مهمان این ماه «نماگر» مدرک دکترای اقتصاد خود را از دانشگاه «اسکس» گرفته است، او پس از آن سالها در دانشگاه «وست مینیستر» و «پورتموث» در بریتانیا اقتصاد تدریس کرده است.
سیما مؤتمن این روزها مدیریت «مرکز مطالعات پیشرفته و بازارهای نوظهور» در بریتانیا را عهده دار است و پروژههای مطالعاتی و تحقیقاتی خود پیرامون اقتصاد بینالملل، بازارهای نوظهور و محاسبه ریسک در این بازارها را دنبال میکند.
از خانم مؤتمن، تألیفات متعددی در حوزه، گذشته و حال بازارهای نوظهور، محاسبه و مدیریت ریسک در این بازارها و تجربه توسعه مالی در کشورهای آمریکای لاتین به زبان انگلیسی منتشر شده است.
با سیما مؤتمن، در «یک ماه یک گفتوگو» ی تیرماه ۹۲، پیرامون مفهوم بازارهای نوظهور و نسبت ایران با این بازارها، گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید:
خانم مؤتمن! پیش از اینها در ادبیات موضوع توسعهیافتگی ما با سه تقسیم بندی کشورها به توسعه یافته، توسعه نیافته و در حال توسعه روبرو بودیم. از چه زمانی مفهوم «بازارهای نوظهور» به ادبیات موضوع توسعه وارد شد و اصولاً جایگاه این کشورها در آن تقسیم بندی پیشین کجاست؟سیمامؤتمن: در واقع شروع توجه به این بازار های نوظهور به اوایل سالهای ۱۹۸۰ بازمی گردد که کشور های آمریکای لاتین دچار بحران شدیدی شده بودند که آن بحران تأثیر منفی به خصوص بر بانکهای اکثر کشورهای جهان توسعه یافته داشت به همین دلیل در آن شرایط انها تلاش کردند تا به راه حلی برای رفع این بحران برسند، یکی از مهمترین تغییراتی که در شماری از کشور های امریکای لاتین صورت گرفت، این بود که پیشنهاد شد بسیاری از صنایع ملی این کشورها را خصوصی سازی کنند.
این خصوصی سازی، بانکهای ملی این کشورها را هم در برمی گرفت و همچنین توجه به این موضوع بود که به آنها این امکان را بدهد که به جای آنکه تمامی هزینهها را دولت بپردازد و دولت مجبور باشد برای این کار از کشور های توسعه یافته قرض کند با خصوصی سازی این هزینهها به بخش خصوصی منتقل شود و این بخش، مقداری از هزینههایش را خودش متحمل شود. اما برای انجام این کار، باید بازارهای مالی این کشورهای در حال توسعه باز و بزرگ میشدند تا سرمایه گذاران خارجی هم بتوانند در این کشورها، سرمایه گذاری کنند.
وقتی به این مسئله فکر میکنم که چه زمانی میتوانیم در جرگه بازارهای نوظهور قرار بگیریم، به نظر میرسد دست کم ۱۰ یا ۱۵ سال طول خواهد کشید و به این زودیها نخواهد بود
البته این فرآیند، مقداری هم تحت تأثیر برنامه خصوصی سازی وسیعی بود که در بریتانیا در زمان خانم تاچر، صورت گرفت. اما هم زمان با بالا گرفتن این بحث که این شرکتها باید خصوصی شوند، مسئله ای که مطرح شد این بود که چه کسی میخواهد روی آنها سرمایه گذاری کند؟
چه کسی میخواهد آنها را بخرد؟ برای اینکه این مشکل حل شود، در دولتهای این کشورها، پیشنهاد شد که سهام شرکتها و مؤسسات به کسانی که در آنها کار میکردند، یا طلبکاران دولت واگذار شود تا در واقع دولت به جای اینکه قرض و بدهی خود را به طلبکاران پس بدهد، سهام این شرکتها را واگذار کند.
اما برای اینکه این عمل به صورت وسیعتری انجام شود، اینها باید کنترل ورود و خروج سرمایه در کشورهای خود را بر میداشتند به طوری که هر کس که از خارج میخواست سرمایه گذاری کند، بتواند بیاید سرمایههایش را بیاورد و بتواند سودی را که به دست آورده برداشت کند. بنابراین، آزاد سازی ورود و خروج سرمایه به کشورها در این تغییرات نقش مهمی داشت.
موضوع دیگر، این بود که قیمت ارز یکنواخت شود یعنی شما نمیتوانید چندین قیمت مختلف برای ارز های خارجی داشته باشید، چون این موضوع میتوانست بازارها را مختل کند.
نکته دیگری که بسیار مهم بود، این نکته بود که سرمایه گذاری که حاضر میشود سرمایه گذاری کند، اگر قرار است سال آینده ارز خود را خارج کند، نگران نوسان قیمت ارز نباشد، بنابراین خیلی مهم بود که آنها برنامه اقتصادی مناسب و کارآمدی پیاده کنند تا تورم را به شدت کنترل کند، بدهیهای دولت را به شدت کنترل کند و بیکاری را کاهش دهد و سعی کنند تا آنجا که میشود ثبات اقتصادی ایجاد کنند تا سرمایه گذارانی که میآیند و میروند نگران، عدم ثبات در بازار ارز نباشند.
این یک قسمت داستان بود، قسمت مهم دیگر هم تولید کالاهای مالی متفاوتی بود که باید تعریف میشد تا ریسک تغییرات ارزی را کنترل کند. این بازارهای نوظهور یکسری برنامهها و تولیدات را مطرح کردند و ارائه دادند که این ابزارها و تولیدات مالی در کشورهای توسعه یافته به شکل وسیعی مورد استفاده قرار میگرفت، اما در کشورهای توسعه نیافته اثری از آنها نبود و در معاملات از آنها استفاده نمیشد.
خانم دکتر مؤتمن! سالهاست ایران در رده کشور های در حال توسعه قرار دارد. امروز در حالی که ایران، همچنان در همان رده بندی کشور های در حال توسعه قرار گرفته، هم دسته های قدیم ایران مثل برزیل، آرژانتین و مکزیک در رده کشورهایی حضور دارند که تحت عنوان بازار های نوظهور شناخته میشوند.
کجا و چگونه ما جا ماندیم از قافله کشور های در حال توسعه ای که امروز به عنوان بازار های نوظهور از آنها یاد میکنیم؟
یکی از مهمترین مسائل در مورد بازارهای نوظهور، دسترسی به این بازارها از نظر جامعه جهانی سرمایه گذارهاست. مثلاً اگر شما سرمایه گذاری در بریتانیا هستید باید این امکان را داشته باشید که به راحتی به این بازارها که مثلاً در برزیل، آرژانتین، ترکیه، سنگاپور و مالزی است، دسترسی داشته باشید و بتوانید در آنها سرمایه گذاری کنید.
ولی اگر این دسترسی و دستیابی به نوعی بخواهد در معرض این خطر باشد که ممکن است قانون از امروز تا فردا تغییر کند، سرمایه گذار نمیآید.
دیگر اینکه، تبادل پول از ارزی به ارز دیگر، باید راحت و بدون دغدغه صورت گیرد. اما در مورد ایران، متأسفانه تحریمها از چندین و چند سال پیش تأثیر نامناسبی بر این نوع معاملات گذاشتند به این معنی که تبدیل ارزها به همین آسانی صورت نمیگیرد و همیشه باید شخص یا موسسه ثالثی این انتقال را انجام دهد که برای سرمایه گذاران هزینه های سنگینی در بردارد.
به خصوص در سالهای اخیر با تشدید تحریمها، اکثر بانکهای ایران تحت تحریم قرار گرفتند و به همین دلیل تبادل و انتقال پول از بانکهای خارجی به بانکهای ایران دشوارتر شده است.
ولی نکته مهم دیگر این است که بتوان روی قیمت ارز حساب کرد، تا یک مرحله ای ممکن است دولتها بتوانند بر روی قیمت ارز کنترلهایی اعمال کنند. اما همانطور که گفتم باید یک معاملات جانبی هم به طور وسیع در بازارهای این کشورها رایج باشد و بازار داشته باشد مثلاً اینکه بتوانید از حالا یک کالایی بخرید که قیمت آن برای ارائه در سه ماهه بعد، مشخص باشد که به این بازارها اصطلاحاً «فوروارد مارکت» یا «آپشن مارکت» میگویند که ما در ایران از این دست بازارها، به صورت فعال و گسترده نداریم.
نکته مهم دیگر اینکه، تعدادی مؤسسات در تمام کشورهای توسعه یافته و بازارهایی که مشغول به کار هستند و از جمله بازارهای نوظهور، وجود دارند که این مؤسسات، میزان ریسک و خطر سرمایه گذاری در مؤسسات و اوراق قرضه دولتی در هر یک از این کشورها را ارزیابی میکنند، مؤسساتی مانند «مودی» و «استاندارد اند پورز» که با رتبهبندیها و استفاده از شاخصهایی، نمره و درجاتی به بازارها و کشورهای مختلف جهان، میزان ریسک و خطر آنها را تعیین میکنند که در مورد ایران چنین ارزیابیهایی را نداریم.
مثلاً یک سرمایه گذار آلمانی که میخواهد در ایران سرمایه گذاری کند، نمیداند که بر اساس ارزیابی این شرکتها، در حال انجام چه ریسکی است.
به طور کلی به قدری قوانین سرمایه گذاری در ایران متغیر بودهاند که سرمایه گذار، مطمئن نیست که از امروز تا فردا میتواند سرمایه گذاری کند یا اینکه در این فاصله قانون عوض میشود.
متأسفانه ما از بازار های مالی بینالمللی از نظر تبادل و معاملات مالی، فاصله پیدا کردهایم.
همه اینها از عوامل بسیار تأثیرگذار و مهمی هستند. به طور نمونه در سنگاپور یا هنگکنگ، آنها تلاش میکنند خود را تحت لوای استانداردهای بینالمللی بگذارند تا جذابیتشان بیشتر شود اما متأسفانه این در مورد ایران صورت نگرفته است.
خانم مؤتمن! شما سالهاست که نحوه صورت بندی و مراحل تکامل این بازار های نوظهور را دنبال کردهاید و تألیفاتی هم در این زمینه دارید و میتوانید تایید کنید که در تاریخ توسعه اقتصادی این کشورها فراز و نشیبهایی مشاهده میکنیم.
وقتی نمونه ایران را به عنوان نمونه و مطالعهای تطبیقی با آن کشورها مطالعه میکنید. آیا نشانهای خاص از حرکت ایران به سمت و سویی که بازار های نوظهور رفتهاند یا در حال حرکت به آن سو هستند، مشاهده میکنید؟
بله بسیاری از این کشورها دچار نوسانات خیلی بزرگی شدهاند. مثلاً در یک مرحله ای کشورهای آسیایی در سالهای ۱۹۹۶ و ۹۷ دچار بحران شدند، یا در کشورهای آمریکای لاتین، کشور مکزیک در سال ۱۹۹۲ یا آرژانتین در سال ۲۰۰۲، در مراحلی دچار نوسانات عظیمی شدند.
یکی از نقاط مشترک این نوسانات این بود که دولتهای آنها در مرحله ای سعی کردند از نزول قیمت ارز جلوگیری کنند و اجازه دادند قیمت ارز تا حدی بتواند قوی شود ولی اگر از یک حدی پایینتر میرفت، جلوی نزول را میگرفتند.
تحریمها سبب شد تا تقاضای داخلی برای ارز افزایش یابد و دولت نتوانست میزان ارزی را که پیش از این عرضه میکرد به بازار ارائه کند، در نتیجه قیمت ارزها بالا رفت و این افزایش قیمتها یک وضعیت بحرانی برای بازارهای ایران به وجود آوردسیما موتمن،اقتصاددان
بدین ترتیب، تراز پرداختهای خارجی این کشورها، افت بیشتری پیدا میکرد و از طرفی تراز مربوط به سرمایههایی که به کشور وارد یا از آنها خارج میشدند، قویتر و مثبتتر میشد، اما در مرحلهای این سیر و رویه، برمی گردد و سرمایه گذاران نگران میشوند که این کشورها مدام فقط به پول و سرمایه وارد شده به اقتصاد این کشورها، متکی میشوند، در حالی که، بیکاری آنها بالا رفته، صنایع آنها صدمه دیده است و ممکن است دولت نتواند این سطح از قیمت ارز و ارزش برابری پول ملی را حفظ کند.
چنین وضعیتی خیلی مشابه با شرایط ایران است که دولت به دلیل بالا رفتن درآمدهای نفتی توانسته بود نوسانات ارز را در حدی ثابت نگاه دارد و این تثبیت قیمت ارز، از نظر ورود کالا به نفع وارد کنندگان بود، برای اینکه قدرت خرید ریال به حدی بود که میتوانستند کالای خارجی را به قیمت ارزانتر بخرند، اما همزمان صنایع داخل ایران به شدت صدمه دیدند.
البته در مورد ایران یک تفاوت عمده این است که ایران به دلیل داشتن درآمدهای نفتی، میتوانست این مسئله را تا مدتهای طولانیتری ادامه دهد، اما تحریمها ناگهان تداوم این فرآیند را تغییر دادند و تحریمها سبب شد تا تقاضای داخلی برای ارز افزایش یابد و دولت نتوانست میزان ارزی را که پیش از این عرضه میکرد به بازار ارائه دهد، در نتیجه قیمت دلار، و دیگر ارزها بالا رفت و این افزایش قیمتها یک وضعیت بحرانی برای بازارهای ایران به وجود آورد.
نکته مورد تاکید درباره بازارهای ایران، این است که بازارهای ایران تحت تأثیر نوسانات قیمت نفت است، ضمن اینکه ما اقتصادی تک محصولی داریم که تمام در آمدهای آن به شدت به نفت متکی است.
چون بازارهای ایران، بازارهای بسته ای بوده، بنابراین نتوانستند شرایطی رقابتی را تجربه کنند، از این رو، صادرات پیش نرفت و تحریمها جریان ورودی ارز صادراتی نفت را مسدود کرد. مجموعه این شرایط بازارهای ایران را دچار یک بحران مالی و صنعتی کرده است.
سرمایه گذاران داخلی، نگران سرمایه گذاری بلند مدت هستند و سرمایه گذاران خارجی هم، یا به دلیل تحریم یا به دلیل ریسک حاکم بر سرمایه گذاری در ایران، حاضر نیستند وارد این بازار شوند. بنابراین با بازاری مواجه هستیم که اکثر سرمایه گذاران یا به دنبال سرمایهگذاریهای کوتاه مدت هستند تا فقط سودی آنی و کوتاه مدت کسب کنند و به سرعت از بازار خارج شوند. به چنین وضعی دچار شدهایم.
پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری دوره یازدهم، انتظار تغییراتی معنا دار در حوزه سیاستگذاریهای اقتصادی بیشتر از هر زمان دیگری شده است.
شما به عنوان یک اقتصاددان، چقدر امیدوار هستید اقتصاد ایران بتواند حرکتی را آغاز کند که شاید به دسته کشور های شناخته شده به عنوان بازار های نوظهور بپیوندد، یا دست کم در آن مسیر قرار گیرد؟
از جهتی میتوان امیدوار بود این انتظار غلط نباشد که آقای روحانی منطقیتر به اهمیت این نکته معتقد باشد که ثبات اقتصادی باید بر قرار شود و روابط بینالمللی باید حفظ شود.
اما اینکه ما به چه سرعتی به جمع بازارهای نوظهور وارد میشویم، باید بگویم که به نظر من، هنوز خیلی فاصله داریم از آن شرایط. تحریمها به سرعت برداشته نخواهند شد، حتی اگر تحریمها برداشته شوند، این مسئله وجود دارد که برای هر سرمایه گذاری که بخواهد در کشور ما صورت بگیرد چندین کشور رقیب دیگر هست، بنابراین مسئله سرمایه گذار، این است که کجا میتواند بهتر و با آسودگی بیشتر سرمایه گذاری کند.
دیگر اینکه، کالاهایی که در ایران تولید میشوند، از نظر کیفیت، قدرت رقابت در بازارهای بینالمللی ندارند.
بنابراین سرمایه گذاریای در صنایع ایران صورت نخواهد گرفت، چرا که سود آوری در صنایع و اقتصاد ایران به بازارهای داخلی محدود است، از این رو، وقتی به این مسئله فکر میکنم که چه زمانی میتوانیم در جرگه بازارهای نوظهور قرار بگیریم فکر میکنم که دست کم ۱۰ یا ۱۵ سال طول خواهد کشید و به این زودیها نخواهد بود.