لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳ تهران ۲۲:۱۴

ایران بازنده نزدیکی سوریه و عربستان؟


بشار اسد رئیس‌جمهور سوریه، پس از دریافت عالی‌ترین نشان ملی ایران، در جریان سفرش به تهران در پاییز ۸۹
بشار اسد رئیس‌جمهور سوریه، پس از دریافت عالی‌ترین نشان ملی ایران، در جریان سفرش به تهران در پاییز ۸۹

در هفته‌های اخیر روندی از عادی‌شدن مناسبات میان سوریه و کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس آغاز شده است. عربستان و سوریه هم در چند عرصه منافع و مصالح مشترکی دارند که ظاهراً مشوقی برای نزدیکی آنهاست. تحقق این نزدیکی می‌تواند ضربه‌ دیگری به حضور و نفوذ ایران در منطقه باشد و ضرورت بازاندیشی ابعادی از سیاست‌های منطقه‌ای ایران را مبرم‌تر کند.

در هفته‌ها و ماه‌های اخیر حاشیه جنوبی خلیج فارس، هم کانون شکل‌گیری مناسباتی تازه با «دشمن دیرینه» اعراب، یعنی اسرائیل بوده و هم تغییری در سیاست نسبت به آن کشورهایی را تجربه می‌کند که تا کنون در محور ایران قرار داشته‌اند و بخشی از «عمق استراتژیک» این کشور به شمار می‌آمده‌اند. هر دو سیاست در اساس معطوف به منزوی‌سازی ایران و شکست آن در جدالی نیابتی است که بر سر هژمونی در منطقه درگیر است.

با سفر بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل به عمان در ماه اکتبر و دعوت آشکار مسقط از کشورهای منطقه برای به رسمیت‌شناختن واقعیت اسرائیل، جمهوری اسلامی ایران بیش از پیش در پیش‌برد سیاست نفی‌آمیز خود نسبت به این کشور با مشکل مواجه شده است. قبل از این تحول در مناسبات مسقط و تل‌آویو، اسرائیل و عربستان هم در روندی بی‌سابقه به هم نزدیک شده‌اند. مبنای این نزدیکی بیش از همه به رقابت‌های خصومت‌آمیز منطقه‌ای میان ایران از یک سو و عربستان و اسرائیل از سوی دیگر و نیز به ارزیابی مشترک این دو کشور برمی‌گردد که ایران را تهدیدی برای امنیت خود معرفی می‌کنند و در صدد مقابله با گسترش نفوذ و حضور آن در منطقه‌اند.

عربستان علاوه بر نزدیکی با اسرائیل سیاست مهار و منزوی‌سازی ایران را در عرصه‌ دیگری نیز به پیش می‌برد. این سیاست معطوف به عقب‌زدن و خنثی‌سازی حضور امنیتی، سیاسی و نظامی ایران در کشورهایی است که از متحدان آن به شمار می‌‌آیند. در چارچوب همین تلاش عربستان، سال۱۳۹۴ خارطوم پس از ۲۰ سال «اتحاد استراتژیک» با تهران، از آن برید، به سوی ریاض چرخید و سفارت ایران در سودان را تعطیل کرد. به این ترتیب کل سرمایه‌گذاری‌های نظامی و اقتصادی گشاده‌دستانه‌ای که ایران در این کشور کرده بود و نیز استفاده‌ای که از خاک این کشور برای کمک‌رسانی به گروه‌های فلسطینی‌ می‌کرد، باد هوا شد.

عربستان و تجدیدنظر در سیاست‌های قبلی

روابط ایران با تاجیکستان و افغانستان و پاکستان هم کم و بیش از تلاش‌های یادشده عربستان متأثر شده و به این یا اندازه کاهش یافته‌اند. گسترش کم‌سابقه مناسبات میان ریاض با مسکو و پکن حتی روسیه و چین را نیز در مناسباتشان با ایران مشمول ملاحظاتی کرده است. به ویژه هماهنگی روسیه و عربستان در بازار نفت که قسماً با منافع و انتظارات جمهوری اسلامی ایران در تعارض بوده از آخرین این نمونه‌هاست. مسکو در عین حال روابط گرمی هم با تل‌آویو دارد و تبعا در مناسبات و همکاری‌های منطقه‌ای‌اش با ایران باید در ملاحظه این روابط را هم بکند، چنان که حملات متعدد اسرائیل به مواضع ایران و متحدان آن در سوریه بدون سکوت آگاهانه روسیه میسر نمی‌شده است.

در دو سه سال اخیر عربستان سعودی در راستای تعضیف هر چه بیشتر حضور و نفوذ ایران در منطقه تمرکز را بر آن کشورهایی گذاشته که تهران از آنها به عنوان «عمق استراتژیک» خود یاد می‌کند و در قاموس برخی کشورهای عربی رقیب، «هلال شیعی» خوانده می‌شود. تلاش ریاض برای تأثیرگذاری هر چه بیشتر بر معادلات سیاسی لبنان و عراق و یارگیری از میان دستجات سیاسی این کشورها، یا سوق آنها به سوی دوری از ایران را در همین ارتباط باید تجزیه و تحلیل کرد.

ریاض در سال‌های پس از ۲۰۰۳ و سقوط رژیم صدام حسین که عراق صحنه نفوذ بی‌سابقه ایران شد، عمدتاً از طریق بایکوت دولت بغداد و گروه‌های شیعی این کشور و نیز با تقویت گروه‌های سنی مسلح و غیرمسلح در برابر دولت به مقابله با این روند رفته بود. بی‌نتیجه‌ماندن این رویکرد نهایتاً ریاض را به سوی تماس با دولت بغداد و نزدیکی به برخی از دستجات شیعی فعال در جنوب عراق، مانند گروه مقتدی صدر و عمار حکیم و حضور فعال‌تر در تأمین نیازهای اقتصادی و حوزه انرژی این کشور رهنمون شد، رویکردی که بی‌نتیجه نبوده و تأثیرگذاری ایران در صحنه سیاسی عراق را با چالش‌ها و محدودیت‌های محسوسی روبه‌رو کرده است.

حالا نوبت سوریه است

این رویکرد عربستان ظاهراً حالا می‌رود که سوریه را هم شامل شود. عربستان در سال‌های اول جنگ داخلی سوریه امید داشت که با کمک به گروه‌های مسلحی مانند جیش‌الاسلام یا احرار شام یا مساعدت به ایجاد کمیسیون عالی مذاکرات و سمت‌دهی به مخالفان در جریان مذاکرات ژنو، به این یا آن شکل سقوط رژیم اسد را رقم زند. با شکست این سیاست و افزایش کمک روسیه و ایران که تثبیت نسبی حکومت سوریه را به دنبال آورده، عربستان به رویکردهای مؤثرتر دیگری متمایل شده است. از یک سو فشار بر رژیم اسد را در چارچوب همکاری مالی و امنیتی با آمریکا در شمال سوریه دنبال می‌کند و از سوی دیگر همراه با متحدان نزدیک خود در حاشیه جنوبی خلیج فارس تلاش‌هایی را برای نزدیکی به دولت دمشق شروع کرده است.

همزمان با بازگشایی ایستگاه مرزی میان اردن و سوریه در مهرماه گذشته، دیدار گرم و دوستانه وزیر خارجه بحرین با همتای سوری خود در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل نیز اعتنا و توجه بسیاری برانگیخت. به ویژه مناسبات تنگاتنگ بحرین با عربستان و در عین حال تنش و تشنج در مناسبات آن با ایران که متحد تنگاتنگ سوریه به شمار می‌رود این دیدار را حساس و مهم کرد. اندکی بعدتر بشار اسد در مصاحبه‌ای با روزنامه کویتی الشاهد گفت که به رغم خصومت‌های چند ساله اخیر توانسته‌ایم از آن فضا بیرون بیاییم و با برخی از کشورهای عربی به تفاهمی اصولی دست یابیم. بعدتر رسانه‌های معتبر دیگری نیز از سیر صعودی رفع اختلافات میان دمشق و آن دسته از کشورهای عربی خبر دادند که در جریان جنگ داخلی با حمایت شورشیان درصدد سرنگونی رژیم اسد بوده‌اند.

در همین راستا خبرهای متعددی از تصمیم امارات متحده عربی برای بازگشایی سفارت خود در دمشق حکایت دارند. گفته می‌شود که در ریاض نیز اقدام مشابه‌ای در دست بررسی است.

در شرایط فعلی رژیم اسد به سوی تثبیت بیشتر خود پیش می‌رود، ولی هم تعمیم تسلط بر بخش‌های شمالی کشور و متقاعدکردن آمریکایی‌ها به خروج از آنجا و هم تأمین هزینه‌ سنگین بازسازی کشور مسائلی هستند که با حمایت و همراهی کشورهای ثروتمند خلیج فارس و استفاده از تعاملات آنها با واشینگتن بهتر پیش می‌روند.

در عین حال مهار و پس‌زدن نفوذ و حضور ایران در سوریه نیز برای عربستان اولویتی است که همچون مورد عراق شاید با نزدیکی با دولت دمشق بهتر پیش برود تا تدوام خصومت و دشمنی با آن. عربستان با ترکیه نیز در منطقه در حال رقابت است، چه به لحاظ سیاسی و چه به لحاظ ایدئولوزیک و سوریه هم یکی از میدان‌های جدی این رقابت به شمار می‌رود. حالا این بحث مطرح است که ریاض و ابوظبی در چارچوب خصومت و مقابله‌اشان با گرایش‌های اخوان‌المسلمینی در منطقه که در حال حاضر ترکیه و قطر آنها را حمایت و نمایندگی می‌کنند دولت دمشق را هم که در تقابل دیرینه با اخوان‌المسلمین بوده به اتحادی در برابر این گرایش وارد کنند.

تصمیم‌گیری ایران نزدیک است؟

به عبارت دیگر، منافع و مصالح مشترک میان عربستان و سوریه برای کم‌کردن تخاصمات و احیای مناسبات تنگاتنگ کم نیست. ولی شکل‌گرفتن چنین رابطه‌ای، از دید ریاض مستلزم دوری دولت اسد از ایران است. این دوری البته صرفاً به لحاظ وسوسه و منافع ناشی از احیای رابطه با عربستان به موضوعی جدی و قابل تأمل برای حکومت دمشق بدل نشده است. اسرائیل نیز از دو سو می‌کوشد که حکومت سوریه را به ضرورت محدودسازی نفوذ نظامی و سیاسی ایران در این کشور سوق دهد؛ از یک سو با حمله به مواضع و امکانات ایران و حزب‌الله در خاک سوریه و مشروط‌کردن عدم اخلال در تثبیت حکومت اسد به خروج این نیروها و از سوی دیگر، در مذاکرات فشرده با روسیه و تلاش برای سوق کرملین به این سو که در معادلات نظامی و سیاسی آتی سوریه قائل به نقش و امتیازی برای ایران نشود.

دمشق شاید تا حل مسئله ادلب و بازپس گیری این منطقه، در صورتی که نهایتاً راهی جز اقدام نظامی نباشد، همچنان به کمک نظامی و مستشاری ایران و حزب‌الله نیازمند باشد، ولی از آنجا به بعد معادلات سیاسی و اقتصادی و امنیتی معینی عمده می‌شوند که شاید دولت اسد نتواند با دورزدن ملاحظات و فشارها و پیشنهادهای عربستان و اسرائیل و آمریکا و صرفا با اتکا به کمک روسیه و ایران آنها را حل کند.

در مجموع چه در یمن، به اعتبار ضعف بیشتر نیروهای حوثی و چه در سوریه، به اعتبار روندی از نزدیکی که میان این کشور و ممالک حاشیه خلیج فارس پیش می‌رود معادلات جدیدی در حال شکل‌گیری‌اند که چشم‌انداز مساعدی را برای تدوام حضور و نفوذ جمهوری اسلامی ایران در منطقه ترسیم نمی‌کنند. تهران این حضور و نفوذ را تا کنون سکویی برای «مقاومت در برابر آمریکا و رژیم صهیونیستی و عربستان» معرفی می‌کرده و نیازی به تجدیدنظر در برخی از ابعاد سیاست‌های منطقه‌ای و بین‌المللی خود ندیده است. با معادلات جدید و تحکیم و تقویت احتمالی آنها ایران شاید بیش از این راهی برای گریز از بازاندیشی جنبه‌هایی از رویکردهای منطقه‌ای و بین‌المللی خود پیدا نکند.

نظرات طرح شده در این یادداشت، الزاماً بازتاب دیدگاه رادیوفردا نیست.
XS
SM
MD
LG