بیش از یک دهه به طول انجامید تا جواد شمقدری، منتقد همیشگی سیاستهای سینمایی دولتهای گذشته به آرزویش برسد و بر صندلی معاونت سینمایی وزارت ارشاد تکیه بزند.
شمقدری تا پیش از ورودش به ساختمان بهارستان، بیشتر از آنکه به عنوان یک کارگردان شناخته شده باشد، فردی بود با نقدها و اظهارنظرهای تند و تیز در مورد سیاستها، فیلمها و جهت گیریهای همکاران سینماگرش.
او که علاقمند بود در دوره اول دولت محمود احمدی نژاد سکان سینمای کشور (و حتی وزارت ارشاد) را به دست گیرد، با انتخاب محمد حسین صفارهرندی به عنوان وزیر، به پست مشاور هنری رئیس جمهور قناعت کرد و در انتظار چهارساله دوم ماند.
شمقدری حتی در دورانی که دولت اصولگرای احمدی نژاد روی کار بود، ساکت ننشست و درباره سیاستهای سینمایی مدیران معتدل و میانهروی سینمای ایران (به سرپرستی محمدرضا جعفری جلوه) هم لب به انتقاد و اعتراض گشود.
جواد شمقدری برای رسیدن به صندلی ریاست، درست همان مسیری را طی کرد، که سیفالله داد پشت سر گذاشته بود. او همانند سیف الله داد تا پیش از مدیریتش تنها دو فیلم سینمایی ساخته بود و مهمتر اینکه فیلم انتخاباتی رئیس جمهور را کارگردانی کرده بود.
این فیلمساز دولتی همیشه معترض به همراه چند نفر از دوستان و همفکرانش در هیئت اسلامی هنرمندان که در راس آنها علیرضا سجادپور قرار داشت، از میانههای سال ۸۸ به وزارت ارشاد و معاونت سینمایی آن راه یافتند. البته در سالهای انتهایی انتظار شمقدری برای بر عهده گرفتن مدیریت سینمایی کشور، دیگر نشستن بر روی صندلی معاون سینمایی وزیر ارشاد او را راضی نمیکرد. او میخواست مجموعه معاونت سینمایی را تبدیل به سازمانی بکند که رئیس آن به جای معاون وزیر، معاون رئیس جمهور باشد. اما چون شمقدری و همکارانش در دولت نتوانستند نظر مجلس را برای تصویب مصوبه جلب کنند و در نهایت به ردیف بودجه مجزا برسند، به تشکیل سازمانی در درون وزارت ارشاد بسنده کردند که در عمل تنها تفاوت آن با مجموعه قبلی، اطلاق رئیس سازمان سینمایی به جای معاون سینمایی به جواد شمقدری بود.
جواد شمقدری و علیرضا سجاد پور در ابتدای فعالیتشان با شعار ریل گذاری مجدد در سینما پا به عرصه مدیریت گذاشتند اما بعد از چهار سال فعالیت نه تنها موفق به انجام این کار نشدند، بلکه با در پیش گرفتن مدیریتی بحرانزا اوضاع سینما را به جایی رساندند که در هیچ دوره دیگری به غیر از سالهای پرتنش اوایل انقلاب تجربه نشده بود.
توقیف فیلمها و بیاعتبار شدن پروانه نمایش، ممیزی چند باره فیلمها از زمان تولید تا اکران و ورود به سیستم نمایش خانگی، از رونق افتادن تولید در سینما، کاهش شدید تماشاگران، اعطای بودجههای میلیاردی به فیلمسازان همسو و نزدیک به حلقه خود و تولید فیلمهای موسوم به «فاخر» و از همه مهمتر به تعطیلی کشاندن خانه سینما و از بین بردن صنوف سینمایی، از جمله مهمترین چالش های دوران چهار ساله مدیریت جواد شمقدری در سینمای ایران است.
ورود با شعار رفع توقیف، خروج با انبوهی توقیفی
جواد شمقدری که با شعار رفع توقیف فیلمها کارش را آغاز کرده بود، در حالی پست خود را ترک خواهد کرد که مجموعه تحت مدیریت او تعداد قابل توجهی فیلم سینمایی را در محاق توقیف فرو برده است.
شمقدری در سال ۸۸ برای اینکه فضای منفی شکل گرفته ناشی از انتصابش در پست معاونت سینمایی ارشاد را تا حدودی تلطیف کرده و نظر مثبت اهالی سینما را به سوی خود جلب کند، دستور داد تا تعدادی از فیلمهای «مشکلدار» تا آن زمان را از توقیف درآورند. جشنواره بیست و هشتم فجر در سال ۸۸ تبلور اوج تسامح و تساهل مجموعه معاونت سینمایی بود؛ سالی که به رنگ ارغوان(ابراهیم حاتمی کیا)، تسویه حساب (تهمینه میلانی)، آتشکار (محسن امیریوسفی) و صدسال به این سالها (سامان مقدم) بعد از چند سال توانستند روی پرده بروند و بدبینی سینماگران را به طور موقت برطرف کنند.
سیاست رفع توقیف از سوی مدیران سینمایی، تنها به چند ماه اول کارشان محدود شد و بعد از گذشت یک سال آنها هم رویه همیشگی این سالها یعنی توقیف و جلوگیری از نمایش آثاری که خط قرمزها را رعایت نکردهاند، درپیش گرفتند.
نتیجه فعالیت و سیاست مدیران سینمایی در این چهار سال به گونهای است که تعداد فیلمهای توقیفی آنها بسیار بیشتر از تعداد آثاری است که از توقیف درآورده اند. گزارش یک جشن (ابراهیم حاتمی کیا)، خیابانهای آرام (کمال تبریزی)، خانه پدری (کیانوش عیاری)، پریناز (بهرام بهرامیان)، خرس (خسرو معصومی)، یک خانواده محترم (مسعود بخشی)، قصهها (رخشان بنی اعتماد)، آمین خواهیم گفت (سامان سالور)، زمهریر (علی روئین تن) و تعدادی دیگر از آثار سینماگران در این در چند سال توقیف شدند و اجازه اکران پیدا نکردند.
گزارش یک جشن
ریزش شدید مخاطب و پدیده فیلم سوزی
درحالیکه در بهار امسال تنها یک میلیون و ۵۰۷ هزار نفر در تهران به سینما رفتهاند، آمار تماشاگران سینما در بهار ۸۸ (در شهر تهران) و قبل از به روی کار آمدن دولت دوم محمود احمدی نژاد دو میلیون و ۶۱۰ هزار نفر بوده است.
این افت ۴۰ درصدی در مقایسه با سال آغاز فعالیت تیم جدید سینمایی، بیشتر از آنکه معلول فشارهای اقتصادی بر خانوارها باشد، نتیجه سیاستهای بسته و محدودیتهای فیلمسازان برای ساخت سوژههای موردنظرشان است. ترجیح مدیران به صدور پروانه ساخت برای فیلمنامههای دم دستی و کم خاصیت برای جلوگیری از تولید آثار حاشیهساز و جنجالی باعث شد تا مخاطبان به تدریج از سینما روی برگردانند و حداکثر ترجیح دهند فیلمهای ایرانی را یا از شبکه نمایش خانگی و یا از سیستم قاچاق و به صورت غیرقانونی دنبال کنند.
اما یکی از اتفاقات این چهار سال پدیده یی بود که به «فیلم سوزی» معروف شد. مسئولان شورای صنفی نمایش برای کاستن از تعداد فیلمهای پشت خط اکران مانده، پروژه نمایش تکسانسی فیلمها را کلید زدند و با این کار صرفا آمار اکران در طول سال را بالا بردند و از حجم فیلمهای نمایش داده نشده کم کردند. این مدل اکران نامنظم و رفع تکلیفی فیلمها در شرایطی انجام شد که اکثر این آثار حتی نتوانستند هزینههای تبلیغات و اکران خود را جبران کنند. طبق آمار فروش فیلمها در تهران، در سال ۸۹ حدود ۲۰ فیلم و در سال ۹۰ حدود ۳۰ فیلم کمتر از ۵۰ میلیون تومان فروش کردند و با توجه به قیمت بلیت سینماها، این آثار در کلانشهر تهران بین ۵ تا ۱۰ هزار نفر تماشاگر داشتهاند.
ممیزی چند مرحلهای
تا پیش از دوره مدیریت جواد شمقدری در سینما، ممیزی بر روی فیلمها عمدتا در هنگام دریافت پروانه نمایش برای اکران عمومی و بعضا در هنگام دریافت پروانه ساخت بر فیلمنامه انجام میشد. اما در دوران مدیریت شمقدری، ممیزی و سانسور ابعاد تازهتری پیدا کرد و اتفاقی نادر در تاریخ سینمای ایران به وقوع پیوست.
در سال ۹۱ فیلمبرداری فیلم سینمایی «آیینه شمعدون» به کارگردانی بهرام بهرامیان (که فیلم قبلی او پریناز همچنان توقیف است) به علت مغایرت فیلمنامه تصویب شده با آنچه گروه سازنده درحال ساخت آن بودند، در میانههای تولید متوقف و جلوی فیلمبرداری برای همیشه گرفته شد. البته یک بار قبلتر از این نیز جواد شمقدری دستور توقف فیلمبرداری یک فیلم سینمایی را صادر کرده بود؛ تولید فیلم «جدایی نادر از سیمین» به خاطر اظهارات تند اصغر فرهادی در جشن خانه سینما متوقف شد ولی بعد از چند روز دوباره ادامه پیدا کرد. جالب اینکه شمقدری با وجود صدور دستور توقف فیلمبرداری فیلم فرهادی، حدود یکسال بعد ادعا کرد که برای جایزه اسکار این فیلم با اعضای آکادمی «لابی کرده» و «نقش مهمی» در این موفقیت داشته است.
اما همانگونه که پیشتر هم به آن اشاره شد، در دوران مدیریتهای گذشته، بیشترین موارد سانسور بر فیلمها در زمان اکران عمومی انجام میشد اما در دوره جواد شمقدری علاوه بر زمان نمایش در جشنواره فجر و موقع اکران عمومی، فیلمها در هنگام عرضه به شبکه نمایش خانگی هم دچار جرح و تعدیل شدند. مسئلهای که پیش از این سابقه چندانی نداشت اما در طول چهار سال گذشته به دفعات اتفاق افتاد و از «کلاه قرمزی و بچه ننه» گرفته تا فیلمی مانند «سعادت آباد» برای ورود به شبکه نمایش خانگی با سانسور و حذف برخی پلانها مواجه شدند.
تعطیلی خانه سینما و نابودی صنوف
بیشتر از آنکه اساسنامه خانه سینما، مورد اختلاف مدیران این نهاد صنفی با رئیس سازمان سینمایی باشد، تفاوت دیدگاهها و گرایشهای فکری و بعضا سیاسی مدیران خانه سینما با جواد شمقدری باعث تعطیل کردن جامعه اصناف سینمای ایران شد.
شمقدری با همراهی برخی از سینماگران که مقبولیت چندانی در میان اهالی صنوف خانه سینما نداشتند، بر آن شدند تا با تعطیلی و پلمب خانه سینما مجموعهای جدید را با نظارت و نظر مستقیم وزارت ارشاد و با نام خانه اصناف سینمای راهاندازی کنند.
برای این منظور کمیتهای با نام ساماندهی اصناف به ریاست حسین زندباف (کارگردان و تدوینگر) تشکیل شد اما هیچکدام از اعضای صنفهای اصلی خانه سینمای قدیم، آن را به رسمیت نشناختند. در میان کشمکشهای اهالی سینما با تیم جواد شمقدری و وزارت ارشاد، حتی پای محمود احمدی نژاد هم به میان آمد و دیدارهایی با او از سوی مدیران خانه سینما انجام شد و نامهنگاریهایی هم صورت گرفت.
در میان کشوقوسهای قانونی تعطیلی خانه سینما در طول یک سال گذشته، بازداشت دو نفر از طراحان و حامیان اصلی تعطیلی این نهاد صنفی از جمله نکات حاشیهای و قابل توجه بود. ابتدا در آبان ماه سال گذشته خبر دستگیری بابک خانیان (مشاور اجرایی معاونت سینمایی و رییس دبیرخانه و سخنگوی شورای عالی سینما) به اتهامات عمدتا مالی و سپس خبر دستگیری مرد شماره دو تیم مدیریتی جواد شمقدری یعنی علیرضا سجادپور در اردیبهشت ماه سال جاری به اتهامات اخلاقی منتشر شد.
تقابل با حوزه هنری به جرم «خیانت»
جواد شمقدری به هیچ وجه فکر نمیکرد روزی فرا برسد که انصار حزبالله و گروههای موسوم به خودسر علیه او و سیاستهایش دست به تظاهرات بزنند و خواستار پایین کشیده شدن فیلمها از پرده سینماها بشوند.
شمقدری که خودش سالهای سال در مقام مخالفخوان همیشگی، به سیاستهای سینمایی و مضامین فیلمهای ساخته شده در دولتهای گذشته انتقادهای تند و تیزی کرده بود، بعد از اکران دو فیلم «گشت ارشاد» و «خصوصی» در نوروز سال ۹۱ با واکنش تند بخش تندروی حاکمیت روبرو شد و از آن به بعد بود که جایگاهش را در میان طیف اصولگرا به مرور از دست داد.
در ادامه، مسئولان حوزه هنری که مالکیت بخش مهمی از سینماهای تهران و برخی شهرهای دیگر را در اختیار دارند، نام تعدادی از فیلمهایی را که حتی پروانه نمایش هم داشتند به بهانه مضامین غیراخلاقی، در فهرست سیاه خود قرار دادند. آنها که عقیده داشتند تعدادی از فیلمهای سینمای ایران، «نهاد خانوده» را هدف قرار داده و «خیانت و بی بند و باری» را ترویج میکنند، از نمایش برخی فیلمها در سینماهای تحت مالکیت خود امتناع کردند.
طی سال گذشته خبرهایی در مورد امضای تفاهمنامه میان مسئولان ارشاد و حوزه هنری مبنی بر اکران تمامی فیلمهای پروانه نمایش دار در همه سینماها نیز منتشر شد، اما مدیریت حوزه هنری هیچگاه از مواضع خود عقبنشینی نکرد.
بعد از این ماجراها بود که سخت گیری مسئولان در صدور پروانه ساخت به پروژه ها به اوج رسید و فیلمنامههای بسیار زیادی به دلائل گوناگون مردود اعلام شدند.
پایان چهار سال حاشیه
مدیریت جواد شمقدری در طول چهار سال گذشته به غیر از موارد ذکر شده، با حاشیههای دیگری نیز همراه بوده است.
او فروردین سال گذشته به گونترگراس نامه نوشت و از او به خاطر شعرش درباره اسرائیل تجلیل کرد. اما بعدتر مشخص شد نویسنده آلمانی در بخش هایی از شعرش در مورد آینده اسرائیل و حق موجودیت آن ابراز نگرانی کرده است که این مسئله انتقاداتی را به کار جواد شمقدری متوجه ساخت.
البته یک سال قبلتر از این ماجرا، شمقدری نامهای دیگر نیز خطاب به مسئولان جشنواره کن نوشته بود و در آن در مورد تحریم و اخراج لارنس فون تریه (که گفته بود من هیتلر را درک میکنم و یک نازی هستم) معترض شده بود. جالب اینکه فون تریه چند روز بعد در جواب نامه شمقدری اعلام کرد که سخنان نابخردانهای به زبان آورده و از گفته خود پشیمان است.
از سوی دیگر اعطای بودجه چند میلیارد تومانی به اسی نیک نژاد برای ساخت فیلم پرحاشیه «لاله» و دستور برای جمع آوری جوایز محسن مخملباف از موزه سینما را هم میتوان در زمره حواشی مدیریت جواد شمقدری در سینما به حساب آورد.
جواد شمقدری که دوران فیلمسازیش با ساخت دو فیلم «بر بال فرشتگان» و «طوفان شن» نتوانسته بود جایگاه محکمی را در سینمای ایران برای خود پیدا کند، در دوران مدیریتش هم نتوانست کارنامه قابل قبولی برجای گذارد و سینمای ایران یکی از پرحاشیهترین دورانهای خود را در طول چهار سال گذشته تجربه کرد.
شمقدری تا پیش از ورودش به ساختمان بهارستان، بیشتر از آنکه به عنوان یک کارگردان شناخته شده باشد، فردی بود با نقدها و اظهارنظرهای تند و تیز در مورد سیاستها، فیلمها و جهت گیریهای همکاران سینماگرش.
او که علاقمند بود در دوره اول دولت محمود احمدی نژاد سکان سینمای کشور (و حتی وزارت ارشاد) را به دست گیرد، با انتخاب محمد حسین صفارهرندی به عنوان وزیر، به پست مشاور هنری رئیس جمهور قناعت کرد و در انتظار چهارساله دوم ماند.
شمقدری حتی در دورانی که دولت اصولگرای احمدی نژاد روی کار بود، ساکت ننشست و درباره سیاستهای سینمایی مدیران معتدل و میانهروی سینمای ایران (به سرپرستی محمدرضا جعفری جلوه) هم لب به انتقاد و اعتراض گشود.
جواد شمقدری برای رسیدن به صندلی ریاست، درست همان مسیری را طی کرد، که سیفالله داد پشت سر گذاشته بود. او همانند سیف الله داد تا پیش از مدیریتش تنها دو فیلم سینمایی ساخته بود و مهمتر اینکه فیلم انتخاباتی رئیس جمهور را کارگردانی کرده بود.
این فیلمساز دولتی همیشه معترض به همراه چند نفر از دوستان و همفکرانش در هیئت اسلامی هنرمندان که در راس آنها علیرضا سجادپور قرار داشت، از میانههای سال ۸۸ به وزارت ارشاد و معاونت سینمایی آن راه یافتند. البته در سالهای انتهایی انتظار شمقدری برای بر عهده گرفتن مدیریت سینمایی کشور، دیگر نشستن بر روی صندلی معاون سینمایی وزیر ارشاد او را راضی نمیکرد. او میخواست مجموعه معاونت سینمایی را تبدیل به سازمانی بکند که رئیس آن به جای معاون وزیر، معاون رئیس جمهور باشد. اما چون شمقدری و همکارانش در دولت نتوانستند نظر مجلس را برای تصویب مصوبه جلب کنند و در نهایت به ردیف بودجه مجزا برسند، به تشکیل سازمانی در درون وزارت ارشاد بسنده کردند که در عمل تنها تفاوت آن با مجموعه قبلی، اطلاق رئیس سازمان سینمایی به جای معاون سینمایی به جواد شمقدری بود.
جواد شمقدری و علیرضا سجاد پور در ابتدای فعالیتشان با شعار ریل گذاری مجدد در سینما پا به عرصه مدیریت گذاشتند اما بعد از چهار سال فعالیت نه تنها موفق به انجام این کار نشدند، بلکه با در پیش گرفتن مدیریتی بحرانزا اوضاع سینما را به جایی رساندند که در هیچ دوره دیگری به غیر از سالهای پرتنش اوایل انقلاب تجربه نشده بود.
توقیف فیلمها و بیاعتبار شدن پروانه نمایش، ممیزی چند باره فیلمها از زمان تولید تا اکران و ورود به سیستم نمایش خانگی، از رونق افتادن تولید در سینما، کاهش شدید تماشاگران، اعطای بودجههای میلیاردی به فیلمسازان همسو و نزدیک به حلقه خود و تولید فیلمهای موسوم به «فاخر» و از همه مهمتر به تعطیلی کشاندن خانه سینما و از بین بردن صنوف سینمایی، از جمله مهمترین چالش های دوران چهار ساله مدیریت جواد شمقدری در سینمای ایران است.
ورود با شعار رفع توقیف، خروج با انبوهی توقیفی
جواد شمقدری که با شعار رفع توقیف فیلمها کارش را آغاز کرده بود، در حالی پست خود را ترک خواهد کرد که مجموعه تحت مدیریت او تعداد قابل توجهی فیلم سینمایی را در محاق توقیف فرو برده است.
شمقدری در سال ۸۸ برای اینکه فضای منفی شکل گرفته ناشی از انتصابش در پست معاونت سینمایی ارشاد را تا حدودی تلطیف کرده و نظر مثبت اهالی سینما را به سوی خود جلب کند، دستور داد تا تعدادی از فیلمهای «مشکلدار» تا آن زمان را از توقیف درآورند. جشنواره بیست و هشتم فجر در سال ۸۸ تبلور اوج تسامح و تساهل مجموعه معاونت سینمایی بود؛ سالی که به رنگ ارغوان(ابراهیم حاتمی کیا)، تسویه حساب (تهمینه میلانی)، آتشکار (محسن امیریوسفی) و صدسال به این سالها (سامان مقدم) بعد از چند سال توانستند روی پرده بروند و بدبینی سینماگران را به طور موقت برطرف کنند.
سیاست رفع توقیف از سوی مدیران سینمایی، تنها به چند ماه اول کارشان محدود شد و بعد از گذشت یک سال آنها هم رویه همیشگی این سالها یعنی توقیف و جلوگیری از نمایش آثاری که خط قرمزها را رعایت نکردهاند، درپیش گرفتند.
نتیجه فعالیت و سیاست مدیران سینمایی در این چهار سال به گونهای است که تعداد فیلمهای توقیفی آنها بسیار بیشتر از تعداد آثاری است که از توقیف درآورده اند. گزارش یک جشن (ابراهیم حاتمی کیا)، خیابانهای آرام (کمال تبریزی)، خانه پدری (کیانوش عیاری)، پریناز (بهرام بهرامیان)، خرس (خسرو معصومی)، یک خانواده محترم (مسعود بخشی)، قصهها (رخشان بنی اعتماد)، آمین خواهیم گفت (سامان سالور)، زمهریر (علی روئین تن) و تعدادی دیگر از آثار سینماگران در این در چند سال توقیف شدند و اجازه اکران پیدا نکردند.
گزارش یک جشن
ریزش شدید مخاطب و پدیده فیلم سوزی
درحالیکه در بهار امسال تنها یک میلیون و ۵۰۷ هزار نفر در تهران به سینما رفتهاند، آمار تماشاگران سینما در بهار ۸۸ (در شهر تهران) و قبل از به روی کار آمدن دولت دوم محمود احمدی نژاد دو میلیون و ۶۱۰ هزار نفر بوده است.
این افت ۴۰ درصدی در مقایسه با سال آغاز فعالیت تیم جدید سینمایی، بیشتر از آنکه معلول فشارهای اقتصادی بر خانوارها باشد، نتیجه سیاستهای بسته و محدودیتهای فیلمسازان برای ساخت سوژههای موردنظرشان است. ترجیح مدیران به صدور پروانه ساخت برای فیلمنامههای دم دستی و کم خاصیت برای جلوگیری از تولید آثار حاشیهساز و جنجالی باعث شد تا مخاطبان به تدریج از سینما روی برگردانند و حداکثر ترجیح دهند فیلمهای ایرانی را یا از شبکه نمایش خانگی و یا از سیستم قاچاق و به صورت غیرقانونی دنبال کنند.
اما یکی از اتفاقات این چهار سال پدیده یی بود که به «فیلم سوزی» معروف شد. مسئولان شورای صنفی نمایش برای کاستن از تعداد فیلمهای پشت خط اکران مانده، پروژه نمایش تکسانسی فیلمها را کلید زدند و با این کار صرفا آمار اکران در طول سال را بالا بردند و از حجم فیلمهای نمایش داده نشده کم کردند. این مدل اکران نامنظم و رفع تکلیفی فیلمها در شرایطی انجام شد که اکثر این آثار حتی نتوانستند هزینههای تبلیغات و اکران خود را جبران کنند. طبق آمار فروش فیلمها در تهران، در سال ۸۹ حدود ۲۰ فیلم و در سال ۹۰ حدود ۳۰ فیلم کمتر از ۵۰ میلیون تومان فروش کردند و با توجه به قیمت بلیت سینماها، این آثار در کلانشهر تهران بین ۵ تا ۱۰ هزار نفر تماشاگر داشتهاند.
ممیزی چند مرحلهای
تا پیش از دوره مدیریت جواد شمقدری در سینما، ممیزی بر روی فیلمها عمدتا در هنگام دریافت پروانه نمایش برای اکران عمومی و بعضا در هنگام دریافت پروانه ساخت بر فیلمنامه انجام میشد. اما در دوران مدیریت شمقدری، ممیزی و سانسور ابعاد تازهتری پیدا کرد و اتفاقی نادر در تاریخ سینمای ایران به وقوع پیوست.
در سال ۹۱ فیلمبرداری فیلم سینمایی «آیینه شمعدون» به کارگردانی بهرام بهرامیان (که فیلم قبلی او پریناز همچنان توقیف است) به علت مغایرت فیلمنامه تصویب شده با آنچه گروه سازنده درحال ساخت آن بودند، در میانههای تولید متوقف و جلوی فیلمبرداری برای همیشه گرفته شد. البته یک بار قبلتر از این نیز جواد شمقدری دستور توقف فیلمبرداری یک فیلم سینمایی را صادر کرده بود؛ تولید فیلم «جدایی نادر از سیمین» به خاطر اظهارات تند اصغر فرهادی در جشن خانه سینما متوقف شد ولی بعد از چند روز دوباره ادامه پیدا کرد. جالب اینکه شمقدری با وجود صدور دستور توقف فیلمبرداری فیلم فرهادی، حدود یکسال بعد ادعا کرد که برای جایزه اسکار این فیلم با اعضای آکادمی «لابی کرده» و «نقش مهمی» در این موفقیت داشته است.
اما همانگونه که پیشتر هم به آن اشاره شد، در دوران مدیریتهای گذشته، بیشترین موارد سانسور بر فیلمها در زمان اکران عمومی انجام میشد اما در دوره جواد شمقدری علاوه بر زمان نمایش در جشنواره فجر و موقع اکران عمومی، فیلمها در هنگام عرضه به شبکه نمایش خانگی هم دچار جرح و تعدیل شدند. مسئلهای که پیش از این سابقه چندانی نداشت اما در طول چهار سال گذشته به دفعات اتفاق افتاد و از «کلاه قرمزی و بچه ننه» گرفته تا فیلمی مانند «سعادت آباد» برای ورود به شبکه نمایش خانگی با سانسور و حذف برخی پلانها مواجه شدند.
تعطیلی خانه سینما و نابودی صنوف
بیشتر از آنکه اساسنامه خانه سینما، مورد اختلاف مدیران این نهاد صنفی با رئیس سازمان سینمایی باشد، تفاوت دیدگاهها و گرایشهای فکری و بعضا سیاسی مدیران خانه سینما با جواد شمقدری باعث تعطیل کردن جامعه اصناف سینمای ایران شد.
شمقدری با همراهی برخی از سینماگران که مقبولیت چندانی در میان اهالی صنوف خانه سینما نداشتند، بر آن شدند تا با تعطیلی و پلمب خانه سینما مجموعهای جدید را با نظارت و نظر مستقیم وزارت ارشاد و با نام خانه اصناف سینمای راهاندازی کنند.
برای این منظور کمیتهای با نام ساماندهی اصناف به ریاست حسین زندباف (کارگردان و تدوینگر) تشکیل شد اما هیچکدام از اعضای صنفهای اصلی خانه سینمای قدیم، آن را به رسمیت نشناختند. در میان کشمکشهای اهالی سینما با تیم جواد شمقدری و وزارت ارشاد، حتی پای محمود احمدی نژاد هم به میان آمد و دیدارهایی با او از سوی مدیران خانه سینما انجام شد و نامهنگاریهایی هم صورت گرفت.
در میان کشوقوسهای قانونی تعطیلی خانه سینما در طول یک سال گذشته، بازداشت دو نفر از طراحان و حامیان اصلی تعطیلی این نهاد صنفی از جمله نکات حاشیهای و قابل توجه بود. ابتدا در آبان ماه سال گذشته خبر دستگیری بابک خانیان (مشاور اجرایی معاونت سینمایی و رییس دبیرخانه و سخنگوی شورای عالی سینما) به اتهامات عمدتا مالی و سپس خبر دستگیری مرد شماره دو تیم مدیریتی جواد شمقدری یعنی علیرضا سجادپور در اردیبهشت ماه سال جاری به اتهامات اخلاقی منتشر شد.
تقابل با حوزه هنری به جرم «خیانت»
جواد شمقدری به هیچ وجه فکر نمیکرد روزی فرا برسد که انصار حزبالله و گروههای موسوم به خودسر علیه او و سیاستهایش دست به تظاهرات بزنند و خواستار پایین کشیده شدن فیلمها از پرده سینماها بشوند.
شمقدری که خودش سالهای سال در مقام مخالفخوان همیشگی، به سیاستهای سینمایی و مضامین فیلمهای ساخته شده در دولتهای گذشته انتقادهای تند و تیزی کرده بود، بعد از اکران دو فیلم «گشت ارشاد» و «خصوصی» در نوروز سال ۹۱ با واکنش تند بخش تندروی حاکمیت روبرو شد و از آن به بعد بود که جایگاهش را در میان طیف اصولگرا به مرور از دست داد.
در ادامه، مسئولان حوزه هنری که مالکیت بخش مهمی از سینماهای تهران و برخی شهرهای دیگر را در اختیار دارند، نام تعدادی از فیلمهایی را که حتی پروانه نمایش هم داشتند به بهانه مضامین غیراخلاقی، در فهرست سیاه خود قرار دادند. آنها که عقیده داشتند تعدادی از فیلمهای سینمای ایران، «نهاد خانوده» را هدف قرار داده و «خیانت و بی بند و باری» را ترویج میکنند، از نمایش برخی فیلمها در سینماهای تحت مالکیت خود امتناع کردند.
طی سال گذشته خبرهایی در مورد امضای تفاهمنامه میان مسئولان ارشاد و حوزه هنری مبنی بر اکران تمامی فیلمهای پروانه نمایش دار در همه سینماها نیز منتشر شد، اما مدیریت حوزه هنری هیچگاه از مواضع خود عقبنشینی نکرد.
بعد از این ماجراها بود که سخت گیری مسئولان در صدور پروانه ساخت به پروژه ها به اوج رسید و فیلمنامههای بسیار زیادی به دلائل گوناگون مردود اعلام شدند.
پایان چهار سال حاشیه
مدیریت جواد شمقدری در طول چهار سال گذشته به غیر از موارد ذکر شده، با حاشیههای دیگری نیز همراه بوده است.
او فروردین سال گذشته به گونترگراس نامه نوشت و از او به خاطر شعرش درباره اسرائیل تجلیل کرد. اما بعدتر مشخص شد نویسنده آلمانی در بخش هایی از شعرش در مورد آینده اسرائیل و حق موجودیت آن ابراز نگرانی کرده است که این مسئله انتقاداتی را به کار جواد شمقدری متوجه ساخت.
البته یک سال قبلتر از این ماجرا، شمقدری نامهای دیگر نیز خطاب به مسئولان جشنواره کن نوشته بود و در آن در مورد تحریم و اخراج لارنس فون تریه (که گفته بود من هیتلر را درک میکنم و یک نازی هستم) معترض شده بود. جالب اینکه فون تریه چند روز بعد در جواب نامه شمقدری اعلام کرد که سخنان نابخردانهای به زبان آورده و از گفته خود پشیمان است.
از سوی دیگر اعطای بودجه چند میلیارد تومانی به اسی نیک نژاد برای ساخت فیلم پرحاشیه «لاله» و دستور برای جمع آوری جوایز محسن مخملباف از موزه سینما را هم میتوان در زمره حواشی مدیریت جواد شمقدری در سینما به حساب آورد.
جواد شمقدری که دوران فیلمسازیش با ساخت دو فیلم «بر بال فرشتگان» و «طوفان شن» نتوانسته بود جایگاه محکمی را در سینمای ایران برای خود پیدا کند، در دوران مدیریتش هم نتوانست کارنامه قابل قبولی برجای گذارد و سینمای ایران یکی از پرحاشیهترین دورانهای خود را در طول چهار سال گذشته تجربه کرد.