تنها یک عبارت کوتاه از میان هزاران عبارات ظریف در دوران وزارتش کافی بود تا تقاضای استیضاح او به هیئت رئیسه مجلس ارسال شود و او به کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس فراخوانده شود تا درباره سخنش پاسخگو باشد.
اگر پاسخ ظریف در کمیسیون قانعکننده نباشد، نمایندگان میتوانند موضوع استیضاح را به صحن علنی مجلس ارجاع دهند. آنگاه وزیر خارجه موظف خواهد بود از سخنان خود در صحن علنی مجلس دفاع کند؛ دفاع از یک سخن بسیار کوتاه. او در مصاحبهای گفته بود: «پولشویی یک واقعیت در کشور ماست و خیلیها از پولشویی منفعت میبرند. من نمیخواهم این پولشویی را به جایی نسبت دهم؛ اما جاهایی [هستند] که هزاران میلیارد پولشویی میکنند.»
همین عبارت کوتاه کافی بود که فغان برخی را درآورد. احمد علمالهدی، امام جمعه مشهد، سخن ظریف را «سند دادن» به «دشمن» دانست. صادق لاریجانی، رئیس قوه قضائیه، سخنان ظریف را به «خنجری در قلب نظام» تشبیه کرده بود. شماری از نمایندگان مجلس این سخن ظریف را «مغرضانه» و «غیرمستدل» توصیف کرده بودند و سرانجام نیز طرح استیضاح ظریف را به هیئت رئیسه ارائه دادند.
تردید نیست که در دعوای دو سوی حاکمیت همواره چنین کشمکشهایی وجود داشته و این واکنش سخت به ظریف نیز موضوع جدیدی نیست. آنچه جدید است اینکه این سخن ظریف در مقایسه با مثلاً دو سال نیم مذاکره هستهای که به طور «قطرهای» مجلس را در روند مذاکرات حساس هستهای قرار میداد، بسیار «عبارت کوتاهی» بود که گویا پردهبرداری از «راز مگو» و رازی بزرگ بود که نباید از پرده برون افتد.
این راز مگو را در جایی دیگر میتوان سراغ گرفت. در پرونده حقوق بشر تاکنون دولت جمهوری اسلامی به هیچ یک از گزارشگران حقوق بشر که از سوی شورای حقوق بشر سازمان ملل مسئولیت یافتهاند، اجازه دیدار از ایران نداده است. این در حالی است که ایران در گواهی بر ادعایش مبنی بر صلحآمیز بودن برنامه هستهای، بدان استناد میکند که اگر برنامهای برای مخفی کردن داشت هزاران هزاران ساعت اجازه بازرسی از مراکز حساس هستهای نمیداد.
اینکه جمهوری اسلامی در موضوع هستهای حاضر به پذیرش بازرسان است و در موضوع حقوق بشر نیست، خود گواهی است که پرونده حقوق بشر جمهوری اسلامی نیز همچون موضوع پولشویی، راز مگو دارد که باید «سر به مُهر» باقی بماند حتی اگر مقتضایش آن باشد که ظریف را با تهدید به استیضاح ساکت کنند.
مدعا این نیست که مجلس حق استیضاح ندارد. مدعا این است که این واکنش سخت به این عبارت کوتاه چرا؟
پاسخ این پرسش را در دلنگرانی «دلواپسان» ازپیامدهای اظهارات ظریف باید جست. دلواپسان این بار دلنگران از آنند که در پی این اظهارنظر یک مقام عالی نظام، «سند» به دست «دشمن» افتد و ناگزیر نظام برای رفع اتهام از خود به تعهدی تسلیم شود که در پی فشارهای هستهای تسلیم آن شد، اما، این بار در شکل «لایحه اصلاح قانون مبارزه با پولشویی» که جاروجنجال بزرگی را در درون نظام دامن زده است.
این لایحه در راستای تعهدات ایران به گروه اقدام ویژه مالی (FATF) برای خروج ایران از فهرست سیاه این سازمان، توسط دولت تقدیم مجلس شد ولی پس از تصویب مجلس با مخالفت شورای نگهبان روبهرو شده و مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز آن را رد کرده است.
دلواپسان بهخوبی واقفند که تصویب این لایحه پرتو افکندن بر دالانهای پولشویی است که به گفته ظریف «هزاران میلیارد» در ایران پولشویی میکنند. از قضا، نهادهای دستاندرکار پولشویی را باید همانها دانست که از تصویب این لایحه دلواپساند؛ دلواپس از سخن کوچک که راز بزرگی را برملا میسازد. این دقیقاً مانند آن میماند که ظریف یک روز بگوید «نقض حقوق بشر یک واقعیت در کشور ماست.» گمان دارید واکنش علم الهدی جز این باشد که این را سند دادن به دست دشمن بداند؟ آیا صادق لاریجانی نخواهد گفت که این خنجر در قلب نظام است؟ آیا شماری از نمایندگان مبادرت به استیضاح ظریف نخواهند کرد؟
فرخواندن خامنهای به پاسخگویی
دیدم که اینک ظریف به صرف یک عبارت کوتاه در آستانه استیضاح قرار دارد. صد البته حساسیت نهادهایی حکومتی -با هر انگیزهای که باشد- نسبت به کوچکترین قول یا فعل یک مقام حکومتی درخور تمجید است، اما به شرط آنکه این حساسیت نسبت به همه پیکره حکومت باشد. اما آیا چنین است؟
برای مثال، آیتالله خامنهای اینک برای بیش از سه دهه زعامت کشور را در دست دارد. اختیارات او مانند یک وزیر محدود به یک وزارتخانه نیست. اختیارات او حتی از رئیسجمهوری که میلیونها رأی به خود اختصاص داده بیشتر است. او ولیفقیه مطلق است. اختیارات او -بنا به تفسیری که برخی دارند- از حوزه اختیارات مندرج در قانون اساسی برای رهبر نیز فراتر است.
با این توصیف، میزان پاسخگویی او در برابر افعال و اقوالش چگونه بوده است؟ آیا برای بیش از سه دهه او حتی به اندازه سه دقیقه در برابر یک رسانه –حتی رسانه داخلی- پاسخگو بوده است؟ برای مثال آیا دفتر رهبری هرگز بیلان کاری از دخل و خرج خود داده است؟ چگونه متصور است که ظریف باید برای یک سخن کوتاه خود پاسخگو باشد ولی رهبر برای سه دهه زعامت خود پاسخگو نباشد؟ از این گذشته آیا مجلس خبرگان به عنوان نهاد ناظر بر رهبر تاکنون گزارشی از ارزیابیهای خود از عملکرد رهبر ارائه داده است؟
پاسخ این پرسشها بر همه روشن است. اما، آنچه تناقض نظام را روشن میکند، خفه کردن کمترین درخواستهاست که به تازگی از سوی «مجمع دانشجویان عدالتخواه دانشگاه تهران» با ارسال نامهای به رهبر جمهوری اسلامی از او تقاضا کرده تا درباره «عملکرد ۴۰ ساله» جمهوری اسلامی و نهادهای زیر نظر خود «توضیح» دهد.
این دانشجویان تأکید کردند که میخواهند «فرصتی» به وجود بیاورند تا آیتالله خامنهای در مورد «نهادهای تحت مدیریت رهبری مانند ستاد کل نیروهای مسلح از سپاه پاسداران تا ارتش و نیروهای انتظامی، و نهادهای انتصابی از جمله قوه قضائیه، صدا و سیما، بنیاد مستضعفان، ستاد اجرایی فرمان امام و …» و همچنین «هدایت و حل اختلافهای غیرعادی و تنظیم روابط نهادهای انتخابی از جمله دولت و مجلس»، پاسخ بدهد.
«پاسخگو» کردن رهبر آن هم در نظام ولایت مطلقه فقیه، موضوعی محیرالعقول است هنگامی که در یاد آوریم رهبر حتی نصحیتهای مشفقانه مراجع تقلید را وانهاده، چه رسد به اینکه در دانشگاه پاسخگوی چند دهه زعامت مطلقه خود به دانشجویان باشد.
بیدلیل نبود که عبدالله گنجی، مدیرمسئول روزنامه جوان وابسته به سپاه پاسداران، این مطالبه را «زدنِ آخرین سنگر» نظام یعنی رهبر جمهوری اسلامی دانست.
در یک کلام، در نظام جمهوری اسلامی مطالبه ظریف برای روشنگری درباره پولشویی «خنجر در قلب نظام» است ولی مطالبه دانشجویان برای پاسخگویی رهبر«زدن آخرین سنگر نظام».
با این توصیف خود پیدا کنید رابطه «پولشویی» و «نظام» را.