برنامه «نگاه تازه» را میتوانيد پنج شنبهها ساعت ۱۹:۳۰ و تکرار آن را ساعت نيم بامداد يا ۱۳ بعد از ظهر جمعهها به وقت ايران از راديو فردا بشنويد.
چرا پيروزی يا شکست تيم ملی – به ويژه در مسابقههای فوتبال – اين چنين برای مردم مهم است؟
چرا مردم با پيروزی تيم ملی يک جشن يا جشنواره ملی راه میاندازند و شهر را چراغانی میکنند (مثلاً پيروزی تيم ملی فوتبال ايران در برابر استراليا) يا با شکست آن عزا میگيرند (مثل شکست اخیر تيم ايران از تيم عربستان سعودی)
اينها موضوعهای مهمی است که در اين هفته برای شما تدارک ديدهايم.
نخست میرويم به سراغ منصور هاشمی، روزنامهنگار، که در روز مسابقه در ورزشگاه آزادی حضور داشت.
منصور هاشمی معتقد است که سال ۸۸ برای فوتبال ايران «بد» شروع شد. بازی با عربستان برای حضور در جام جهانی بسيار سرنوشتساز بود. چون انتظار میرفت که ايران اگر در زمين خودش این تیم را شکست بدهد، راه را برای صعود به جام جهانی هموار میکند. بنابراين اين بازی، هم برای تماشاگران و هم برای تيم ملی و هم برای تمام مردم ايران بسيار اهميت داشت.
آقای هاشمی با تأسف میگويد که تيم ملی خوب بازی نکرد و در نتيجه تماشاگران هم واکنشی را نشان دادند که طبيعی بود.
آقای هاشمی نقش تماشاگران را بسيار مهم ارزيابی میکند و بر اين باور است که: «اين تماشاگران هستند که قهرمان میسازند!» او برای تماشاگرانی که در يک روز تعطيلی ايام عيد نوروز برای تماشای مسابقه به ورزشگاه آزادی شتافته بودند و آخر سر مغموم و افسرده و عصبی و خشمگين ورزشگاه را ترک گفته بودند، دل میسوزاند و کاملا رنج و اندوه آنان را درک میکند.
البته واکنش تماشاگران فقط غم و انده و افسردگی نبود. واکنش آنان فراتر رفت و شروع کردند به شعارهای خشن عليه سرمربی تيم (علی دائی) و حتی درگيری با برخی از بازیکنان ذخيره، که به دخالت نيروهای انتظامی منجر شد.
هاشمی میگويد که تماشاگران از همان اول بازی و حتی پيش از شروع بازی، شروع کرده بودند به تشويق تيم ملی ايران (حتی شعارهای سياسی، مانند «خليج هميشه فارس» و شعارهای نژادی ضدعربی که فيفا اکيداً ممنوع کردهاست – راديو فردا). اين تشويقهای پرهيجان و کمسابقه با نخستين گل شجاعی، به اوج خود رسيد. اما پس از خوردن گل مساوی اين تشويقها جای خود را به سردادن شعارهای ضد سرمربی و ضد مقامات فوتبال و فدراسيون داد.
منصور هاشمی لبه تيز انتقادهايش را متوجه سرمربی (علی دایی) میکند که برخی از بازیکنان نامآور و درخشان را فقط به خاطر اختلافات شخصی کنار گذاشتهبود.
او به عنوان مثال از کنار گذاشته شدن علی کریمی نام میبرد که گويا فقط به خاطر اختلافهای شخصی کنار گذاشته شده بود، میگويد: از دقيقه ۷۵ که ايران گل خورد، جو ورزشگاه عوض شد و شعارهای ضد علی دایی و موافق علی کريمی شروع شد.
تماشاگران ايرانی معمولاً با خوردن نخستين گل شکست، شروع میکنند به سکوت، و سپس به بد و بیراه گفتن به تيم خودی، و حتی تشويق تيم رقيب! برای چند و چون اين واکنش و نيز تأثير آن بر روز بازیکنان میرويم به سراغ امير حاج رضایی، کارشناس فوتبال.
آقای حاج رضایی «میزبانی» و بازی در «زمین خودی» را یک عامل بسیار مهم و تعیین کننده میداند. او خاطرنشان میسازد که در مسابقههای جام باشگاههای اروپایی همواره تیمهایی که به مراحل آخر میرسند بازی نخست را به عنوان «تیم میهمان» به کشور حریف میروند و بازی برگشت را که بسیار سرنوشت ساز میشود، در کشور خود به عنوان «میزبان» انجام میدهند که این بازیهای برگشت سرنوشت تیم را رقم میزنند.
او از «فشارهای مضاعف» سخن میگوید که به اندازه بازی تیم، روی بازی اهمیت دارند. یعنی تشویق را هم به اندازه خود بازی مهم ارزیابی میکند. بنابراین واکنش تماشاگران را در بازی «میزبانی» طبیعی میداند و احساسشان را درک میکند. او در عین حال از «ادبیات نامناسب» برخی از تماشاگران علیه مقامات فوتبال و سرمربی انتقاد میکند و آن نوع واکنشها را در شان ورزش نمیداند.
مهمان دیگر برنامه دکتر هوشنگ شهابی استاد دانشگاه بوستون در رشته تاریخ و روابط بینالملل است که پیرامون «عِرق ملی» و رابطه آن با قدرت و حکومت و البته بازی فوتبال صحبت میکند.
دکتر شهابی معتقد است که: «عرق ملی یک پدیده طبیعی نیست. عرق ملی احساسی است که حکومت و دولت یک کشوری در شهروندانش ایجاد میکند».
به نظر دکتر شهابی: «انسان موقع به دنیا آمدن توسط دولت یا حکومت خود دارای یک شناسنامه میشود. هویت یک شهروند از آنجا آغاز میشود. نظام آموزشی هر کشوری هم بسته به منافع و جایگاه خود، برای شهروندانش یک «تاریخ» درست میکند. مثلاً اگر پادشاه شما کشور همسایه را فتح بکند، انسان بزرگ و شجاعی قلمداد میشود ولی اگر پادشاه کشور همسایه همان کار را با کشور شما بکند، اشغالگر و نابه کار معرفی میشود! بنابراین عرق ملی توسط حکومت و سازمانوابسته به آن مانند ارتش و نظام وظیفه، عرق ملی را در شهروند به وجود میآورند.»
دکتر شهابی در عین حال بر این باور است که: عرق ملی لزوما نه یک چیز بدی است و نه یک چیز خوب. منتهی اگر عرق ملی «دگرزدایی» بکند و باعث تنشهای محلی و بینالمللی بشود، آن موقع عرق ملی «بد» میشود.
از دکتر شهابی میپرسیم که چگونه این احساس ملی یا عرق ملی در ورزشهائی مانند فوتبال خود را نشان می دهد و آشکار میشود؟
دکتر شهابی در پاسخ میگوید: « اولا، فوتبال یک بازی دستهجمعی است. یعنی یازده عضو تیم باید با همدیگر همکاری کنند و تیمی عمل کنند. یعنی به طور ساده میتوان گفت که این ۱۱ نفر در زمین فوتبال، میتواند نماد یک ملت بشود. از سوی دیگر فوتبال یک بازی جهانی است. یعنی تمام کشورهای دنیا به قواعدش آشنایی دارند. یک بازی محلی نیست!»
وی در توضیح این مسئلهع میگویدکه فوتبال رابطه تنگاتنگی با سیاست خارجی یک کشور دارد. یعنی امروزه، در نبود جنگهای جهانی فراگیر، فوتبال همان نقشی را به نوعی بازی میکند، که پیش از این جنگها میکردند. هر تیمی سعی میکند نیمه دیگر زمین، یا در حقیقت زمین رقیب را در اختیار بگیرد. نه اینکه، اگر بازیکنی توپی را ۱۰ سانتیمتر اینور دروازه بزند یا ۱۰ سانتیمتر آنور، سیاست عوض میشود! نه. اما موقعی که پای احساسات به میان میآید، موضوع اقتدار و غیره هم به میان میآید.
دکتر شهابی با توجه به این نکته میگوید که ایرانیان و اعراب، کلاً یک بار تاریخی را هم حمل میکنند و مثال میزند که این باخت، مثلاً اگر، در مقابل ژاپن یا کره اتفاق میافتاد، شاید این چنین حساسیت برانگیز نمیشد. اما ایرانیان و اعراب و پیشینه تاریخیشان، روی نتایج این نوع بازیها اثرگذارتر میشوند. به ویژه این که ایران، امروزه در صحنه سیاست جهانی، کشور خوشنامی نیست و جوانان ایرانی میخواهند تیم ملیشان با بازی فوتبال و ارائه یک بازی خوب، در جهان جایگاه مثبتی پیدا کند. برای همین است که شکست در مقابل یک تیم عربی برای ایرانیان خفتبار و حقارتآمیز میشود.