یعنی زنان هم رابطه خارج از ازدواج را تجربه می کنند.
عباسقلیزاده: درست است این کار را میکنند. اما میزانی که در مورد مردان هست -بر اساس مشاهدات خودم - مردان همیشه تمایل بیشتری داشتهاند که بخواهند بهراحتی وارد رابطه شود و بهراحتی تعهدات خودشان را زیر پا بگذارند. این قوانین نیست که این مجوز را برای مرد حلال میکند. این مردی است که این قوانین را بازتولید میکند و در سیستم اجتماعی نگه میدارد. خیلی قوانین مختلفی وجود دارند یا قوانینی در شرایط مختلف به وجود آمدهاند و از بین رفتهاند ولی ما میبینیم که این قانون سالهای سال است که مانده به دلیل اینکه مردان نیاز داشتهاند که به این قانون مشروعیت بدهند و زن دوم یا سوم بگیرند.
از نظر اخلاقی این تکلیف یا مسئله زن نیست که مرد زن دارد یا ندارد این مسئله مرد است. مسئله زن از نظر خودش این است که به مردی علاقهمند شده و میخواهد با این مرد رابطه قانونی داشته باشد به دلیل اینکه نمیخواهد حق و حقوقش به عنوان معشوقه زیر سؤال برود یا اصلاً نادیده گرفته شود اگر که بچهدار شد و آنجا این مرد هست که باید بگوید بابا من زن دارم نمیشود یا بتواند با زن اولش به طور واضح صحبت کند.
میخواهم بگویم آن نقش و محور اصلی در این رابطه مرد است. محور اخلاقی که باید انتخاب کند مرد است، این مسئله زن دوم نیست.
آقای قاضیان برخلاف خانم عباسقلیزاده عدهای هم هستند که شاید کم هم نباشند که میگوید بسیار خوب مرد این نقش را دارد اما زن دوم که وارد زندگی زن دیگری میشود، چرا میپذیرد که وارد زندگی زن دیگری شود؟ چرا همان طور که ایشان گفتند مسئله اخلاقی ندارد با این مسئله؟
قاضیان: ببینید ممکن است وقتی مورد به مورد بررسی میکنیم بتوانیم در این مورد بگوییم که زن نقش اصلی را داشته، در آن یکی مورد مرد و همین طور الی آخر. اما وقتی همه اینها را روی هم جمع میزنید و یک تصویر کلیتری میخواهیم از ماجرا داشته باشیم وضعیت خیلی متفاوتی پیش میآید. به این مفهوم که ما به جایی میرسیم که مثل اینکه باید عملاً یک اعتراف بکنیم و آن اعترافی است که برای جامعهها و فرهنگهای مدرن خیلی سخت است که بخواهند بگویند این الگوی خانواده هستهای تکهمسری ناهمجنسگرا کار نمیکند.
میبینیم افراد میروند سراغ شریک دوم، خیانت اتفاق میافتد، طلاق اتفاق میافتد و جدایی و طلاق عاطفی اتفاق میافتد. همیشه در جامعهها این طوری است که این نهادها برای این درست میشوند که یک کارهایی انجام بدهند تا یک نیازهایی را برطرف کنند. مثلاً نیاز به روابط عاطفی، جنسی یا تولید مثل و امثال اینها نهاد خانواده را تولید کرده. اگر اینها درست کار نکند که این نیاز برطرف نمیشود، میرود از جاهای دیگر شروع میکند سربرآوردن. خب کار نمیکند. چون میخواهد دائماً تأکید که این واحد باید تکهمسری و تکشریکی باشد و ضمناً ناهمجنسگرا باشد. خب هیچ کدام اینها در عمل کار نمیکند. یعنی آدمها وقتی خودشان را یک ذره از زیر بار این فشار و تجاوز فرهنگ و تمدنی که روی آنهاست بیرون بیاورند و خودشان راسا تصمیم بگیرند و بگذارند عواطف و احساساتشان آزادانه در دشتی بدون این فشارهای تمدن مدرن رها شود و برود، خب ممکن است به کسی دل ببندند که همجنسشان باشد یا شریکی داشته باشد و الی آخر.
خب اینها باید چه کار کنند؟ در عمل اتفاقهایی که میافتد همینهایی است که ما شاهدش هستیم. منجر به قتل میشود، ممکن است که هر دو طرف را نابود کند، ممکن است که خیانت اتفاق بیفتد و خیلی اتفاقات دیگر. دلیلاش این است که آن نهاد کار نمیکند. این آن واقعیت بزرگتر است که آدمها را وادار میکند به شیوههای جایگزین بیرون از این نهاد ناکارکرد خانواده امروزی متوسل شوند.
خب آقای قاضیان همچنان سؤال من بر جای خود باقی میماند. بهرغم این که شما گفتید که مسئله بزرگتری وجود دارد و آن این که نهاد خانواده کارایی ندارد ولی همچنان نکتهای بر سر جای خودش است و آن این که خانم عباسقلیزاده معتقد هستند که در این ساختار ناکارآمد این مرد است که محور قرار میگیرد و ناکارآمدی را تشدید میکند اما عدهای میگویند نه این زن دوم است. من میخواهم که به این موضوع هم شما پاسخ بدهید لطفاً.
قاضیان: ببنید اینجا دوباره آن وقت باید قائل به تفکیک شویم و هر مورد را جداگانه بررسی کنیم. زنی که دسیسه میکند و وارد یک زندگی دیگر میشود خب این خیلی فرق دارد با زنی که دل میبازد به مردی که اتفاقا آن مرد همسری دارد. این فرق میکند با مورد اول و قابل مقایسه نیستند.
مورد دوم یک وضعیت تراژیک است و هیچ کس گناهکار نیست در این زمینه. به دلیل این که دل باختن امری است غیرارادی و اتفاق افتاده و حالا از بخت بد آن زن این مرد همسری دارد و اگر وارد این زندگی بشود ممکن است آن زن دیگر هم تحت تأثیر قرار بگیرد. این فرق دارد با کسی که با دسیسه علیه حتی آن زنی که زن ازدواج اول است میخواهد یک کانون خانوادگی را از هم بپاشد. وگرنه چه جای سرزنش کسی است که فقط از روی احساسات و عواطفاش دل باخته؟ ما از لحاظ اخلاقی در جامعه خودمان عملا اینها را محکوم میدانیم به دلیل این که آن اخلاقیات، اخلاقیات نهاد خانواده تکهمسر و تکشریک است.
خانم عباسقلیزاده ممکن است که مخاطبان ما در اینجا در واکنش به صحبتهای آقای قاضیان این نکته را مطرح کنند که بسیار خوب نهاد خانواده در جهان امروز ناکارآمد است اما همین نهاد ناکارآمد به هر حال یک راههای برونرفتی هم گذاشته ازجمله این که وقتی شما به کسی دل باختید و دل باختن هم امر ارادی نیست، از ازدواجتان خارج شوید، مسئولیت و رنجها و دردسر این موضوع را بپذیرید و قضاوتها را قبول کنید و از آن ازدواج خارج شوید و رابطه دیگری را آغاز کنید؛ چون دل باختهاید و دل باختن شما محکوم نیست.
عباسقلیزاده: دقیقاً. همین خانواده تکهمسری دگرجنسگرا وقتی که قوانین دموکراتیک داشته باشد و حقوق برابر بین زن و مرد باشد به هر دو این توانایی را میدهد که تصمیم بگیرند خانواده را ترک کنند. خب خیلی سخت است. آدم باید هزینه عاشق شدن را هم بدهد. با این که به همسرش اعتراف کند. زن و مرد با هم صحبت میکنند یا به هر حال این اعتراف بهسختی صورت میگیرد و جدا میشوند از همدیگر. اینها چیزهایی است که ما در جهان مدرن میبینیم. چیزی که هست در جهان مدرن، خانواده تکهمسر حتی دگرجنسگرا آن قدر دستش باز هست که سلامت اخلاقی را رعایت کند.
من اصلاً دارم از یک اخلاق فمینیستی میگویم. اخلاقی است که از جهان زنانه بلند شده و آن اخلاق این است که ما جرئت داشته باشیم انتخابهامان را در جامعه عنوان کنیم. جرئت داشته باشیم بگوییم که هی من عاشق کس دیگری شدهام و میخواهم از خانوادهام جدا شوم و این حق و حقوق من است و در مورد بچهها و شوهرم هم متأسفم. یا به هر ترتیبی تلاش کنم که آن رابطه عاشقانه را رها کنم ولی اینکه بیایم یک بام و هوا هر دو را نگه دارم مال زمانی است که واقعاً نمیخواهم در مورد هیچ چیز هزینه بدهم و این کاری است که مردها بیشتر انجام میدهند. این مسئولیت زن نیست که زن دوم است. زنی که میخواهد تصمیم بگیرد که زندگیاش را چهگونه انجام دهد و مجرد باشد به لحاظ اخلاقی این اتونومی یا خودمختاری را دارد که این کار را انجام دهد و این مرد است که این خودمختاری را ندارد به خاطر مسئولیتهایی که دارد.
آقای قاضیان پاسخی دارید؟
قاضیان: ایشان در چارچوب اخلاقیات موجود که اخلاقیات مدرن است در مورد تصمیمات و داوریهای ارزشی و امثال آن، مسئله را سامان میدهند. من میگویم که اتفاقاً این سیستم اخلاقی است که این فاجعههای عاطفی و احساسی و اخلاقی و خانوادگی را به بار میآورد. چرا ما باید این قدر رنج ببریم از این که این اتفاقات طبیعی در زندگیمان میافتد؟ چون فشار اخلاقیات مدرن ما را وادار میکند که ذهن و عواطفمان به شیوه خاصی تحریک شود و کار کند.
اینکه ما به محض این که دل میبازیم به کسی باید بیاییم خانواده قبلی را از بین ببریم این چیز دردناکی است. ممکن است فرزندان آسیب ببینند. ممکن است محبت پدری یا مادری را برای مدتی از دست بدهند. خانوادهها به این ترتیب از آن حالت درهم بودنی که داشته بیرون میآید و از هم گسیخته میشود. چرا؟ چون اخلاقیات و سیستم زندگی مدرن به ما اجازه نمیدهد به شکلها و شیوههای دیگر فکر و عمل کنیم. اساساً هم از لحاظ اخلاقی و هم از لحاظ قانونی و فرهنگی جلوی ما را میگیرد.
قضاوتهای اخلاقی از طریق نهادهایی که دارد آن قدر محکوم میکند که ما ناچاریم این تجربیات را به شیوه دردناکی از سر بگذرانیم. در حالی که اگر از این سیستم بیرون بیایید اساساً لازم نباشد این همه درد و رنج را بشر، فرزندان، زنان و مردان تحمل کنند. [این سیستم] دارد سعی میکند همه را در یک جعبههایی مچاله کند و جا بدهد. خب چرا ما باید در این جعبهها مچاله شویم؟
حالا بیایید قضیه را برعکس کنیم و فکر کنیم که زنی به مردی دل باخته که او همسر دارد یا از زاویه زن اولی ببینیم که در این وضعیت هست. هر دوی اینها دارند احساسات و ناراحتیهای عظیمی را تحمل میکنند. دلیلاش باز دوباره برمیگردد به همین اخلاقیات. این اخلاقیات است که در مورد زن دومی که میخواهد وارد زندگی شود قضاوت منفی دارد، در مورد زنی که حتی تحمل میکند قضاوت منفی دارد، اگر تحمل نکند یک جور دیگر قضاوت منفی میکند و اگر بخواهد بیاید بیرون باید رنج عظیمی را تحمل کند، فرزندانش را از دست بدهد و رابطه را با شوهری که ممکن است حتی هنوز دوستش داشته باشد از دست بدهد.
چون فرض ما این است که اتفاقا پشت این نهاد خانواده یک نهاد دیگری برای عشق یگانه وجود دارد که کسی فقط و فقط میتواند عاشق یک نفر باشد و اگر به کس دیگری دل باخت تمام دلباختگیهای گذشتهاش صفر میشود و بنابراین باید آنها را کنار بگذارد در حالی که ممکن است اگر هم این طور باشد برای فرد مقابلش که دلباخته قبلی او بوده چنین وضعیتی نباشد.
عباسقلیزاده: باز من فکر میکنم که خارج از این فضای ایدهآلیستی که آقای قاضیان میگویند که این خانواده کار نمیکند پس بهتر است فکر خانواده دیگری باشیم، خب تا آن موقع که ما فکر خانواده دیگری باشیم نمیتوانیم واقعیتهای موجود را نادیده بگیریم. یک جامعه چندهمسری که قبیلهای باشد و هم زن و هم مرد روابط آزاد داشته باشند و همه کوییرها و طیفها بتوانند آزادانه با هم زندگی کنند، که خیلی در واقع جامعه اتوپیایی میشود.
در شرایط موجود به نظر من راه حلی که وجود دارد این است که همه آدمهایی که درگیر این بازی هستند، زن اول، زن دوم و مرد باید تصمیمگیرنده باشند و بتوانند روی تصمیمشان بایستند. اگر زن اول میبیند که مرد مصمم است و میخواهد برود زن دیگری بگیرد باید آن موقع تصمیم بگیرد که میخواهد در این شرایط بماند یا نمیخواهد؟ اگر تصمیم میگیرد هم پای تصمیمش بایستد. موضوع سر انتخاب آزاد است. سر احترام گذاشتن به فردیت انسانها برای تصمیم گرفتن در مورد زندگیشان است. مسئله من مسئله مسئولیتپذیری است. جامعه ایران و مردان ایران نمیخواهند مسئولیت عاشق شدن و خانواده همزمان را واقعبینانه ببینند و فکر کنند که کدام یک از اینها چهقدر هزینه دارد و چهطور باید این مسیر را بروند جلو.
قاضیان: ببینید اینجا ما در مقام مشاور خانواده ظاهر نشدیم که بخواهیم مشکلات اشخاص یا جامعه را برطرف کنیم. من به عنوان یک جامعهشناس وظیفهام توصیف و تحلیل و نقد وضعیت است. وضعیت کنونی را میشود نقد کرد. صرف نظر از این که ما بخواهیم اتوپیایی بسازیم. وقتی وضعیت موجود را نقد میکنیم به این مفهوم است که ما میدانیم این سیستمها برساخته و دستساز انسانهاست. انسانها در طول تاریخ آن را این گونه ساختهاند و میتوانستند طور دیگری هم بسازند. این مفهومش این نیست که برویم اتوپیا بسازیم. بنابراین ممکن است نقطه آغاز تغییر از جایی شروع شود که شما از این سیستم بیرون بیایید و آن را نپذیرید و راه حلهای خود را نه این درون سیستم بلکه برای تغییر این سیستم به کار ببرید.
خانم عباسقلیزاده برنامه را با شما به پایان میبریم.
عباسقلیزاده: موضعی که آقای قاضیان گرفتهاند که این خانواده برساخته سیستم موجود است نباید ما را تطهیر کند از اینکه مسئولیت مردان را در جلو بردن خانواده سالم نادیده بگیریم و بیاییم بگوییم چون سیستم این است، مردان هم عملشان در سیستم خانواده مردسالار دگرجنسگرا همین است. این نمیتواند موارد مشخصی را که در جامعه ما دربارهشان صحبت میکنیم توجیه کند.
به هر حال به نظر من به عنوان یک منتقد، مسئولیت اصلی را باید متوجه مردان و قوانین برساخته از مردسالاری دانست.
سپاسگزارم محبوبه عباسقلیزاده و حسین قاضیان مهمانان این هفته تابو.