سرانجام حدود ۱۹ ماه پس از درگذشت محمدعلی اسلامی نُدوشن در کانادا، پیکر این نویسنده و پژوهشگر سرشناس و استاد دانشگاه تهران به میهنی که تا واپسین لحظههای زندگی آن را دوست داشت، بازگشت و روز پنجشنبه دوم آذر در نیشابور به خاک سپرده شد.
نخستین آیین خداحافظی با پیکر محمدعلی اسلامی ندوشن، دوشنبه ۳۰ آبان ۱۴۰۲ در دانشکدۀ ادبیات و دانشکده حقوق دانشگاه تهران برگزار شد. پس از آن مراسم تشییع و وداع با او در زادگاهش یزد برگزار شد تا پس از آن پیکرش بنا به وصیت خودش رهسپار نیشابور شود و در آنجا به خاک سپرده شود.
برای وداع با او مراسمی نیز روز ۲۹ آبان در مؤسسۀ «اطلاعات» برگزار شد؛ مراسمی که غلامعلی حداد عادل، رئیس فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی و از چهرههای سیاسی نزدیک به رهبر جمهوری اسلامی، هم در آن حاضر شد، اما سخنرانیاش تحتالشعاع خروج شمار زیادی از حاضران از سالن قرار گرفت که به حضور و سخنرانی او در این مراسم اعتراض داشتند.
محمدعلی اسلامی ندوشن در سال ۱۳۳۴ خورشیدی پس از پایان تحصیلات تکمیلی در انگلیس و فرانسه به ایران بازگشت، چند سال قاضی دادگستری شد و در سال ۱۳۴۸، بهدعوت فضلالله رضا، رئیس وقت دانشگاه تهران، به دانشگاه تهران رفت و بهسبب پژوهشهای ادبی درخشان عضو هیئت علمی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران شد.
دکتر اسلامیندوشن از ۱۳۴۸ تا دو سال پس از انقلاب ۱۳۵۷ در دانشکدههای حقوق و ادبیات دانشگاه تهران، درس میداد. او همزمان در شماری از جراید ادبی و فرهنگی ایران از جمله نگین، سخن و یغما، همچنین روزنامۀ اطلاعات مینوشت. از او بیش از ۷۰ اثر و ترجمه و دهها مقاله تحقیقی برجای ماندهاست.
محمدعلی اسلامی ندوشن سال ۱۳۵۹ از دانشگاه تهران بازنشسته شد و پس از آن همچون شمار دیگری از چهرههای فرهنگ و هنر و در گریز از تندرویهای انقلابیون در جریان انقلاب فرهنگی، سالهای پس از آن را بیشتر در سکوت خواند و نوشت.
گشایش فرهنگسرای فردوسی و انتشار فصلنامهٔ هستی از کارهای درخشان او برای فرهنگ و ادب فارسی است.
محمدعلی اسلامی ندوشن در مدت ۵۰ سال بیش از ۵۰ کتاب و صدها مقاله در باب فرهنگ و تاریخ ایران و ادبیات فارسی به رشتۀ تحریر درآورد.
برخی آثار او عبارت است از: ماجرای پایانناپذیر حافظ، چهار سخنگوی وجدان ایران، زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه، داستان داستانها، سرو سایهفکن، ایران و جهان از نگاه شاهنامه، نامه نامور، ایران را از یاد نبریم، به دنبال سایه همای، ذکر مناقب حقوق بشر در جهان سوم، سخنها را بشنویم، ایران و تنهاییاش، ایران چه حرفی برای گفتن دارد؟
اسلامی ندوشن ۵ اردیبهشت ۱۴۰۱ در ۹۷ سالگی در تورنتو کانادا درگذشت. همسرش، شیرین بیانی، همان زمان اعلام کرد که پیکر او در کانادا به امانت میماند تا در زمان مناسب به ایران بازگردد. سرانجام و پس از حدود ۱۹ ماه پیکر محمدعلی اسلامی ندوشن ۲۸ آبان ۱۴۰۲ از کانادا به میهنش بازگشت تا آنچنان که وصیت کرده بود، در نیشابور و در جوار آرامگاه عطار آرام گیرد.
متن وصیتنامۀ محمدعلی اسلامی ندوشن
«خواست من است که چون روز محتوم فرا رسد، جنازه را از دانشگاه تهران گذرانده به نیشابور انتقال دهند و از آنجا ببرند و در دامنه کوه بینالود به خاک بسپارند. خراسان پرتاریخترین ایالت ایران است و نیشابور فراکشیدهترین شهر ایران. اگر فوت من در خارج از ایران صورت گرفت، جنازه به ایران انتقال داده شود.
آنچه از من برجای مانده، کتابهاست. امتیاز چاپ و تجدیدچاپ آن را به نهاد آرامگاه فردوسی واگذار میکنم. عواید حاصل از آنها بهعنوان حقالتالیف، صرف گلکاری و زیباسازی محوطۀ آرامگاه و جادۀ مشهد به توس خواهد شد. امیدوارم که این خواستها بهخوبی اجرا شود.
از خانواده، همسر، دوستان و خوانندگانم خداحافظی میکنم. بر روی گور من علاوه بر اسم، تاریخ تولد و مرگ، این بیت حافظ نوشته خواهد شد: اگر از پرده برون شد دل من، عیب مکن/ شکر ایزد که نه در پردۀ پندار بماند»
اسلامی ندوشن در آخرین روزهای زندگی و در کانادا، وقتی پیامی از دیار فردوسی شنید که در آن جمعی از دوستدارانش پیامی مهرآمیز فرستاده بودند، در پاسخ گفت: « ایران هرگز تنها نخواهد بود...»