داوران هفتاد و یکمین دوره جشنواره فیلم برلین روز جمعه برندگان جوایز این دوره را به صورت ارتباط ویدئویی اعلام کردند که بر اساس آن فیلم «جنجال بداقبال یا پورن دیوانه» ساخته رادو جود از رومانی به عنوان برنده خرس طلایی بهترین فیلم معرفی شد.
آقای جود در این فیلم نگاهی به شدت انتقادی پیرامون فرهنگ و مناسبات اجتماعی حاکم بر کشورش دارد. داستان این فیلم درباره انتشار فیلم رابطه جنسی یک معلم میانسال زن در اینترنت است که منجر به واکنشهای شدید والدین میشود. فیلم روایت به شدت بیپروا و بدون پرده پوشی در انتقاد از فرهنگ و ارزشهای حاکم جنسیت زده دارد.
خرس نقرهای جایزه بزرگ داوران هم به فیلم ژاپنی «چرخش بخت و فانتزی» ساخته ریوسوکو هاماگوچی رسید. جایزه داوران به مستند آلمانی «آقای باخمن و کلاسش» داده شد و خرس نقرهای بهترین کارگردانی به فیلمساز مجارستانی دنس ناگی برای ساخت فیلم «نور طبیعی» رسید.
در این دوره جشنواره برلین جوایز بازیگری بدون تفکیک جنسیتی اهدا شد و بر این مبنا دو بازیگر زن جایزههای بازیگری را گرفتند. یک نوجوان مجاری برای بازی در یکی از بخشهای فیلم مجارستانی «جنگل - تو را همه جا میبینم» برنده جایزه بهترین بازیگر مکمل شد و بازیگر آلمانی، مارن اگرت برای بازی در فیلم «من مردت هستم» جایزه بهترین بازیگر اصلی را گرفت.
محمد رسولاف، فیلمساز شناخته شده که سال گذشته با فیلم «شیطان وجود ندارد» برنده جایزه خرس طلایی بهترین فیلم شد، یکی از شش داور امسال بود که فیلمها را داوری کردند.
از ایران فیلم «قصیده گاو سفید» ساخته بهتاش صناعیها و مریم مقدم در بخش مسابقه جشنواره برلین حضور داشت که جایزهای نگرفت. بیاعتنایی به آن باتوجه به پرداخت قابل توجه و جسارت فرمی و مضمونی آن عجیب بود.
ایران در برلیناله هفتاد و یکم
روز پنجشنبه سه فیلم با مضامینی مرتبط با ایران در هفتاد و یکمین دوره جشنواره فیلم برلین به نمایش درآمد. دو فیلم از این آثار داخل ایران ساخته شدهاند و فیلم دیگر به عنوان محصولی از فنلاند با مشارکت تعدادی از سینماگران ایرانی تولید شده است.
در روز نمایش همزمان این سه فیلم، تفاوت رویکرد و نگاه آنها به چالشها و مشکلات مختلف مرتبط با ایران به چشم آمد. جسارت مضمونی فیلمهای ساخته شده در داخل در مقابل محافظهکاری چشمگیر فیلم ساخته شده در خارج.
فیلم «قصیده گاو سفید» با مضمونی مرتبط با قصاص در بخش مسابقه به نمایش درآمد.
در سالهای اخیر فیلمهای زیادی در ایران با مضمونی مرتبط با قصاص ساخته شدهاند. در این فیلمها با پذیرش وجودی قانون بحثانگیز قصاص، درام داستانی بر چالشهای متاثر از اجرای آن نزد افراد با یکدیگر بدون اشاره به جنبههای وجودی و حاکمیتی استوار هستند. اما «قصیده گاو سفید» در قالب داستانی تاثیرگذار، نگاه ورای فیلمهای دیگر دارد که از بیان حرف و نکته اصلی درباره یکی از انبوه مشکلات حقوقی حاکم بر ایران پرهیز نمیکند و بار تحمل و پذیرش آن را به عهده مردم نمیگذارد.
این فیلم در این راه به جسورترین و صریحترین فیلم این سالها در این باره تبدیل میشود. فیلمی که در آن به جای الزام مردم در پذیرش و تحمیل روشهای ناگزیر «بخشش محور»، درباره تبعات و ابعاد بحثانگیز قانون قصاص صحبت میشود و پیشنهادش فکر کردن به جایگزینی اصل اجرای این قانون است تا پیدا کردن راههای پس از اجرای آن. با پرسشهای دیگری که درباره لزوم تامل و تردید در همراهی با ساختار و شیوههای معیوب مطرح میکند، به نمونههایی از فیلمهای انتقادی خارج از جریان رسمی نزدیک میشود.
رفع برخی ایرادات سؤالبرانگیز داستان (پذیرش سریع مرد از سوی زن، پی نبردن عجیب و طولانی زن به هویت اصلی مرد، هویت خانوادگی مبهم مرد) و تردید درباره شکل و شیوه ترسیم شده شخصیت اصلی مرد که با نمونههای حقیقی این اشخاص فاصله نسبی دارد (برای فرار از سانسور؟) میتوانست «قصیده گاو سفید» را تا مرز اتفاق پیش ببرد اما همین هم با اجرایی به شدت فکر شده در زمینههای مختلف، از بهترین فیلمهای بخش مسابقه برلین ۲۰۲۱ بود.
فیلم «منطقه پایانی» ساخته مشترک بردیا یادگاری و احسان میرحسینی در بخش مواجهه به نمایش درآمد. فیلمی که تلاش به شدت رادیکالی در ساخت یک آخرالزمان ذهنی با اشارههای روشن به وضعیت بن بست گونه و رو به انفجار ایران امروز است. جسارت فیلم علاوه بر بیاعتنایی به موازین نظارتی، در خودافشاگری و بیرحمی اثر در قبال شخصیت اصلی و اطرافیانش است که انتخابشان در مواجهه با انبوه مشکلات، انفعال و خودویرانگری است.
پذیرش فرم و شکل پرداخت فیلم البته دشوار است و همراهی با آن جز با درک و پذیرش دنیای غیرمعمولش ممکن نیست.
فیلم «اولین برف» (یا «هر روزی اکنون») ساخته حامی رمضان، فیلمساز ایرانیتبار نیز با بازی تعدادی از سینماگران ایرانی از جمله شهاب حسینی و شبنم قربانی در بخش نسل به نمایش درآمد.
این فیلم زندگی یک خانواده چهار نفره ایرانی متقاضی پناهندگی در فنلاند را از دید پسر در آستانه نوجوانی آن روایت میکند. آن طور که کارگردانش (حامی رمضان) گفته فیلم برگرفته از تجربیات خودش است که در هشت سالگی همراه خانواده ایران را ترک کرده است.
جدا از پرداخت فیلم که آشکارا از هرگونه اشاره به دلایل و زمینههای درخواست پناهندگی خانواده در فنلاند پرهیز میکند، توجه به رعایت دقیق الزامها و خواستههای نهاد نظارت جمهوری اسلامی در نوع روابط و پوشش بازیگران مرد و زن ایرانی تامل برانگیز است. شدت رعایت این موازین باعث روبرویی با اثری شده که کاملا شبیه فیلمهای ساخته شده داخل ایران مادر خانواده با روسری میخوابد و در تنهایی با محارمش هم پوشش دارد.
این فیلم درام نوجوانانهای است که میخواهد با بنا شدن بر مضمون بسیار مورد توجهی پناهجویی اهمیت یابد اما در اجرا به شدت محافظه کار و بلاتکلیف است آن چنان که در انتها علیه ساختار دراماتیکی که بنا کرده، عمل میکند.
فیلمساز، هم شیفته فرهنگ پذیرنده اروپایی است و هم در اصل پناهندگی دچار سؤال. نتیجه، نمایش بلاتکلیفی است.