در ساعت ۱۰ شب ۲۰ اوت ۱۹۶۸ قوای نظامی کشورهای پیمان ورشو وارد چکسلواکی شدند و امیدهای آلکساندر دوبچک، دبیر اول حزب کمونسیت چکسلواکی را که خواهان حزبی دموکرات، عدالتخواه و مدرن برای آینده کشورش بود، نابود کردند. دوبچک متصور رویا و آرمان «سوسیالیسم با چهره انسانی» بود.
در پی هجوم نظامی تانکهای روسی، مردم چکسلواکی به مقاومت مدنی و غیرنظامی متوسل شده و به صورت صلحآمیز دست به اعتراضهایی گسترده زدند. ولی این اعتراضها، کوششی عبث و بیهوده بیش نبود، زیرا تعداد نظامیان سرکوبگر بیشتر از تعداد معترضتن صلح آمیز و آزادی طلب بود.
نظامیان پیمان ورشو با خشونت غیرقابل تصور تظاهرات پراگ ۱۹۶۸ را به پایان رساندند. ۱۵۰ نفر از معترضان توسط نیروهای نظامی کشته و صدها نفر زخمی شدند.
در بهار پراگ از یک سو جنبش رفرمیستی تحت رهبری آلکساندر دوبچک به اوج موفقیت خود رسید و از سوی دیگر نیروهای نظامی پیمان ورشو آن جنبش را بیرحمانه سرکوب کردند.
بهار پراگ در مرحله اول به معنی کوششی برای به پایان رساندن فصل یخبندان سیاسی بین دیکتاتوریهای سوسیالیستی و کشورهای آزاد سرمایهداری غرب محسوب میشود. در این دوره تنشزدایی کوششهایی برای عادیسازی روابط بینالمللی بین دنیای سرمایهداری غرب و سوسیالیسم در چکسلواکی انجام گرفت، کوششهایی که در واقع با مرگ استالین در سال ۱۹۵۳ شروع شده بود و به دستور لئونید برژنف، دبیرکل حزب کمونیست اتحاد شوروی، در آن مقطع تاریخی به پایان رسانده شدند.
اهداف جنبش رفرمیستی دوبچک
آلکساندر دوبچک در ژانویه ۱۹۶۸ به عنوان دبیر اول حزب کمونیست کشورش انتخاب شده و خواهان تحولات عمیق اجتماعی، اقتصادی و سیاسی شده بود. البته قبل از او نیز منتقدانی بودند که از درون بلوک شرق با سیاستهای استالینیستی مبارزه میکردند.
دوبچک خواهان سوسیالیسم دموکراتیک و راه سوم بود، راهی مابین سوسیالیسم و سرمایهداری که شباهتهایی هم با جنبشهای سوسیال دموکراتیک در اروپای غربی داشت. یک ماه از به قدرت رسیدن او گذشته بود که او سانسور مطبوعات را لغو نمود، حرکتی که منجر به وجود آمدن موجی از رسانههای جدید در چکسلواکی شد.
در ماه آوریل همان سال یعنی چهار ماه بعد از به قدرت رسیدنش، دوبچک با مجاز خواندن آزادی بیان و تجمع، آن را امکانپذیر کرد و دستور امکان خصوصیسازی شرکتهای کوچک و متوسط را داد.
هدف دوبچک تلطیف ادعای حاکمیت تام حزب کمونیست شوروی بود. برای مثال با وجودی که در بلوک شرق مسافرت به کشورهای غربی بسیار دشوار بود، در بهار پراگ مسافرت به کشورهای سرمایهداری غربی یک دفعه آزاد شد.
به دنبال این رفرمهایی که از بالا انجام شد و انتقادهای بنیادین، روشنفکران به ویژه جوانان چک امیدوار شدند که به زودی چکسلواکی از سایۀ قدرت شوروی خارج خواهد شد.
واتسلاو هاول و پاول کوهات یکی از شاعران مشهور چک از فعالین این جنبش شمرده میشدند.
زنگ خطر برای مسکو
حزب کمونیست شوروی حاضر نبود تحولات دموکراتیک را در چکسلواکی قبول و تحمل کند. کرملین از یک جنبش رفرمیستی در بلوک شرق وحشت داشت و میترسید که چنین جنبشی در سراسر بلوک شرق رشد کند.
تعدادی از روشنفکران پیشرو فرصت مناسب را مغتنم شمردند و «مانیفست ۲۰۰۰ واژه» را در ۲۷ ژوئن ۱۹۶۸ منتشر کردند. لودویک واکولیک، نویسنده چک، و ۶۷ روشنفکر دیگر این مانیفست را که یکی از مهمترین متون جنبش دموکراتیک بود امضا کردند که در حکم تصفیه حساب روشنفکران با ۲۰ سال حکومت کمونیستی بود.
در «مانیفست ۲۰۰۰ واژه» نکتهای بسیار مهم مرقوم شده بود که روند دموکراتیزه شدن کشور فقط خارج از چارچوب حکومت کمونیستی امکانپذیر است و با این ادعا حکومت کمونیستی زیر سؤال قرار گرفت.
برژنف در همان شب انتشار این مانیفست با دوبچک تماس گرفت و از او خواست که «نیروهای ضد انقلاب» سرکوب شوند. دوبچک اما با عزمی جزم از برژنف اطاعت نمیکرد.
انتشار این مانیفست برای مسکو اقدامی تحریکآمیز بود و حاکمان دیکتاتوری تمامیتخواه شوروی بیم شکست و از بین رفتن اتحاد بلوک شرق را داشتند.
روزنامه پراودا، ارگان حزب کمونیست شوروی «مانیفست ۲۰۰۰ واژه» را متنی ضدانقلابی خواند و با انتقاد شدید از «نیروهای برانداز» که هدف سرنگونی رهبری مسکو را داشتند، آنها را به نابودی تهدید کرد.
متعاقباً بخش عمدهای از رهبری شوروی دستور داد که دولت چکسلواکی را باید با قدرت نظامی دوباره روی خط سیاسی مسکو آورد. آنها بحث علنی مداخله نظامی را مطرح کردند.
رهبران جنبش آزادیطلب از سوی دیگر در برنامههای رادیویی دستور نافرمانی مدنی میدادند تا شاید سربازان روس به بیهودگی اطاعت از مسکو پی ببرند.
ولی سربازان و افسران کشورهای پیمان ورشو مقاومت صلحآمیز مردم چکسلواکی را سرکوب و جنبش رفرمیستی دوبچک را در نطفه خفه کردند. دوبچک و یاران دیگر او به مسکو ربوده شدند و او را به زور مجبور کردند «پروتکل مسکو» را امضا کند.
این روشی بود که رهبران روس برای استقرار نیروهای نظامی خود در چکسلواکی و برای جلوه دادن جنبه قانونی آن دنبال میکردند، روشِ خشونتآفرینی تمامیتخواه.
لئونید پرژنف، دبیرکل کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی، هجوم و اشغال نظامی چکسلواکی را متعاقباً توجیه کرد و از این حمله نظامی به عنوان مواجه با «به مخاطره انداختن سوسیالیسم» دفاع کرد.
مراحل تصمیمگیری جهت مداخله نظامی
پرفسور اشتفان کارنر، متخصص تحقیقات جنگ، که در دانشگاه گراتس تدریس میکند، به این نتیجه رسیده است که تصمیم مسکو برای حمله به چکسلواکی خیلی زود گرفته شده بود.
کارنر در درجه اول به جنبههای مختلف بعضی از انتقادات به حکومت شوروی و متعاقباً به تصمیم کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی جهت سرکوب جنبش دموکراسیطلب میپردازد. او مینویسد که اولین انتقادهایی که پس از مرگ استالین به فردپرستی در شوروی انجام میشود، در چکسلواکی نیز رایج بوده است.
رفرمهای اقتصادی و بحثهای سیاسی در چکسلواکی از ۱۹۵۷ میلادی شروع شده بود. از آن سال به بعد رئیس دولت چکسلواکی، آنتونین نووتنی، رفرمهای اقتصادی تنظیم کرد و قدم به قدم استالینیستها را از مقامهای دولتی به کنار گذاشت. سعی دولت باز کردن تدریجی فضای آزادیخواهی بود.
برای مثال تلویزیون چکسلواکی بحثهایی در مورد آزادی بیان در برنامههای زنده و مشترک با تلویزیون اتریش پخش میکرد، به صورتی که حزب کمونیست شوروی در آن برهه قادر نبود جلوی این نوع تحولات فکری را بگیرد.
بالاخره به دلیل فشارهای زیاد در ۵ ژانویه ۱۹۶۸ نووتنی از مقام خود به عنوان دبیر اول حزب کمونیست چکسلواکی استعفا داد و دوبچک به قدرت رسید.
دوبچک یک ایدهآلیست رمانتیک سوسیالیست بود و از دستوراتی که از مسکو به او داده میشد، اطاعت نمیکرد. برای مثال در مارس ۱۹۶۸ یک هیئت نظامی روسی او را به مسکو دعوت میکند ولی او از رفتن به روسیه امتناع میکند.
هم از طرف نیروهای داخلی موافق شوروی و هم از سوی حزب کمونیست آلمان و شوروی فشارهای زیادی به دوبچک وارد میشد.
به نظر پرفسور کارنر، برنامه دستگیری رهبران رفرم در ماه مارس ۱۹۶۸ ریخته شده بود. فعالان سیاسی شناسایی شده بودند و یک فهرست ۱۰۳۰ نفره به ژنرال ولادیمیر یانکو داده شده بود و قرار بود که یانکو همراه با تانکهای روسی کل فعالان سیاسی را دستگیر کند، البته به شیوهای استالینیستی.
ژنرال یانکو پس از اینکه فهرست ۱۰۳۰ نفره علنی و منتشر شد، خودکشی کرد. به جای موج دستگیری جدید هزاران زندانی سیاسی با تأیید دوبچک عفو و آزاد شدند. این حرکت خود جنبش رفرمیستی را تقویت کرد، و باید یادآور شد که در این زمان حتی وزارت کشور چکسلواکی دیگر با سازمان امنیت شوروی کا گ ب همکاری نمیکرد.
از سوی دیگر در ۱۰ آوریل ۱۹۶۸ در یک نشست کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی تصمیم گرفته شد که «ما چکسلواکی را از دست نخواهیم داد». منظور این نظریه روشن بود: حمله نظامی.
مارشال روس، ایوان یاکوبوسکی، فرمانده ارتشهای پیمان ورشو، از همان روزهای بعد از دهم آوریل ۱۹۶۸ به تدارکات نظامی پرداخت و با نظامیان لهستانی و آلمان شرقی و مجارستان شروع به مشورت کرد. پیمان ورشو در مرحله اول مانورهای نظامی انجام داد.
محقق اتریشی پرفسور کارنر مینویسد که البته هدف این مانورها در همان زمان اشغال چکسلواکی بود.
در ۱۹ ژوئن ۱۹۶۸ یکی از بزرگترین مانورهای نظامی پیمان ورشو در چکسلواکی انجام شد و به ویژه سازمان امنیت آلمان شرقی فهرستهای جدیدی برای دستگیری فعالان سیاسی چکسلواکی آماده کرد. فهرستهایی که بعد از به پایان رساندن بهار پراگ برای «پاکسازی» مورد استفاده قرار گرفت.
در فرانسه جنبش دانشجویی ۶۸ بزرگترین فعالیتهای خود را در اروپای غربی در حمایت از دوبچک به عمل آورد و به دنبال آن جنبشهای دانشجویی کشورهای دیگر اروپایی هم از رفرمهای دوبچک دفاع کردند. بحثهای زیادی در خصوص به وجود آوردن یک حزب سوسیال دموکرات در چکسلواکی شروع شده بود.
این پدیده تاریخی به ویژه لئونید برژنف و مقامهای دولتی دیگر در مسکو را به وحشت انداخته بود. در حقیقت «پرده آهنی» بلوک شرق متزلزل شده بود. حزب کمونیست آلمان شرقی اولین حزبی بود که این جنبش رفرمیستی را «ضد انقلاب» نامیده بود، قبل از پراودا.
پرفسور کارنر مراحل تصمیمگیری کمیته مرکزی شوروی را جهت مداخله نظامی به چهار بخش تقسیم میکند:
۱. مرحله «توجه به مشکل تاریخی» که در واقع در ۲۳ مارس ۱۹۶۸ در شهر درسدن در پی مشورتهای گوناگون مقامهای پیمان ورشو در آلمان به پایان رسید. در آن روز به مقامهای دولتی چکسلواکی دستور جلوگیری از ادامه جنبش رفرمیستی داده میشود.
۲. مرحله جدید فشارها به دولت چکسلواکی که تا اوسط ماه ژوئن طول میکشد.
۳. مرحله بعدی از اواسط ژوئن تا اوسط ژوئیه طول میکشد. پرژنف در این مرحله فشار جدی به دوبچک وارد میآورد و تاس بازی تلخ هجوم نظامی در همان اواسط ژوئیه میافتد. در آن زمان دستوراتی از احزاب کمونیست شوروی، آلمان شرقی و لهستان برای عقب راندن جنبش دموکراسیطلب و برقراری مجدد حکومت شوروی در چکسلواکی به دوبچک داده میشود که به مثابه برقراری مجدد دیکتاتوری در این کشور دنبال میشد.
۴. تحقیقات پرفسور کارنر نشان میدهد که در ۱۷ ژوئیه دیگر تصمیمات برای آمادهسازی هجوم نظامی توسط کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی گرفته شده بود. در ۲۲ ژوئیه برژنف به وزیر دفاع شوروی دستور میدهد که اقدامات لازم را برای مرحله بعد از هجوم نظامی را برنامهریزی کند و به همین دلیل قرار بود که مشترکاً همراه با دوبچک «راه حل سیاسی» پیدا شود. ولی دوبچک حاضر به همکاری با دیکتاتوی شوروی نبود.
حتی تیتو، رئیس حکومت یوگوسلاوی، در نهم اوت به پراگ سفر کرد و تا ۱۱ اوت برای حمایت از دوبچک در پراگ ماند. ولی در ۱۳ اوت برژنف با دوبچک تلفنی صحبت کرد و از دوبچک انتقاد کرد که چرا جلوی «ضد انقلابیون» را نگرفته و رفرمیستها را به کنار نگذاشته است.
شوروی حتی از دیدار دبیرکل سازمان ملل با دوبچک جلوگیری میکند. سرکوب جنبش آزادیخواه بهار پراگ فوراً ابعاد جهانی پیدا کرده بود؛ ایالات متحده آمریکا با استفاده از این بحران تاریخی، به تقویت ناتو پرداخت.
البته بلوک سوسیالیستی و دیکتاتوری تمامیتخواه شوروی به زبالهدان تاریخ پیوست. شاید بشود در یک جمله از این وقوع تاریخی نتیجه گرفت که دیکتاتوریهای تمامیتخواه قادر به رفرمهای جدی در حیطه حکومتی خود نیستند و روند دموکراسی بایستی خارج از محدوده حکومت به پیش برده شود.