لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳ تهران ۱۲:۵۲

خامنه‌ای و احمدی‌نژاد؛ کفه کدام طرف سنگین‌تر است؟


آیا میان آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، و محمود احمدی‌نژاد، رئیس دولت، اختلافی هست؟ و آیا اصولاً آیت‌الله خامنه‌ای تحمل مخالفت با خود را دارد و نیاز به تحمل کسی مانند محمود احمدی‌نژاد را دارد؟

این پرسش‌هایی است که گاه و بیگاه اینجا و آنجا مطرح می‌شود، بدون اینکه پاسخ‌هایی روشن عرضه شده باشند.

مجید محمدی، جامعه‌شناس و تحلیل‌گر مسائل ایران، و مجتبی واحدی، روزنامه‌نگار و تحلیلگر سیاسی در گفت‌وگو با رادیو فردا به پرسش‌هایی در این زمینه پاسخ داده‌اند.

************



  • آقای محمدی، آیا اصولاً بین آیت‌الله خامنه‌ای و احمدی‌نژاد اختلافی در میان است ؟

من اين مسئله را بعيد می‌دانم، چون اگر به سنت سياسی در جمهوری اسلامی نگاه کنيم می‌بينيم رهبر يا ولی فقيه هيچ وقت نخواسته تمام تخم‌مرغ‌های خود را در سبد يک جناح سياسی قرار بدهد. البته آقای خامنه‌ای پس از انتخابات اين اشتباه بزرگ را مرتکب شد و نتوانست فراجناحی باقی بماند.

رهبری همواره خواسته ابتکار عمل را در فرآيندها و تحولات سياسی در دست داشته باشد. به همين علت من معتقدم اگر هم اختلاف‌نظرهايی بين آقای خامنه‌ای و احمدی‌نژاد در موضوعاتی وجود دارد، معمولاً کفه سنگين به طرف آقای خامنه‌ای بوده است.

سپاه پاسداران قدرت حقوقی ندارد و تحت نظر رهبری اداره می‌شود، اما اگر همچنان به کسب قدرت واقعی از لحاظ اقتصادی، نظامی و رسانه‌ای ادامه دهد طبيعی است که در آينده کفه آقای احمدی‌نژاد يا هر شخص ديگری که منافع سپاه را نمايندگی کند در برابر دستگاه رهبری سنگين‌تر خواهد شد.

  • يعنی ما بايد قبول کنيم که سپاه با آقای احمدی‌نژاد است؟

سپاه در تحولات چهار پنج سال گذشته نشان داده که آقای احمدی‌نژاد را بيشتر مدافع منافع خود می‌داند تا شخص رهبری. سپاه به اهرم‌هايی نياز دارد تا به دستگاه رهبری فشار بياورد و منويات خود را پيش ببرد. جزيی از سنت سياسی در جمهوری اسلامی است که می‌گويند ولی فقيه فصل‌الخطاب است، اما تمام کسانی که در سياست دستی دارند می‌دانند که رهبری می‌ايستد و به موازنه قوا نگاه می‌کند و در نهايت طرفی که کفه آن سنگين‌تر است را ترجيح می‌دهد تا بقای خود را در نظام سياسی حفظ کند.

کابينه آقای احمدی‌نژاد و گروهی در مجلس که از او پشتيبانی می‌کنند و همچنين نهادهای ذيل حکومت نشان داده‌اند که منافع سپاه را نمايندگی می‌کنند.

  • می‌توانيد به مواردی از اختلاف نظرهای موجود بين آقای خامنه‌ای و احمدی‌نژاد که بازتاب خارجی دارد اشاره کنيد؟

يکی از موارد اين است که آقای خامنه‌ای در يکی دو ماه گذشته کمتر از رئيس جمهور و دولتش به طور مستقيم پشتيبانی کرده است. موضوع ديگر اينکه در اختلافات بين مجلس و رياست جمهوری بر سر يارانه‌ها و بودجه سال ۸۹، آقای خامنه‌ای حکم حکومتی صادر نکرده که مجلس به نظرات قوه مجريه تن دهد.

اين موارد را ذکر می‌کنند به عنوان نشانه‌های اختلاف نظر بين احمدی‌نژاد و آقای خامنه‌ای، اما من معتقدم اين طور نيست و آقای خامنه‌ای پس از حمايت ۱۰۰ درصدی از آقای احمدی‌نژاد در انتخابات می‌خواهد به سنت سياسی گذشته برگردد و نقش فراجناحی‌تری را ايفا کند تا از سرکوب‌هايی که توسط دولت يا سپاه صورت گرفته، فاصله بگيرد.

دوم اينکه نمی‌خواهد همه قدرت خود را صرف يک جناح کند چون ممکن است اين جناح در آينده جای خود را به جناح ديگری بدهد.

اينکه آقای خامنه ای برای لايحه يارانه‌ها و يا بودجه سال ۸۹ حکم حکومتی صادر نمی‌کند نشانگر روشن‌بينی آقای خامنه‌ای برای آينده سياسی خودش و جانشينش است که نمی‌خواهد خودش را در يک طرف قرار دهد.

  • آقای خامنه‌ای با امکانات قانون اساسی و دستگاه رهبری که در اختيار دارد چه نيازی دارد اختلاف نظر با آقای احمدی‌نژاد را تحمل کند؟

اينجا است که به تعامل رژيم‌های حقوقی و رژيم‌های واقعی می‌رسيم. آنچه در متن قانون اساسی آمده قدرت‌هايی است که روی کاغذ وجود دارد، اما در صحنه عملی سياست کسی که قدرت نظامی و اقتصادی و رسانه‌ها را در اختيار دارد، حرف نهايی را می‌زند.

اکنون سپاه با پيشرف در عرصه واقعی قدرت به نيرويی تبديل شده که در بعضی صحنه‌ها ابتکار عمل را به طور کامل در اختيار دارد. درست است که در چهارچوب قانون اساسی، آقای خامنه‌ای فصل‌الخطاب به شمار می‌رود اما او نمی‌تواند نيروهايی که قدرت واقعی را در دست دارند ناديده بگيرد.

اختلافی که بر سر مسئله آقای رحيم مشايی به وجود آمد و نامه‌ای که بين رهبری و آقای احمدی‌نژاد رد و بدل شد، نشان داد سپاه و يا کسانی که منافع سپاه را نمايندگی می‌کنند در برخی موارد ممکن است در برابر رهبری که او را فصل‌الخطاب می‌دانند، بايستند.

****************



  • رادیو فردا: آقای واحدی، روابط آقای خامنه‌ای با آقای احمدی‌نژاد را چگونه می‌بینید؟

آقای خامنه‌ای از اول انتخابات به صورت علنی نه فقط از آقای احمدی‌نژاد پشتيبانی کرد بلکه نسبت به او اظهار شيفتگی می‌کرد، اما مدت‌هاست که ديگر از اين مسئله خبری نيست و حتی در آذرماه در جمع عده‌ای از طلاب و روحانيون گفت نه اين کسی که انتخاب شده تمامش حسن است و نه کسانی که انتخاب نشدند قبح، اين طرف عيب‌هايی دارد و آن طرف هم خوبی‌هايی.

البته ممکن است کسی بگويد اين ظاهر قضيه است و پشت پرده زد و بندهايی با هم دارند، اما من اين مسئله را قبول ندارم و نتيجه عملی آن در موضوع هدفمند کردن يارانه‌ها و بودجه سال ۸۹ مشخص شد.

هم نحوه بودجه‌بندی مجلس مورد مخالفت آقای احمدی‌نژاد بود و هم ميزان تخصيص يافته برای نقدی کردن يارانه‌ها که آقای احمدی‌نژاد روی ۴۰ هزار ميليارد تومان و مجلس روی ۲۰ هزار ميليارد تومان اصرار داشتند. آقای خامنه‌ای هم آقای لاريجانی را احضار کرد و گفت ما حرف‌های آقای احمدی‌نژاد و شما را گوش کرديم، برويد کار کارشناسی انجام دهيد. نتيجه کار کارشناسی هم اين شد که حرف مجلس به کرسی نشست.

آقای خامنه‌ای حتی اگر يک توصيه بی‌طرفانه هم به مجلس می‌کرد، خود مجلس آن قدر مرعوب آقای احمدی‌نژاد است که مثلاً ممکن بود ۲۰ هزار ميليارد را به ۳۰ هزار ميليارد تبديل کند.

هماهنگی آقايان در انتخابات تاکتيکی بود، يعنی آقای خامنه‌ای به احمدی‌نژاد نياز داشت تا با پرخاشگری به ديگران حمله کند و با متهم کردن کل جمهوری اسلامی به دزدی رأی عده‌ای از افراد ناراضی را بخرد که در اين کار موفق هم شد.

گرچه من قبول ندارم آقای احمدی‌نژاد ۲۴ ميليون رأی آورده است ولی به نظر من رأی بسياری از ناراضيان اجتماعی و اقتصادی را جذب کرد چون آقايان رفسنجانی، ناطق نوری، رئيس بازرسی رهبری، نمايندگان مجلس، وزرای قبلی و رؤسای جمهور قبلی را دزد قلمداد کرد.

  • آقای واحدی، وجود اختلاف منجر به اين خواهد شد که آقای احمدی‌نژاد با آقای خامنه‌ای شاخ به شاخ شود؟

من معتقدم اکنون اين اتفاق افتاده است، منتها آقای احمدی‌نژاد در ارزيابی قدرت دچار اشتباه شده چون فکر می‌کند نيروهای سپاه از او حمايت می‌کنند. او فکر می‌کند با واگذاری يک سری قراردادها و امتيازات مالی اينها را خريده که متأسفانه همين طور است.

حمايت‌های بی‌منطق نيروهای سپاه از احمدی‌نژاد ناشی از همين امتيازات است، ولی آقای احمدی‌نژاد فکر می‌کند همين که تعدادی از نيروهای سپاه را خريده يعنی کل قدرت نظام را خريده است. به همين دليل در دو موضوع کاملاً مشخص در برابر آقای خامنه‌ای ايستاد، اول موضوع رحيم مشايی و دوم در ماجرای تبادل اورانيوم.

او مدتی قبل در تلويزيون مصاحبه‌ای کرد و کسانی را که با ارسال سوخت سه و نيم درصد به خارج مخالفت می‌کنند به ناآگاهی متهم کرد و در واقع آنها را به همدستی با خارجی‌ها متهم کرد، در حالی که همه می‌دانند اولين مخالف ارسال سوخت سه و نيم درصد به خارج آقای خامنه‌ای بود.

  • آقای خامنه‌ای چه نيازی دارد که شخصی مانند آقای احمدی‌نژاد را که مدعی يک جريان است، تحمل کند؟

در يک مقطعی آقای خامنه‌ای به آدمی مانند احمدی‌نژاد نياز داشت تا هر روز صبح ناچار نشود به کسی بگويد برو حال فلانی را بگير. آقای خامنه‌ای از تمام جبهه‌های سياسی ايران ناراضی بود از ناطق نوری و رفسنجانی گرفته تا رده‌های پايين. چون توقع داشت بعد از اشاره به عزل مهاجرانی از وزارت ارشاد مجلس بلافاصله او را عزل کند، اما به دليل رفتار آقای ناطق نوری در جلسه استيضاح آقای مهاجرانی او دوباره رأی اعتماد آورد.

آقای خامنه‌ای از همه اينها دلخور بود و دنبال آدمی می‌گشت که صبح به صبح برود حال همه اينها را بگيرد. متأسفانه روحيه و بعضی برخوردهای کينه‌جويانه آقای خامنه‌ای اين طور است. او به يک آدم پرخاشگر، بی‌ادب و بی‌ريشه‌ای مانند احمدی‌نژاد نياز داشت که پيدا کرد.

در آن مقطع کسی فکر نمی‌کرد احمدی‌نژاد شاخ شود، اما اکنون شاخ شده است چون فکر می‌کند رأی ۲۴ ميليونی برايش اعلام کرده‌اند و سپاه و بعضی از نهادهای قدرت هم که پشتيبان او هستند، پس می‌تواند جلوی خامنه‌ای بايستد و خود را شريک آقای خامنه‌ای بداند نه تابع او.

  • آقای خامنه‌ای به سادگی می‌تواند آقای احمدی‌نژاد را کنار بگذارد، پس چرا اين وضعيت را تحمل می‌کند؟

شما توقع نداشته باشيد بعد از آن شيفتگی عجيب و غريب حالا آقای خامنه‌ای بگويد احمدی‌نژاد فاسد است و او را عزل کند، چون آبروی خودش می‌رود. پس بايد مرحله به مرحله اقدام کند.

به نظر من آقای خامنه‌ای دوره چهار ساله رياست جمهوری احمدی‌نژاد را کوتاه خواهد کرد. کافی است دست حمايت از پشت احمدی‌نژاد برداشته شود، آنقدر مخالف در ايران دارد که برای اين کار راه‌های منطقی دارند.

آقای خامنه‌ای از شيفتگی به سکوت، از سکوت به نوعی تعريض و اخيراً به مخالفت با احمدی‌نژاد پرداخته است. شما توقع داريد آقای خامنه‌ای که در مورد احمدی‌نژاد گفته بود دانشمند فرزانه، رئيس جمهور پرکار و خستگی‌ناپذير حالا يک شبه بگويد او ام‌الفساد است.

اين مسئله بايد مرحله به مرحله انجام گيرد و به نظر من سرعت اين مراحل بسيار سريع است، يعنی در دوره‌ای ۹ ماهه از شيفتگی عجيب و غريب به اينجا رسيده که آقای احمدی‌نژاد می‌رود به خاطر يارانه‌ها و بودجه التماس می‌کند، ولی او را تحويل نمی‌گيرند.

  • اما عده‌ای هم معتقدند که وظيفه آقای احمدی‌نژاد فقط سرگرم کردن مردم است با حمله به کشورهای ديگر و يا حمله به مخالفينش، مطرح کردن آمارهای غيرواقعی و بلوف‌هايی که می‌زند. نظر شما چيست؟

من ۵۰ درصد با اين تحليل موافق هستم که قرار بود آقای احمدی‌نژاد فقط يک سرگرم‌کننده باشد، اما بعد از مدتی او باور کرده که آدم مهمی است. نقشی که برای او در پازل قدرت تعريف شده اين بود که مثلاً برود دست يک پيرمرد را ببوسد يا بگويد نوکر مردم است يا درباره اسراييل حرف بزند، اما اگر او اعتقاد به اين مسايل داشت مثلاً حقوق بازنشسته‌ها را در ماجرای قانون نظام هماهنگ دو سال بلوکه نمی‌کرد.

نقشی که اکنون آقای احمدی نژاد برای خودش قايل است با اين تحليل متفاوت است و خود را شريک آقای خامنه‌ای می‌داند نه زيردست او.

  • نقش آقای احمدی‌نژاد در اين ۹ ماه گذشته به خصوص در زمينه سرکوب و بازداشت افراد چه بوده است، چون عده‌ای می‌گويند همه اين مسايل زير نظر آقای خامنه‌ای اتفاق افتاده است؟

من آقای احمدی‌نژاد را در اين مورد به خصوص شريک آقای خامنه‌ای می‌دانم و هر دو مقصر هستند. آقای احمدی‌نژاد در يکی از مصاحبه‌های خود گفت دولت دراين بگير و ببندها نقشی ندارد. من همان موقع نوشتم که آقای احمدی‌نژاد عادت دارد در تمام مواردی که در گوشه گوشه دنيا رخ می‌دهد اظهار نظر کند، اما يک بار شنيده نشد با اين بازداشت‌ها به صورت علنی مخالفت کند.

مهم اين بود که وقتی نايب رئيس مجلس قبلی، نمايندگان مجلس و عده‌ای بی‌گناه را دستگير کردند يا با کشتن مردم در خيابان‌ها مخالفت کند. با شخصيتی که احمدی‌نژاد دارد اصلاً نمی‌تواند در مورد مسايل اظهار نظر نکند، پس سکوت او حمايت و تشجيع نيروهای سرکوبگر بوده است. اگرچه مسئول اصلی اتفاقات بعد از انتخابات آقای خامنه‌ای است چون سپاه و قوه قضاييه زير نظر او است.
XS
SM
MD
LG