چرا جمهوری اسلامی قادر به قبول مذاکره به شیوه ترامپ نیست؟

اعلام آمادگی دونالد ترامپ برای مذاکره و رسیدن به «یک توافق واقعی» با جمهوری اسلامی، یک روز بعد از سخنرانی مایک پومپئو وزیر خارجه او در جمع آمریکایی‌های ایرانی‌تبار، حامیان افزایش فشار علیه حکومت مذهبی را نگران و هواداران تعامل با نظام را امیدوار ساخته است.

یکی از سفرای پیشین و شناخته شده جمهوری اسلامی که در جریان مذاکرات اتمی با گروه ۱+۵ بخشی از مسئولیت توجیه توافق هسته‌ای را در رسانه‌های خارجی بر عهده داشت با استفاده از موج خبری تازه و تشدید جنگ سرد مابین آمریکا و ایران، ظاهراً به منظور پرهیز از بروز «مادر جنگ‌ها» و یا تأخیر در فروپاشی از درون، پیشنهاد «حفظ توافق اتمی در غیبت آمریکا» را بدون انجام مذاکرات تازه مطرح ساخت.

مخالفان جمهوری اسلامی تشدید تشنج در روابط تهران-واشنگتن را وسیله‌ای می‌بینند برای تسریع روند فروپاشی، و تغییر نظام در نتیجه افزایش فشارهای داخلی و خارجی، و حامیان «اصلاح‌طلب» حکومت امیدوارند که دولت بتواند با تن دادن به مذاکرات تازه مجال تازه‌ای برای دور زدن بحران کنونی فراهم آورد.

پیچش «پنهان» در سیاست «تهدید و تحبیب» دونالد ترامپ که مخالفان و حامیان حکومت ایران را یکسان به تأمل وا داشته و بخت انجام گفت‌وگوهای فرضی را در گرو اما و اگرهای بسیار نهاده تا حدودی در توضیحات تکمیلی رئیس‌جمهور آمریکا «پیدا» می‌شود. چنانکه که او گفت: «ما برای رسیدن به یک توافق واقعی (با جمهوری اسلامی) آماده‌ایم، البته نه مانند آنچه در دولت قبلی (اوباما) شکل گرفت و یک فاجعه بود».

مذاکره از موضع قدرت

توافق نتیجه‌ای است که در ادامه مذاکره برای رفع اختلاف در یک یا چند موضوع، و تأمین هدف یا هدف‌های مورد نظر بین دو یا چند طرف صورت می‌گیرد -در سطح خانه و خانواده، در محیط کار، تولید...، و یا بین کشورها.

مذاکره، حصول توافق، عقد قرارداد و تعامل به منظور رفع اختلاف، مقابله با چالش‌ها و یا کاهش تنش قرن‌هاست در مناسبات کشورها به مهارتی علمی تبدیل شده با فنون و مفاهیم خاص خود.

توافق و یا پیمان «فاجعه‌بار» معمولاً در نتیجه مذاکره از موضع ضعف صورت می‌گیرد و یا انعطاف‌پذیری عمدی و سهوی و یا خیانت یک طرف مذاکره. دونالد ترامپ توافق اتمی اوباما را با جمهوری اسلامی مکرر در این چارچوب قرار داده و در ایران نیز از آن به عنوان «قرارداد ترکمنچای» یاد کرده‌اند که الگویی است برای تعریف پیمان‌های تحمیلی و فاجعه‌بار.

مذاکرات بدون پیش‌شرط و توأم با رعایت حقوق و احترام متقابل، مابین قدرت‌هایی صورت می‌گیرد که از ظرفیت‌های مساوی و یا متعادل در مذاکرات برخوردارند. دولت کنونی آمریکا، متفاوت با وضعیتی که طی مذاکرات اتمی دو ساله بین دولت سابق ایالات متحده با جمهوری اسلامی به وجود آمده بود، برای رسیدن به توافق تازه با دولت ایران ۱۲ پیش‌شرط را اعلام داشته و برای تحمیل و قبول شرط‌ها، تحریم‌ها و تنبیهات مالی و اقتصادی را به عنوان اهرم فشار اختیار کرده است.

مذاکره از موضع ضعف

طی گفت‌وگوهایی که به حصول توافق اتمی سال ۲۰۱۵ منجر شد، نمایندگان دولت آمریکا و فرستادگان جمهوری اسلامی به عنوان طرف‌های اصلی مذاکرات، با حقوق مساوی و رعایت احترام متقابل رو در روی هم قرار گرفتند.

کسب اعتبار جهانی و تأیید تلویحی مشروعیت حکومت اسلامی در جریان مذاکرات اتمی و ظاهر شدن نمایندگان آن در قواره فرستادگان یک نظام متعارفی، بخشی از مزایای پنهان توافق، بخصوص بعد از بروز اعتراضات گسترده داخلی سال‌های ۸۸ به شمار می‌رفت که به نوبه خود لطمه‌ای شدید بر مشروعیت حکومت انقلابی وارد ساخته بود.

دولت ترامپ، در فضا و زمینه‌ای متفاوت با آنچه دولت اوباما برای جمهوری اسلامی فراهم آورد، مشروعیت ادعایی نظام را هدف جنگ سرد و حملات سیاسی گسترده قرار داده و ضمن قطع منابع مالی و اعمال فشارهای نظامی، تغییر رویه‌های داخلی و خارجی حکومت ایران طلب می‌کند.

با این وجود هدف نهایی سیاست‌های توبیخی و تنبیهی دولت کنونی آمریکا در رابطه با جمهوری اسلامی محدود به تغییر رفتارهای آن نیست؛ متوجه فروپاشی آن است که به دلیل رعایت موازین حقوق بین‌الملل، مانند «اصل تساوی حقوق ملت‌‌ها و حق آنها در تعیین سرنوشت خود»، اصل «تساوی حاکمیت کشورها و استقلال آنها»، اصل «عدم مداخله در امور داخلی کشورها»، اصل «ممنوعیت تهدید به اعمال زور یا اعمال زور» که در منشور سازمان ملل منعکس شده، قادر به اعلام رسمی موضوع اصلی نیست.

در چارچوب این نگاه و نظر، اظهارات اخیر رئیس‌جمهور امریکا مبنی بر امکان رسیدن به توافق با تهران نیز، اگرچه «تغییر رفتار»های داخلی و خارجی جمهوری اسلامی را عنوان می‌کند، در واقع به دنبال «تغییر ماهیت» آن است.

در نگاه دولت کنونی آمریکا، وادار ساختن جمهوری اسلامی به پذیرفتن یک توافق ناگزیر، می‌تواند هدف تغییر ماهیت حکومت را فرایندی شاید طولانی‌تر، ولی با هزینه‌ای کمتر، محقق سازد؛ تکرار پیروزی رونالد ریگان در تسریع فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق و پایان دادن به دوران جنگ سرد.

با درک این تفاوت‌ها، و شاید مرور تاریخ است که این بار حسن روحانی نیز، بر خلاف بار قبل که به استقبال گفت‌وگو با دولت اوباما رفت، به جمع مخالفان مذاکره با ترامپ پیوسته است.

آقای روحانی یک روز پیش از سخنرانی اخیر پومپئو در جمع ایرانی‌تبارهای آمریکا، اظهار داشت: «جماعتی که امروز در آمریکا روی کار هستند، اگر در برابرشان تسلیم شده و یک قدم به عقب برویم، تمام منافع ملت را غارت می‌‌کنند و در این شرایط ما نترسیده و تا آخرین قطره خون‌مان در برابر آنها می‌‌ایستیم».

حسن روحانی خوب می‌داند که حکومت اسلامی فرصت داشت با استفاده از گشایش‌ها و مزایای به دست آمده بعد از توافق اتمی و در یک روش «فرا اشمیتی» تنش‌های خارجی را کاهش داده و مشکلات داخلی را آسان‌تر سازد و از این راه، دشمنان حربی و براندازان را به دشمن بی‌خطر، دشمنان بی‌خطر را به مخالف، مخالفان را به رقیب، و رقیبان را به یار غار و رفیق راه خود تبدیل کند، حال آنکه در یک ترقی معکوس، و استفاده سوء از فرصت، طی دو سال سیاه بعد از توافق، رفیقان راه خود را، حتی در داخل نظام، به دشمنان قسم خورده تبدیل کرد و امروز ناگزیر است یا جام زهر تازه‌ای بنوشد و یا در انتظار فروپاشی محتوم بنشیند.

نظرات طرح شده در این یادداشت، الزاماً بازتاب دیدگاه رادیوفردا نیست.