آقا خاطرات همسایههای امام خمینی در نوفللوشاتو و خداحافظی حضرت امام با آنها را مطالعه فرموده بودند فرمودند: وحید ببین همسایه فرانسوی با همسایه مشهدی چقدر فرق میکند. خیلی مانده که ما به آنها برسیم. وقتی بُنه کَن از مشهد میآمدیم ما گفتیم مثلاً با همسایههامان خداحافظی کنیم ولی توبهکار شدیم.
امروز وارد که شدم آقا داشتند توی اتاق قدم میزدند و «مهدی بیا، مهدی بیا، ایران نشه ونزوئلا» میگفتند. فهمیدم که شوخی میفرمایند چونکه آقا زیاد با حضرت صاحب الزمان حال نمیکنند. یکبار هم ازشان پرسیده بودم. فرمودند اینها بستگی به میزان اعتقادات آدمها دارد که چقدر خرافاتی باشند...
فرمودند میدانی وحید، داریم رکورد را میشکنیم. انقلاب دارد چهل ساله میشود. پرسیدم کدام رکورد را میشکنیم؟ فرمودند رکورد همین انقلاب را. درست نفهمیدم چه میگویند. الکی گفتم بله.
امروز صبح اول وقت در حضور سه تن از نظامیان و روحانیون و اصولگرایان که به شکایت آمده بودند، حضرت آقا حسابی به من توپیدند که چرا در بعضی «انتخاباتها» دخالت میکنی و به اسم من اعمال نفوذ میکنی؟... وقتی آن سه نفر راضی و دستبوس مرخص شدند، آقا یک شکرپنیر در دهان من گذاشتند و دستی به پشت شانهام زدند.
صبح زود در بیت بودم. آقا دور از جانشان در توالت تشریف داشتند. وقتی بیرون آمدند چشمم افتاد که با پای چپ خارج شدند. شک ندارم که گرفتاریهای برجام و تحریم و التهاب اوضاع جهانی، حواس برای مقام معظم رهبری باقی نگذاشته. حضرت عباسی همیشه با پای راست خارج میشوند...
صبح اول وقت خدمت آقا رسیدم. حالشان خیلی خوب بود. سرحال بودند به دو علت: یکی اعدام سلطان قیر، یکی هم اینکه پوتین گفته میخواهم زن بگیرم. فرمودند خوشحال شدم که این ولادیمیر هم میخواهد سر و سامان بگیرد. خیلی غصهاش را میخوردم... امیدوارم یک دختر خوشگلی گیرش بیاید...
صبح جمعه رفتم به بیت. دل درد داشتند. فرمودند این شب چله و یلدا هم از آن حرفهاست. امام خمینی راست گفت که ما برای خربزه انقلاب نکردیم، ولی دیشب اینها اینقدر خربزه به ما خوراندند که با آن آجیلها، ثقل سرد کردهام.
فرمودند از فرانسه چه خبر؟ عرض کردم ترامپ گفته این شلوغیها علیه مکرون مال این است که فرانسویها رهبری مثل من میخواهند. آقا خیلی خندیدند. بعد از خنده تمسخر فرمودند: ببین وحید، فرانسه برای رفع مشکلش نه ترامپ میخواهد نه سردار سلیمانی، فقط جیپ به کارشان میآید...
عرض کردم آقای یزدی دبیر جامعه مدرسین گفته قضات دادگستری نباید مراجعان زن را تنها بپذیرند چون مکر و حیله زنها روی قضاوتشون تأثیر میذاره... فرمودند: ما انشاءالله یواش یواش باید ورود زنها را به دادگستری هم ممنوع کنیم. اینجا دیگه فیفا هم نمیتونه هیچ غلطی بکنه.
با احتیاط پرسیدم: قربان امیدی به رفع حصر هست؟ فرمودند من اصلاً خبر ندارم. این را شورای عالی امنیت ملی تصمیم میگیرد از من هم نمیپرسند. یک وقت میبینی من همینجا بیخبر نشستهام که کروبی در را باز میکند میگوید سلام! پرسیدم: تحویلش میگیرید؟ فرمودند: آن کمد روبهرو را میبینی؟...
آقا در اتاق خلوتشان جلوی آینه نشسته بودند یواشکی پیپ میکشیدند. سالی یکی دوبار به گذشته برمیگردند. فرمودند جوانی کجایی که یادت به خیر. بعد پک عمیقی به پیپ زدند دودش را مثل آه توی صورت آینه بیرون دادند و فرمودند پدرت بسوزد انقلاب!
بیشتر