امیرعلی سردار افخمی، معمار ایرانی که دوشنبه ۱۷ آذر در فرانسه در ۹۱سالگی و دور از زادگاهش درگذشت، از نسل معماران پیشرو در دهههای چهل و پنجاه خورشیدی بود. چندین ساختمان در تهران با قریحه هنری این معمار طراحی و بنا شده است؛ از جمله ساختمان خانه کودکان بیسرپرست، ساختمانی در پارک نیاوران و ساختمان جدید مجلس ایران که در غیاب او ساخته شد.
طراحی سنگ مقبره صادق هدایت در گورستان پرلاشز پاریس هم از آثار اوست. او همچنین پیش از انقلاب، طرح یک مسجد را در دست داشت که قرار بود در تهران اجرا شود، اما هرگز ساخته نشد.
با این حال، بیشترِ شهرت سردار افخمی مربوط به طراحی عمارت «تئاتر شهر» در مرکز پایتخت ایران است که خود، همچون داستان زندگی سردار افخمی، داستانی دراز دارد.
تحصیل در پاریس، شکوفایی در تهران
امیرعلی سردار افخمی سال ۱۳۰۸ در تهران به دنیا آمد و دوران ابتدایی را در این شهر گذراند. اما در اوایل دهه ۱۳۲۰، زمانی که هنوز دانشآموز دبیرستان بود، برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت و پس از اخذ دیپلم وارد مدرسه هنرهای زیبای پاریس شد و به آموختن معماری پرداخت.
در سال ۱۳۴۲، پس از اخذ مدرک دکتری معماری، به ایران بازگشت و از آنجا که پدر همسرش، احمد فرهاد، رئیس دانشگاه تهران بود، در این دانشگاه به تدریس مشغول شد.
اما در پی اختلاف با هوشنگ سیحون، رئیس وقت دانشکده معماری، و وجود قانونی که فعالیت در دانشگاه همزمان با داشتن شرکتهای خصوصی را منع میکرد، تدریس را رها کرد و منحصراً به فعالیت در «شرکت مهندسان مشاور سردار افخمی» پرداخت.
سردار افخمی درباره معماران نسل پیش از خود گفته بود: «دریافت نسل ما از معماری ایرانی واقعبینانهتر از دریافت سیحون و همدورهایهایش بود که با معماری ارتباطی حسی برقرار کرده بودند.»
چند سال پیش از انقلاب، طراحی ساختمان مجلس ایران به او واگذار شد. او این ساختمان را طراحی کرد، اما وقتی قرار بود جذب پیمانکار به مناقصه گذاشته شود، حوادث انقلاب پیش آمد. خود سردار افخمی نیز کمی پیش از انقلاب، دوباره ایران را ترک کرد و به فرانسه بازگشت.
روزنامه کیهان در تاریخ ۱۹ آذر ۱۳۵۸ در خبری با عنوان «دهها مهندس مشاور از جامعه مهندسان طرد شدند»، از کنار گذاشته شدن برخی معماران از جمله سردار افخمی به اتهام «وابستگی به دربار» خبر داد.
همچنین پس از انقلاب، وزارت امورخارجه خانه سردار افخمی را که خود او طراحی کرده و ساخته بود، تصرف کرد و به محلی برای پذیرایی مهمانان خارجی بدل شد.
در دهه هفتاد، وزارت مسکن و شهرسازی از او خواست برای اجرای طرح ساختمان جدید مجلس که توسط خود او طراحی شده بود، به ایران بازگردد، اما او نپذیرفت: «میترسیدم بروم ایران و نتوانم هر موقع که خواستم برگردم.»
با این حال، این معمار از مصالحی که برای ساخت طرح مجلس استفاده شد، راضی نبود. او در نظر داشت که نمای مجلس شیشهای باشد، چیزی شبیه هرم موزه لوور که سالها پس از طراحی مجلس ایران طراحی شده بود.
اما در نهایت در نمای مجلس سنگ به کار رفت، «در حالی که من دشمن تراورتن هستم.»
تئاتر شهر؛ از افتتاح شاهانه تا قرار دادن آن مقابل مسجد
کار ساخت ساختمان تئاتر شهر در سال ۱۳۴۶ و بهسفارش دفتر فرح پهلوی در باغ کافه شهرداری (پارک دانشجوی فعلی) آغاز شد؛ هرچند کار طراحی این ساختمان چند سال پیش از آغاز ساخت آن انجام شده بود.
در واقع قرار بود ساختمان جدید تئاتر جای یک کافه را بگیرد که به «کافه شهرداری» معروف بود و پاتوق برخی از هنرمندان و نویسندگان دوره خود بود.
سردار افخمی خود درباره دلیل انتخاب یک ساختمان دایرهایشکل برای ساختمان تئاتر شهر گفته بود که چون باغ کافه شهرداری قابل رؤیت از همه اطرافش بود، بهنظرش رسید بهترین طرح برای اجرای چنین ایدهای، یک ساختمان دایرهای است: «در ذهنم بود که این سازه یک نما نداشته باشد و تمام اطرافش نما باشد.»
قطر تقریبی ساختمان دایرهایشکل تئاتر شهر ۳۴ متر و ارتفاع سازه آن ۱۵ متر است. همچنین مساحت بستر طرح بنای تئاتر شهر سه هزار متر مربع و مساحت زیربنای آن پنج هزار و ۶۰۰ متر مربع است.
گفته میشود که سردار افخمی در طراحی این بنا از برج طغرل و معماری ایلخانی و ستونهای قرینه تخت جمشید الهام گرفته و نیمنگاهی نیز به معماری پانتئون و کولوسئوم رومی داشته است.
با این حال او خود درباره طراحی تئاتر شهر گفته بود: «فرم نهایی سازه، در واقع با الهام از خاطراتی که از کودکی از معماری ایرانی داشتم به ذهنم رسید. در سالهای جوانی جاهای مختلف مملکت مثل شیراز، اصفهان و حتی جاهای دورافتاده را دیدم و در جزئیات ساختمانهای تاریخی این شهرها دقت کردم.»
همچنین درباره انتخاب مصالح برای ساختمان تئاتر شهر، سردار افخمی برخلاف برخی دیگر معماران همدوره خود، اصرار ویژهای به پرهیز از کاربرد شیشه و سنگ تراورتن داشت. از نظر او این مصالح با آب و هوا و اقلیم ایران سازگار نیست.
او قبلاً در اولین کارهای خود از آجر استفاده کرده بود و به همین دلیل، به دنبال آجر رفت. از کارگاهی در شهرری تهران خواست که هم آجرهای نقشدار و هم کاشیهای این بنا را بسازد.
فضای خارجی نیز بر اساس نیاز تئاتر برای اجرای نمایشهای خیابانی و آیینی طراحی شد و دو سن روباز دارد، با این حال یکی از ویژگیهای طراحی تئاتر شهر، نداشتن هیچ حصار و ورودی بود و این ساختمان برخلاف دیگر سالنهای نمایش در ایران مرزی میان حریم خود و فضای شهری ندارد.
بالأخره تئاتر شهر در روز ۷ بهمن ۱۳۵۱ با حضور محمدرضاشاه و فرح پهلوی و اجرای نمایش «باغ آلبالو» اثر چخوف با ترجمه سیمین دانشور و بهکارگردانی آربی آوانسیان افتتاح شد.
با وجود زیباییهای منحصربهفرد تئاتر شهر، برخی هنرمندان انتقادهایی را به این بنا وارد کردهاند؛ از جمله مهدی هاشمی، بازیگری که در اولین اجرای تئاتر شهر بازی کرد، گفته است: «در همان اجرا متوجه شدیم که ساختمان تئاتر شهر بسیار زیباست، اما از نظر آکوستیک صفر است.»
ساختمان تئاتر شهر در ابتدا فقط دارای سالن اصلی بود و بعداً با اضافه شدن سالنهایی به آن، به «مجموعه» تبدیل شد. اما توسعه این مجموعه همیشه با استقبال مواجه نشده است. چند سال پیش، ساخت و نصب سازهای روی بام تئاترشهر، با واکنشهای گستردهای مواجه شد که در نهایت به برچیده شدن آن انجامید.
همچنین در سالهای اخیر ساخت یک «مسجد» در نزدیکی تئاتر شهر جنجالها و اعتراضهای زیادی را برانگیخت که بعداً برای کاستن از این اعتراضات، نام «مجتمع فرهنگی و هنری» را بر روی آن نهادند.
علاوه بر این، بنای تئاتر شهر در سالهای پس از انقلاب دچار حوادث ناگوار و همچنین تحت تاثیر تصمیمهای ناشایست بوده است؛ از دزدی کاشیهای فیروزهای تئاتر شهر و آتشسوزی در یکی از سالنها تا اضافه کردن سازههای ناسازگار و پیشروی متروی تهران در حریم این بنا.
بهروز غریبپور، کارگردان پیشکسوت تئاتر، با تأکید بر حفظ هویت مستقل تئاتر شهر، درباره مصائب سالهای اخیر این بنا گفته است: «ساختمان تئاتر شهر در زمانی که ساخته شد، در بین فضای خالی اطرافش به چشم میآمد. اما حالا دورش گرفته شده و فضای اطراف به آن حمله کرده است و کمکم همه دور و برش علیهش شدهاند.»
ساخت تئاتر شهر در مرکز تهران نمونهای از پیشروی جامعه پیش از انقلاب به سوی مدرنیسم و در عین حال هنر ایرانی است. همچنین این بنا دهههاست که به نماد تئاتر در ایران تبدیل شده است.
هرچند حکومت جمهوری اسلامی پس از انقلاب توان تخریب این بنا را نداشته، اما همزمان با سانسور آثار و سرکوب هنرمندان، این ساختمان را نیز در انزوا قرار داده است؛ انزوایی شبیه به تبعید خالقش.