در بخش پایانی گفتوگوی اختصاصی رادیوفردا با دکتر علینقی عالیخانی، وزیر اقتصاد ایران در دهه چهل خورشیدی، همراه با فریدون خاوند، کارشناس اقتصادی و استاد دانشگاه در پاریس، نگاهی داریم به موقعیت کنونی اقتصاد ایران و راهکارهایی که احتمالاً برای برونرفت از بحران اقتصادی کنونی قابل تصور است.
دکتر عالیخانی میگوید:
«اگر بخواهیم از نو شروع کنیم، اولین مسئلهای که باید به آن توجه کنیم این است که سعی کنیم بودجه مملکت را از این حالت تاسفبار بیرون بیاوریم و آن را تبدیل کنیم به یک بودجه متعادل بر اساس درآمدها و مالیاتهایی که داریم. مقررات دستوپاگیر بخش خصوصی را بهتدریج از بین ببریم و به آنها امکان فعالیت بدهیم.
در ضمن این که از نقطه نظر سیاست اقتصادی و سیاست قضایی مملکت ترتیبی بدهیم که مردم اعتماد داشته باشند. یک امانی به وجود بیاوریم که همه مردم در حالت مساوی بتوانند کاری را شروع کنند و تبعیض بین افراد قائل نباشیم. اینها کلیات و خطوط درشت است و خیلی کارها باید کرد.
نظام آموزشی ما مطلقاً خودش را با دنیای امروز تطبیق نداده. مثلاً دانشگاه آزاد درست کردهاند و میگویند یک میلیون در آنجا درس میخوانند. چی میخوانند؟ آیا چیزی میخوانند که بعداً بتوانند به کار ببرند؟ این سیستم آموزشی ما چه اندازه باید تغییر پیدا کند که پاسخگوی نیازهای جامعه ما باشد. ما در مملکت خیلی چیزها را خراب کردهایم که باید درست کنیم. همین آدمی که چون به او حقوق کافی نمیدهند میرود کار دوم و سوم میکند، فردا اگر به او بگویید که با این حقوق بیا سر کار ناراضی است. برای این که عادت نکرده روی سیستم کار درست انجام دهد.»
آقای عالیخانی مخالفت اصناف با پرداخت مالیات به دولت را ناشی از نبود آزادی میداند:
«اگر مردم میخواهند مالیات بدهند باید آزاد باشند. مردمی که آزاد نباشند مالیات نمیدهند. معنیاش این نیست که اگر مردم آزاد باشند، خوششان میآید مالیات بدهند، ولی آن وقت گرفتن مالیات قابل توجیه است. در شرایط کنونی کسی این دولت را قبول ندارد و نمیداند مالیاتی که از او میگیرند چه کسی میآید و آن را مصرف میکند. وقتی رئیس جمهوری دارید که میگوید نظام سیاسی ایران اول رهبر است، بعد دولت و بعد مجلس، به عبارت دیگر مجلس که در نظر برگزیدگان نماینده مردماند، رفته در آن پایین قرار گرفته که حرفش را دولت میتواند گوش نکند، آن چنان که گوش نمیکند. دولت را برده در طبقه بالا قرار داده. یک سیستم کاملاً فاشیستی از این دیدگاه اجرا کرده. برای مردم کاملاً واضح است که پرداخت مالیات یک جنبه زور دارد. چون کنترلی ندارند.»
دکتر عالیخانی تاکید میکند که مالیات ارزش افزوده زمانی از نظر مردم پذیرفتنی خواهد بود که مردم بدانند این پول به چه مصرفی میرسد.
در چین هم در ده سال اول با مشکلات زیادی روبهرو بودند. صحبت من به این معنی نبود که نمیشود در ایران کاری کرد. میخواهم بگویم که نباید خیال کنیم که اگر فردا بگویند بیایید مملکت را تبدیل کنید به اقتصاد آزاد و خوب و فوراً همه چیز درست شود. چنین چیزی نیست. یک مقدار به خاطر تمام این عادتهای غلط که خو گرفتهایم، سالها طول میکشد تا این عوض شود. ما باید با دقت ترتیبی دهیم که مردم را به تدریج به طرف راه درست راهنمایی کنیم و هر نوع امکانی برای فعالیت آزاد را در اختیارشان بگذاریم.
فریدون خاوند: من از این صحبت آخر آقای عالیخانی خیلی لذت بردم. خیلی از کسانی که در حال حاضر با جمهوری اسلامی مخالفاند و به نظرمن حق هم دارند، تصور میکنند که در فرصت بسیار کوتاهی میشود همه چیز را عوض کرد و ایران را گلستان کرد. ولی در همین زمینه میخواستم از آقای عالیخانی خواهش کنم با استفاده از این فرصت چه پیامی دارید برای جامعه اقتصاددانان ایرانی، چه آنها که در داخل کشورند و چه آنهایی که در بیروناند.
سوال سختی میکنید. من نمیتوانم بگویم پیام خاصی دارم. چون تقریباً بیشترشان از نظر فکری به هم نزدیک شدهاند. بیشترشان به اقتصاد آزاد اعتقاد پیدا کردهاند و متوجه تمام زیانهای اقتصاد غلط دولتی شدهاند و امیدوارم برای آینده ایران هر برنامهای که میریزیم بر این اساس باشد که اصل عبارت از این است که بگذاریم مردم کار کنند و به افراد اجازه دهیم که خودشان ابتکار به خرج دهند و سود ببرند و زندگی خوب کنند و برای دیگران هم فرصتهای کاری و درآمدی ایجاد کنند.
*
بانک مرکزی به تازگی خلاصه تحولات کشور در سال ۱۳۸۸ را منتشر کرد. این خلاصه به تاثیر بحران مالی جهان بر اقتصاد ایران اذعان کرده و مینویسد: کاهش قیمت نفت خام و دیگر مواد اولیه در بازارهای جهانی دلیل اصلی تاثیرگذاری بحران اقتصادی جهان بر اقتصاد ایران بوده است که با تاخیری چند ماهه در سال ۱۳۸۸ تاثیر خود را بر اقتصاد ایران نشان داده و مشخصا در کاهش درآمدهای ارزی بازتاب داشته است. برابر آمارهای منتشر شده از سوی بانک مرکزی، حجم نقدینگی در سال ۸۸ حدود ۲۴ درصد رشد داشته است که در مقایسه با رشد سال قبل ۸ درصد افزایش را نشان میدهد.
*
مرکز آمار ایران اخیراً نرخ بیکاری بهار سال جاری را ۱۴.۶ درصد اعلام کرده است. در این آمار شمار کارجویان یا بیکاران بیش از سه و نیم میلیون نفر برآورد شده است. این آمار در مقایسه با زمان مشابه در سال پیش ۳.۵ درصد افزایش را نشان میدهد. به گفته مدیرکل کار و امور اجتماعی استان تهران، این آمار با محاسبات و مشاهدات دولت همخوانی ندارد و نرخ بیکاری اعلام شده چندان واقعی نیست.
*
روز دوشنبه اسامی برندگان جایزه نوبل امسال برای اقتصاد اعلام شد. دو اقتصاددان آمریکایی به نامهای پیتر دایموند و دیل مورتنسن به همراه یک قبرسی که تابعیت بریتانیا را دارد به نام کریستوفر پیساریدز برنده نوبل اقتصاد در سال ۲۰۱۰ شدند.
آنها این جایزه را به خاطر مطالعات بر روی تئوری معروف به سرچ فریکشنز دریافت کردند، تئوریای که از جمله به بررسی بیکاری بهرغم وجود فرصتهای شغلی میپردازد.
کامران دادخواه، استاد و کارشناس اقتصادی در دانشگاه نورث ایسترن بوستون در آمریکا، میگوید:
«جایزه این افراد به خاطر این است که جستجو در بازارهایی را که همگن نیستند، مطرح کردهاند. بعضی بازارها هستند که آن چه که خرید و فروش میشود، خیلی مشخص و یکتاست. مثل بازار گندم، مثل بازار سهام. ولی در بعضی بازارها این مفهوم وجود ندارد. به این معنا که افراد متفاوتاند، وقتی دنبال شغل میگردند. بنابراین آن چه که این سه نفر مطرح کردند که البته آقای دایموند در سال ۱۹۷۰ به صورت کلی و ریاضی مطرح کرد با بازار کار تطبیق دادند. این تئوری از نظر سیاست اقتصادی خواص زیادی دارد. برای مثال، وقتی به کسانی که بیکار شدهاند دولت پول قابل ملاحظهای بدهد یا از آنها حمایت کند، بیکاری را افزایش میدهد. برای این که این افراد انگیزه کمتری دارند که به دنبال شغل باشند.»
دکتر عالیخانی میگوید:
«اگر بخواهیم از نو شروع کنیم، اولین مسئلهای که باید به آن توجه کنیم این است که سعی کنیم بودجه مملکت را از این حالت تاسفبار بیرون بیاوریم و آن را تبدیل کنیم به یک بودجه متعادل بر اساس درآمدها و مالیاتهایی که داریم. مقررات دستوپاگیر بخش خصوصی را بهتدریج از بین ببریم و به آنها امکان فعالیت بدهیم.
در ضمن این که از نقطه نظر سیاست اقتصادی و سیاست قضایی مملکت ترتیبی بدهیم که مردم اعتماد داشته باشند. یک امانی به وجود بیاوریم که همه مردم در حالت مساوی بتوانند کاری را شروع کنند و تبعیض بین افراد قائل نباشیم. اینها کلیات و خطوط درشت است و خیلی کارها باید کرد.
نظام آموزشی ما مطلقاً خودش را با دنیای امروز تطبیق نداده. مثلاً دانشگاه آزاد درست کردهاند و میگویند یک میلیون در آنجا درس میخوانند. چی میخوانند؟ آیا چیزی میخوانند که بعداً بتوانند به کار ببرند؟ این سیستم آموزشی ما چه اندازه باید تغییر پیدا کند که پاسخگوی نیازهای جامعه ما باشد. ما در مملکت خیلی چیزها را خراب کردهایم که باید درست کنیم. همین آدمی که چون به او حقوق کافی نمیدهند میرود کار دوم و سوم میکند، فردا اگر به او بگویید که با این حقوق بیا سر کار ناراضی است. برای این که عادت نکرده روی سیستم کار درست انجام دهد.»
آقای عالیخانی مخالفت اصناف با پرداخت مالیات به دولت را ناشی از نبود آزادی میداند:
«اگر مردم میخواهند مالیات بدهند باید آزاد باشند. مردمی که آزاد نباشند مالیات نمیدهند. معنیاش این نیست که اگر مردم آزاد باشند، خوششان میآید مالیات بدهند، ولی آن وقت گرفتن مالیات قابل توجیه است. در شرایط کنونی کسی این دولت را قبول ندارد و نمیداند مالیاتی که از او میگیرند چه کسی میآید و آن را مصرف میکند. وقتی رئیس جمهوری دارید که میگوید نظام سیاسی ایران اول رهبر است، بعد دولت و بعد مجلس، به عبارت دیگر مجلس که در نظر برگزیدگان نماینده مردماند، رفته در آن پایین قرار گرفته که حرفش را دولت میتواند گوش نکند، آن چنان که گوش نمیکند. دولت را برده در طبقه بالا قرار داده. یک سیستم کاملاً فاشیستی از این دیدگاه اجرا کرده. برای مردم کاملاً واضح است که پرداخت مالیات یک جنبه زور دارد. چون کنترلی ندارند.»
دکتر عالیخانی تاکید میکند که مالیات ارزش افزوده زمانی از نظر مردم پذیرفتنی خواهد بود که مردم بدانند این پول به چه مصرفی میرسد.
- ما الگوهای مختلفی از توسعه داریم، از جمله الگوی چین. در چین هم تا چند دهه پیش یارانهای بود و کار بخش خصوصی نه مجاز بود و نه اهمیتی داشت. چه شد که مردم چین در طول چند دهه چنین تغییر کردند و اخلاق و روحیات گذشته را کنار گذاشتند و چرا در مورد ایران این تجربه نمیتواند تکرار شود؟
در چین هم در ده سال اول با مشکلات زیادی روبهرو بودند. صحبت من به این معنی نبود که نمیشود در ایران کاری کرد. میخواهم بگویم که نباید خیال کنیم که اگر فردا بگویند بیایید مملکت را تبدیل کنید به اقتصاد آزاد و خوب و فوراً همه چیز درست شود. چنین چیزی نیست. یک مقدار به خاطر تمام این عادتهای غلط که خو گرفتهایم، سالها طول میکشد تا این عوض شود. ما باید با دقت ترتیبی دهیم که مردم را به تدریج به طرف راه درست راهنمایی کنیم و هر نوع امکانی برای فعالیت آزاد را در اختیارشان بگذاریم.
فریدون خاوند: من از این صحبت آخر آقای عالیخانی خیلی لذت بردم. خیلی از کسانی که در حال حاضر با جمهوری اسلامی مخالفاند و به نظرمن حق هم دارند، تصور میکنند که در فرصت بسیار کوتاهی میشود همه چیز را عوض کرد و ایران را گلستان کرد. ولی در همین زمینه میخواستم از آقای عالیخانی خواهش کنم با استفاده از این فرصت چه پیامی دارید برای جامعه اقتصاددانان ایرانی، چه آنها که در داخل کشورند و چه آنهایی که در بیروناند.
سوال سختی میکنید. من نمیتوانم بگویم پیام خاصی دارم. چون تقریباً بیشترشان از نظر فکری به هم نزدیک شدهاند. بیشترشان به اقتصاد آزاد اعتقاد پیدا کردهاند و متوجه تمام زیانهای اقتصاد غلط دولتی شدهاند و امیدوارم برای آینده ایران هر برنامهای که میریزیم بر این اساس باشد که اصل عبارت از این است که بگذاریم مردم کار کنند و به افراد اجازه دهیم که خودشان ابتکار به خرج دهند و سود ببرند و زندگی خوب کنند و برای دیگران هم فرصتهای کاری و درآمدی ایجاد کنند.
*
بانک مرکزی به تازگی خلاصه تحولات کشور در سال ۱۳۸۸ را منتشر کرد. این خلاصه به تاثیر بحران مالی جهان بر اقتصاد ایران اذعان کرده و مینویسد: کاهش قیمت نفت خام و دیگر مواد اولیه در بازارهای جهانی دلیل اصلی تاثیرگذاری بحران اقتصادی جهان بر اقتصاد ایران بوده است که با تاخیری چند ماهه در سال ۱۳۸۸ تاثیر خود را بر اقتصاد ایران نشان داده و مشخصا در کاهش درآمدهای ارزی بازتاب داشته است. برابر آمارهای منتشر شده از سوی بانک مرکزی، حجم نقدینگی در سال ۸۸ حدود ۲۴ درصد رشد داشته است که در مقایسه با رشد سال قبل ۸ درصد افزایش را نشان میدهد.
*
مرکز آمار ایران اخیراً نرخ بیکاری بهار سال جاری را ۱۴.۶ درصد اعلام کرده است. در این آمار شمار کارجویان یا بیکاران بیش از سه و نیم میلیون نفر برآورد شده است. این آمار در مقایسه با زمان مشابه در سال پیش ۳.۵ درصد افزایش را نشان میدهد. به گفته مدیرکل کار و امور اجتماعی استان تهران، این آمار با محاسبات و مشاهدات دولت همخوانی ندارد و نرخ بیکاری اعلام شده چندان واقعی نیست.
*
روز دوشنبه اسامی برندگان جایزه نوبل امسال برای اقتصاد اعلام شد. دو اقتصاددان آمریکایی به نامهای پیتر دایموند و دیل مورتنسن به همراه یک قبرسی که تابعیت بریتانیا را دارد به نام کریستوفر پیساریدز برنده نوبل اقتصاد در سال ۲۰۱۰ شدند.
آنها این جایزه را به خاطر مطالعات بر روی تئوری معروف به سرچ فریکشنز دریافت کردند، تئوریای که از جمله به بررسی بیکاری بهرغم وجود فرصتهای شغلی میپردازد.
کامران دادخواه، استاد و کارشناس اقتصادی در دانشگاه نورث ایسترن بوستون در آمریکا، میگوید:
«جایزه این افراد به خاطر این است که جستجو در بازارهایی را که همگن نیستند، مطرح کردهاند. بعضی بازارها هستند که آن چه که خرید و فروش میشود، خیلی مشخص و یکتاست. مثل بازار گندم، مثل بازار سهام. ولی در بعضی بازارها این مفهوم وجود ندارد. به این معنا که افراد متفاوتاند، وقتی دنبال شغل میگردند. بنابراین آن چه که این سه نفر مطرح کردند که البته آقای دایموند در سال ۱۹۷۰ به صورت کلی و ریاضی مطرح کرد با بازار کار تطبیق دادند. این تئوری از نظر سیاست اقتصادی خواص زیادی دارد. برای مثال، وقتی به کسانی که بیکار شدهاند دولت پول قابل ملاحظهای بدهد یا از آنها حمایت کند، بیکاری را افزایش میدهد. برای این که این افراد انگیزه کمتری دارند که به دنبال شغل باشند.»