سرگذشت دمیتری مدودف، رئیسجمهور و نخستوزیر پیشین روسیه که برای باز گذاشتن دست ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور این کشور، از مقام نخستوزیری کنارهگیری کرد، سرگذشت تمامی دولتمردان «دسته دو» و «دستیار» است که نه به مردم بلکه بیشتر به دولتمردان «دسته یک» و «اصلی» خدمت میکنند.
کنارهگیری مدودف از قدرت نصفهنیمه در روسیه، آن هم در شرایطی که او نامحبوب و حاشیهای به شمار میرفت، از نظر بسیاری پایان حیات سیاسی او و نوعی «مرگ سیاسی» است.
همچنین، این استعفا به دوران الگوی سیاسی «پوتین-مدودف» پایان داد که برای برخی از رهبران سیاسی جهان سوم، مثل محمود احمدینژاد و اسفندیار رحیم مشایی در ایران یا رجب طیب اردوغان در ترکیه، در جهت تداوم قدرتشان الهامبخش بود.
پوتین پس از استعفای مدودف، با ایجاد یک مقام جدید و مخصوص، او را به معاونت رئیس شورای امنیت ملی روسیه منصوب کرد؛ شورایی استراتژیک که خود پوتین عهدهدار ریاست آن است.
اما باز هم مدودف در این شورا «نفر دوم» و زیر نظر پوتین است، آن هم نه در امور کشوری که در امور امنیتی.
افول لیبرالهای روس؟
مدودف بهعنوان رهبر جناح «لیبرال» قدرت در روسیه شناخته میشود و به حاشیه راندن او در شرایطی است که جناح رقیب، یعنی «سیلوویکی» شامل نظامیان و سرویسهای امنیتی، در سالهای اخیر قدرت بیشتری گرفتهاند و مناصب بیشتری را اشغال کردهاند.
مدودف سالها چهرهای از امیدهای جناح لیبرال روسیه بود. این امیدواری به رهبران غرب نیز سرایت کرده بود. آنان پس از هشت سال ریاستجمهوری پوتین، چهرهای جدید را بر مسند رهبری روسیه میدیدند که با رئیسجمهوری پیشین متفاوت بود.
اما تصویر این سیاستمدار لیبرال و نوگرا، خیلی زود، به سیاستمداری «فاسد» بهویژه در میان مردم کشورش تغییر کرد، به طوری که در ماههای گذشته میزان محبوبیت دمیتری مدودف به زیر ۳۰ درصد رسید.
در سال ۲۰۱۷، تحقیقاتی که الکسی ناوالنی، از چهرههای مخالف دولت در روسیه، درباره امپراتوری ملکی مدودف انجام داد، وضعیت را برای او دشوار کرد. این تحقیقات آغازگر اعتراضاتی شد که از نظر گستردگی در سالهای اخیر در روسیه بیسابقه بود.
اپوزیسیون روسیه که تا آن زمان از نظر سیاسی به مدودف انتقاد داشت و او را نیروی کمکی برای قدرتِ رو به افول (پوتین) در نظر میگرفت، از آن زمان بر فساد اقتصادی او تأکید کرد. ویدئویی که ناوالنی در آن از امپراتوری ملکی مدودف سخن میگوید، دهها میلیون بیننده در روسیه داشت.
همچنین، برخی اظهارات جنجالی او خشم مردم روسیه را در پی داشت. برای نمونه، او در سال ۲۰۱۶، زمانی که بازنشستگان در اعتراض به پایین آمدن سطح زندگیشان تظاهرات کرده بودند، گفته بود: «پولی در کار نیست، اما مقاومت کنید.»
اساساً مدودف را بانی افول سطح زندگی در روسیه میدانند که از سال ۲۰۱۴ به این سو شدت گرفته است.
مدل پوتین-مدودف
مسیر سیاسی دمیتری مدودف زمانی اوج گرفت که او در سال ۲۰۰۸ به سِمت ریاستجمهوری روسیه رسید. در آن دوران، پوتین از نظر قانون اساسی روسیه دیگر حق نامزدی در انتخابات نداشت و مجبور بود که از رئیسجمهور شدن صرفنظر کند.
مدودف در آن دوران تلاش میکرد تصویری مدرنتر از یک رئیسجمهور روسیه نسبت به سلفش، ولادیمیر پوتین، ارائه کند؛ مثلاً با نمایش عمومی علاقهاش به موسیقی راک.
او همچنین به دنبال مدرنیزاسیون روسیه بود و آن را مثل «ترجیعبند» تکرار میکرد. یکی از اصلاحات سیاسی او ایجاد یک صندوق پولی برای جذب سرمایهگذاریها و شرکتهای خارجی بود. در واقع مدودف میخواست آرزوی احیای «امپراتوری روسیه» را فقط در جهت اقتصادی آن محقق سازد؛ امری که به مذاق خیلیها در روسیه از جمله ولادیمیر پوتین چندان خوش نمیآمد.
به غیر از یک نظام کهنه و فرسوده که از بقایای شوروی سابق بود، چالش دیگر پیش روی او فساد بود که به یک بیماری بومی تبدیل شده بود؛ هرچند خودش در سرزمین مافیاها به مافیایی دیگر تبدیل شد.
دمیتری مدودف در ابتدای کار خود، برخی از ژنرالها و مقامهای عالی رتبه روسیه را از کار برکنار کرد. اما در سال ۲۰۱۱ خودش اعتراف کرد که «موفقیت کمی» به دست آورده، و وقتی دوران ریاستجمهوریاش به پایان رسید، اقتصاد روسیه نتوانسته بود از مشکلات ساختاری خود رهایی یابد.
با وجود نزدیکی بسیار میان مدودف و پوتین، یکی از معدود مواردی که مدودف از ریلی که پوتین برای او گذاشته بود خارج شد، زمانی بود که روسیه در سال ۲۰۱۱ از وتو کردن قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد مبنی بر دادن مجوز به مداخله نظامی ناتو در لیبی خودداری کرد. این تصمیم مدودف بعدها بهشدت در روسیه مورد نقد قرار گرفت.
در زمانهای بحرانی، همچون اوت سال ۲۰۰۸ که روسیه با گرجستان وارد جنگ شد یا زمانی که بر زیردستان خود میتاخت، شیوه حکومتداری مدودف هیچ دستکمی از شیوه حکمرانی پوتین نداشت.
در سال ۲۰۰۸، در حالی که اعضای ناتو، اتحادیه اروپا و اکثر کشورهای جهان اوستیای جنوبی را بخشی از خاک گرجستان میدانستند، دمیتری مدودف، رئیسجمهور وقت روسیه، با مداخله نظامی علیه گرجستان، این مداخله را در جهت دفاع از شهروندان روسی ساکن در اوستیای جنوبی عنوان کرد؛ دقیقاً همان استدلالی که پوتین برای الحاق شبهجزیره کریمه به روسیه به آن متوسل شد.
مدودف در زمینه پروندههایی مثل بحران سوریه و بحران اوکراین نیز اختلافنظری با پوتین نداشت.
از نظر داخلی نیز، در دوران مدودف همچون دوران پوتین، مخالفان حق اظهارنظر عادلانه نداشتند و رسانههای دولتی نیز به سخنگوی دولت تبدیل شده بودند.
بر اساس قراری که از قبل با پوتین گذاشته شده بود، مدودف در سال ۲۰۱۲ دیگر در انتخابات ریاستجمهوری روسیه شرکت نکرد تا راه را برای نامزدی ولادیمیر پوتین همراه کند.
او یک سال پیش از انتخابات ریاستجمهوری به روزنامه فایننشیال تایمز گفت: «همه سیاستمدارانی که در مسند ریاستجمهوری هستند، بهاجبار به دوباره نامزد کردن خود نیازمند میشوند، اما تصمیم چنین کاری برای من مسئله دیگری است.»
همان موقع همه میگفتند که مدودف فقط یک «رأیدهنده» دارد و او کسی نیست جز پوتین.
اما برخی تحلیلگران معتقدند که در سالهای ریاستجمهوری پوتین و مدودف، این مهم نبود که چه کسی ریاست میکند، مسئله اصلی حفظ منافع بهویژه منافع اقتصادی حلقهای بود که با به قدرت رسیدن پوتین شکل گرفت.
اعضای این حلقه، همه، از نزدیکان پوتین هستند و همه به غولهایی در عرصه اقتصاد روسیه تبدیل شدهاند؛ مثلا آرکادی روتنبرگ، استاد سابق جودوی پوتین، ساختوساز جادهها و بنادر را برعهده گرفت. یا سرگئی چمزوف، همکار پیشین پوتین در کاگب، بر صنایع اسلحهسازی روسیه تسلط دارد. یا گنادی تیمچنکو، دیگر همکار پیشین پوتین، ۳۰ درصد فروش نفت خام روسیه را در اختیار دارد. یوری کوالچوک، دیگر دوست قدیمی پوتین، نیز در سنپترزبورگ امپراتور بانکی و رسانهای دارد.
آسترِ ردای قدرت
دمیتری مدودف از همان ابتدای ورود به فعالیت سیاسی در واقع «آسترِ ردای قدرت» برای پوتین بود.
اگر با انتخاب مدودف بهعنوان رئیسجمهوری روسیه کمکم ناظران سیاسی از الگوی «پوتین-مدودف» سخن گفتند، ایجاد چنین الگلویی ریشه در گذشتۀ هر دو بهویژه در دهه ۱۹۹۰ داشت.
دمیتری مدودف سال ۱۹۶۵ در لنینگراد (سنپترزبوگ کنونی) در خانوادهای معلم به دنیا آمد و در محلهای نسبتاً فقیرنشین بزرگ شد. او به تحصیل در رشته حقوق پرداخت و سپس وارد کمیته روابط خارجی شهرداری شد که ریاست آن بر عهده ولادیمیر پوتین بود و در همین دوره بود که رابطه نزدیک او با پوتین شکل گرفت.
با کمک پوتین، در سال ۱۹۹۹ به مسکو منتقل شد و یک سال بعد، وقتی پوتین به ریاستجمهوری رسید، با فاصله کمی به ریاست دفتر رئیسجمهوری منصوب شد.
در سال ۲۰۰۵، مدودف ناگهان معاون نخستوزیر روسیه شد؛ یک ارتقاء آشکار که او را آماده رهبری روسیه میکرد. اما زمانی که او رئیسجمهور روسیه شد، میزان محبوبیتش هرگز از میزان محبوبیت پوتین فراتر نرفت.
از سال ۲۰۱۲ که به نخستوزیری روسیه بازگشت، بارها از کنارهگیری او حرف به میان آمده بود، اما هر بار اواضاع به گونهای پیش رفت که او در مقام خود باقی ماند.
اکنون نیز باید دید بهرغم فقدان محبوبیت مردمی و کنارهگیری از مقام مهم نخستوزیری، مدودفِ ۵۴ ساله با سوابقی که دارد و همچنین با نزدیکی به پوتین و مقام جدیدی که پوتین برای او ایجاد کرده، آیا تلاش میکند همچنان در عرصه سیاست روسیه باقی بماند یا نه.