دامنهٔ تغییراتی که در دو سال اخیر پس از اعتراضات «زن زندگی آزادی» در بخشهای زیادی از سینمای ایران رخ داد، فراتر از تمام پیشبینیها و متفاوت با تمام دوران چهار دهه پس از انقلاب ۱۳۵۷ بود.
آشکارترین جلوهٔ این تغییرات قدرت گرفتن بخش غیررسمی و زیرزمینی این سینما بود که با عرضهٔ تعداد قابلتوجهی از فیلمهایی که بدون رعایت قوانین سانسوری جمهوری اسلامی ساخته شدهاند، به نمایندهٔ ایران در بسیاری از جشنوارهها و رویدادهای بینالمللی تبدیل شد.
این تحولات نگاهها را به گستردگی و عمق تغییرات رخداده در نگرشها و عملکرد گروهی از سینماگران ایرانی جلب کرده است.
در این گزارش مروری میکنیم بر مهمترین فیلمهای این جریان که تاکنون در جشنوارههای مختلف جهانی به نمایش درآمدهاند.
منطقهٔ بحرانی (علی احمدزاده)
روایت صریح و بیپروایی از چند ساعت زندگی یک توزیعکنندهٔ مواد مخدر در تهران امروز و همراهیاش با افراد مختلفی از بخشهای کمتر دیدهشدهٔ جامعهٔ ایران که بدون پردهپوشی و اخلاقگرایی مرسومِ آثار جریان رسمی سینمای ایران ساخته شده است.
فصول همراهی شخصیت اصلی فیلم که ناتوانی جنسی دارد با زنان جوان مختلف و نوع تصویر ارائهشده از این زنان، «منطقهٔ بحرانی» را در لحظاتی به اثری نمادین در بیان خواستههای فردی و اجتماعی زنان تبدیل میکند.
این فصول بهویژه با در نظر گرفتن زمان ساخت آن در ماههای پیش از آغاز اعتراضها، بیش از پیش جلبتوجه میکند.
فیلم «منطقهٔ بحرانی» با کسب جایزهٔ بهترین فیلم جشنوارهٔ معتبر لوکارنو در مرداد سال ۱۴۰۲، یکی از مهمترین موفقیتهای فیلمهای بدون مجوز دولتی در سالهای اخیر را کسب کرد.
آیههای زمینی (علی عسگری، علیرضا خاتمی)
فیلم «آیههای زمینی» نخستین بار در جشنوارهٔ کن سال ۱۴۰۲ به نمایش درآمد؛ فیلمی اپیزودیک که تصویری از مواجههٔ مستقیم شهروندانی از سنین و اقشار مختلف ایران امروز را با موازین و خواستههای اعمالشده بر زندگیشان نشان میدهد.
تماشاگر فیلم شخصیتهای «آیههای زمینی» را روبهدوربین و در حالی میبیند که مقابل افرادی بر سر موضوعی گفتوگو و در واقع مجادله میکنند.
چهرهٔ کسانی که با این افراد گفتوگو میکنند دیده نمیشود، اما هرکدام از آنها در موقعیتهای مختلف، تلاش بر اِعمال خواستههای حکومت دارند. در تمام این موقعیتها، مقاومت و ایستادگی شهروندان در برابر خواستههای طرف مقابل دیده میشود.
حضور تعدادی از بازیگران شناختهشدهٔ سینما و تلویزیون ایران از جمله گوهر خیراندیش و مجید صالحی در این فیلمِ بدون مجوز ساختهشده در داخل ایران از نکات قابلتوجه فیلم «آیههای زمینی» است.
این فیلم همچنین از موفقترین فیلمهای ایرانی اکرانشده در دو سال اخیر در کشورهای مختلف اروپایی است، چنانکه بیش از صد هزار نفر در کشور فرانسه به تماشای آن نشستند و مجموع فروش آن به رقمی نزدیک به ۹۰۰ هزار دلار رسیده است.
کافه (نوید میهندوست)
فیلم دوم کارگردانی که در سالهای اخیر به دلیل ساخت فیلم مستندی دربارهٔ مسیح علینژاد با زندانهای طولانیمدت درگیر بوده است.
با اینکه فیلم «کافه» با رعایت قانون حجاب اجباری ساخته شده، اما مضمون آن دربارهٔ فیلمسازی است که از سوی مقامهای حکومت از کار محروم شده و با چالش ماندن یا رفتن در ایران و درگیری با مشکلات اقتصادی روبهرو است.
این اثرِ بدون مجوز یکی از فیلمهای ایرانی است که در دو سال اخیر در چند جشنوارهٔ مهم بینالمللی از جمله جشنوارهٔ تسالونیکی به نمایش درآمده است.
نوید میهندوست، کارگردان فیلم «کافه»، این فیلم را در دوران مرخصی از زندان ساخته و در آن به شکل آشکاری بخشی از فشارهای واردشده بر خودش و بسیاری از هنرمندان منتقد و مخالف حکومت را روایت کرده است.
صحنههای گفتوگوی فیلمساز با بازجویش در وزارت اطلاعات و صحبتهای بازجو دربارهٔ لزوم همکاری فیلمساز با نهادهای امنیتی در قالب ارائهٔ گزارشهایی از اطرافیانش، از نمونههای بارز این رویکرد است.
فیلم «کافه» در زمانی در جشنوارههای بینالمللی به نمایش درآمد که سازندهاش در زندان بود.
من، مریم، بچهها و ۲۶ نفر دیگر (فرشاد هاشمی)
این فیلم از نخستین فیلمهایی بود که بدون رعایت سانسور حجاب اجباری بازیگران زن در ایران ساخته شد و در جشنوارههای مختلف بینالمللی از جمله جشنوارهٔ روتردام به نمایش درآمد.
فیلم «من، مریم، بچهها و ۲۶ نفر دیگر» دربارهٔ زن جوانی است که خانهاش را در اختیار یک گروه فیلمسازی قرار میدهد تا فیلم کوتاهی دربارهٔ رابطهٔ بهپایانرسیدهٔ یک زن و مرد بسازند.
در این فیلم کوتاه ضوابط سانسور حکومت از جمله حجاب بازیگران زن رعایت میشود، اما در پشت صحنه، زندگی معمول افراد از جمله پوشش غیراجباری زنان و تماس بدنی زنان و مردان جریان دارد.
انتخاب چنین ساختاری باعث شد تفاوت واقعیت جاری در فیلمهای مجوزدار حکومت با جریان رایج زندگی بهشکل هوشمندانه و سادهای دیده شود.
آشیل (فرهاد دلارام)
روایت همراهی یک جوان سرخورده از شرایط اجتماعی با یک زن زندانی سیاسی در مسیر خروج از کشور.
در فیلم «آشیل» شخصیتهای کمتردیدهشدهای از جامعهٔ ایران دیده میشوند، مانند زن زندانی سیاسی که به دلایل نامشخصی در بخش روانی بیمارستان بستری شده یا مادر داغداری که فرزندش بهخاطر مسائل سیاسی کشته شده است.
فیلم «آشیل» که مضمونش میتواند جلوهای از مقاومت جاری جامعهٔ ایران در برابر خواستههای حکومت باشد، نخستین بار مهرماه سال ۱۴۰۲ بهعنوان محصولی از ایران، آلمان و فرانسه در جشنوارهٔ فیلم تورنتو به نمایش درآمد.
این فیلم اولین ساختهٔ بلند فرهاد دلارام است که پیشتر با فیلم کوتاه «تتو» برندهٔ جایزهٔ بخش نسل جشنوارهٔ برلین در سال ۲۰۱۹ شده بود.
بیپایان (نادر ساعیور)
دومین فیلم بلند فیلمسازی که در سالهای اخیر نامش در همکاری با جعفر پناهی مطرح شده است؛ روایت تکاندهندهای از درگیری ناخواستهٔ شهروندی معمولی با مأموران امنیتی جمهوری اسلامی و گرفتار شدنش در هزارتوی نگاه توطئهمحور آنها.
این فیلم از نظر نوع پرداخت به عملکرد این نیروها بهلحاظ شدت صراحت و بیان واقعیت عملکرد آنها کمنظیر است و بیننده را تحت تأثیر قرار میدهد.
فیلم «بیپایان» نخستین بار مهرماه سال ۱۴۰۱ در جشنوارهٔ بوسان کرهٔ جنوبی به نمایش درآمد. اقدام مقامهای دولت چین در جلوگیری از نمایش آن در جشنوارهٔ هاینان این کشور، بهرغم انتخاب برای نمایش در بخش مسابقهٔ این جشنواره، از تحولات قابل توجه پیرامون این فیلم بود.
مادهٔ تاریک (کریم لکزاده)
روایتی بهنسبت انتزاعی از تلاش نسل جوان برای نپذیرفتن سانسورهای تحمیلی.
کریم لکزاده، کارگردان «مادهٔ تاریک» که پیشتر در جریان رسمی سینما و تلویزیون فعال بود، در این فیلم روایتی از یک دوستی سهنفره و تصمیم یک دختر جوان برای کنار گذاشتن حجاب در جریان ساخت یک فیلم را روایت میکند.
«مادهٔ تاریک» نخستین بار در جشنوارهٔ کارلوویواری سال ۱۴۰۲ به نمایش درآمد.
کیک محبوب من (مریم مقدم، بهتاش صناعیها)
از شاخصترین فیلمهای متأثر از جنبش «زن زندگی آزادی» که بیش از پیش تأثیر این جریان بر روند تولید جریان رسمی سینمای ایران را نشان داد.
این فیلم بهرغم دریافت پروانهٔ ساخت، بدون رعایت سانسور حجاب بازیگران زن با بازی لیلی فرهادپور و اسماعیل محرابی ساخته شده و دربارهٔ زنی است که خسته از زندگی یکنواختش میخواهد شبی را مطابق خواسته و علاقهاش با مردی همسن در خانهاش بگذراند.
شکل پرداخت فیلم آشکارا روایتگر بخشی از خواستههای جامعهٔ ایران در رسیدن به یک زندگی معمولی و عادی است.
تشکیل پروندهٔ قضایی برای دو کارگردان فیلم و ممنوعالخروجی آنها نمایشگر خشم مقامهای حکومت از ساخت فیلمی بود که میتواند آغازگر مسیر تازهای در جریان حرفهای و داستانگوی سینمای ایران باشد.
موفقیت چشمگیر فیلم «کیک محبوب من» در اکرانهای اروپاییاش، نشانهای از توجه بیشتر جریانهای بینالمللی به فیلمهای غیررسمی سینمای ایران است.
نمایش فیلم در بخش مسابقه جشنواره برلین سال ۱۴۰۲ و دریافت جایزه بهترین فیلم از نگاه داوران فیپرشی نشانۀ دیگری از توجهات بینالمللی به فیلمهای جریان سینمای غیررسمی ایران بود.
ژرفنای شب (فرهاد ویلکیجی)
تلاشی برای بیان موقعیت نمادین یک روشنفکر در جوامع استبدادی و سانسورزده در فیلمی که علی مصفا، بازیگر سرشناس، نقش اصلی را در آن ایفا میکند.
این فیلم داستان نویسنده و مترجمی را روایت میکند که زیر فشار سانسور و محدودیتهای گوناگون، همراه همسر و فرزندش، به روستایی دورافتاده میرود تا کار نگارش کتابی را به پایان ببرد.
فیلم «ژرفنای شب» ساختهٔ فرهاد ویلکیجی است که پیشتر بهعنوان طراح صحنه و لباس در سینمای ایران فعال بود. این فیلم نخستین بار در بخش بازار جشنوارهٔ کن در سال ۱۴۰۳ به نمایش درآمد.
دانهٔ انجیر معابد (محمد رسولاف)
روایتی کمنظیر از بحرانهای اعتقادی ریشهدوانده در میان خانوادههای کارگزاران حکومت جمهوری اسلامی از نگاه یکی از شاخصترین فیلمسازان معترض بعد از انقلاب ۵۷.
تریلری نفسگیر دربارهٔ زندگی یک قاضی دادگاه انقلاب تهران که در میانهٔ شدت گرفتن اعتراضات سراسری با گم شدن اسلحهاش دچار سوءظن نسبت به همسر و دختران جوانش میشود.
نمایش فیلم در بخش مسابقهٔ جشنوارهٔ فیلم کن سال ۱۴۰۳ و استقبال از آن با اهدای جایزهٔ ویژهٔ داوران این رویداد معتبر، نشانهٔ دیگری از توجه جهانی به سینمای غیررسمی ایران بود.
خروج محمد رسولاف با این فیلم از ایران و اقدام آلمان در معرفی آن به آکادمی اسکار، جنبههای بیسابقهٔ دیگری به فیلمی داده است که میتواند سندی از دوران اعتراضات «زن زندگی آزادی» باشد.
عملکرد عوامل فیلم «دانه انجیر معابد» بهویژه گروه بازیگرانش شامل میثاق زارع، سهیلا گلستانی، ستاره اسکندری و مهسا رستمی در نقش دخترانشان از نقاط قوت فیلم است.
شاهد (نادر ساعیور)
فیلمی که بهگفتهٔ سازندهاش محصول دوران اعتراضات «زن زندگی آزادی» است و تحولات رخداده در جامعهٔ ایران را بهشکل نمادین با تفاوت نسلهای زنان ایران و عملگرایی نسل جوان نمایش میدهد.
فیلم دربارهٔ سه زن از نسلهای مختلف است که درگیر یک پروندهٔ قتل میشوند؛ قتلی که یک مقام حکومت هم در آن نقش دارد.
فیلم «شاهد» با بازی مریم بوبانی، هانا کامکار و غزل شجاعی بدون رعایت قوانین سانسور جمهوری اسلامی از جمله حجاب اجباری بازیگران زن در بخش «افقهای گسترشیافتهٔ» جشنوارهٔ ونیز سال ۱۴۰۳ به نمایش درآمد و برندهٔ جایزهٔ بهترین فیلم از نگاه تماشاگران این بخش هم شد.
جعفر پناهی از نویسندگان فیلمنامهٔ این فیلم و مشاور کارگردانش است.
هفت روز (علی صمدی احدی)
روایت نمادینی از چالشهای طاقتفرسای فعالان سیاسی زن ایرانی و بهایی که آنها و خانوادههایشان میپردازند، با فیلمنامهای از محمد رسولاف.
فیلم «هفت روز» از بهترین نمونهها از فیلمهای ساختهشده در خارج از ایران با مضمونی مرتبط با چالشهای سیاسی است.
همکاری گروهی از سینماگران ایرانی مقیم داخل یا بهتازگی خارجشده از ایران با هموطنان مقیم خارج از کشورشان در نزدیک شدن محصول نهایی با واقعیت جاری در ایران نقش مهمی داشته است.
بازی بدون حجاب ویشکا آسایش در «هفت روز» از نقشآفرینیهای برجستهٔ کارنامهٔ این بازیگر سرشناس محسوب میشود.
جریان سینمای غیررسمی و زیرزمینی ایران در دو سال اخیر باوجود مخالفت آشکار حکومت به فعالیتش ادامه داده و گزارشها حاکی از تولید تعداد دیگری از فیلمهای مشابه در ماههای اخیر است؛ روندی که به نظر میرسد فعلاً سرِ باز ایستادن ندارد.