تا پیش از شروع واکسیناسیون در جهان امیدها زیاد بود که بتوان به مصونیت جمعی علیه کرونا رسید و آن را از حیطه زندگی بشر کم و بیش دور نگه داشت یا کاملاً محو کرد. تحقیقات جدید اما بر این تأکید دارند که بشر، ولو که در مناطقی محدودتر، باید تا اطلاع ثانوی با کرونا زندگی کند.
از همان ابتدای شیوع کرونا در محافل علمی و نیز در میان مدیران بهداشتی کشورها بحث ایجاد «مصونیت جمعی» یا «مصونیت گلهای» بحثی محوری بوده است. بنا به تجربههایی که بشر با واگیرهای دیگر پشت سر گذاشته این درک و فهم غالب است که با ابتلای بیش از ۶۰ تا ۷۰ درصد جامعه به ویروس بیماری مسری یا با واکسینهکردن همین میزان از جمعیت شرایطی ایجاد میشود که بخش باقیمانده جمعیت کمتر در معرض خطر است.
استدلال تجربی این است که پس از مصونیت گلهای ضریب ابتلا در مورد بخش مبتلانشده یا واکسینهنشده جامعه پایینتر از آن خواهد بود که وضعیتی اضطراری و بحرانی برای سلامت جامعه یا نظام درمانی ایجاد کند.
در راستای همین درک و فهم، جهان در یکی دو سال گذشته از یک سو با رویکرد کشورهایی مانند سوئد و برزیل و بلاروس و ایران و ... روبهرو بودهایم که بدون ایجاد محدودیتهای زیاد یا از سر ناچاری و فقدان برنامه و امکانات عملاً طرح مصونیت جمعی را دنبال کردهاند.
در مورد سوئد این رویکرد بدون ایجاد محدودیتهای گسترده و صرفاً با تدابیر حداقلی، اتکا به مسئولیتشناسی و رعایتهای شهروندان و رابطه اعتمادآمیز میان دولت و جامعه و نیز با تلاش برای حفاظت ویژه از گروههای آسیبپذیرتر دنبال شد. این رویکرد البته چه به دلیل ضعف در اجرا و چه به دلیل تحولات در تأثیر و شیوع ویروس کرونا، موفقیت لازم را نداشت، چه رسد به مواردی مانند برزیل و ایران که عناصر یادشده در سوئد تقریباً غایب بودند و اگر آمار واقعی را ملاک بگیریم میزان ابتلا و مرگ ابعادی فاجعهآمیز به خود گرفت.
رویکرد دیگر مبتنی بر ایجاد محدودیتهای گسترده در همه عرصههای اجتماعی و اقتصادی به منظور کاهش تماسهای انسانی بود تا ضریب ابتلا در سطحی پایین و قابل کنترل بماند و بار سنگین و یک بارهای برای نظام درمانی کشور انجام نشود.
امید این بود که در یک بازه زمانی، ابتلای بخش بزرگی از جمعیت ولو به کندی و کنترلشده و متناسب با ظرفیتهای درمانی کشور، تحقق پیدا کند و از این راه مصونیت جمعی حاصل شود یا در این فاصله واکسن موثر کشف و به کار گرفته شود و مصونیت یادشده از طریق واکسیناسیون به دست آید. این رویکردی بود که اکثر کشورهای اروپایی و بخشی از کشورهای آسیایی یا کوبا در آمریکای مرکزی دنبال کردند.
تردیدهایی که سر برآوردهاند
حالا در حالی که در ایران اصولاً واکسیناسیون به صورت قطرهچکانی پیش میرود و به سبب تحریمها و فراتر از آن، به سبب سوءمدیریت و اولویتیافتن منافع و مطامع گروهها و شرکتهای درگیر در امر تولید یا واردات واکسن، با مشکلات اساسی روبهرو است، در نقاط دیگر جهان این بحث جاری است که با توجه به جهشهای متواتر ویروس کرونا و تهاجمیتر و سرایتمندترشدن آن که از جمله در مورد سویه دلتا قابل رویت است، آیا میتوان همچنان درک و دریافتهای قبلی مبتنی بر رسیدن به مصونیت جمعی در صورت ابتلا یا واکسیناسیون ۶۰ تا ۷۰ درصد جامعه را درست تلقی کرد.
تازهترین برآوردها و محاسبات مؤسسه معروف روبرت کخ در آلمان حاکی از این است که مصونیت جمعی با توجه به سیر جهشها و عمکرد سویههای کرونا به دستکم ابتلا یا واکسینهشدن ۸۵ درصد جامعه نیاز دارد. بنا بر این محاسبات، با توجه به این که واکسنیاسیون افراد زیر ۱۲ سال همچنان محل تردید و توأم با ریسک تلقی میشود، لذا لازم است که شهروندان میان ۱۲ تا ۵۹ سال تا ۸۵ درصد و بالای ۶۰ سالهها تا ۹۰ درصد کاملاً واکسینه شوند تا مصونیت جمعی مطلوب تحقق یاید.
مشکل ولی این است که بدون واکسیناسیون کودکان و نوجوانان که به خصوص در برابر سویه دلتای کرونا بیش از سایر سویهها آسیبپذیرند، رسیدن به درصد یادشده ناممکن است. کودکان زیر ۱۲ ساله که اصولاً هنوز بحث واکسیناسیونشان مطرح نیست و در مورد ۱۲ تا ۱۷ سالهها هم با احتیاط و اما و اگر صحبت میشود.
این نیز هست که در میان جمعیت بالای ۱۷سال نیز درصد قابل اعتنایی یا از سر بدبینی یا از سر درک و دریافتهای دیگر حاضر به زدن واکسن نیستند و همه اینها مجموعاً رسیدن به مصونیت جمعی مبتنی بر محاسبات جدید را با مشکل روبهرو میکند.
فرانک اولریش مونتگومری، رئیس اتحادیه بینالمللی پزشکان بر این عقیده است که در صورت تداوم امتناع یادشده تنها راه، برداشتن محدودیتهاست تا افراد مخالف با واکسیناسیون، به کووید-۱۹ مبتلا شوند و از این طریق و در تکمیل واکسیناسیون بخشهای دیگر جامعه، مصونیت جمعی به دست آید. منتهی ابتلای این درصد از جامعه به کووید ۱۹ کم خطر نیست و باز هم برای نظام درمانی کشور نوعی تهدید است و میتواند به مرگ و میری بیانجامد که مسئولانه و قابل توجیه نیست.
مجازات یا پاداشدهی؟
حالا بحث گستردهای در جریان است که این افراد را چگونه باید به زدن واکسن سوق داد؛ از طریق اعمال جریمه نقدی علیه آنها یا از طریق پاداشدهی به جمعیتی که حاضر به زدن واکسن است؟
در آلمان بحث جریمه سی یورویی برای امتناعکنندگان از زدن واکسن یا پاداش تا ۵۰۰ یورو برای کسانی که واکسن میزنند طرح شده است. در فرانسه این نظر مطرح شده که افرادی که از زدن واکسن امتناع میکنند برای عوارض و درمان ناشی از ابتلای احتمالی به کووید-۱۹ از خدمات بیمه درمانی محروم شوند.
در آمریکا شرکتهایی مانند مایکروسافت و اسپاتیفای کارکنان خود را با مشوقهایی به زدن واکسن ترغیب کردهاند. دولت یونان به جوانان قول داده است که در صورت زدن واکسن یک کوپن خرید ۱۵۰ یورویی دریافت میکنند.
در بخشی از چین به دانشآموزانی که پدر و مادرشان واکسن زده باشند عنوان «پیشاهنگ قهرمان مقابله با واگیری» اطلاق میشود و در سوئیس بحث بر سر این است که به جوانانی که واکسن میزنند یک بلیط قطار برای اروپاگردی داده شود. این که نهایتاً این سیاستها تشویقی یا تنبیهی تا چه حد جنبه عملی پیدا کنند و اثرمند باشند همچنان محل بحث و گفتوگو است.
بحث و گفتوگو در محافل علمی هم در باره چشمانداز حضور کرونا در زندگی بشر و این که موجهای متفاوت سرایت که حالا در مناطقی به موج پنجم رسیده است تا کجا و چندمین موج ادامه خواهد یافت همچنان با شدت و حدت جاری و ساری است.
دستکم از بروز موج دوم این بحث مطرح است که کرونا و سویههای دم به دم بروزیابنده آن به این زودیها بشر را راحت نخواهد گذاشت و محتمل آن است که مثل چهار ویروس خویشاوندش به موردی به لحاظ مکانی محدود ولی همیشه حی و حاضر، و در واقع به نوعی اندمی بدل شود.
اندمی در عرصه پزشکی به واگیریی اطلاق میشود که در منطقهای محدود شیوع دارد ولی بر خلاف اپیدمی که یک باره است، گاه و بیگاه بروز میکند و شمار مبتلایان هم تقریباً ثابت میماند.
به سوی زندگی عادی با کرونا؟
حالا که شش ماهی از شروع واکسیناسیون میگذرد و بخشی از جمعیت جهان واکسینه شده نتایج تحقیقات موید این خوشبینی اولیه نیستند که گویا میتوان از این طریق به مصونیت جمعی رسید و کرونا را به عرصه اپیدمیهای یک باره برای بشر راند و از آن رهایی نسبتا کاملی داشت.
یویانگ یو، استاد سرشناس تحقیقات آماری آمریکا که پیشبینیهایش در نشریه نیچر در ابتدای بروز کرونا در باره ضریب ابتلا و میزان مرگ و میر یکی از دقیقترینها از کار درآمده، حالا عنوان پورتال خود را از «مسیر به سوی مصونیت جمعی» به «در راه عادیشدن زندگی با با کرونا» تغییر داده است.
از نظر او عدم دستیابی به مصونیت جمعی صرفاً به ناشناختگی مدت تأثیر واکسن و این که آیا فرد واکسینهشده تا چه حد ناقل ویروس میماند برنمیگردد، بلکه تأخیر و تعویق در واکسینهشدن بخشهای مختلف جهان، عدم واکسینهشدن کودکان و نوجوانان (به دلیل مبهمبودن میزان ریسک واکسیناسیون در سنین کودکی و نوجوانی) که این بخش از جامعه را ناقل ویروس نگه میدارد، بروز سویههای جدید ویروس و موجهای تازه ناشی از آنها یا حتی سویههای قدیمیتر همه و همه در مسیر دستیابی به مصونیت جمعی موانعی کم و بیش اساسیاند.
این هم مزید بر علت است که واکسنهای تا کنونی به نابودی کامل ویروس در بدن فرد آلوده منجر نمیشوند بلکه عمدتا بروز شدید یا خفیف نشانگان بیماری را مانع میشوند و فرد در اصل ناقل ویروس باقی میماند.
لاورنس انسل میرز مدیر دانشگاه تگزاس نیز در نشریه ساینس با این نظر یویانگ همراه است. چهره سرشناس ویروسشناسی آلمان، یعنی کریستیان دروستن هم بر این عقیده است که ما از کرونا رهایی نخواهیم یافت، ولی زندگی کردن با آن مثل آنفلونزا را یاد خواهیم گرفت.
یک سؤال پاسخنیافته هم این است که آیا ویروس کرونا در جهشهای مختلف خود بالاخره آن طور که برخی محققان پیشبینی کردهاند به سویهای غیرخطرناک میرسد، چنان که چهار مورد قبلاً شناختهشده ویروس کرونا (Human coronavirus) کم و بیش چنین سرنوشتی پیدا کردند؟ در این مورد هم شماری از دانشمندان، از جمله جفری شمن و مارتا گالانتی از دانشگاه کلمبیای نیویورک با تحقیقات خود شک و تردیدهای جدی در کار آوردهاند و نهایتاً کرونا را در راه تبدیلشدن به یک اندمی دیدهاند.
در مجموع بحثها به این سو در حال جریان یافتن است که نظامهای درمانی کشورها باید مدتها برای درگیربودن با سارس-کوو-۲ آماده باشند، رصد دائم آن و نوع شیوع و جهشهای احتمالی ویروس را همچون آنفلونزا در برنامه داشته باشند و کلاً کرونا را بخشی از واقعیت درازمدت زندگی بشر تلقی کنند.
این بحثها در ایران هم دامن خواهد گسترد، ولو که هنوز به دلیل حکمرانی و مدیریت فاجعه بار داخلی و خارجی واکسیناسیون وضعیتی فاجعهبار دارد، جامعه با بحرانهای موازی کرونا هم دست به گریبان است که مقابله با آن را سختتر میکند و بحث اندمیشدن کرونا شاید فعلاً بسیار غریب بنماید.