حركتهاى اعتراضى در ايران پس از اعلام نتایج انتخابات رياست جمهورى دهم که در آن محمود احمدینژاد پیروز انتخابات معرفی شد، آغاز شد و معترضان در این تجمعات خواستار ابطال نتيجه و برگزارى مجدد انتخابات شدند.
این حرکتها حتی پس از آن که آيتالله على خامنهاى، رهبر جمهورى اسلامى، و نيروهاى نظامى به مخالفان هشدار دادند با هر گونه راهپيمايى و تجمع بهشدت برخورد خواهد شد در تهران و برخی از شهرها ادامه داشت.
در جریان اعتراضهای تهران، به گفته منابع رسمی، بیش از دو هزار و ۵۰۰ شهروند معترض بازداشت شدند که دادستانی کل ایران از معرفی ۵۰۰ نفر از آنان به دادگاه خبر داده است. برخی از فعالان جامعه مدنی، روزنامهنگاران و حتی عکاسان مطبوعاتی نیز در شمار بازداشتشدگان روزهای اخیر هستند.
منابع رسمی ایران همچنین کشته شدن ۲۰ نفر را در جریان این اعتراضها تأیید کردهاند.
مهران براتی، تحلیلگر مسائل سیاسی در آلمان در گفتوگو با رادیو فردا به ارزیابی این اعتراضها و آینده آنها میپردازد.
رادیو فردا: آقای براتی، این تجمعات اعتراضی و آینده این حرکت را چطور میبیند؟
مهران براتی: ببینید، تفاوت این نوع حرکتها با حرکتهای سیاسی گذشته در این است. در گذشته حرکتهای سیاسی همیشه خواستشان تغییر قدرت در رأس بود. یعنی شاه برود و کس دیگری بیاید. یا الان آقای خامنهای برود، جمهوری اسلامی برود، یک نیروی سیاسی دیگر بیاید.
خوبی حرکتی که در این ده پانزده سال گذشته در ایران شروع شده، این است که افراد از حقوق شهروندی خودشان دفاع میکنند. نقطه حرکت تغییر و تحولات اجتماعی را مبارزه برای حقوق شهروندی میبینند: انتخابات آزاد، آزادی احزاب، آزادی مطبوعات، برابری زن و مرد، آزادی حقوق صنفی، برابری و آزادی اقلیتهای مذهبی، آزادیهای فرهنگی قومی و یا آزادیهای فرهنگی سیاسی قومی. تمام اینها حقوقی هستند که در کنوانسیونهای حقوق مدنی و سیاسی سازمان ملل تصویب شده و از طرف جمهوری اسلامی هم امضا شده هستند.
بنابراین چون نقطه حرکت حقوق شهروندی است، شهروندان در هر دسته و گروهی و هر جایی از کشور باشند، احتیاج به رهبری عجیب غریبی ندارند. به هم وصل شدن این اعتراضها برای دستیابی به حقوق شهروندی، به تدریج رهبری لازم سیاسی خودش را هم پیدا خواهد کرد. من امیدم به این نوع اعتراض سیاسی، به این نوع جنبش سیاسی بیشتر از حرکاتی است که احتمالاً به دست احزاب و نیروهای سیاسی میتواند رهبری شود.
با توجه به اینکه این تجمعها خودجوش است و فاقد سازماندهی، نتیجهای خواهد داشت؟
جدا از اینکه آیا این اعتراضها به یک نتیجه موفقیتآمیز چشمگیر برسد یا نرسد، دو اتفاق خیلی مهم پیش آمده است. یک اینکه این نظام حقوقی سیاسی ایران، دیگر آنچه که بوده نیست. در تمام اجزای نهادهای این قدرت، شکاف پیش آمده است.
در مورد مسئله انتخابات به طور مثال از ۱۲ نفر شورای نگهبان ۷ نفر بودند که بر ریاست جمهوری آقای احمدینژاد تأکید داشتند. همین مسئله را ما در نهادهای دیگر هم مشاهده میکنیم. در این میان اتفاق دیگری هم افتاده و آن این است که دیگر نیروی نظامی ما آن نیروی نظامی سنتی که از دوران پادشاهی سابق تا ایجاد سپاه پاسداران و ارتش جدید بوده، نیست.
الان سپاه، روحانیت مخصوص خودش را تولید کرده، در مجلس، همین مجلس گذشته، ۱۵۰ نفر از نمایندگان مجلس گذشته سپاهی بودند. هم استانداران و هم فرمانداران در هردو بخش در این چهار سال گذشته نیروهای نظامی پا گرفتند.
به این هم اضافه میشود که ۸۰ درصد از قدرت صنعتی کشور و شاید چیزی در حدود ۷۰ درصد از قدرت تجاری کشور هم در دست سپاه است. الان این دیگر آن نیروی نظامی گذشته نیست. بنابراین به نوعی میتواند بگوید که من به نیروی سیاسی بیرون از خودم برای جمهوری اسلامی احتیاج ندارم و حتی احتیاجی هم به ولایت فقیه ندارم. خودم میتوانم رأساً کشور را هم در قسمت سیاسی و هم در قسمت نظامی اداره کنم.
اینجا جایی بوده که آقای خامنهای فکر کرده برای حفظ موقعیت خودش به هر صورت باید کاری کند که با بودن آقای احمدینژاد در حقیقت بخش سیاسی و بخش نظامی را در دست داشته باشد که تاکنون ایشان در این کار موفق بوده ولی در نهایت به هم خوردن نظم سیاسی وضع ایشان را هم کاملاً نامطمئن کرده است.
آقای براتی، اشاره کردید به حضور نظامیان. این حضور نظامیها و فعالیتشان و به نوعی مداخله آنها در امور سیاسی، هم سیاست داخلی هم سیاست خارجی، تا چه حد میتواند به نفع حکومت باشد؟
این فقط میتواند به نفع فردی آقای خامنهای باشد. جمهوری اسلامی، حکومت اسلامیِ روحانیت شیعه بر تمامی جامعه است. و الا این هیچ معنی دیگری ندارد. اصلاً صفت ولی فقیه به این معناست که بالاترین مرجع روحانیت شیعه به انتخاب روحانیت شیعه به این مقام میرسد.
آنچه اتفاق افتاده این است که این مرجع که میباید بالاترین مرجعیت میبود، دیگر وجود ندارد. سرنوشت آقای خامنهای و آقای احمدینژاد به این بسته شده که سپاه پاسداران و بسیج که در سپاه پاسداران ادغام شده، و به گفته فرماندهان سپاه ۸۰ درصد از وظایف سپاه پاسداران الان به بسیج واگذار شده، الان با امکاناتی که در سطوح قانونگذاری و سطوح اجرایی در تمامی کشور پیدا کردهاند، چه امکان مانوری به آقای خامنهای بدهند. بنابراین در این بازی آقای خامنهای در نهایت فرد بازنده خواهد بود.
این حرکتها حتی پس از آن که آيتالله على خامنهاى، رهبر جمهورى اسلامى، و نيروهاى نظامى به مخالفان هشدار دادند با هر گونه راهپيمايى و تجمع بهشدت برخورد خواهد شد در تهران و برخی از شهرها ادامه داشت.
در جریان اعتراضهای تهران، به گفته منابع رسمی، بیش از دو هزار و ۵۰۰ شهروند معترض بازداشت شدند که دادستانی کل ایران از معرفی ۵۰۰ نفر از آنان به دادگاه خبر داده است. برخی از فعالان جامعه مدنی، روزنامهنگاران و حتی عکاسان مطبوعاتی نیز در شمار بازداشتشدگان روزهای اخیر هستند.
منابع رسمی ایران همچنین کشته شدن ۲۰ نفر را در جریان این اعتراضها تأیید کردهاند.
مهران براتی، تحلیلگر مسائل سیاسی در آلمان در گفتوگو با رادیو فردا به ارزیابی این اعتراضها و آینده آنها میپردازد.
رادیو فردا: آقای براتی، این تجمعات اعتراضی و آینده این حرکت را چطور میبیند؟
مهران براتی: ببینید، تفاوت این نوع حرکتها با حرکتهای سیاسی گذشته در این است. در گذشته حرکتهای سیاسی همیشه خواستشان تغییر قدرت در رأس بود. یعنی شاه برود و کس دیگری بیاید. یا الان آقای خامنهای برود، جمهوری اسلامی برود، یک نیروی سیاسی دیگر بیاید.
خوبی حرکتی که در این ده پانزده سال گذشته در ایران شروع شده، این است که افراد از حقوق شهروندی خودشان دفاع میکنند. نقطه حرکت تغییر و تحولات اجتماعی را مبارزه برای حقوق شهروندی میبینند: انتخابات آزاد، آزادی احزاب، آزادی مطبوعات، برابری زن و مرد، آزادی حقوق صنفی، برابری و آزادی اقلیتهای مذهبی، آزادیهای فرهنگی قومی و یا آزادیهای فرهنگی سیاسی قومی. تمام اینها حقوقی هستند که در کنوانسیونهای حقوق مدنی و سیاسی سازمان ملل تصویب شده و از طرف جمهوری اسلامی هم امضا شده هستند.
بنابراین چون نقطه حرکت حقوق شهروندی است، شهروندان در هر دسته و گروهی و هر جایی از کشور باشند، احتیاج به رهبری عجیب غریبی ندارند. به هم وصل شدن این اعتراضها برای دستیابی به حقوق شهروندی، به تدریج رهبری لازم سیاسی خودش را هم پیدا خواهد کرد. من امیدم به این نوع اعتراض سیاسی، به این نوع جنبش سیاسی بیشتر از حرکاتی است که احتمالاً به دست احزاب و نیروهای سیاسی میتواند رهبری شود.
با توجه به اینکه این تجمعها خودجوش است و فاقد سازماندهی، نتیجهای خواهد داشت؟
جدا از اینکه آیا این اعتراضها به یک نتیجه موفقیتآمیز چشمگیر برسد یا نرسد، دو اتفاق خیلی مهم پیش آمده است. یک اینکه این نظام حقوقی سیاسی ایران، دیگر آنچه که بوده نیست. در تمام اجزای نهادهای این قدرت، شکاف پیش آمده است.
در مورد مسئله انتخابات به طور مثال از ۱۲ نفر شورای نگهبان ۷ نفر بودند که بر ریاست جمهوری آقای احمدینژاد تأکید داشتند. همین مسئله را ما در نهادهای دیگر هم مشاهده میکنیم. در این میان اتفاق دیگری هم افتاده و آن این است که دیگر نیروی نظامی ما آن نیروی نظامی سنتی که از دوران پادشاهی سابق تا ایجاد سپاه پاسداران و ارتش جدید بوده، نیست.
الان سپاه، روحانیت مخصوص خودش را تولید کرده، در مجلس، همین مجلس گذشته، ۱۵۰ نفر از نمایندگان مجلس گذشته سپاهی بودند. هم استانداران و هم فرمانداران در هردو بخش در این چهار سال گذشته نیروهای نظامی پا گرفتند.
به این هم اضافه میشود که ۸۰ درصد از قدرت صنعتی کشور و شاید چیزی در حدود ۷۰ درصد از قدرت تجاری کشور هم در دست سپاه است. الان این دیگر آن نیروی نظامی گذشته نیست. بنابراین به نوعی میتواند بگوید که من به نیروی سیاسی بیرون از خودم برای جمهوری اسلامی احتیاج ندارم و حتی احتیاجی هم به ولایت فقیه ندارم. خودم میتوانم رأساً کشور را هم در قسمت سیاسی و هم در قسمت نظامی اداره کنم.
اینجا جایی بوده که آقای خامنهای فکر کرده برای حفظ موقعیت خودش به هر صورت باید کاری کند که با بودن آقای احمدینژاد در حقیقت بخش سیاسی و بخش نظامی را در دست داشته باشد که تاکنون ایشان در این کار موفق بوده ولی در نهایت به هم خوردن نظم سیاسی وضع ایشان را هم کاملاً نامطمئن کرده است.
آقای براتی، اشاره کردید به حضور نظامیان. این حضور نظامیها و فعالیتشان و به نوعی مداخله آنها در امور سیاسی، هم سیاست داخلی هم سیاست خارجی، تا چه حد میتواند به نفع حکومت باشد؟
این فقط میتواند به نفع فردی آقای خامنهای باشد. جمهوری اسلامی، حکومت اسلامیِ روحانیت شیعه بر تمامی جامعه است. و الا این هیچ معنی دیگری ندارد. اصلاً صفت ولی فقیه به این معناست که بالاترین مرجع روحانیت شیعه به انتخاب روحانیت شیعه به این مقام میرسد.
آنچه اتفاق افتاده این است که این مرجع که میباید بالاترین مرجعیت میبود، دیگر وجود ندارد. سرنوشت آقای خامنهای و آقای احمدینژاد به این بسته شده که سپاه پاسداران و بسیج که در سپاه پاسداران ادغام شده، و به گفته فرماندهان سپاه ۸۰ درصد از وظایف سپاه پاسداران الان به بسیج واگذار شده، الان با امکاناتی که در سطوح قانونگذاری و سطوح اجرایی در تمامی کشور پیدا کردهاند، چه امکان مانوری به آقای خامنهای بدهند. بنابراین در این بازی آقای خامنهای در نهایت فرد بازنده خواهد بود.