کشته شدن رهبر حماس در غزه پس از کشته شدن اسماعیل هنیه در تهران و حسن نصرالله در بیروت، حالا این پرسش را به جریان انداخته که چقدر احتمال دارد آنچه برای حزبالله و حماس در هفتههای اخیر رخ داد، در داخل ایران هم بهگونهای دیگر تکرار شود؟
برای تحلیل وضعیت امروز اسرائیل و دشمنانش در این زمینه، باید ابتدا به گذشته نقب زد.
المپیک خونین مونیخ
ساعت ۸ صبح پنجم سپتامبر ۱۹۷۲ هشت فرد مسلح وارد دهکدهٔ المپیک مونیخ شدند و مستقیم به محل سکونت ورزشکاران اسرائیلی رفتند با این قصد که آنان را گروگان بگیرند و در مقابل خواستار آزادی بیش از دویست زندانی فلسطینی شوند.
این عملیات که بعدها به عملیات مونیخ معروف شد، ماهها قبل توسط سه نفر از چریکهای فلسطینی در صوفیهٔ بلغارستان برنامهریزی شده بود و ابوایاد، مغز متفکر عملیات، هدف اصلی خود را جلب توجه جهانیان به آرمان فلسطین خوانده بود.
در جریان تلاش پلیس آلمان غربی برای آزادی گروگانها، تمامی ۱۱ ورزشکار گروگان اسرائیلی به همراه پنج نفر از گروگانگیرها کشته شدند. اسرائیلیها که از این عملیات شوکه شده بودند، منتظر شدند تا واکنش دولت وقت آلمان غربی را ببینند.
یک ماه بعد، فلسطینیها یک هواپیمای شرکت لوفتهانزا را که از لبنان به آلمان میرفت، ربودند و دولت آلمان غربی مجبور شد سه گروگانگیر فلسطینی را که در عملیات مونیخ زنده مانده و زندانی شده بودند، آزاد کند.
بیشتر در این باره: پروندهای گشوده برای پنجاه سال و بیشتراینجا بود که اسرائیل تصمیم گرفت مستقلاً عملیاتی را برای تعقیب و قتل تمام عاملان عملیات مونیخ اجرا کند. عملیات «خشم خدا» یکی از پیچیدهترین عملیاتهای جاسوسی تاریخ بود که در نهایت منجر به تصفیهٔ تمام دستاندرکاران و برنامهریزان گروگانگیری مونیخ شد.
اسرائیل قبل از آن هم تجربهٔ مشابهی در اجرای چنین عملیات پیچیده و چندلایهای داشت؛ وقتی رهبران کشور تازهتأسیس اسرائیل بعد از جنگ جهانی دوم تصمیم گرفتند عاملان و آمران زندهماندهٔ قتلعام هولوکاست را هر جای دنیا که هستند شناسایی و مجازات کنند.
پیش از آنکه عملیات موسوم به داموکلس تدوین و اجرا شود، بزرگترین شکار در این زمینه آدولف آیشمن بود؛ افسر عالیرتبهٔ اساس و مسئول ادارهٔ امور یهودیان در حکومت هیتلر.
آیشمن چندین سال با هویت جعلی و به شکل مخفیانه در آرژانتین زندگی میکرد، ولی در نهایت موساد در تابستان ۱۹۶۰ موفق به شناسایی و انتقال مخفیانهٔ او به اسرائیل شد؛ روندی که در نهایت به محاکمه و اعدام آیشمن ختم شد.
بیشتر در این باره: عملیات سری برای محاکمه در ملأ عامحمله غافلگیرکنندهٔ خونین حماس به اسرائیل
هفتم اکتبر ۲۰۲۳ (۱۵ مهر ۱۴۰۲) جهان شاهد عملیات بیسابقهٔ حماس بود؛ گروهی افراطی که آمریکا و اتحادیه اروپا آن را تروریستی میدانند و حملهٔ آنها به اسرائیل به قتل فجیع بیش از ۱۲۰۰ نفر و گروگانگیری بیش از ۲۰۰ نفر دیگر انجامید.
بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، در همان روز این عملیات را از نظر ضربهای که به افکار عمومی اسرائیلیها زده «هولوکاست دوم» توصیف کرد و وعده داد که کشورش تمام دستاندرکاران و عاملان این عملیات را هر کجای دنیا که باشند، پیدا و مجازات میکند.
نگاهی گذرا به آنچه اسرائیل در یک سال گذشته انجام داده، نشان میدهد که اسرائیلیها مانند سالهای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۲ میلادی در رسیدن به هدفشان مصمماند و تکیهشان در این راه به دکترین بازدارندگی گلدا مایر، نخستوزیر اسبق اسرائیل، است که معتقد بود بازدارندگی اصلی اسرائیل باید این باشد که به دشمنانش نشان دهد اگر به اسرائیل و یهودیها ضربه بزنی، پاسخی چنان دردناک دریافت میکنی که دیگر کسی به چنین ضرباتی حتی فکر هم نکند.
در این مسیر، اسرائیل تا اینجای کار نشان داده که حتی فشارهای ایالات متحدهٔ آمریکا بهعنوان بزرگترین متحد و پشتیبانش هم خللی در تصمیمش وارد نمیکند.
برای مثال، دولت آمریکا قویاً با قتل حسن نصرالله، رهبر حزبالله لبنان، مخالف بود و از همین رو هم بود که نتانیاهو زمانی بایدن را در جریان این عملیات گذاشت که دیگر برای هر تجدیدنظری در آن دیر شده بود.
حزبالله یک گروه شبهنظامی و در عین حال یک حزب سیاسی در لبنان است که آمریکا آن را یک سازمان تروریستی میداند و اتحادیه اروپا شاخهٔ نظامی آن را در فهرست سازمانهای تروریستی قرار داده است.
ایران در یک سال اخیر دو بار به اسرائیل حملهٔ موشکی کرده. اگر در حملهٔ اول در فروردین امسال اسرائیل قانع شد که پاسخی به ایران ندهد و هر دو کشور از موضوع بگذرند، حملهٔ دوم در شهریورماه امسال تفاوتی بنیادین دارد.
پس از حملهٔ دوم، میانجیها و در رأس همهٔ آنها آمریکا دیگر اسرائیل را تشویق به سکوت نمیکنند بلکه تمرکز خود را بر این گذاشتهاند که واکنش اسرائیل چه اهدافی را شامل نشود. مثلاً ایالات متحده از روز نخست اعلام کرد که با حمله به تأسیسات هستهای ایران مخالف است و از آن حمایت نخواهد کرد.
در مقابل، اظهارات مقامات اسرائیلی نکات جالبتوجهی دارد. بنیامین نتانیاهو بلافاصله بعد از حملهٔ موشکی ایران گفت که تهران مرتکب اشتباه بزرگی شد و قطعاً تاوان آن را پس خواهد داد.
گالانت، وزیر دفاع اسرائیل، هم گفت که کشورش انتخاب میکند که چه زمانی و چطور به ایران پاسخ دهد و این پاسخ پیچیده، حسابشده و با برنامهریزی دقیق خواهد بود.
در نهایت، دانیل هاگاری، سخنگوی ارتش اسرائیل، هم با اشاره به بیسابقه بودن شلیک این تعداد موشک به اسرائیل تأکید کرد که پاسخ کشورش به ایران قطعی و بهگونهای خواهد بود که مقامات جمهوری اسلامی نفهمند از کجا ضربه خوردهاند.
نقطهٔ مشترک تمام این اظهارنظرها حجم ضربهای است که اسرائیلیها احساس میکنند به آنها وارد شده و نیاز است که برای بالا بردن توان بازدارندگی و جلوگیری از تکرار چنین حملاتی، به دکترین بازدارندگی گلدا مایر بازگردند.
بیشتر در این باره: «دکترین اختاپوس» اسرائیل؛ آیا نتانیاهو به ایران حمله میکند؟بازدارندگی با زدنِ «سر اختاپوس»؟
از نظر تاریخی، به نظر میرسد شرایط برای اسرائیل به گونهای مهیا شده که دو دکترین «بازدارندگی» و «سرِ اختاپوس» در آن واحد قابلیت اجرایی دارد؛ دکترینی که میگوید برای جلوگیری از تکرار حوادثی مثل حملهٔ ۷ اکتبر، باید سرِ اختاپوس یعنی حکومت ایران را هدف قرار داد نه فقط بازوهای آن را.
در سالهای اخیر اسرائیل دستکم دو عملیات بسیار پیچیده را در ایران برنامهریزی و اجرا کرده است؛ یکی ترور محسن فخریزاده که بعدتر مشخص شد اسرائیلیها طی ماهها بهآهستگی و با دقت قطعات سلاحی که فخریزاده با آن ترور شد را وارد ایران کرده و آن را سرهم کردند و سرانجام ترور را با دقت تمام اجرا کردند. هرچند اسرائیل مسئولیت این ترور را بهطور رسمی به عهده نگرفت.
عملیات دوم ترور اسماعیل هنیه در خانهٔ امن سپاه در تهران بود که باز دولت اسرائیل مسئولیت آن را بر عهده نگرفت، اما یکی از فرضیات بسیار متداول در مورد آن گزارش نیویورکتایمز است که میگوید اسرائیلیها دستکم از دو ماه قبل از ترور مواد لازم برای عملیات را وارد و مستقر کرده بودند.
ضربه به زیرساختهای ایران، که این روزها در رسانهها زیاد دربارهاش صحبت میشود، یک گزینه برای اسرائیل است، ولی چنین گزینهای چقدر میتواند برای حکومت ایران دردناک باشد؟ آن هم حکومتی که در بیش از چهار دهه حکمرانی نشان داده که توجهی به زیرساختها ندارد و کشوری با این میزان منابع طبیعی قدرتمند و منحصربهفرد را عمدتاً به شکل مافیایی اداره میکند.
از سوی دیگر میتوان این را هم در نظر گرفت که ضربه زدن یا ترور احتمالی مقامات عالیرتبهٔ جمهوری اسلامی، حتی رهبر جمهوری اسلامی، چه پیامدهایی میتواند برای اسرائیل داشته باشد؟
بهخصوص اگر در نظر بگیریم که اسرائیل همین حالا هم عملاً در هفت جبهه مشغول جنگی است که یک سال بعد از شروع آن، بهگواه بسیاری، دست بالا را در آن دارد و موفق شده چهرههای اصلی و حتی کاریزماتیک محور موسوم به مقاومت، از اسماعیل هنیه تا حسن نصرالله و یحیی سنوار، را حذف کند و به بازوهای نسبتاً قدرتمند ایران در منطقه ضرباتی دردناک و جبرانناپذیر بزند.
در این راه، نتانیاهو، دستکم ظاهراً، یک برگ برندهٔ تاریخی دیگر هم در جیب دارد و آن شکاف عمیق و دودستگی میان مردم ایران است که یک گروه از آنها حامی ضربات احتمالی اسرائیل به خود مقامات جمهوری اسلامی هستند.
پیغام ویدئویی نتانیاهو خطاب به مردم ایران گواهی بر این ادعا است، وقتی که گفت هیچ جایی در خاورمیانه نیست که دست اسرائیل به آن نرسد و تأکید کرد که روزی که ایران بهتعبیر او آزاد خواهد شد، زودتر از آنچه مردم فکر میکنند فرا خواهد رسید.
بیشتر در این باره: سران حماس و حزبالله که از هفتم اکتبر بهدست اسرائیل کشته شدند