سهشنبه، ۲۱ مهر ۱۳۹۴، مهدی کوچکزاده، نماینده مجلس نهم قبل از شروع جلسه ۲۰ دقیقهای مجلس برای تصویب برجام از علی لاریجانی، رئیس مجلس پرسید چه کسی تصمیم گرفته پیشنهادات نمایندگان طرح نشود. لاریجانی پاسخ داد: کشور. کوچکزاده دوباره پرسید چه کسی تصمیم گرفته است. لاریجانی گفت: «همانی که خودت میدانی».
پاسخ روشن بود ولی پنج روز بعد لاریجانی دوباره در صحن مجلس به نمایندگان مخالف یادآوری کرد که در برجام من «دخالتی ندارم. این پرونده، پرونده رهبر انقلاب است».
شنبه، ۳ بهمن ۱۳۹۴، علی خامنهای در دیدار با شی جین پینگ رئیسجمهور چین، از پروندهای که به موازات برجام تدارک دیده بود، سخن گفت: «توافق ایران و چین برای روابط استراتژیک ۲۵ ساله». مأمور ویژه این پرونده خامنهای، علی لاریجانی بود، چه زمانی که رئيس مجلس بود و چه زمانی که ریاستش پایان یافت و شد مشاور رهبر جمهوری اسلامی.
او در برجام «سپر» خامنهای بود و در سند همکاری ایران و چین «مأمور خامنهای». فقط او نبود. صادق لاریجانی نیز در حدود ۱۰ سالی که ریاست قوه قضائیه را بر عهده داشت، سپر و مأمور تمام عیار خامنهای بود.
صادق اگرچه شیخی تندخو، نقدناپذیر و انتقامجوست ولی در مقابل خامنهای همواره زبان چاپلوسی چرب و نرمی دارد و همواره درخواستهای رهبر را «دستور ولایی» شمرده، نظارت بر رهبر را بیمعنی دانسته و بیانیههای رهبر را «غیرقابل وصف» دانسته است.
در طول بیش از یک دهه گذشته، در سرکوب آنچه خامنهای «فتنه» اصلاحطلبان میخواند، در مهار طیف یاران احمدینژاد که یاران خامنهای به آن «جریان انحرافی» نام داده بودند، گرفتن سند وقف دانشگاه آزاد از هاشمی رفسنجانی و حکم زندان ۱۰ ساله برای مهدی هاشمی، حذف حسن خمینی از انتخابات خبرگان، بیاعتبار سازی روحانی پس از برجام و نفی برجام ۲، حفظ حصر رهبران جنبش سبز، انحصاری کردن مصادره اموال شهروندان به نفع «ستاد اجرایی فرمان امام»، حفظ تسلط سازمان اطلاعات سپاه بر پروندههای مهم مثل فساد بابک زنجانی، بازداشت شهروندان خارجی و دوتابعیتیها تا پرونده «جاسوسی» عضو تیم مذاکرهکنندگان هستهای و محیط زیستیها و مهار و سرکوب کانون وکلا، صادق لاریجانی همه جا و همیشه، مامور و سپر علی خامنهای، بیت او و سپاه پاسداران بود.
محمدجواد لاریجانی، سومین عضو خانواده لاریجانی هم در این سالها زور و نفوذ کمتری داشته ولی هر جا ضرورت یافته، در مقام پامنبری رهبر، مأمور حمله به مخالفان خامنهای بوده، چه حقوق بشر باشد، چه برجام.
در این ۱۰ سال، البته خامنهای گاه سپر آنها شده است، از جمله ۲۸ بهمن ۹۱، چند روز پس افشای فایل صوتی رشوهخواهی فاضل لاریجانی توسط احمدینژاد فاش شد، خامنهای در یک سخنرانی عمومی کارهای احمدینژاد را خلاف شرع، قانون و اخلاق خواند و برادران لاریجانی آرام شدند.
پس از آن سخنرانی نه پرونده فساد رشوه خواهی فاضل لاریجانی به جایی رسید و نه پرونده زمینخواری جواد لاریجانی.
هفتم تیرماه ۹۹ نیز وقتی در متن و حاشیه پرونده فساد اکبر طبری، درخواست محاکمه صادق لاریجانی اوج گرفته بود، خامنهای سخنرانی کرد و این حرفها را «اهانت و ظلم به بزرگان پاکدست» خواند و مهر بطلان زد بر رویای کسانی که نقشه دادگاه بردن صادق لاریجانی داشتند.
این حمایتهای نجاتبخش اما به نظر میرسد خط قرمزهای خودش را دارد و هرگاه خانواده لاریجانی خواستهاند در بازی مار و پله قدرت ایران بالا بپرند، نیش خامنهای یا یارانش بلای جانشان شده است.
برای صادق لاریجانی نمونه این زورآزمایی به انتخابات هیئت رئيسه مجلس خبرگان رهبری سال ۹۷ باز میگردد.
هاشمی شاهرودی که زمانی بخت اول جانشینی رهبر محسوب میشد، دیماه ۹۷ در گذشت. دو ماه و اندی بعد، روز ۱۷ اسفند ۹۷، اعضای خبرگان رأی گرفتند که جانشین شاهرودی یعنی نایب رئيس مجلس خبرگان را انتخاب کنند.
صادق لاریجانی و ابراهیم رئيسی، دو چهرهای که نامشان به عنوان بختهای جانشینی خامنهای شنیده میشد، کاندیدای جانشینی شاهرودی بودند. رئیسی از ۸۱ عضو حاضر در جلسه، ۴۳ رای گرفت و صادق لاریجانی ۲۷ رای. شکست صادق لاریجانی در آن جلسه، یک مهر تایید دیگر بود برای اینکه راه رسیدن او به مناصب بالاتر سختتر شده است.
او عضو شورای نگهبان، شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای عالی فضای مجازی و... بود، با حکم خامنهای رئيس مجمع تشخیص مصلحت شده بود، تشکیلات پرپول دانشگاه «امام صادق» را در اختیار داشت، دفتر و دستک اشرافمآبانهای در قم هم راه انداخته بود ولی برنامه این بود که ابراهیم رئیسی در هیئت رئيسه خبرگان و کنار احمد جنتی بنشیند، نه صادق لاریجانی.
ابراهیم رئيسی در دومین زورآزماییاش با کمک رأی یاران احمد جنتی در شورای نگهبان، علی لاریجانی را در گردنه تأیید صلاحیتها از دور رقابت خارج کرد و اعتراض تند صادق لاریجانی و نامهنگاریهای احتمالیاش به خامنهای هم پاسخی نیافت تا پیام روشنتر باشد: دوران جنگ خانواده لاریجانی برای جانشینی تمام شده است.
صادق لاریجانی، سالها پیش با اشاره به حملات احمدینژادیها به او برادرانش، گفته بود: « به ما میگويند سه برادر سه تفنگدار، البته ما بدمان نمیآيد تفنگ داشته باشيم ...». اما مهم آنها نبودند، «آقا باید خوشش بیاید» که تفنگ داشته باشند یا نداشته باشند. خامنهای اکنون لاریجانیها را بی تفنگ میخواهد.