سعید جلیلی در ۵۹سالگی برای سومین بار نامزد انتخابات ریاستجمهوری شد و حالا با کمتر کسب ۳۸ درصد آراء، در کنار مسعود پزشکیان با ۴۲ درصد آراء، راهی دور دوم انتخابات شده است.
جلیلی طی سالهای اخیر چهرۀ محبوب «جبهه پایداری» بوده است؛ طیفی از اصولگرایان که از آنها با عنوان «حزباللهیهای تندرو» یاد میشود.
از جبهۀ جنگ تا دانشگاه امام صادق
سعید جلیلی خیلی زود، درحالیکه در دبیرستان درس میخواند، راهی جبهه شد تا در جنگ ایران و عراق شرکت کند. دی ماه ۱۳۶۵، وقتی ۲۱ سال داشت، در عملیات کربلای پنج مجروح شد و پای راستش را از دست داد. با وجود مصاحبههای پرشمار و سخنرانیهای پرشمارترش، کمتر دربارۀ مسیر زندگیاش از مشهد تا رسیدن به نامزدی ریاستجمهوری صحبت کرده است.
جلیلی که دکترای علوم سیاسی دارد، عنوان پایاننامهاش «دیپلماسی پیامبر اسلام» بوده و کتابی هم با همین عنوان منتشر کرده است. جلیلی در انتخابات مجلس ششم و هفتم در سالهای ۱۳۷۸ و ۱۳۸۲ نامزد شد، اما هر دو بار شکست خورد.
ورود به عرصۀ سیاست به لطف احمدینژاد
میتوان گفت جلیلی ورود عملیاش به عرصۀ سیاست را مدیون محمود احمدینژاد است؛ جایی که او از یک کارمند در وزارت خارجه به جایگاه دبیری شورای عالی امنیت ملی ارتقاء یافت. بعد از بالا گرفتن اختلافات میان علی لاریجانی و احمدینژاد در سال ۱۳۸۶، رئیسجمهور وقت تصمیم میگیرد لاریجانی را از سمت دبیر شورای عالی امنیت ملی کنار بگذارد و به جای او جلیلی را منصوب کند.
در آن دوران مسئولیت مذاکرات هستهای ایران نه بر عهدۀ وزارت خارجه که با دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی بود. در نتیجه جلیلی بدون داشتن سابقۀ دیپلماتیک قابلتوجه ناگهان مسئولیت چنین پروندهای را بر عهده گرفت.
دوم آبان ۱۳۸۶ از نقاط عطف زندگی سعید جلیلی به شمار میرود؛ زمانی که لاریجانی او را با خود به رم میبرد تا مسئول جدید مذاکرات هستهای ایران را با خاویر سولانا، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، آشنا کند. تا آن زمان شورای امنیت سازمان ملل سه قطعنامه در دولت احمدینژاد علیه ایران صادر کرده بود و پس از آن جلیلی با رویکردهای خاص خود آن گفتوگوها را پی گرفت.
نشستن در مقابل رئیس بعدی سازمان سیا
با رفتن جلیلی به دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی، گفتوگوهای ایران و غرب بر سر برنامۀ هستهای جمهوری اسلامی دنبال میشود، اما با ادامۀ گفتوگوهای بینتیجه، در نهایت ایالات متحده هم به آن مذاکرات اضافه میشود. واشینگتن تصمیم میگیرد یک دیپلمات کارکشته به نام ویلیام برنز را به گفتوگوها اضافه کند.
برنز که امروز رئیس سازمان سیا است، در کتاب خود خاطرۀ نخستین مواجههاش با سعید جلیلی در تیر ماه سال ۸۷ را اینگونه روایت میکند:
«جلیلی نطقی ۴۵دقیقهای دربارۀ تاریخ و فرهنگ ایران ایراد کرد که در جایجایش بر نقش سازندۀ ایران در منطقه تأکید شده بود. در بخشی از سخنانش نیز گفت بهصورت پارهوقت در دانشگاه تهران تدریس میکند. آنجا بود که احساس کردم اصلاً به دانشجویانش حسادت نمیکنم.»
برنز در ادامه میگوید پس از پایان مذاکره در یادداشت کوتاهی خطاب به کاندولیزا رایس، وزیر خارجه وقت آمریکا, چنین نوشته است: «مذاکرۀ پنج ساعت و نیمه با ایرانیها آشکارا به من یادآوری کرد که احتمالاً در طول چند سال گذشته که در گفتوگوها شرکت نداشتیم، چیزی را از دست ندادهایم.»
قطعنامههای شورای امنیت
این سیاستمدار تندرو از سال ۸۶ تا ۹۲ مسئول مذاکرات هستهای ایران بود. در آن سالها مذاکرات متعددی در ژنو، رم، وین، بغداد، استانبول، آلماتی، مسکو و دیگر نقاط جهان میان هیئت ایرانی به رهبری سعید جلیلی با مذاکرهکنندگان غربی برگزار شد، اما در نهایت هیچکدام آنها دستاوری نداشت جز اینکه هیئت ایرانی میتوانست محل انجام دور بعدی مذاکرات را تعیین کند.
جلیلی در خرداد سال ۹۲ و در جریان تبلیغات خود برای انتخابات ریاستجمهوری در یک سخنرانی در این باره چنین گفته بود:
«یکی از پرسشها این است که چرا گفتوگوها همیشه در ژنو، وین و نیویورک برگزار میشود؟ چرا ما مذاکرات را در بغداد، استانبول و آلماتی برگزار کردیم؟ چرا نظام سلطه باید تعیین کند محل مذاکرات کجا باشد؟ منطق گفتوگو ایجاب میکند که محل آن مورد توافق طرفین باشد. آنها گفتند چون پیشتر گفتوگوهای ژنو را داشتیم مذاکرات در همانجا ادامه یابد، اما من جواب دادم وقتی یک مقام کشور ما برای یک گفتوگوی چندجانبۀ بینالمللی به آنجا میآید و به هواپیمایش سوخت نمیدهند، چرا و براساس چه منطقی باید بپذیریم که به آنجا برویم، و لذا قرار شد به استانبول برویم. بنابراین باید از این ظرفیتهای جانبی هم در مذاکرات استفاده کنیم.»
در شش سالی که جلیلی مسئولیت مذاکرات هستهای ایران را بر عهده داشت، شورای امنیت سازمان ملل سه قطعنامه علیه ایران صادر کرد که آخرین آن یعنی قطعنامۀ ۱۹۲۹ تحت فصل هفتم منشور ملل متحد قرار داشت. فصلی که به شورای امنیت اجازه میدهد «اقدامات نظامی و غیرنظامی را برای برقراری صلح و امنیت بینالمللی» انجام دهد.
نامزدیها برای ریاستجمهوری
جلیلی در سال ۱۳۹۲، پس از شش سال حضور در دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی، تصمیم گرفت در انتخابات ریاستجمهوری نامزد شود؛ جایی که از سوی سایر کاندیداها بهخاطر عملکردش در گفتوگوهای هستهای مورد نقد قرار گرفت.
از مهمترین رخدادهای انتخابات آن سال انتقاد علیاکبر ولایتی، وزیر خارجه در دولتهای خامنهای و هاشمی رفسنجانی و دیگر نامزد آن سال، خطاب به جلیلی در خصوص مذاکرات هستهای بود:
«ببینید آقای جلیلی، دیپلماسی کلاس فلسفه نیست که شما بروید آنجا بگویید منطق ما قوی بود و آنها هم محکوم شدند. آنچه مردم میبینند، این است که شما چند سال مسئول هستهای هستید و یک قدم هم پیش نرفتهاید و هر روز هم تحریمها بیشتر شده و فشارش بر مردم میآید.»
جلیلی البته در پاسخ تأکید میکرد که «منطق» جمهوری اسلامی در گفتوگوها برتر بوده و به همین دلیل کشورهای غربی پاسخی برای ارائه به ایران نداشتهاند.
جلیلی در انتخابات آن سال توفیقی کسب نکرد و در نهایت با کسب حدود چهار میلیون رأی سوم شد. بعد از اعلام نتایج، احمد علمالهدی امامجمعۀ مشهد در مهر ماه سال ۹۲ نقلقولی را از علی خامنهای دربارۀ سعید جلیلی مطرح کرد که بر اساس آن رهبر جمهوری اسلامی رأی چهار میلیونی این سیاستمدار را ارزشمند توصیف کرده و خطاب به جلیلی گفته بود «این چهار میلیون نشانگر وجود یک جوهره در این جامعه است».
همان زمان طرفداران جلیلی هم جملات دیگری را از خامنهای نقل کردند که البته هیچ منبعی آن را نه تأیید و نه تکذیب کرد اما بسیار دستبهدست شد مبنی بر اینکه جلیلی باید تلاش کند «نخ تسبیح» آن چهار میلیون نفر باشد تا «این جمعیت رشد و گسترش یابد».
جلیلی پس از آن انتخابات به یکی از منتقدین جدی دولت روحانی، مذاکرات هستهای و بعدتر توافق برجام تبدیل شد. بارها در سخنرانیهای خود توافق هستهای را اقدامی غلط توصیف کرد و آن را پیمانی به سود آمریکا خواند.
جلیلی در انتخابات ۱۳۹۶ نامزد نشد اما سال ۱۴۰۰ باز هم یکی از نامزدها بود و در مناظرههای انتخاباتی بارها عملکرد دولت روحانی را به باد انتقاد گرفت و از برنامههای خود برای ادارۀ کشور گفت. با این حال «نخ تسبیح» پس از پایان آخرین مناظره، وقتی که تقریباً برای همه مسجل شده بود قرار است ابراهیم رئیسی رئیسجمهور باشد، بهنفع او انصراف داد.
انتخابات ۱۴۰۳
سعید جلیلی پس از مرگ ابراهیم رئیسی بار دیگر برای انتخابات زودهنگام ریاستجمهوری نامزد شد. اظهارات او در کارزار تبلیغاتی تفاوتی با آنچه در ادوار پیشین مطرح میکرد، نداشت. او که محبوب بخشهایی از نیروهای تندروتر در بدنۀ حکومت جمهوری اسلامی است، با اتکا به همین حمایتها نامزد شد و بهرغم تلاشهای گروههای مختلف اصولگرایی، حاضر نشد از صحنه کنار برود.
این در حالی است که بخشهای مختلفی از بدنۀ حکومت که قالیباف را به او ترجیح میدادند، تلاشهای فراوانی صورت دادند تا جلیلی به سود قالیباف انصراف دهد، اما او که حتی حاضر نشده بود در دولت ابراهیم رئیسی پستی قبول کند، با وجود رایزنیهای فراوان و حتی بحثو جدلهای تند پنهان و آشکار میان طرفدارانشان تا پایان در صحنه ماند.
این پنجمین بار است که این چهرۀ سیاسی تندرو در یک انتخابات در جمهوری اسلامی نامزد شده و سومین تجربۀ او در انتخابات ریاستجمهوری است.
در دو بار پیشین در انتخابات ریاستجمهوری و دو بار هم انتخابات مجلس شورا اسلامی، جلیلی هیچ موفقیتی نداشت و بهترین عملکرد این نامزد محبوب «جبهه پایداری» کسب چهار میلیون رأی و قرار گرفتن در جایگاه سوم در انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۹۲ بوده است.
اکنون اما این چهرهٔ تندرو در کنار مسعود پزشکیان، نامزد طیف سیاسی مقابل خود، راهی دور دوم انتخابات ریاستجمهوری شده و «نخ تسبیح حزباللهیها» با گسترش «جوهره» تنها یک گام دیگر با ساختمان پاستور فاصله دارد.