شاهکار بينش پژوه، خواننده، شاعرو نويسنده ی ايرانی است که تاکنون از وی چند آلبوم موسيقی و کتاب منتشر شده است. او که متولد ۱۳۵۱ در تهران است، ۱۱ سال است که به طور حرفه ای به کار موسيقی در کنار ديگر کارهايش پرداخته است.
علاوه بر چند آلبوم موسيقی که با صدای خودش منتشر شده ،اشعارش را خواننده های ديگری نظير علی رضا عصار، آرش و شماعی زاده نيز خوانده اند.
امين بزرگمهر از راديو فردا گفت و گويی دارد با آقای بينش پژوه.
لطف می کنی خودت را يک کمی بيشترمعرفی کنی؟
شاهکار بينش پژوه، متولد ۲۲ آذر ۱۳۵۱ تهران، ليسانس جغرافيای اقتصادی، فوق ليسانس جغرافيای سياسی و دکترای برنامه ريزی شهری، که همه از دانشگاه های تهران هستند.
چی شد که از دکترای برنامه ريزی شهری به کار موسيقی کشيده شدی؟
اين دو هميشه با هم توامان بود، يعنی تحصيلات آکادميک غير موسيقيايی با موسيقی، من اولين کار حرفه ای موسيقيم در سن ۱۷-۱۸ سالگی بود.
اولين کار موسيقی حرفه ايت چی بود؟
به عنوان نوازنده درام شورع کردم که به غلط به آن تو ايران گفته می شه جاز. اولين آلبومی با کلامی که خوندم بر می گرده به ۱۱ سال پيش، با عنوان بانوی شرقی با آهنگ سازی و شعرهای خودم.
بعضی ها می گن کارهات با هم خيلی فرق دارند، بعضی از کار خيلی جديند بعضی ها شون نه ، اصولا بر چه اساسی کارمی کنی؟
هر آرتيستی وجوه مختلفی در زندگی داره، توامانی از غم ها و شادی ها زندگی ما روتشکيل می ده. به همين خاطر می تونند ژانرهای هنری با هم در زندگی آدم تاثير بگذارند.خوشبختانه يا نه! هرمدلی را که دوست داشتم برگزيده ام و تن در نداده ام به جبر زمانه يا به جبر سبکی که برام توليد شده يا خودم توليدش کردم. از سبک آلبوم قبلی خودم هيچ وقت پيروی نکردم. به اين علت که گاهی فکر می کنم لازمه با منظر طنز به نقد اجتماعی و سياسی بپردازيم و گاه جدی- و تو امانی از اين دو شايد بتونه پيام ما را به گوش شنونده برسونه.
مبنا و هدفت از نوشتن آلبوم اسکناس چی بود؟
عرصه ی نقد عرصه ای که بين مردم ما برتابيده نمی شه و قبولش نمی کنند. نقد بايد در خودش طنزی داشته باشه تا جا بيفته و به شما بر نخوره. وگرنه همه به خودشون می گيرند.برای همين فکر کردم طنز رو چاشنی نقد بکنم تا بتونم آنرا منتقل بکنم به گوش شنونده.
چه سازهايی می زنی؟
ساز تخصصيم درامه و تا حدی هم پرکاشن می زنم و گيتار
چه کتاب هايی تا حالا منتشر کردی؟
تا حالا ۵-۶ تا کتاب منتشر کرده ام. کافه نادری مجموعه ای از ترانه هامه که تا حالا به چاپ ششم و هفتم هم رسيده. دست هايت را دوست می دارم، اولين مجموعه ای بود که منتشر کردم، مجموعه ی اشعار سفيدمه. کتابی به نام آقای نخست وزير-ترجمه ی اشعار برتولت برشت ابديت يک بوسه،بهترين شعرهای پابلو نرودا، شاعر آزاده ی شيليايی.من سياسی نيستم، مجموعه ی شعر سفيدمه وبی شعورستان،مجموعه ی ترانه های من که متاسفانه دو کتاب آخر اجازه اتنشار نيافته اند.کتاب conversation with Kafka France را تا نيمه ادامه دادم. کتابی از مجموعه بهترين شعرای امريکايی با عنوان تبار انسان که نقد اجتماعی بود و اجازه انتشار نيافت.حدود ۲ سال است که دست به انتشار نبرده ام و ديگر ميلی هم به انتشار ندارم.
از ميان کار های مختلفی که می کنی کدوم بيشتر سر شوقت می ياره و به کدوم بيشتر علاقه داری؟
با خودم که تنها می شم گمان می کنم ادبيات تنها حرفه منه و ساير وجوه به عنوان تفريحی در کنار اين محسوب می شه. پس من ادبيات را از ميان همه ی انها بر می گزينم.
به چند زبان می تونی حرف بزنی؟
من لهجه های ديگر را خوب می شناسم. و اگرنه برای کار ترجمه فقط زبان انگليسی بلدم. اما چون لهجه های اسپانيايی و ايتاليايی را خوب می دانم زمانی که به اين زبان ها ترانه می خوانم به نظر می ياد که به اين زبان ها تکلم می کنم.
آلبوم اعلی حضرت يا ادبياتی ديگر در چه موردی و چرا طول کشيد؟
کلا ۲۳ ترانه بود، يعنی در ابتدت ۸ ترانه بود که مجوز نگرفت و ما ترانه ها را تغيير داديم که در مجموع ۲۳ ترانه شد که نهايتا به ۶ ترانه ی آن مجوز داده شد. عنوانش هم مجوز نگرفت و تغيير کرد به ادبياتی ديگر. و محتواش هم از نقد اجتماعی تبديل شد به اشعار عاشقانه يا بهتر بگم ضد عاشقانه.بخشی از آلبوم که دلم براش می تپيد تا مردم بشنوند متاسفانه هرگز منتشر نشد.
تو در چه زمينه ای با دی جی اليگتور و آرش همکاری داشتی؟
همکاری من با آرش و علی- برمی گرده به يک و نيم يا دو سال پيش، کليه اشعار آلبوم جديد آرش ماله منه که هيچ کدام را هيچ کس تا حالا نشنيده، شعرها ماله منه آهنگ ها ماله آرش. پيش بينی ميشه ۷-۸ ماه ديگه به بازار بياد.
با شماعی زاده چه همکاری داشتی؟
يه تک آهنگ براشون نوشتم. اصولا مدلی که من می نويسم به مدل «شش و هشت» امروزی نمی خوره، مدل رِنگی بر من نمی تابه(خنده)
يک سوالی که خيلی ها دارند اينه که چرا همش با لباس های رسمی ظاهر می شی؟
تعارض متاسفانه از اين حيث وجود داره، که احتمالا استاد دانشگاه در هيچ کجا رپر نيست. حالا ما بعد از ۲۴-۲۵ سال درس خواندن به رپ روی آورده ايم. به خاطر همين يک استاد دانشگاه اگر جين پاره بپوشه کسی تو کلاس حرفش رو گوش نمی کنه!ضمن اينکه من خودم بسيار لباس رسمی را دوست دارم، احتمالا سبک موسيقيم را بايد عوض کنم برای اينکه حق دارند آدما رپر را با شلوار جين پاره و گردنبندهای ۱۷-۱۸ کيليويی ببينند!
جريان سيگار برگ چيه؟
يه پيشنهادی بود که اين به عنوان نمادی از aristocracy يا اشراف زدگيه، که ما در آلبوم اسکناس به آن پرداخته ايم.