در سلسله گفتار پیشرو، کتابی را به شما معرفی میکنیم بهنام «زندگی در شرق مسلمان»؛ نویسنده این کتاب «پیر پونافیدن» است که آن را به روسی نوشته و همسرش «اما کوشران پونافیدن» نیز آن را به انگلیسی برگرداندهاست. ترجمه انگلیسی کتاب در سال ۱۹۱۱ یعنی کمی بیش از ۱۰۰ سال پیش چاپ شده و حاوی خاطرات نویسنده از ۳۶ سال کار و زندگی بهعنوان کنسول پادشاهی روسیه در ایران و عثمانی، و سفرهای او به مناطق مختلف ایران، «عربستان ترکی» (حجاز، بغداد و بصره و بخشی از مناطق کردی عراق عرب) و «هندوستان» میشود.
بخش ایران عنوان «در سرزمین شیر و خورشید» را دارد. اما در بخشهای دیگر نیز اشارههایی به موضوعهای مرتبط با ایران وجود دارد، از جمله وضع زنان ایران در چهارچوب شریعت و عُرف و همچنین وضع کلی کُردها که در آن دوره از نظر تابعیت دولتی در دو کشور ترکیه عثمانی و ایران زندگی میکردند. این اثر در ضمن حاوی عکسهایی است که نویسنده خود و همسرش از ایران، عثمانی و هندوستان گرفتهاند.
جنبش تحریم تنباکو
صد سال پیش در سرزمین شیر و خورشید
کتاب:
زندگی در شرق مسلمان (۱۹۱۱)
نوشته:
پیر پونافیدن
ترجمۀ انتخابی و آزاد:
عباس جوادی
در گفتار پیشین در مورد اهمیت عتبات شیعیان به شهر و مسجد سامرا هم اشاره ای کرده و گفته بودم که این شهر و مسجد آن در مقایسه با کربلا و نجف صاحب اهمیت و حتی ثروت کمتری است، اما حاج میرزا حسن شیرازی، مجتهد بزرگ ساکن این شهر چه اهمیت و نفوذ بی مانندی در میان شیعیان ایران و دیگر کشورها دارد.
من با این روحانی بزرگ زمانی آشنا شدم که بیش از هفتاد سالش بود و برای رفتن به مسجدی که اکثر اوقاتش را در آن میگذراند، به عصا نیاز داشت. مقلدین و طرفداران این مجتهد از چهار گوشه ایران، روسیه، هندوستان و بخارا برای دیدنش به سامرا میآمدند. در کوچههای شهر که در سر راه او به مسجد بود، میدیدم که هزاران نفرصف بستهاند تا سلامی بکنند و دستش را ببوسند.
میرزا حسن شیرازی بهطور منظم هزاران دلار به عنوان وجوهات و خیرات دریافت میکرد، اما همه را برای انسانهای فقیر و محتاج خرج میکرد و خود در منتهای سادگی میزیست. امکان نداشت که کسی با دست خالی، بدون دریافت مصلحت و یا کمک مالی از ملاقات او بازگردد. حاج میرزا حسن اگرچه مسلمانی عمیقا مومن بود، اما تعصبی نداشت و نسبت به ادیان دیگر و غیر مسلمین همیشه با تفاهم و تعامل میاندیشید و رفتار میکرد.از متن کتاب
براستی هم انگار حاج میرزا حسن از دنیای دیگری بود. او بهطور منظم هزاران دلار به عنوان وجوهات و خیرات دریافت میکرد، اما همه را برای انسانهای فقیر و محتاج خرج میکرد و خود در منتهای سادگی میزیست. امکان نداشت که کسی با دست خالی، بدون دریافت مصلحت و یا کمک مالی از ملاقات او بازگردد. حاج میرزا حسن اگرچه مسلمانی عمیقا مومن و بهترین فقیه زمانهاش بود، اما تعصبی نداشت و نسبت به ادیان دیگر و غیر مسلمین همیشه با تفاهم و تعامل میاندیشید و رفتار میکرد. ما مدتی در مورد موضوعات مورد علاقه خود مکاتبه ای داشتیم. نامههای حاج میرزا حسن بسیار ساده، صمیمی و دور از جملات تشریفاتی معمول در دنیای شرق بود. این هم جالب است که سرآغاز نامههای «میرزا» به منِ مسیحی اگرچه مانند نامههایی که به مسلمانان نوشته میشد، نبود، اما با عباراتی به عربی آغاز میشد که معنایش این بود: «سلام بر همه کسانی که پیرو راه خدا هستند.» ( متن اصلی و احتمالا عربی این عبارت در اصل کتاب ذکر نشده است. با وجود برخی گمانهزنیها، ازآوردن اصل عربی این عبارت پرهیز شد، تا اشتباهی رخ ندهد. -م.)
حاج میرزا حسن در کنار درس و موعظههای روزانه خود در مسجد سامرا با بسیاری از مجتهدین داخل ایران مکاتبه داشت و اگر چه بسیاری از مجتهدین ایران نیز همسطح خود حاج میرزا حسن بودند، همه آنها از تصمیمها و توصیههای «میرزا» پیروی میکردند. فرقی نمیکرد که حاج میرزا حسن در ترکیه (عراق امروز، م.) و مجتهدین ایرانی در داخل ایران زندگی میکردند. مقام بلند علمی «میرزا» آمیخته با شخصیت و منش او، زندگی ساده، تواضع و طبیعتا تعامل و تفاهم او با همه بود که چنین نفوذ و قدرت معنوی به او میبخشید، تا جایی که تمام مجتهدین سرشناس ایران تصمیمهای حاج میرزا حسن را بی برو برگرد قبول میکردند. او حتی در مقابل شاه قاجار و دربار از بیان عقیده خود و یا دفاع از مجتهدین مقیم ایران ابایی نداشت.
نفوذ گسترده حاج میرزا حسن بین ایرانیان به ویژه هنگامی آشکار شد که تمام مردم در سرتاسر ایران با دعوت او به مدت هفت هفته از کشیدن تنباکو پرهیز کردند. شاید بسیاری خوانندگانِ این خاطرات اهمیت تحریم تنباکو در ایران را خوب درک نکنند. اما باید بدانیم که شاید در تمام دنیا کشور دیگری نیست که در آن کشیدن تنباکو هم بین مردان و هم زنان تا این درجه شایع و رایج باشد.
در ایران دو نوع توتون کاشته میشود. یکم توتون عادی است که برای تولید سیگار به کار میرود و دوم توتون خاصی که «تنباکو» نام دارد و برای کشیدن قلیان استفاده میشود. کشیدن قلیان در تمام شرق رایج است و تنباکوی قلیان جزو مهم ترین محصولات صادراتی ایران به شمار میرود. هیچ مهمانی، هیچ دید و بازدید و یا حتی مذاکرهای، چه خصوصی و چه رسمی، نیست که در آن قلیان حضور نداشته باشد. حتی بعضی آدمهای متمول که به نوع تنباکو و یا ویژگی آب قلیان خود اهمیت زیادی میدهند، هنگام رفتن به مهمانی، نوکری را نیز با خود به همراه دارند که قلیان و تنباکو و حتی ذغال مخصوص مورد نیاز آن را با خود به محل مهمانی میبرد. بسیاری از مسلمانان در ماه رمضان افطار خود را با «پُفی» به قلیان آغاز میکنند.
در ۲۱ نوامبر ۱۸۹۱ حاج میرزا حسن مداخله کرده ضمن تلگرامی که به همه نقاط مختلف ایران فرستاد، مردم را به قطع مصرف تنباکو در سرتاسر کشور دعوت کرد. براستی هم مردم درسرتاسر ایران و از جمله ارتش و حتی دربار شاه، کشیدن سیگار و قلیان را قطع کردند. بعد از این فتوا، اوضاع خطرناک شد. ایران با خطر انقلاب روبرو شده بود. در ماه دسامبر حکومت عقب نشینیدیگری کرده اعلام کرد که انحصار تنها و تنها به تنباکوی صادراتی اعمال خواهد شد. اما این اقدام هم مورد قبول قرار نگرفت.از متن کتاب
با وجود اینهمه محبوبیت قلیان در زندگی ایرانیان، در ماه مارس سال ۱۸۸۰ حکومت ایران با امضای قراردادی، انحصار تجارت توتون و تنباکو را به یک شرکت بریتانیایی داد. وقتی اولین شایعات مربوط به این قرارداد در ایران پخش شد، نخستین موج نارضایتیها مشاهده گردید. مردم درک میکردند که این کار، هم نتیجههای منفی برای تولیدکنندگان و تجار توتون در ایران خواهد داشت و هم باعث افزایش قیمت تنباکو برای مصرف کنندگان ایرانی خواهد شد. یک سال بعد گروه کثیری از کارمندان شرکت جدید انحصاری بریتانیایی در شهرهای بزرگ مستقر شدند، تا شروع به فروش انحصاری تنباکو کنند.
آمدن خارجیان و فروش انحصاری تنباکوی ایرانی به ایرانیان باعث برافروختن آتش اعتراضها شد. ابتدا نامههای بیامضایی به عنوان شاه و نزدیکان و مشاوران او فرستاده شد که لحنشان رفته رفته تندتر میشد. در این نامهها گفته میشد که حکومت با این حق انحصار، منافع ملی ایران را به خارجیان میسپارد، اتهامیکه چندان هم بی دلیل جلوه نمینمود.
روزنامههای فارسی چاپ استانبول و قاهره نیز به نوبه خود لحن مقالات را که بر ضد انحصار تنباکو مینوشتند، شدید تر کرند. با وجود تلاش اداره گمرک برای پیشگیری از ورود این روزنامهها به ایران، مسافرین باز هم این گونه مطبوعات را به داخل کشور میآوردند. بسیاریها بازداشت شدند، اما تنش میان مردم بیشتر و بیشتر میشد.
بالاخره روحانیون هم به دفاع از خواستهای مردم شروع کردند. در اعتراضاتی که تحت تاثیر روحانیون در شیراز انجام گرفت، نیروهای نظامی مداخله و معترضین را سرکوب کردند. آنگاه تبریز اعتراضات را ادامه داد و نا آرامی حتی شدت بیشتری یافت. روحانی محبوب و معتبر تبریز، حاج میرزا جواد مجتهد در موعظههای خود حکومت را متهم به فروش منافع ایران به خارجیان کرد (حاج میرزا جواد مجتهد تبریزی جد پدری مترجم فارسی این خاطرات، عباس جوادی است، -م.) جماعتی که به شور آمده بود به خانه مامور کمپانی انگلیسی انحصار تنباکو در تبریز حملهور شد و زندگی جامعه مسیحی شهر با خطر مواجه گردید. قیام تبریز بر ضد انحصار تنباکو چنان شدت گرفت که حکومت تصمیم گرفت ایالت آذربایجان را از قانون انحصار تنباکو معاف کند. اما این عقبنشینی هم زیاد فایدهای نداشت، چرا که ناآرامی دیگر به مازندران و خوزستان نیز سرایت کرده بود.
خبر لغو قطعی انحصار تنباکو به حاج میرزا حسن در سامرا فرستاده شد و او پس از کسب اطمینان کامل از لغو قانون و صمیمیت دولت، تحریم تنباکو را لغو کرده، اجازه کشیدن دوباره قلیان و سیگار را داد. مردم پس از هفت هفته ترک مصرف تنباکو، این خبر را با شادی و شعف پذیرفتند.از متن کتاب
بالاخره در ۲۱ نوامبر ۱۸۹۱ حاج میرزا حسن مداخله کرده ضمن تلگرامی که به همه نقاط مختلف ایران فرستاد، مردم را به قطع مصرف تنباکو در سرتاسر کشور دعوت کرد. براستی هم مردم درسرتاسر ایران و از جمله ارتش و حتی دربار شاه، کشیدن سیگار و قلیان را قطع کردند. حاج میرزا حسن در فتوای خویش نوشته بود که هر گونه انحصار خلاف روح قران است و از این جهت محصولات کمپانی انحصار حرام و مصرف تنباکوی آنها منع است.
بعد از این فتوا، اوضاع خطرناک شد. ایران با خطر انقلاب روبرو شده بود. در ماه دسامبر حکومت عقب نشینیدیگری کرده اعلام کرد که انحصار تنها و تنها به تنباکوی صادراتی اعمال خواهد شد و شامل تنباکوی مصرفی در داخل کشور نخواهد شد. اما این اقدام هم مورد قبول قرار نگرفت. در ۲۳ دسامبر در خود تهران گروههای شورشی قصر شاه را محاصره کردند. تنها با مداخله قوای نظامی بود که این محاصره در هم شکسته شد، اما در این عملیات چندین نفر کشته و یا زخمی شدند.
اوضاع کشور انقلابی شده بود. شورای مخصوصی از وزیران تشکیل شده به صورت فوری به مجتهدین مراجعه نمود تا به آرام شدن اوضاع مملکت کمک کنند. مجتهدین به درخواست کمک به دولت جواب مطلقا منفی دادند. نارضایتی حتی به دربار و حرم شاه نیز سرایت کرد. دولت که دیگر ازهیچ گوشه کشور حمایتی نمیدید، ناچار به تسلیم شد. در ماه ژوئن سال ۱۸۹۲ در همه شهرهای ایران رسما اعلام شد که قانون انحصار تجارت تنباکو کاملا و بدون قید و شرط لغو شده است.
صد سال پیش در سرزمین شیر و خورشید
کتاب:
زندگی در شرق مسلمان (۱۹۱۱)
نوشته:
پیر پونافیدن
ترجمۀ انتخابی و آزاد:
عباس جوادی
خبر لغو قطعی انحصار تنباکو به حاج میرزا حسن در سامرا فرستاده شد و او پس از کسب اطمینان کامل از لغو قانون و صمیمیت دولت، تحریم تنباکو را لغو کرده، اجازه کشیدن دوباره قلیان و سیگار را داد. مردم پس از هفت هفته ترک مصرف تنباکو، این خبر را با شادی و شعف پذیرفتند. دولت نیز پس از تحمل ماهها نارضایتی مردم، تضعیف قدرت دولتی و تحمل زیانهای انسانی و مالی، نفسی راحت کشید، اگر چه مکلف شده بود که خسارت هنگفتی به مبلغ ۵۰۰ هزار پوند بریتانیا به کمپانی خارجی پرداخت کند. البته دولت ایران تنها ۱۹۴ هزار پوند این مبلغ را پرداخت کرد که ۱۳۹ هزار پوند آن هم بعنوان «پیشکش» (احتمالا به ماموران کمپانی انحصار، -م.) داده شده بود.
در بخش بعدی، از سفر خود و همسرم با کشتی بخاری از بغداد به بصره و در سرراه درباره بازدید از ویرانههای شهر باستانی تیسفون، پایتخت ایران اشکانی و ساسانی، سخن خواهم گفت.
——————————
متنی که خواندید به جز مواردی که توضیحات عباس جوادی با حرف اختصاری م. منتشر شده، برگردان نوشتههای نویسنده کتاب، پیر پونافیدن است. عکسهایی که در نوشتار میبینید از خود کتاب برداشته شده و کار خود مولف و همسرش است. چنانچه مایل به مطالعه کامل این اثر به زبان انگلیسی بودید، میتوانید آن را از طریق اینترنت زیر این عنوان و بصورت پیدیاف و یا چاپ شده بیابید:
Pierre Ponafidine: Life in the Muslim East, New York 1911