«نمیگذارم که صدایم خفه شود...»
آبانماه بود که حسین زمان در پیامی برایم نوشته بود: «متأسفانه عرصه را بر من و امثال من تنگتر کردهاند....»
پیشترش برایم نوشته بود، «بعد از پخش ترانه خیابان تهدید شده است» و «کمی با دقت عمل می کند.» خیابان را بابک صحرایی سروده بود، ترانهای که در بحبوحه اعتراضهای سراسری «زن، زندگی، آزادی» منتشر شد.
بابک صحرایی در این باره میگوید: «سال گذشته به خاطر اتفاقاتی که افتاد طبیعی بود که هر دوی ما بخواهیم کاری انجام بدهیم. وقتی هم که صحبت کردیم برای تولید یک قطعه نظر هر دو بر این بود که ما روایت صادقانه و حقیقی از اتفاقهایی که داشت در آن روزها شکل میگرفت داشته باشیم. ترانه «خیابان» فکر میکنم یک روایت مستندگونه صادقانه از مسائلی است که در پاییز سال گذشته اتفاق افتاد و حالا ادامه پیدا کرده و همچنان ادامه دارد».
دوباره پیغامهای حسین زمان را مرور میکنم، نوشته بود «نه اینکه واهمه ای داشته باشد...»؛ نگران ناتمام ماندن روند درمانش بود؛ یک دوره دوماهه رادیوتراپی.
بابک صحرایی:ترانه خیابان من فکر میکنم یک روایت مستند گونه صادقانه از مسایلی است که در پاییز سال گذشته اتفاق افتاد و حالا ادامه پیدا کرده و همچنان ادامه دارد.
قرار بود خطر که رفع شد دوباره «به هم برسیم...» مثل همان ترانهای که سال ۹۲ با آن به برنامه شب یلدا در رادیوفردا آمد.
حسین زمان: «من به هر حال کارهایی که اخیراً اجرا کردم، بعضیها پخش شده و بعضیها پخش نشده، خواستم یک جورهایی بیشتر همنوایی داشته باشم با عزیزان در بند و زندانیمان کسانی که حسرت دیدن بچههایشان،حسرت دیدن خانوادهشان را به دل دارند و بعضیهایشان متأسفانه قبل از اینکه موفق شوند دیداری داشته باشند، عزیزانشان را از دست میدهند و اینها آزاردهنده است.»
اهل سکوت نبود اما نوشته بود که چون «دخترش زینب هم مورد تهدید است با مدارای بیشتر جلو می رود».
حسین زمان به معنای واقعی خوانندهای سیاسی بود، چه آن زمان که آرمانهای انقلاب اسلامی بهمن ۵۷ را در سر داشت، چه بعدتر که از آمریکا و دوره تحصیل بازگشت و زندگیاش به جنگ هشت ساله با عراق پیوند خورد و چه زمانی که در اردوگاه اصلاح طلبان دیده شد؛ این آخری «گرایشی عام» بود برای بسیارانی که آرمانهای خود را در اتفاقی تاریخی به نام «اصلاحات» در ایران پس از انقلاب جستوجو میکردند.
بابک صحرایی در این باره میگوید «این را در نظر داشته باشیم که حسین زمان به خاطر تحصیلاتش که کارشناسی ارشد مهندسی مخابرات بود، به خاطر موقعیتهای مختلفی که داشت در آمریکا درس خوانده بود، می توانست به راحتی از ایران برود و در یک جای دیگری از دنیا زندگی راحتی داشته باشد. یا با توجه به مواضع اجتماعیاش در مقاطعی میتوانست به قدرت نزدیک شود و امکاناتی را کسب کند ولی هیچکدام از این کارها را نکرد».
صدایش با ترانه «بوی تنهایی» سروده اکبر آزاد و موسیقی فوأد حجازی چفتوبست خوبی پیدا کرد و گوشهای تشنه شنیدن موسیقی پاپ از صدا و سیمای حکومتی را با صدایی که نوستالژی صدای «ستار» را در خود داشت به وجد آورد.
حسین زمان برایم نوشته بود: بعد از پخش ترانه خیابان تهدید شده است و کمی با دقت عمل می کند.
سال ۱۳۸۷، غوغای اجرای کریس دیبرگ ایرلندی با گروه پاپ آریان در تهران، همه را میخکوب کرد. حسین زمان تنها خوانندهای بود که به این اتفاق روی خوشی نشان نداد. او با دلی پر به برنامه نگاه تازه آمد: «در کشوری که هنوز ساز را، یک تار، یک سهتار که ساز سنتی ایرانی است در تلویزیونمان حق نداریم نشان بدهیم، چگونه یک هنرمند عرصه موسیقی در یک کشور غربی میتواند بیاید به راحتی کنسرت در آن کشور بگذارد و همه هم از او حمایت بکنند و هیچکس هم از مسئولان موسیقی مملکت مانعش نشود. چرا من بعد از ۱۲ سال فعالیت هنری الان که میروم درخواست میدهم کنسرت برگزار کنم، به من میگویند عکس نوازندههایت را با همان لباسی که قرار است در اجرای زنده اجرا بکنند بیانداز ما ببینیم، اگر مورد قبولمان بود بهشان اجازه بدهیم که به صورت زنده برنامه داشته باشند».
حسین زمان سالهایی را که میتوانست با جریان روز هم مسیر شود، جور دیگری زندگی کرد و وقتی سال ۹۸ بعد از ۱۸ سال پایش به صحنه باز شد همان اتفاقی افتاد که خودش پیشبینی کرده بود و این بار از زبان بابک صحرایی یکی از آخرین ترانهسرایانی که با او کار کرده میشنویم: «من دلیل [دوریاش از صحنه را] ممنوع الکاریاش نمیدانم، دلیل اصلی شرایط موسیقی ما بود. آن جریانی که در برگزاری کنسرتها وجود دارد، روی خوشی به حسین زمان نشان نمیداد که بدون تعارف اگر بخواهیم صحبت بکننیم این جریان برآمده از نگرش مردم به کنسرت است».
خوانندهای که محصول موسیقی پاپ بعد از انقلاب بود و بیشترین ترانههای اجتماعی-سیاسی را بعد از انقلاب در کارنامهاش داشت. در شصت و سومین بهار زندگیاش، نوستالژی ترانهای شد که بازخوانیاش کرده بود؛ کلام معینی کرمانشاهی بر بستر ملودی عماد رام در نغمه اصفهان، «بهار من گذشته شاید».