(در قسمت پیشین به اینجا رسیدیم که در پی ناکامی ابراهیم حکیمی، نخستوزیر وقت در حل بحران آذربایجان، احمد قوام، یکی از سیاستمداران کهنهکار ایرانی، در پایان بهمن سال ۲۴، برای چهارمین بار در طول فعالیت سیاسیاش به مقام نخستوزیری رسید و فردای روز گرفتن رایاعتماد از مجلس شورای ملی، راهی مسکو شد. تمامی قسمتهای قبلی برنامه «فرقه» در اینجا در دسترس هستند.)
احمد قوام روز ۳۰ بهمن سال ۱۳۲۴ خورشیدی به مسکو رفت؛ یک سفر استثنایی توسط نخستوزیر برای مذاکره درباره پایان اشغال کشور.
دولت ایران با استناد به توافق سهجانبه میان تهران، مسکو و لندن اعلام کرده بود که نیروهای نظامی بریتانیا و شوروی باید تا روز ۱۱ اسفند، ایران را ترک کنند. بریتانیا به این وعده پایبند بود. اما شوروی به بهانه تهدیدهای امنیتی، هنوز اقدامی برای خارج کردن سربازانش انجام نمیداد.
قوام در مسکو با استقبال گرم مقامهای شوروی روبهرو شد و علاوه بر ویاچسلاو مولوتوف، وزیر خارجه این کشور، مقامهایی از وزارت بازرگانی شوروی نیز به فرودگاه آمدند.
به گفته تورج اتابکی، عضو هیئت علمی مؤسسه بینالمللی مطالعات آسیایی در هلند و از دبیران ژورنال علمی «مطالعات ایرانی»، استراتژی قوام در این مذاکرات، پیوند زدن مساله نفت به خروج نیروهای شوروی بود.
او میگوید که قوام معتقد بود با دادن قول امتیاز استخراج و فروش نفت شمال ایران به شوروی میتواند از آنها قول خروج سربازان شوروی را از خاک ایران بگیرد.
۱۹ روز چانهزنی
نخستوزیر ایران در این مذاکرات، بیشتر مواقع در برابر مولوتوف، وزیر امور خارجه شوروی بر سر جزئیات خواستههای این کشور چانه میزد.
مذاکرات سه محور داشت: امتیاز نفت شمال که شوروی به دنبالش بود، زمانبندی خروج نیروهای شوروی که ایران به دنبالش بود، و مسئله «حکومت ملی آذربایجان».
بر سر مسئله آذربایجان، شوروی اصرار داشت که ایران به این استان کشور خودمختاری بدهد و تشکیلات پیشهوری به شکلی ادامه پیدا کند. قوام مصر بود که مسئله آذربایجان، امور داخلی ایران محسوب میشود.
برخلاف آنچه که در روایت عامیانه از این مذاکرات وجود دارد، این گفتوگوها به سادگی به نتیجهای نرسید و برعکس، اختلاف نظر عمیق دو طرف موجب شد که مذاکرات گره بخورد. چنین بود که سفر قوام به مسکو برخلاف پیشبینی نخستین، ۱۹ روز طول کشید.
تورج اتابکی درباره مدت غیرعادی و طولانی سفر قوام به مسکو میگوید: «رهبری حزب کمونیست شوروی و شخص استالین میخواستند پیش از آنکه پاسخ روشنی از قوام دریافت نکردهاند، اجازه ندهند که او به کشور بازگردد. به حقیقت قوام در بخشی از این دیدار ۱۹ روزهاش از مسکو، گروگان شوروی بود.»
سرانجام بعد از روزهای پیاپی مذاکره و رد و بدل شدن چند یادداشت میان قوام و مولوتوف که در آنها شرایط دو طرف برای یک مصالحه ذکر میشد، سفر قوام به مسکو بدون اینکه توافقی رسمی حاصل شود به پایان رسید.
در عوض، دولت ایران در انتهای این سفر یادداشتی منتشر شد که در آن، بخشی از نارضایتیهای آذربایجان به رسمیت شناخته شده بود و ابتکاراتی برای حل مسئله در آن دیده میشد.
به گفته تورج اتابکی در این یادداشت تاکید شده بود که استان آذربایجان، «بخشی لاینفک از خاک ایران است.» او میگوید:
«در همین یادداشت آمده بود که زبان ترکی یک زبان محلی است و زبان رسمی ایران، زبان فارسی است. ولی در عین حال آمده بود که این زبان محلی میتواند در کنار زبان رسمی تدریس بشود. اصلاحاتی هم در اینجا برای بهبود زندگی آذربایجانیان پیشنهاد کرده بودند. و اینکه باید دولت مرکزی تلاش کند تا این بحران از طریق مسالمتآمیز و بدون جنگ، حل بشود.
پاسخ شوروی هم این بود که مشکل آذربایجان امر داخلی ایران است و ما توصیه میکنیم که اصلاحات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در آنجا انجام شود. و همچنین توصیه شده بود که دولت ایران، مجلس ملی آذربایجان را به عنوان انجمن ایالتی به رسمیت بشناسد و نخستوزیر کنونی آذربایجان یعنی پیشهوری به استاندار آذربایجان تبدیل بشود. در زمینه اقتصاد هم آمده بود که ۲۵ درصد درآمد محلی آذربایجان به دولت مرکزی ایران داده شود و باقی ۷۵ درصد در راه اصلاحات اقتصادی و اجتماعی استان آذربایجان خرج بشود.»
قوام مسکو را به مقصد باکو ترک کرد و در تلگرافی به مرتضیقلی بیات در تهران، از اصرار شوروی بر خودمختاری آذربایجان به عنوان مانعی بر سر راه توافق نام برد.
مجید تفرشی، پژوهشگر تاریخ در لندن درباره متن این تلگراف و کنفرانس خبری قوام در تهران بعد از بازگشت به کشور میگوید:
«قوام در این تلگراف مسئله را تصریح میکند. عین عبارتش چنین است: تقاضاها و قراردادهایی که برخلاف مصلحت و منافع کشور ایران باشد قبول نخواهد شد.
در بازگشت هم یک مصاحبه مطبوعاتی برگزار میکند و در آنجا میگوید: دولت شوروی نمیخواست درخواست مکرر ما برای تخلیه ایران از قوای شوروی بپذیرد. من نیز نمیتوانستم بعضی از تقاضاهای دولت شوروی را بپذیرم. چون قشون شوروی ایران را تخلیه نکرده و آذربایجان خودمختاری میخواست، لذا هیات ایرانی نتوانست در مذاکرات نتیجه بگیرد.»
پیشنهاد ریاست جمهوری قوام
اما در حاشیه همین سفر که به ظاهر بدون هیچ نتیجهای به پایان رسید، در تهران شایعاتی منتشر شد که میتوانست سرنوشت قوام را به کلی زیر و رو کند. شایعاتی که به گفته جمیل حسنلی، پژوهشگر در باکو ریشه در واقعیت داشتهاند.
این استاد دانشگاه میگوید، استالین در این سفر به قوام پیشنهاد کرد که بعد از بازگشت به ایران، محمدرضا شاه را سرنگون کند و در ایران جمهوری اعلام کند.
او میگوید: «قوام ابتدا این پیشنهاد را پذیرفت، اما بعد تغییر عقیده داد. و در دیدار دو روز بعدش با مولوتف، پیش از آغاز جلسه از او خواست موضوعاتی را که با استالین مذاکره شده است، در حضور مترجم ایرانی حمید سیاح مطرح نکند. او از وعده هایی که به استالین داده بود عقبنشینی کرد.»
عباس میلانی، نویسنده کتاب «نگاهی به کارنامه شاه» میگوید، که محمدرضا شاه نیز شخصا از این موضوع نگران بود و این نگرانی را با سفیر آمریکا در تهران در میان گذاشت.
اما در عین حال این پژوهشگر درباره اینکه اصولا استالین چنین پیشنهادی به قوام داده باشد، تردید دارد و معتقد است:
«من خیلی سعی کردم که برای کتاب شاه ]که با عنوان نگاهی به کارنامه شاه به فارسی منتشر شده[، صحت و سقم این مسئله را در بیاورم ولی موفق نشدم.
من با کسی به اسم آقای ]سرگی[ مونتیفیوری، که دو زندگینامه درخشان درمورد استالین نوشته، و به اسناد دفتر استالین دسترسی پیدا کرده تماس گرفتم. از او پرسیدم که آیا مینوت مذاکرات ]صورتجلسه[ دیدار استالین و قوام هست یا نه. چون مینوت بسیاری از مذاکرات استالین را یافته بود و به عنوان مثال درباره نظارت دقیق و از نزدیک استالین بر مذاکرات قوام و سادچیکف، اطلاعات مستندی داشت. اما او گفت که هرگز به چنین چیزی برنخورده است.
اما روایتی که آمریکاییها از آنچه اتفاق افتاده دارند و شاه هم باور داشت (و تا اندازهای بر اساس اتفاقات بعدی تایید میشود) این است که قوام یک ساخت و پاختی با شوروی کرده بود. آیا منتهای این ساخت و پاخت ایجاد یک جمهوری بوده، آنچنانکه شاه گمان میکرد، معلوم نیست.
وقتی قوام بر میگردد، آمریکاییها به صراحت به او میگویند: ما شواهدی و شنیدههایی داشتهایم مبنی بر اینکه تو توافق کردهای جمهوری اعلام کنی. نکن! این کار نه تنها شدنی نیست بلکه به نفع تو هم نیست. و قوام در پاسخ چنین طرحی را به کلی تکذیب میکند.»
قوام در ایران «جمهوری» اعلام نکرد، اما در عوض پیشنهاد کرد که یک شرکت نفت شبیه به شرکت نفت «ایران و انگلیس» که در جنوب فعال بود تاسیس شود و کار اکتشاف، استخراج و فروش نفت شمال ایران به این شرکت سپرده شود؛ شرکتی که نیمی از آن متعلق به ایران باشد و نیمی متعلق به شوروی.
(در قسمت بعدی برنامه فرقه مسئله امتیاز نفت شمال و سرنوشت شرکت پیشنهادی قوام را بررسی خواهیم کرد. آیا استالین از قوام رودست خورد؟ فرقه هر شب در پایان مجله شامگاهی از رادیو فردا پخش میشود.)