نگاه فریدون خاوند: در اوایل دهه ۱۹۷۰ میلادی جان کانالی، وزیر خزانهداری آمریکا در دوران ریاست جمهوری ریچارد نیکسون، در پاسخ شماری از دیپلماتهای اروپایی که از نوسانات دائمی اسکناس سبز ابراز نگرانی میکردند، با خونسردی جملهای را بر زبان راند که پس از گذشت نیم قرن همچنان تازگی خود را حفظ کرده است: «دلار پول ما، ولی مسئله شماست».
همین جمله را، با اندکی تغییر، میتوان درباره جابهجایی میهمانان کاخ سفید واشینگتن، دستکم از بعد از جنگ جهانی دوم تا به امروز، به کار برد. در واقع هر شهروند آمریکایی میتواند بگوید: «انتخابات ریاست جمهوری بزرگترین رویداد در زندگی سیاسی ماست، ولی در همان حال مسئله همه جهان هم هست».
انتخابات سوم نوامبر آینده، که سرنوشت رویارویی میان دونالد ترامپ و جو بایدن، نامزدهای دو حزب جمهوریخواه و دموکرات آمریکا را رقم خواهد زد، بیش از همیشه پیوندهای تنگاتنگی را به نمایش میگذارد که میان سیاست داخلی ایالات متحده و سیر تحولات در بخش بزرگی از جهان به وجود آمده است، به ویژه با توجه به تفاوتهای چشمگیری که شخصیت و برنامه هر یک از این دو نامزد و نیز هواداران آنها را از هم متمایز میکند.
در این شرایط خیلی از کشورها چشم به فرجام انتخابات سوم نوامبر آمریکا دوختهاند، ولی ایران در میان آنها جایگاهی استثنایی دارد. در واقع کمتر نظام سیاسی در جهان، همانند جمهوری اسلامی، به رغم همه شعارهایش در ضرورت پشت کردن به «شیطان بزرگ»، تحولات این رویارویی انتخاباتی را با این درجه از تمرکز زیر نظر دارد. همزمان بخش بسیار بزرگی از مردم ایران نیز، به دلایل گوناگون، پیکار انتخاباتی آمریکا و سرانجام آن را، همچون یک رویداد بسیار مهم داخلی، با علاقه و دلنگرانی پیگیری میکنند.
حضور بسیار سنگین آمریکا در قلب زندگی سیاسی و اقتصادی ایران یکی از مهمترین «پارادوکس»های نظام جمهوری اسلامی است که «آمریکاستیزی» را رسالت اصلی خود میداند، ولی در همان حال از موضعی منفعلانه و به شدت منفی سرنوشت ایران را بیش از هر زمان دیگری با رویدادهای درونی آمریکا گره زده است.
جمهوری اسلامی خود را مستقلترین نظام سیاسی در جهان میداند و این «استقلال» را بزرگترین دستاورد خود طی ۴۱ سال تسلطش بر ایران توصیف میکند. در عمل اما، ایران در زمره چند کشور انگشتشماری است که زندگی اقتصادی و فراز و نشیب معیشت مردمانشان را تا این درجه با رویدادهای درونی نیرومندترین قدرت اقتصادی دنیا در آمیختهاند.
ایرانیها با دلار محاسبه میکنند، امروز و فردایشان با نوسانهای اسکناس سبز بالا و پایین میرود و نیز بودجه (مهمترین سند مالی کشور) و بازارهای مالیشان در پیوند با تصمیمهایی که در خزانهداری آمریکا گرفته میشود، زیر و زبر میشود. تنها کسانی میتوانند به چنین «استقلالی» دل خوش کنند که با الفبای سیاست و اقتصاد و روابط بینالمللی یکسره بیگانه باشند.
در حالی که انتخابات ریاست جمهوری آمریکا دو هفته دیگر برگزار میشود، محافل اقتصادی ایران و به ویژه بازیگران بازارهای مالی (سهام، ارز، طلا...) عمدتاً سه سناریو را در رابطه با این رویداد طراحی کردهاند:
یک) در سناریوی نخست دونالد ترامپ به عنوان برنده انتخابات سوم نوامبر برای چهار سال دیگر در کاخ سفید میماند، «فشار حداکثری» بر ایران را ادامه میدهد و روابط تهران و واشینگتن همچنان بر مدار «نه جنگ و نه صلح» خواهد چرخید. در این شرایط اقتصاد ایران در همان سراشیب دو سال گذشته بیش از بیش در باتلاق دشواریها فرو خواهد رفت و قیمت دلار و طلا از مرزهایی که امروز غیر قابل تصور به نظر میرسند، خواهد گذشت. در این سناریو آتش گرفتن بازارهای ایران از فردای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا آغاز خواهد شد.
دو) سناریوی دوم بر پایه پیروزی جو بایدن تنظیم شده، ولی با این فرض که نامزد حزب دموکرات تغییر مهمی در اعمال تحریمهای اقتصادی علیه ایران به وجود نخواهد آورد. در این سناریو «برجام» دوباره جان نخواهد گرفت و میهمان تازه کاخ سفید در بهترین حالت خواستار مذاکرات تازهای با تهران خواهد شد که علاوه بر پرونده هستهای، مسائل دیگری چون موشکهای بالیستیک و سیاست خاورمیانهای جمهوری اسلامی را هم در بر بگیرد. در صورت تحقق این سناریو، از دیدگاه باورمندان آن، در متغیرهای اقتصادی ایران، که مسقیماً از سیاست خارجی کشور سرچشمه بگیرد، تغییر محسوسی ایجاد نخواهد شد. در این شرایط اوجگیری دلار در بازار ارز ایران همچنان ادامه خواهد یافت و در نقش و جایگاه جمهوری اسلامی به عنوان یک «نظام غیرعادی» محکوم به انزوا، از جمله در صحنه اقتصاد جهانی، تحول مثبتی به وجود نخواهد آمد.
سوم) سناریوی سوم هم بر پایه پیروزی جو بایدن تنظیم شده، ولی این بار نامزد پیروزمند حزب دموکرات، زیر فشار جناحهای چپ این حزب، و تا جایی که بتواند، به دیپلماسی پیش از دونالد ترامپ در رابطه با جمهوری اسلامی باز خواهد گشت. در این شرایط هواداران این سناریو انتظار دارند که زمینه بازگشت ایران به بازار جهانی نفت فراهم شود و چشمانداز دستیابی دوباره به دلارهای نفتی، همراه با آزاد شدن داراییهای ارزی بلوکه شده کشور در خارج، بازار ارز را از زیر بار فشارهای سنگین کنونی خارج کند و تحولات مثبتی را در دیگر بازارهای مالی ایران به دنبال داشته باشد.
سکانداران اصلی جمهوری اسلامی، که در «هسته سخت» نظام پیرامون ولی فقیه گرد آمدهاند، کدامیک از این سه سناریو را محتملتر میدانند؟ پاسخ به این پرسش چندان آسان نیست.
در عوض با اطمینان میتوان گفت که گزینه رویای حسن روحانی، رئیس جمهوری اسلامی، که این روزها به گونهای بیسابقه زیر توپخانه سنگین همان «هسته سخت» دست و پا میزند، تحقق سناریوی سوم است. کابوس او ترک کردن کاخ ریاست جمهوری با دلار بالای صد هزار تومان و نرخ تورم بالای پنجاه درصد در ماه است، و تنها یک تغییر بنیادی در سیاست آمریکا در رابطه با جمهوری اسلامی میتواند راه فراری برای او باز کند.
شاید با همین امیدواری است که طی چند روز گذشته، به رغم سقوط چشمگیر ذخایر ارزی ایران، حسن روحانی بانک مرکزی جمهوری اسلامی را وادار کرده مقادیر چشمگیری ارز به بازار تزریق کند تا نرخ دلار را، در انتظار نتایج انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، به زیر ۳۰ هزار تومان بازگرداند.