لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
پنجشنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۳ تهران ۲۱:۳۴

حافظ؛ حافظه شعر ایرانیان


قرن‌هاست در آرامگاهش که حالا با یک گنبد مسی که شبیه کلاه دراویش، و هشت ستون مغرور مرتفع سر به آسمان ساییده، تشخص یافته، روزگار ما را نظاره می‌کند و ما حرف‌هایمان را در آینه غزل‌هایش جست‌وجو می‌کنیم.

حافظ؛ حافظه شعر ایرانیان
please wait

No media source currently available

0:00 0:05:49 0:00
لینک مستقیم

حافظ همان «حافظه شعری» است که برای ترانه‌سرای اهل داراب اردلان سرفراز «کوه» می‌شود، تا بسراید: «به چشم من،‌ تو اون کوهی... پر غروری، بی‌نیازی، با شکوهی...». شاید چون «منفعل» نیست، چون «تسلیم» نمی‌شود با ما و روزگار ما چنین ایاغ شده است.

تیمور مالمیر و هادی دهقانی یزدلی در تحقیقی دانشجویی «تصوّر استقلال ابیات در غزل حافظ» را دلیلی بر فراگیری شعر او دانسته‌اند. اما وقتی به اندک دانسته‌ها از روزگارش دقیق می‌شویم، این فراگیری ابعاد معناگرایانه‌تری پیدا می‌کند.

قاسم غنی در «آثار و افکار و احوال حافظ»، زمانه او را پس از عصر ایلخانان مغول، «زمانه پریشانی، قحطی و بینوایی» می‌داند و می‌نویسد طوری شده بود که «ستمدیدگان بی‌نوا ایام ایلخانان را به خیر یاد می‌کردند و بر فرمانروایان آن عهد رحمت می‌فرستادند».

وجوه انتقادی، انکاری و عنادی شعر حافظ هم در این‌باره بی‌تأثیر نیست.

شعر او محل تقابل اهل زهد است و اهل رندی؛ عبدالکریم سروش فیلسوف معاصر در سلسله نشست‌هایی درباره «حافظ» در سال ۱۳۷۸ شاعر شهر شراب و راز، شیراز را اینگونه معرفی می‌کند: «بهتر است که از واژگان خود او کمک بگیریم و او را با تعریفی که خودش به دست داده تعریف کنیم و بشناسیم یعنی سلوک او را سلوک رندانه بشماریم. در مقابل و در ادامه سلوک عارفانه و عاشقانه و در ادامه و در تقابل با سلوک زاهدانه.»

این تعریف از حافظ با باور نظام دینی حاکم بر ایران، رهبر و ولی فقیه‌اش در تضاد است.

آیت‌الله خامنه‌ای پیش از رهبری، از «جهان‌بینی عارفانه» حافظ گفته بود اما این نگاه رفته رفته در سال‌های به قدرت رسیدن تنها بر هنر غزل‌سرایی «حافظ» آن هم به عنوان شاعری که بنابر روایتی حافظ قرآن بوده، معطوف شد.

نگاهی که در بزرگداشت این شاعر به نوع دیگری از زبان ابراهیم رئیسی، رئیس دولت سیزدهم شنیده ‌می‌شود. او در سفری استانی به شیراز گفته که «اشعار حافظ شیرازی برگرفته از حقیقت دین، قرآن کریم و آموخته‌های انبیا و ائمه» است.

اما ما شعر شاعری را می‌خوانیم که به قول نظریه‌پرداز ادبی «هانس برِتنس» در «ناخودآگاهش آنچه را سرکوب شده» از «جایی که نوشته سکوت کرده» پیدا می‌کنیم.

«کاشف مفهوم رند»، « با شعر جویباری»اش دشمن شماره یک «فقیهان» است و طومار «واعظ و شیخ و محتسب» را در می‌نوردد.

عبدالکریم سروش در این‌باره با استناد به شعر «فقیه مدرسه دی مست بود و فتوی داد/ که می حرام، ولی به ز مال اوقاف است». در یکی از سخنرانی‌هایش با عنوان «جامعه حافظی» می‌گوید: «جامعه دینی که حافظ با آن بود، می‌گفت فقیهی بر سر اداره اوقاف نشسته همه را بالا کشیده آن‌وقت به دیگری می‌گوید یک قطره شراب بخوری به جهنم می‌روی، خودش خروار خروار مال مردم را می‌خورد، هیچ خم به ابرویش نمی‌آید، می‌گوید این را باید برانداخت.»

نام «حافظ» و اندیشه‌اش همچنان دست‌مایه‌ای است برای سرودن، منصور تهرانی ترانه‌سرای معاصر در ترانه «روایت»، «حافظ» را شخصیت اصلی ترانه‌اش قرار داده تا از او برای تغییر و دگرگونی ساختارهای کهنه مدد بگیرد:

«حافظ بیا دوباره غزل کهنه رو برانداز/ شعرم حدیث تکرار، تو بیا طرح دیگر انداز/بیا تا دوباره از چشمه غزل جرعه‌ای بنوشیم/ همه کهنه بر کنیم از نو جامه تازه‌ای بپوشیم/ به خونخواهی دل از جوهر و قلم خنجری بسازیم/ به صد لشگر غزل فاتحانه تا قلب غم بتازیم».

XS
SM
MD
LG