در برنامه پیک فرهنگ این هفته به هالیوود میرویم. جایی که گسترش تکنولوژی کوچک صنعت فیلمسازی در آن متحول شد.
با افزوده شدن بر ساخت فیلمهای کمخرج و کممخاطب بر فیلمهای پرگیشه و پربیننده امکانات دیگری هم در آن پدید آمده است. از جمله آن گونه که راب لانگ از فیلمنامهنویسان سریال پربیننده و کمدی تلویزیونی چیرز در دهه هشتاد به پیک فرهنگ میگوید، احتمال ورود بیشتر خاورمیانهای تباران و ایرانیان به هالیوود.
فکرها ممکن است همان فکرهای قبلی باشند ولی توزیع آثار متحول شده. الگویی که قبلاً در هالیوود استفاده میشد این بود که برنامه یا فیلمی تولید میشد و تماشاگران ساکت در صندلی مینشستند و به آن نگاه میکردند.
زمان تماشا کردن هم معلوم بود. مثلاً فیلم ساعت هفت شب شروع میشد و برنامه تلویزیونی ساعت هشت شب آغاز میشد و تماشاگران باید سر ساعت حاضر میبودند تا آن را نگاه کنند.
اما اکنون تکنولوژی به گونهای متحول شده که این تماشاگر است که مهار برنامه و فیلم را در دست دارد. تماشاگر این اختیار را پیدا کرده که فیلم یا برنامه را دیرتر یا هروقت که خواست ببیند. یا آن را از راه ایمیل دریافت کند و یا آن را از یوتیوب ببیند. یا پخش زنده را از نت فلکس ببیند.
تماشاگر میتواند بگوید نمیخواهم شب در سالن سینما به تماشای فیلم بنشینم. ترجیح میدهم آن را در روز روشن در خانه در تلویزیون بزرگ ببینم. بنابراین آن چه عوض شده این است که اکنون مخاطبان کنترل توزیع را در دست دارند و آنچه را که میخواهند ببینند، انتخاب میکنند. زمان دیدن آن را هم انتخاب میکنند. موضوعی که برای آنان که در هالیوود کار میکنند، خیلی خطرناک است.
هم خبر خوب هست هم خبر بد. خبر خوب این است که فرصتها از قبل بیشتر شده. تعداد برنامهها رو به افزایش است. تعداد کانالها بیشتر شده. خبر بد اینکه مخاطبان بیشتر و بیشتر تکه تکه میشوند. در نتیجه هر برنامهای مخاطب خاص خود را پیدا میکند.
بنابراین احتمالاً سریالهای کمدی درباره ایرانیها ساخته خواهد شد. همین طور فیلمهای پرحادثه و ماجرا و اکشن و فیلمهای پلیسی. ولی کوچک خواهند بود و فقط کسانی که علاقهمند هستند تماشاگر آن خواهند بود. رسانههای همگانی که قبلاً موجود بودند دارند کوچکتر و کوچکتر میشوند. چنین چیزی دیگر وجود ندارد.
بله همیشه این گونه احتمالها هست. یک نمونه اولیه از Funny in Farsi ساخته شد. به دلایل متعددی موفق نبود. ولی کار در رسانه همین است. هیچوقت نمیشود اطمینان داشت کدام تیر به هدف میخورد یا نمیخورد.
فکر میکنم مشکلFunny in Farsi این بود که مخاطب در چند مرحله باید خودش را با مفروضات فرهنگی داستان وفق میداد. مخاطب باید یادش میماند که داستان دارد در دهه هفتاد اتفاق میافتد. یعنی نزدیک به سی سال پیش در خانوادهای ایرانی که تازه به لسآنجلس آمده بود و این، کار را برای این کمدی پیچیده میکرد. ولی شک ندارم یک سریال کمدی تلویزیونی از این نوع بالاخره ساخته خواهد شد.
من فکر میکنم دارد عوض میشود. به خاطر اینکه تعداد تماشاگران هر فیلم یا برنامه دارد کمتر میشود. وقتی رسانه بزرگ باشد یک کمدی نیاز به سی میلیون تماشاگر دارد. در نتیجه تهیه کننده به دنبال کوچکترین مخرج مشترک و راحتترین انتخاب میگردد.
ولی اگر هدف جلب تنها یک یا دو میلیون تماشاگر باشد، کار آسانتر میشود. بدی کار این است که در چنین شرایطی تماشاگران زیادی را نمیتوان جذب کرد. خوبی کار در اینجاست که فرصت برای روایت داستان بهتری فراهم میشود.
هالیوود مثل یک جارو برقی غول پیکر است. به دنبال استعدادها در گوشه و کنار جهان است. برای این که جذبشان کند به لسآنجلس بیاورد تا در آنجا فیلم بسازند. بنابراین نمایندههای هالیوود به بازار فیلم و جشنوارههای فیلم در کشورهای مختلف میروند و میبینند که فیلمهای ایرانی خوباند و به دنبال بعضی کارگردانها میروند و به آنها میگویند فیلمی هم برای هالیوود بسازید. مثل ماجرایی که برای آن لی کارگردان با استعداد چینی اتفاق افتاد.
این همان روند جا افتادن در هالیوود است. اگر کسی بتواند داستانی را خوب از طریق فیلم روایت کند لسآنجلسیها مایلاند با او وارد گفتوگو شوند. این فوت و فن کار است. اینکه آیا کارگردانان ایرانی میخواهند چنین کاری کنند یا نه، پرسشی است جداگانه.
الان فکر میکنم خیلی از کارگردانان ایرانی یا برزیلی علاقهمند نیستند که فیلمهای هالیوودی بسازند و از اینکه میتوانند داستانهایی را که میخواهند در فیلمهایشان روایت کنند راضی هستند.
با افزوده شدن بر ساخت فیلمهای کمخرج و کممخاطب بر فیلمهای پرگیشه و پربیننده امکانات دیگری هم در آن پدید آمده است. از جمله آن گونه که راب لانگ از فیلمنامهنویسان سریال پربیننده و کمدی تلویزیونی چیرز در دهه هشتاد به پیک فرهنگ میگوید، احتمال ورود بیشتر خاورمیانهای تباران و ایرانیان به هالیوود.
- تغییرات جدید در هالیوود که میتواند به کار آنهایی بیاید که فکرهای تازهای در سر دارند، چیست؟
فکرها ممکن است همان فکرهای قبلی باشند ولی توزیع آثار متحول شده. الگویی که قبلاً در هالیوود استفاده میشد این بود که برنامه یا فیلمی تولید میشد و تماشاگران ساکت در صندلی مینشستند و به آن نگاه میکردند.
زمان تماشا کردن هم معلوم بود. مثلاً فیلم ساعت هفت شب شروع میشد و برنامه تلویزیونی ساعت هشت شب آغاز میشد و تماشاگران باید سر ساعت حاضر میبودند تا آن را نگاه کنند.
اما اکنون تکنولوژی به گونهای متحول شده که این تماشاگر است که مهار برنامه و فیلم را در دست دارد. تماشاگر این اختیار را پیدا کرده که فیلم یا برنامه را دیرتر یا هروقت که خواست ببیند. یا آن را از راه ایمیل دریافت کند و یا آن را از یوتیوب ببیند. یا پخش زنده را از نت فلکس ببیند.
تماشاگر میتواند بگوید نمیخواهم شب در سالن سینما به تماشای فیلم بنشینم. ترجیح میدهم آن را در روز روشن در خانه در تلویزیون بزرگ ببینم. بنابراین آن چه عوض شده این است که اکنون مخاطبان کنترل توزیع را در دست دارند و آنچه را که میخواهند ببینند، انتخاب میکنند. زمان دیدن آن را هم انتخاب میکنند. موضوعی که برای آنان که در هالیوود کار میکنند، خیلی خطرناک است.
- در گذشته هر اقلیت قومی در آمریکا از این گله کرده که هالیوود به اندازه کافی به زندگی آنها نمیپردازد و فرصتهای شغلی هم برای آنها به حد لازم و عادلانه وجود ندارد و به تدریج هر یک از این اقلیتها توانستهاند جایی برای خود در هالیوود پیدا کنند. حالا خاورمیانهتباران از جمله ایرانیتباران میخواهند بدانند آیا جایی برای آنها در هالیوود هست یا در سریالهای تلویزیونی کمدی در آمریکا؟
هم خبر خوب هست هم خبر بد. خبر خوب این است که فرصتها از قبل بیشتر شده. تعداد برنامهها رو به افزایش است. تعداد کانالها بیشتر شده. خبر بد اینکه مخاطبان بیشتر و بیشتر تکه تکه میشوند. در نتیجه هر برنامهای مخاطب خاص خود را پیدا میکند.
بنابراین احتمالاً سریالهای کمدی درباره ایرانیها ساخته خواهد شد. همین طور فیلمهای پرحادثه و ماجرا و اکشن و فیلمهای پلیسی. ولی کوچک خواهند بود و فقط کسانی که علاقهمند هستند تماشاگر آن خواهند بود. رسانههای همگانی که قبلاً موجود بودند دارند کوچکتر و کوچکتر میشوند. چنین چیزی دیگر وجود ندارد.
- مثلاً صحبت بر سر این بود که کتاب Funny in Farsi یا «فارسیاش خندهدار است» ممکن است به یک سریال کمدی تلویزیونی تبدیل شود.
بله همیشه این گونه احتمالها هست. یک نمونه اولیه از Funny in Farsi ساخته شد. به دلایل متعددی موفق نبود. ولی کار در رسانه همین است. هیچوقت نمیشود اطمینان داشت کدام تیر به هدف میخورد یا نمیخورد.
فکر میکنم مشکلFunny in Farsi این بود که مخاطب در چند مرحله باید خودش را با مفروضات فرهنگی داستان وفق میداد. مخاطب باید یادش میماند که داستان دارد در دهه هفتاد اتفاق میافتد. یعنی نزدیک به سی سال پیش در خانوادهای ایرانی که تازه به لسآنجلس آمده بود و این، کار را برای این کمدی پیچیده میکرد. ولی شک ندارم یک سریال کمدی تلویزیونی از این نوع بالاخره ساخته خواهد شد.
- هالیوود همچنین در گذشته متهم شده که هر وقت همتوجهی به اقلیتها میکند ابتدا آنها را در نقشهای کمدی دست دوم یا فرمانبر جای میدهد. وضع اکنون به همان منوال است یا چیزی عوض شده؟
من فکر میکنم دارد عوض میشود. به خاطر اینکه تعداد تماشاگران هر فیلم یا برنامه دارد کمتر میشود. وقتی رسانه بزرگ باشد یک کمدی نیاز به سی میلیون تماشاگر دارد. در نتیجه تهیه کننده به دنبال کوچکترین مخرج مشترک و راحتترین انتخاب میگردد.
ولی اگر هدف جلب تنها یک یا دو میلیون تماشاگر باشد، کار آسانتر میشود. بدی کار این است که در چنین شرایطی تماشاگران زیادی را نمیتوان جذب کرد. خوبی کار در اینجاست که فرصت برای روایت داستان بهتری فراهم میشود.
- همانطور که میدانید در دو دهه گذشته فیلمهای ایرانی بیشتر و بیشتر توجه ناقدان هنری و سینما را در غرب جلب کردند. معنی این تحول برای هالیوود چیست؟
هالیوود مثل یک جارو برقی غول پیکر است. به دنبال استعدادها در گوشه و کنار جهان است. برای این که جذبشان کند به لسآنجلس بیاورد تا در آنجا فیلم بسازند. بنابراین نمایندههای هالیوود به بازار فیلم و جشنوارههای فیلم در کشورهای مختلف میروند و میبینند که فیلمهای ایرانی خوباند و به دنبال بعضی کارگردانها میروند و به آنها میگویند فیلمی هم برای هالیوود بسازید. مثل ماجرایی که برای آن لی کارگردان با استعداد چینی اتفاق افتاد.
این همان روند جا افتادن در هالیوود است. اگر کسی بتواند داستانی را خوب از طریق فیلم روایت کند لسآنجلسیها مایلاند با او وارد گفتوگو شوند. این فوت و فن کار است. اینکه آیا کارگردانان ایرانی میخواهند چنین کاری کنند یا نه، پرسشی است جداگانه.
الان فکر میکنم خیلی از کارگردانان ایرانی یا برزیلی علاقهمند نیستند که فیلمهای هالیوودی بسازند و از اینکه میتوانند داستانهایی را که میخواهند در فیلمهایشان روایت کنند راضی هستند.