ماجرای اسکناس و صفرهایش و پرسش درباره پول ملی و سرنوشت و حتی نام آن طی دوران بعد از جنگ جهانی دوم در بسیاری از کشورها مطرح شده و ایرانیان نیز به تازگی، با مصوبه دولت درباره تبدیل ریال به تومان، گونهای از آن را تجربه کردند.
ولی تغییر و تحول در عرصه پولی گاه، در کشاکش یک بحران شدید اقتصادی، همچون صاعقه بر فرق ملتی فرود میاید. ونزوئلا در زمره معدود کشور هایی است که «اصلاح پولی»، برای مردمان آنها، به مصیبت بدل شده و بار سنگین دیگری را بر دوش نحیف آنها گذاشته است. با رویدادی که می توان آنرا «توفان اسکناس» توصیف کرد، شهروندان این کشور مصیبت زده امریکای جنوبی بیش از بیش در کام فاجعهای فرو میروند که نظام بر جای مانده از هوگو چاوز، زیر عنوان «سوسیالیسم قرن بیست و یکم»، برایشان به وجود آورده است.
بر این نکته نیز باید تاکید کرد که در ونزوئلا، بر خلاف بسیاری دیگر از کشور هایی که به اصلاح پولی دست میزنند، این اسکناسهای کوچک هستند که از صحنه خارج میشوند و جای خود را به اسکناسهای درشت می سپارند. ماجرا از این قرار است :
یک) «توفان اسکناس» که این روزها ونزوئلا را در می نوردد، پیآمد تورم لجام گسیختهای است که با سیاست پوپولیستی هوگو چاوز، رییس جمهوری متوفی این کشور، اقتصاد آنرا در بر گرفت و با تداوم همان سیاست از سوی جانشین او، نیکلا مادورو، همچنان ادامه یافت.
در سال ۲۰۰۸، بانک مرکزی ونزوئلا با حذف سه صفر از اسکناسهای این کشور، به خیال خود پول این کشور را، که به یاد یکی از مهمترین رهبران انقلابی آمریکای لاتین «بلیوار» نامیده شده، نیرومند کرد.
در سال ۲۰۰۸، بانک مرکزی ونزوئلا با حذف سه صفر از اسکناسهای این کشور، به خیال خود پول این کشور را، که به یاد یکی از مهمترین رهبران انقلابی آمریکای لاتین «بلیوار» نامیده شده، نیرومند کرد. بدین سان اسکناس هزار بلیواری به یک بلیواری بدل شد. همچنین در چارچوب سیاست قوی کردن پول ملی، اسکناس صد بلیواری نقش درشتترین اسکناس ونزوئلا را بر عهده گرفت.
دو) ولی پول ملی یک کشور را با فرمان نمی توان نیرومند کرد. صفرزدایی سال ۲۰۰۸، که قرار بود «بلیوار قوی» را به مردم ونزوئلا عرضه کند، به دلیل تورم سرسام آور و تداوم آن خیلی زود از نفس افتاد. کوه موش زایید و اسکناس صد بلیواری که قرار بود مایه غرور ونزوئلاییها باشد، امروز در پایان حیات خود با نرخ رسمی تنها پانزده سنت ارزش دارد و نرخ غیر رسمی آن، در بازار ازاد، زیر دو سنت است. توضیح آنکه که در ونزوئلا نیز با توجه به سیاست «کنترل قیمت ها» و «کنترل ارز»، چندین نرخ ارز وجود دارد. همین کنترلها است که ونزوئلا را، از لحاظ درجه فساد، در سطحی معادل ایران قرار داده است.
سه) با این حال در ونزوئلا تنش قیمتها در سطحی بسیار بالا تر از ایران است. به ارزیابی صندوق بین المللی پول، نرخ تورم این کشور آمریکای لاتین در حاضر پیرامون پانصد در صد نوسان میکند و سال آینده میلادی می تواند به حدود هزار و هفتصد در صد برسد. این به آن معنا است که برای نوشیدن یک قهره در کاراکاس باید از کارت اعتباری خود استفاده کنید و اگر بخواهید برای فرزندتان بستنی بخرید، باید یک بسته اسکناس به فروشنده تحویل بدهید. کار به جایی رسید که بانک مرکزی از تامین نیاز جامعه به اسکناسهای بیشتر و بیشتر، عاجز ماند. در همین شرایط بود که نیکلا مادورو، رییس جمهوری ونزوئلا تصمیم گرفت اسکناسهای صد بلیواری را از صحنه خارج کند و اسکناسهای پانصد، هزار، دو هزار، پنج هزار، ده هزار و بیست هزار بلیواری را به جای آنها بنشاند.
چهار) این جا به جایی با آشوب فراوان انجام گرفت. از دوشنبه دوازدهم تا پنجشنبه پانزدهم دسامبر، مردم ونزوئلا می توانستند اسکناسهای خود را در بانکهای تجاری این کشور با اسکناسهای تازه عوض کنند. ولی از روز جمعه این معاوضه تنها می تواند در بانک مرکزی ونزوئلا انجام بگیرد و آخرین مهلت آنهم سه شنبه بیستم دسامبر تعیین شده است. نکته مهم آنکه در بسیاری از بانک، اسکناسهای پانصد بلیواری و بیشتر برای انجام معاوضه هنوز به اندازه کافی آماده نیستند. به بیان دیگر مردم اسکناسهای از رده خارج شده را به حساب خود واریز میکنند، ولی درشمار زیادی از دستگاههای خود پرداز، هنوز از اسکناسهای تازه خبری نیست و یا تنها مقار کمی پول می توان تحویل گرفت. بدین سان مردم ونزوئلا که تاکنون مجبور بودند برای همه چیز ساعتها جلوی مغازههای خالی صف بکشند، حالا محکومند که همان صفها را جلوی گیشههای بانک و نیز خود پردازها تکرار کنند. شمار زیادی از مردم نیز پیش از این برای تامین مایحتاج خود به کشورهای همسایه به ویژه کلمبیا هجوم میآوردند. در حال حاضر به فرمان نیکلا مادورو مرزهای کلمبیا و برزیل بسته شده است.
پنج) میدانید نیکلا مادورو، رییس جمهوری ونزوئلا، گناه این اشوب توصیف ناپذیر را به چه کسانی نسبت میدهد؟ به سازمانهای مافیایی به ویژه در کلمبیا که با نقشه کشی و رهبری ایالات متحده آمریکا علیه نظام انقلابی کاراکاس توطئه چیده و، به همین منظور، برای خفه کردن نظام مالی آن، میلیاردها بلیوار از کشور خارج کرده است. در این شرایط، به گفته آقای مادورو، دولت ایشان تصمیم گرفته است بلیوارهای قدیمی را از سکه بیندازد و با چاپ اسکناسهای تازه، به مافیای بین المللی ضربه وارد آورد. در برابر این استدلال، تنها یک پرسش می توان مطرح کرد : آخر این چگونه مافیایی است که به پول بسیار بیارزشی همچون بلیوار چشم دوخته و میلیاردها واحد آنرا به خارج برده است؟
شش) در واقع اقای مادورو به این اتهام بسیار پیچیده متوسل میشود تا، به خیال خود، مردم کشورش را از طرح یک پرسش بسیار ساده باز دارد : چرا ثروتمندترین کشور آمریکای جنوبی از لحاظ منابع طبیعی، به این روز سیاه نشسته است؟ ونزوئلا برای تامین رفاه مردمان خود همه چیز دارد : حجم ذخایر زیر زمینی نفتش، با سیصد میلیارد بشکه (دو برابر ایران)، در بالاترین سطح جهانی است، از منابع بوکسیت و آهن و طلا و الماس برخوردار است، آب به اندازه کافی دارد و دارای زمینهای مرغوب کشاورزی است، و با پلاژها و مناظر زیبایش، می تواند هر سال میلیونها توریست جلب کند. آری ونزوئلا همه چیز دارد، جز یک سیاست درست اقتصادی که بدون آن طلا به مس بدل میشود. هوگو چاوز، رهبر «انقلاب بلیواری»، با سیاست خود در راستای استقرار «سوسیالیسم قرن بیست و یکم»، چنین کشوری را به گدای آمریکای لاتین بدل کرد. او طی بخش مهمی از دوران زمامداری اش، با تکیه بر بازار بسیار پر رونق نفت، ملت خود را با سیاستهای پوپولیستی سرگرم کرد. در مدارس غذای مجانی توزیع شد، سن بازنشستگی پایین و حقوق بازنشستهها افزایش یافت و خانههای بسیار ارزان قیمت در اختیار مردم قرار گرفت. همزمان، بانکها و کارخانهها ملی شدند و رهبر ونزوئلا، برای کمک به دوست و همفکرش فیدل کاسترو، نفت مجانی در اختیار کوبا قرار داد. همه این ابتکارها عالی است، به شرط آنکه بتواند دوام بیآورد. با سقوط قیمت نفت، دیری نگذشت که این به اصطلاح «دستآوردهای اجتماعی»، همانند یک کاخ مقوایی فرو ریخت.
هفت) درس ونزوئلا یکی دیگر از تجربههای دردناک برای دیگر کشورها از جمله ایران است که خود نیز قربانی سیاستهای نادرست اقتصادی است. متاسفانه ابعاد فاجعه بر آمده از سوسیالیسم هنوز برای بخشی از افکار عمومی ایران، آنگونه که باید و شاید، شناخته شده نیست. در پی درگذشت فیدل کاسترو، دیدیم که شماری از ایرانیان او را خدمتگزار ملت کوبا دانستند و در توصیف سیاستهای اجتماعی او قلم فرسودند. برای آنها کاسترو و هوگو چاوز جذابیتی دارند بسیار بیشتر از شخصیت هایی که سنگاپور و کره جنوبی و شیلی را در جایگاه امروزیشان قرار دادند.
ولی باید گفت و تکرار کرد که برای سر و سامان بخشیدن به زندگی مردم، ایجاد اشتغال و مقابله با فقر، این مکانیسمهای بازار است که به کار میاید نه خطابههای چند ساعته کاسترو و چاوز. اقتصاد آزاد هزار و یک عیب دارد، ولی هیچ نظامی، در زمینه تخصیص بهینه منابع، جای آنرا نمیگیرد. بدون واقعی شدن قیمت ها، اقتصاد سر و سامان نمی گیرد. این انقلابیون نیستند که می توانند قیمت تعیین کنند، به این دلیل ساده که قیمت (برای نفت، بنزین، سفر هوایی، مواد غذایی، ارز و غیره...) مهمترین چراغ راهنمای اقتصاد است و بر هم زدن آن کشورها را به سرنوشت کوبا و ونزوئلا گرفتار میکند.
تکرار این واقعیتها حتما روزی جواب خواهد داد.