کشتار جمعی یهودیان و به قتل رساندن دموکراتها، سوسیالیستها و کمونیستها در دوران حکومت ناسیونال سوسیالیسم در آلمان شبانه انجام نپذیرفت. در این مقاله مشکل یهودستیزی زیر کانون ذرهبین قرار میگیرد و بررسی میشود. در دههٔ سی قرن بیستم، بعد از به قدرت رسیدن نازیها در ابتدا تبعیض یهودستیزانه بود که چارچوب و نظام یافت.
تاریخ یهودیان در آلمان بیش از ۱۷۰۰ سال قدمت دارد. بعد از پدیدهٔ «روشنگرایی یهودی» که به آن جنبش هسکالا میگویند و به معنی معلومات است نویسندگان یهودی آلمانی از ۱۸۳۰ به بعد نشان دادند که بخش مهمی از جامعه فرهنگی، سیاسی و اقتصادی جامعه آلمان را تشکیل میدهند.
در همان دوره بود که یهودستیزی معاصر بهوجود آمد، با وجود اینکه اکثر یهودیان نه فقط متفکران بزرگی را به جامعهٔ آلمان ارائه کردند بلکه کاملاً وفادار به ملت آلمان و وظیفهشناس نسبت به امور کشوری خود بودند. با رونق یافتن احزاب ناسیونالیستی، تبعیض کورکورانه یعنی یهودستیزی مدرن که از نوع نژادپرستی آن است ارتقاء یافت.
یهودستیزی مدرن تفاوتهای اقتصادی در جامعه را با باورهای نژادپرستانه به هم آمیخت و باعث تعصب و غرضورزیهای اجتماعی متعددی شد که در نهایت منجر به نابودی جامعهٔ یهودیان در آلمان و اروپا شد.
در زمان جمهوری وایمار از سال ۱۹۱۹ تا سال ۱۹۳۳ نیروهای راست افراطی ملیگرا تقویت شدند. جمهوری وایمار نتیجهٔ تسلیم آلمان بعد از شکست در جنگ جهانی اول بود. سیستم اقتصادی جمهوری وایمار ساختار بسیار ضعیف و تحکیمنیافتهٔ دموکراتیک داشت. جامعهٔ آلمان تحت تأثیر تئوریهای توطئه مانند «اسطوره خنجر» بود که گویا مخالفان سیاسی داخلی مقصر شکست آلمان در جنگ جهانی اول بوده و آلمان به دلیل خیانتهای آنها شکست خورده بود. البته یهودیان در ردیف اول ایراد و ملامتهای خیالی نظریهپردازان نژادپرست بودند. مبلغان نازی با تهمت و افتراهای وهمی یهودیان را در ردیف اول این دشمنان تصوری داخلی آلمان قرار داده و آنها را در نقش سپر بلای جامعه متحمل سیاستهای نژادپرستانهٔ نظاممند و سرکوبگرانه کردند.
البته شرایط اجتماعی سیاسی هم برای بهوجود آمدن پدیدهٔ راست افراطی موجود بود: وحشت از سیاستهای شوروی و کمونیستها، نبود ثبات اقتصادی و افزایش بیکاری، بهویژه بحران جهانی اقتصادی سال ۱۹۲۹ به فقر و تنگدستی در آلمان دامن زد و راه را برای دروغ و ترفندهای نازیها باز نمود.
حتی قبل از به قدرت رسیدن نازیها در سال ۱۹۳۳ یهودیها دیگر از حقوق برابر برخوردار نبودند. در آنزمان در حدود نیم میلیون یهودی در آلمان زندگی میکردند یعنی کمتر از ۰٫۸ درصد جمعیت آلمان. اکثریت مردم آلمان آنچنان تحت تأثیر تبلیغات نازیها قرار گرفته بودند که نمیتوانستند به این پرسش جواب بدهند که اصلاً چطور ۰٫۸ درصد یک ملت امکان به خطر انداختن بیش از ۹۹ درصد ساکنین یک کشور را دارند. در هر صورت به دلیل تبلیغات سیاسی تمامیتخواه نازیها تعقیب و نابودی یهودیان به صورت سیستماتیک با به قدرت رسیدن هیتلر امری محتوم شد.
نازیها در تبلیغات خود یهودیان را «حشرات موذی» مینامیدند و با چنین اصطلاحاتی به شهروندان آلمان القاء میکردند که نابودی یهودیان امری عادی است. حشرات آفتی بیش نیستند، مانند اینکه به شخصی نجس گویند. با کمک این افتراهای سیاسی در نهایت قتلعام برای نازیها قابل تحمل و امکانپذیر شد.
در یک فراخوان جهت برگزاری یک گردهمایی تودهای در آخر ماه مارس سال ۱۹۳۳ در مونیخ صحبت از آن بود که یهودیان جرأت کردهاند که «به ملت آلمان اعلام جنگ کنند.»
در یکم ماه آوریل سال ۱۹۳۳ حزب ناسیونال سوسیالیست آلمان رسماً اعلام نمود که مغازههای یهودی باید تحریم شوند. نازیها دستور دادند که هیچکس اجازهٔ خرید از یهودیان را ندارد. هیتلر روز یک آوریل ۱۹۳۳ را روز «تحریم یهودیان» نامید. در همه جا پلاکاردهایی با این عنوان نصب شده که «آلمانیها! از یهودی خرید نکنید.»
این دیگر فرمان دولتی بود. جلوی مغازهها، مطبهای پزشکی و ادارات وکلای یهودی افرادی از نیروی شبهنظامی حزب ملی کارگران «اسآ» ایستاده و جلوی رجوع مردم به این مکانها را میگرفتند.
در مراحل نخست شماری از شهروندان از فرمان نازیها پیروی نکرده، به آکسیونهای نازیها صحه نگذاشته و علناً از یهودیان خرید میکردند؛ اما این نوع همبستگی مردمی هر روز در برابر فشار نازیها ضعیفتر شد. اکثریت آلمانیها تحت تأثیر خشونت نازیها قرار گرفته، مرعوب شده و هر روز بیشتر به نژادپرستی خودکامگان تمامیتخواه عادت کردند.
دو ماه بعد از به قدرت رسیدن هیتلر یعنی در همان آوریل ۱۹۳۳ «قانون ترمیم خدمات حرفهای دولتی» تصویب شد. طبق این قانون میبایست همهٔ مخالفان سیاسی و البته در درجهٔ اول یهودیان نیز از همه کارهای دولتی اخراج شوند. دانشمندان بزرگی مانند فیزیکدان معروف آلبرت آینشتاین و جامعهشناسانی چون تئودور آدورنو مجبور به مهاجرت شدند.
یکی از اولین ضربات دردناکی که به یهودیان آلمانی وارد شد بیرون انداختن کودکان و جوانان از مراکز تحصیلی بود.
در ماه آوریل ۱۹۳۳ «قانون رفع ازدحام از مدارس و دانشگاهها» وضع میشود که به دنبال آن در درجهٔ اول تعداد یهودیان در مدارس به صورت سیستماتیک محدود شد.
در چهارم اکتبر سال ۱۹۳۳ قانونی وضع شد که یهودیان از هیئتهای تحریریه رسانههای گروهی حذف شوند. این قانون از اول ژانویه ۱۹۳۴ به اجرا درآمد. البته فعالیتهای نویسندههای یهودی از ابتدای به حکومت رسیدن نازیها محدود شده بود. برای مثال اجرای نمایشنامه «اقدام» از برتولت برشت در اوائل سال ۱۹۳۳ قدغن شد. مسئولین تئاتر به دلیل «خیانت به کشور» محکوم شدند. برشت بهناچار مهاجرت کرد و به تبعید رفت. در سال ۱۹۳۵ نازیها تابعیت آلمانی برشت، یکی از بزرگترین نویسندگان تاریخ آلمان را از او گرفتند. از دید نازیها یک یهودی نمیتوانست آلمانی باشد حتی اگر شهرت جهانی داشته باشد.
در ۲۱ ماه مه سال ۱۹۳۵ یهودیان دیگر اجازه حتی خدمت سربازی در ارتش آلمان را نداشتند.
بر پایه قوانین نورنبرگ ازدواج یهودیان با غیر یهودیان قدغن شد. حتی ازدواجهایی که سالها قبل به انجام رسیده بودند غیرقانونی اعلام شدند.
قوانین نورنبرگ که در ۱۵ سپتامبر ۱۹۳۵ وضع شد به مثابهٔ اوج جدیدی از قوانین نژادپرستی در تاریخ آلمان و جهان به ثبت رسید. جهت وضع این قوانین هیتلر نظام اداری وزیران حکومتی را کاملاً کنار گذاشته بود. قوانین نورنبرگ بنیان حقوقی تعقیب یهودیان آلمان بود. با بهکارگیری این قوانین یهودستیزی دیگر امری قانونی شده بود. از این به بعد برای بسیاری از اندیشمندان جهان این پرسش مطرح شد که آیا این ادعا که هر قانونی بهتر از بیقانونی است اصولاً میتواند درست باشد، در زمانیکه قانون منجر به جنایت میشود؟
طبق قوانین نورنبرگ میبایست «خون آلمانی جهت حفظ حیثیت آلمانی» صیانت شود. نازیها از این نقطه حرکت میکردند که «پاکیزگی خون آلمانی لازمهٔ پابرجا ماندن ملت آلمان» است. آن را قانون «صیانت از خون» نامیدند.
بر پایه این قانون ازدواج یهودیان با غیر یهودیان قدغن شد. حتی ازدواجهایی که سالها قبل به انجام رسیده بودند غیرقانونی اعلام شدند. برای یهودیان آمیزش جنسی خارج از نکاح غیرمجاز شد. یهودیان حتی دیگر اجازهٔ داشتن خدمتکار غیر یهودی هم نداشتند. آنها حتی اجازه برافراشتن پرچم آلمان در خانهٔ خود را نداشتند؛ و اگر یک یهودی از این قانون سرپیچی میکرد و پرچمی را روی میز تحریر خود و در خانهٔ خود قرار میداد و این پرچم به دنبال تفتیش خانگی پیدا میشد همان فرد یهودی جریمهٔ نقدی میگرفت یا محکوم به حبس میشد. یک یهودی دیگر حق افتخار به فرهنگ و تاریخ کشور خود را نداشت.
بهعلاوه طبق این قانون، یهودیان دیگر شهروند رایش سوم یعنی امپراتوری سوم آلمان محسوب نمیشدند. به این صورت حق رأی در همان انتخابات نمایشی هم از آنها گرفته شد. کارمندان دولتی یهودی بعد از ۳۱ ژانویهٔ ۱۹۳۵ از کارهایشان اخراج شدند.
بر پایه قانون شهروندی رایش سوم، نازیها تعیین کردند که کی یهودی است و کی میتواند یک شهروند آلمانی بهشمار بیاید. هر فردی که حداقل سه پدر و مادر بزرگ یهودی داشته یا هر فردی که بعد از وضع قانون نژادی با یک یهودی ازدواج کرده یا مادر یا پدر او یهودی بود، یهودی محسوب میشد. یهودی بودن فردی که نیاکانش صدها سال آلمانی بودند دیگر به این معنی تلقی میشد که دیگر نمیتواند آلمانی باشد زیرا از نژادی دیگر است و به این صورت یهودیان از تمام حقوق یک شهروند آلمانی محروم شدند. نازیها دیگر شدیداً به دنبال اجرای قوانین نژادی نورنبرگ بودند.
در ۲۱ دسامبر سال ۱۹۳۵ یهودیان حتی دیگر حق اجرای کارهای آزاد را نداشتند. این خود ضربهٔ بزرگ دیگری بود زیرا بخش بزرگی از یهودیان به دلیل تبعیضات موجود متوسل به کارهای آزاد شده بودند.
از ماه مارس ۱۹۳۶ به بعد تمام کمکهای مالی برای فرزندان خانوادههای یهودی حذف شد. رژیم دیگر به کودکان یهودی هم رحم نمیکرد. از اکتبر ۱۹۳۶ به بعد آموزگاران یهودی دیگر اجازهٔ تدریس به غیر یهودیان نداشتند.
از آوریل ۱۹۳۷ به بعد یهودیان اجازهٔ گرفتن دکترا در یک دانشگاه آلمانی را نداشتند و از سپتامبر همان سال پزشکان یهودی پروانهٔ بیمه پزشکی را از دست دادن. از ژوئیهٔ ۱۹۳۸ حتی اجازهٔ کار کردن را هم نداشتند. این قوانین نه فقط برای پزشکان بلکه برای وکلا و افراد دیگر حرفهها دیگر نیز صدق میکرد.
یهودیان از همه جا، از بیمارستانها، داروخانهها و آموزشگاهها اخراج شدند و به عنوان یک انسان هم از صحن زندگی اجتماعی واپس رانده شدند. نازیها میخواستند که آلمان از یهودیان «تمیز» شود.
از ژوئن ۱۹۳۸ به بعد یهودیان میبایستی کارت شناسایی یهودیان را با خود حمل میکردند؛ و از اکتبر همان سال در گذرنامه هر یهودی مهر سرخ با حرف «ی» وارد شد، «ی» مخفف یهودی.
بعد از اوت ۱۹۳۸ هر یهودی میبایستی یک اسم کوچک یهودی به نام خود اضافه کند. هدف این اقدام زدن نشانهٔ انگ و داغ اجتماعی بر یهودیان بود. یک یهودی دیگر اجازه نداشت که اسم معمولی آلمانی داشته باشد. همه مردهای یهودی میبایستی یک اسم دوم به نام «اسرائیل» داشته باشند و زنهای یهودی اسم «سارا» را به اسم خود اضافه نمایند.
هدف این قوانین جدایی و انگشتنما کردن یهودیان در اجتماع بود. جدایی از اجتماع و گرفتن تمام حقوق اجتماعی، اقتصادی و سیاسی یهودیان پیش زمینهای بود برای نابودی آنان.
از نوامبر ۱۹۳۸ به بعد کودکان یهودی دیگر اجازهٔ رفتن به مدارس را نداشتند!
در ابتدای سال ۱۹۳۸ حزب ناسیونال سوسیالیست آلمان برنامهٔ آریایی نمودن شرکتهای یهودی را تدوین کرد و فوراً به اجرای آن جسارت نمود. هدف سیاسی نازیها واپس زدن یهودیان از نظام اقتصادی آلمان بود. نازیها نمیخواستند سرمایههای یهودیان دیگر نقشی برای مثال در شرکتهای تسلیحاتی آلمان بازی کند. سرمایه آلمانی میبایست آریایی باشد و نه یهودی. البته سرمایه یهودی به یهودیان پس داده نشد.
از آوریل ۱۹۳۸ به بعد هر یهودی موظف شد که سرمایههای خود را به دولت اعلام و ثبت کند. هدف، مصادره و سلب مالکیت دارایی یهودیان بود.
از ماه مه ۱۹۳۸ به بعد یهودیان دیگر اجازهٔ گرفتن مأموریت دولتی را نداشتند؛ و از ژوئن همان سال کل شرکتهای اقتصادی یهودیان جهت شناسایی علامتگذاری شدند.
ناگفته نماند که بازیهای تابستانی المپیک سال ۱۹۳۶ در آلمان ناسیونال سوسیالیستی برگزار شد. نازیها مصمم بودند که برتری خود را به جهان نشان دهند. البته ستاره ورزشکاران یک آمریکایی آفریقاییتبار به نام جسی اونز بود که خاری بود در چشمان نژادپرستان آلمانی.
ادامه دارد...