حضور رسمی بانوان ایرانی در یک آوردگاه ورزشی پس از تقریباً چهار دهه عمر جمهوری اسلامی، سرانجام برای نخستین بار در بازی فوتبال ایران و کامبوج در ۱۸ مهر رقم خورد تا به اذعان همگان روزی تاریخی در ورزش ایران ثبت شود؛ چه آنکه شماری اندک آن را هنوز برنتابند و چه آنکه شماری بسیار آن را روز فرخندهای برای بانوان ایرانی و ورزش ایران بدانند.
در خصوص این رویداد تاریخی سخن بسیار گفته شده و میتوان گمان داشت پس از این نیز بسیار سخن رانده خواهد شد. برخی از زاویه ورزشی به آن پرداخته و برخی از زاویه حقوق زنان و برخی از زاویه پیامدهای اجتماعی آن و ...
اما آنچه این یادداشت بدان خواهد پرداخت یادآوری یک اصل ساده، تجربه شده، تکراری و متقن است که برای آن صدها بلکه هزاران مثال تاریخی وجود دارد: شکست «سنت» در برابر «مدرنیته».
تقابل سنت و مدرنیه (تجدد) تقابل تازهای نیست. تاریخ بشر از جمله تاریخ ایران مشحون است از تقابل این دو. مهمتر اینکه گاه تقابل این دو تقابلی خونین بوده است. نه چنین است که عقبنشینی سنتگرایان همیشه از سر ملایمت و نرمی باشد.
سنتگرایی روشی برای زیست با تمسک به افکار و آداب و رسوم برجامانده از پیشینیان است. در حالی که تجدد (نوگرایی) در سادهترین تعریفش در افکندن افکار و آداب و رسوم جدید است. به بیان ساده سنت نگاه به «گذشته» دارد و نوگرایی نگاه به «آینده». اینجاست که تعارض این دو گاه تا سرحد تقابل خونین پیش میرود.
نهضت خزینه
امروز در ایران حتی کسی تصویری روشن از «خزینه» برای شستشوی بدن در ذهن ندارد. این روش شستشو تقریباً در سرتا سر ایران منسوخ شده است. ولی شاید تصورش سخت باشد که کمتر از صد سال پیش نهضتی با حمایت روحانیان برای ضرورت استفاده از خزینه به جای استفاده از دوش حمام در ایران راه افتاده بود. شرح ماجرا هم خنده دار است و غمناک چرا که نشان از عمق نادانی مردم داشت بهویژه اینکه سردمداران این نهضت مضحک روحانیان بودند.
در آن سالهای دور که حمام خانگی وجود نداشت، در حمامهای عمومی حفرهای (خزینه) پر از آب به ارتفاع قد یک انسان و قطر دو یا سه متر وجود اشت که به طور عمومی همه در آن استحمام میکردند. کاربرد این حفره پر از آب بهویژه برای دینداران برای غسل ارتماسی (فرو بردن یک باره بدن در آب) مهم بود. روشن است که آب خزینه در اثر استفاده مردم به تدریج آلوده میشد ولی از نگاه فقیهان چون آب خزینه آب کُر (حجم آبی که سه وجب و نیم در طول و سه وجب و نیم در عرض و سه وجب و نیم در ارتفاع باشد) تلقی میشد، برای انجام غسل قابل قبول بود. این در حالی بود که آب آلوده خزینه انواع بیماریهای پوستی مانند تراخم، کچلی و بیماریهای قارچی و آبله را موجب میشد. در دوران پهلوی اول به فرمان دولت استفاده از خزینه ممنوع و استحمام با دوش ضروری اعلام شد و این شد آغاز نزاع سنت و نوگرایی؛ یکی در دفاع از خزینه و دیگری برای در دفاع از دوش.
روحانیان استفاده از دوش را حرام اعلام کردند چرا که غسل ارتماسی با آن ممکن نبود. برخی دینداران کارشان بدانجا رسیده بود تا در نیمه شب به خزینهدار «رشوه» دهند تا اجازه استفاده از خزینه را برای غسل کردن بدهد. این یعنی اینکه یک فرد متدین هم متوسل به دادن رشوه شود و هم با آب آلوده شستشو کند. غمناک نیست؟
انیشتین سخن نغزی دارد. او گفته دو چیز بی انتهاست: یکی جهان هستی و دیگری جهل بشر. اولی را مطمئن نیستم.
در مخالفت با دوش حمام روحانیان سردمداران جنبشی شدند که در تاریخ معاصر ایران از آن با نام «نهضت خزینه» نام برده میشود. اما، دستور دولت در بستن و تعطیل کردن خزینهها از یک سو و گسترش حمامهای مدرن با دوشهای تک نفره از سوی دیگر چنان کار را بر روحانیان سنتگرا سخت کرد تا سرانجام چارهای اندیشیدند: غسل ترتیبی (غسل کردن زیر دوش با شستن بخش بخش بدن به جای یکجا فرو بردن بدن در آب).
امروز حتی متدینان ازاین داستان غمانگیز کمتر خبردارند. روحانیان شکستخورده در آن نبرد سنت و نوگرایی هم هرگز از آن شکست خود یاد نمیکنند، بلکه از آن نیز درس نیاموختهاند که اینک همچنان بر طبل جهل و نادانی میکوبند. اما، به شکلی دیگر. در این میان، آنچه مهم است اینکه سنتهای پوسیده روزی فرو میریزند.
جنبش زنان: حضور در استادیوم
داستانهای واقعی شکست سنت در برابر نوگرایی در ایران بسیار است. در بالا تنها یک نمونه از آنان مورد اشاره قرار گرفت که اینک حتی در خاطرهها هم کمتر وجود دارد مگر آن که کسی آن را در سطور تاریخ بخواند.
شاید چند دهه بعد نسلهای آینده در سطور تاریخ بخوانند که در کشوری با قدمت چند هزار ساله عدهای از قماش همان روحانیان صد سال پیش با حضور بانوان صاحب کرامت و زنان عزتمند ایرانی در استادیومها مخالفت میکردند تا این بار به «زور» فیفا تمام آبرو و احکام و فتاوای پوشالی آنان در برابر دید ایرانیان و جهانیان فرو بریزد و آنان ناگزیر لام تا کام دم فرو بندند چرا که این همه احکام غلاظ و شداد چیزی نبود جزهیچ و پوچ.
تمام استدلال این «سنتگرایان تاریکاندیش» این بود که محیط استادیومهای غیر اخلاقی است. پس رفتن زنان به استادیوم جایز نیست. این استدلال که به ظاهر در حمایت از شأن زنان گفته شد در درون خود همه مردان ایرانی را افراد بد دهن تلقی کرده است. وانگهی اگر چنین است محیط خیابان و ادارات چه فرقی با محیط استادیوم دارد؟
دیگر استدلال این است که زن مسلمان نباید به بدن غیر پوشیده مرد (در فوتبال یک وجب بالای زانو و یک وجب پایین زانو) نگاه کند حتی اگر از فاصله جایگاه تماشاگران تا زمین بازی باشد(!). اما در همین نظام فوتبالهای ایران و جهان را با «نمای» نزدیک از تلویزیون نشان میدهند و تو گویی هیچ اشکال ندارد.
با این مثال مقایسه کنید استدلال حرمت دوش تمیز حمام و فتوا بر استفاده از آب آلوده خزینه را با دلایل پوسیده ممنوعیت ورود بانوان به استادیوم. به بیان ساده، همان تاریکاندیشان سنتگرای صد سال پیش همین اینک نیز در عصر جدید بازتولید شدهاند ولی باری دیگر شکست سختی را از مدرنیته اینک چشیدهاند.
به راستی باید گفت ارزش بازی ایران و کامبوج در این نبود که ایران چهارده گل به کامبوج زد بلکه ارزش این بازی تاریخی در گلی بود که زنان نوگرا و جامعه تجددگرای ایران به سنتگرایان تاریکاندیش زدند و این آخرین شکست «سنت» از «نوگرایی» نخواهد بود. این تازه اولین بازی بود.