سال ۱۳۸۹ بیش از همه چیز در خاورمیانه این پرسش را در برابر حاکمان قرار داد که با موج اعتراض شهروندان آزادیخواه و خواهان مشارکت و توسعه سیاسی چه باید بکنند؟ کناره گیری، عقب نشینی، سرکوبی یا کشتار؟ حاصل سال پایانی دهه هشتاد خورشیدی برای ایرانیان چه بود؟ نوروز بر پیشانی سال ۱۳۹۰ سال آغازین دهه ۹۰ خورشیدی چه نوشته است؟
پرسشهای اصلی آخرین برنامه دیدگاهها در سال ۱۳۸۹ از سه میهمان نوروزی برنامه: فاطمه گوارایی، عضو شورای فعالان ملی مذهبی و فعال مدافع حقوق زنان در تهران، مهرانگیز کار، حقوقدان در بوستون و برنده هشت جایزه برای فعالیت در زمینه احقاق حقوق بشر، حقوق زنان و در عرصه قلم و ایرج گرگین، روزنامه نگار با بیش از پنج دهه سابقه و فعال فرهنگی در واشنگتن.
خانم گوارایی، بررسی شما از رویدادهای مهم سال ۱۳۸۹ در ایران چیست؟ در سایه حضور مجدد خیابانی معترضان حامی جنبش سبز در تهران، مشهد، اصفهان، شیراز، رشت، کرمانشاه، تبریز و دیگر شهرهای بزرگ ایران در زمستان.
فاطمه گوارایی: نکته بسیار مهمی که وجود دارد برای ما که در ایران هستیم و جزو منتقدین حکومت ایران به شمار میآییم، همچنان مسئله جنبش سبز مهمترین رویداد سال ۸۹ به شمار میرود.
تمام مسائل دیگری که در شرایط کنونی در ایران میتوانیم بگوییم بعد از کودتای ۱۳۸۸به این طرف رقم زده شده، به نوعی متاثر از جنبش سبز و مسائلی است که به نوعی در ارتباط با آن است. حالا یا مسائلی که در داخل ساختارهای حکومتی تاثیرگذار هست و ما شاهدش هستیم و یا اتفاقاتی که در عرصه اپوزیسیون و کسانی که حامیان جنبش سبز هستند.
در عین حال در منطقه هم شاهد خیزشهای انقلابی در جهان عرب بودیم که خودش یکی از مهمترین مسائل بود که به طور طبیعی بر جنبش سبز تاثیر داشت و جنبش سبز در آن موثر بود.
اشاره کردید به فاز خیابانی بهمن ۸۹. باید بگویم که از نظر آگاهان علوم اجتماعی و تحلیلگران علوم اجتماعی چیز عجیبی نیست. یعنی یک جنبش اجتماعی میتواند از سیالیت تاکتیک، بروز و ظهور، استفاده از فرصتها و استفاده از تمامی شیوههایی که وجود دارد در استمرار حرکت خودش بپردازد.
بعد از بیست و دو بهمن ۱۳۸۸ در جنبش یک خبرگی و بالندگی درونی وجود داشت. در زمانی که احساس کرد فرصتی وجود دارد و میتواند برای این فرصت مجدداً مطالبات خودش را در عرصه عمومی ابراز کند، مشخصاً ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ به خیابانها آمد و اتفاقاً این بیانگر این بود که جنبش سبز در بطلان نظریه دو گروه در ایران اشاره داشت. یک حاکمیت که با اطلاق نام «فتنه سبز» یا «جریان فتنه» تمام تحلیلهای داخلی و بیرونی خودشان را بر این قرار داده بودند که این جریان خاتمه پیدا کرده. ۲۵ بهمن نشان داد که این جریان اعتراضی مطالبه گر همچنان در بطن جامعه ایران زنده است و استمرار دارد.
دوم یک بخش از تحلیل گران سیاسی که به انفعال جنبش سبز معتقد بودند، به نظر من نقطه پایانی بر تحلیلهای آنها هم بود.
خانم مهرانگیز کار، در سال ۸۹ صدای اعتراض مدافعان حقوق بشر و نهادهای بین المللی حقوق بشری بالا گرفت. به ویژه اعتراضشان به شمار و میانگین اعدامها در ایران. تا جایی که حتیبان گی مون، دبیر کل سازمان ملل هم دوشنبه گذشته به موج اعتراض پیوست. این در کنار اعلام موضع رسمی مسئولان قضایی که تکلیف اعدامها برای موثر بودن اثر مجازات تا اجرا طبق بخشنامهای ۱۰ روز طول میکشد، وضع حقوق بشر را در سال ۱۳۸۹ چگونه میشود ترسیم کرد؟
مهرانگیز کار: خوب البته در سال ۱۳۸۹ در مقایسه با سال های نزدیک ۸۹ وضعیت حقوق بشر در ایران به خصوص از نظر اعدامها و از نظر قطع دست در وضعیت بدتری قرار گرفت و نمایندگان دولت ایران، مخصوصاً آقای لاریجانی که سالهاست در راس ستاد حقوق بشر قوه قضاییه قرار دارند، هرگز در محافل جهانی نه ایشان و نه دیگر اعضایی که با ایشان همراه بودند، پاسخی ندادند به اینکه اساساً این اعدامها چرا انجام میشود و چگونه مراحل قانونیاش را طی میکند.
خیلی وقتها (اعدامها) در محیطهای خیلی بسته انجام میشود، بعضی وقتها موضوع اعدام شخصی است که کار سیاسی کرده ولی اینها که متهم سیاسی را قبول ندارند و خیلی از فعالان حقوق بشر را در نواحی دیگر ایران مثل کردستان یا سیستان و بلوچستان اعدام کردند در حالی که به اتهاماتی غیر از فعالیت حقوق بشر بر آنها بسته بودند.
در هر حال باید گفت که از نظر اعدامها مخصوصاً میدانیم در ژانویه خیلی بالا رفت و نهادهای حقوق بشری مرتباً به ایران هشدار دادند و در حال حاضر هم به جای اینکه توجهی داشته باشد، متاسفانه دارد میگوید که بزودی تکلیف بقیه اعدامها را هم روشن میکنیم.
در ایران قوانینی وجود دارد که آن قوانین به هر حال باید به درستی اجرا شود و مردم از آن مطلع باشند تا اینکه اعدامی بتواند صورت اجرایی پیدا کند. اما در هر حال باید بگوییم که متاسفانه تعداد اعدام و مجازات مرگ در قانون مجازات اسلامی ایران بیش از قوانین دیگری است که ما در جهان سراغ داریم و برای برخی رفتارهای عادی هم اعدام و مجازات مرگ در نظر گرفتهاند.
در هر حال با وجود همه این بدیها و نگرانیها باید بگوییم در حال حاضر امیدهای بسیاری داریم که در اجلاس ژنو اعضای شورای حقوق بشر تحت تاثیر این اوضاع و خبرها و اطلاع رسانی ایرانیان داخل کشور و نهادهای خارج کشور قرار بگیرند و مکانیسم نظارت را که یکی از مکانیسمهای مهم سازمان ملل هست برای این گونه کشورها، در باره ایران تصویب کنند و بپذیرند که ایران دوباره یک ناظر ویژه حقوق بشر داشته باشد، مثل سالهای گذشته که ابتدا آقای گالین دوپل بود و پس از آن موریس کاپیتول (ناظر ویژه بودند).
آقای گرگین، پیشتر خانم گوارایی اشاره کردند دور تازه حضور خیابانی معتترضان در ۱۳۸۹ در ایران در سایه اعتراضها در مصر، تونس شکل گرفت. قبلاً در سال ۱۳۸۸ ایران خودش مستقلاً در کانون توجه رسانههای جهان بود. مفسران و مطبوعات غرب به حضور مجدد خیابانی سبزها در ایران، دیگر رویدادهایی که خانم کار به آنها اشاره کردند، چگونه نگاه میکنند و نکات مهمی که احیاناً خودتان به نظرتان میرسد در این باره چیست؟
ایرج گرگین: بحث درباره جنبش سبز ایران در مطبوعات خارجی البته کمتر از گذشته است. ولی بدون شک برخی از مفسران، تاثیر آن را بر آنچه که در کشورهای دیگر خاورمیانه و عرب پدید آمد، انکار نمیکنند.
به نظر من بدون تردیدی جنبش مدنی ایران و تظاهراتی که به جنبش سبز مشهور شد در پدید آمدن جنبش کشورهای عرب و خاورمیانه و شکل آنها بیتاثیر نبود. این مهمترین رویداد دهه ۱۳۸۰ ایران به عقیده من بود که در رویدادهای دهه آینده هم تاثیر خواهد داشت. گرچه ممکن است در شکل و فرم و هدف های آن و بازیگران آن و تبعات اجتماعی آن و کسانی که در آن نقش ایفا خواهند کرد تغییراتی به تدریج پدید بیاید.
اما همزمانی جنبش مدنی ایران و قیامهای کشورهای عرب شمال آفریقا و خاورمیانه، از جهات مختلف قابل توجه است. جنبش مدنی ایران خواستار سرنگونی رژیم حاکم نبود. یا حداقل در آغاز. گرچه رویارویی خشونت آمیز حکومت با آن، شعارهای آن را تندتر و از «رای من کو» تبدیل به «مرگ بر دیکتاتور» کرد. در حالی که قیامهای کشورهای عرب عموماً خواستار کنار رفتن رئیس حکومت و دیکتاتور وقت بودند و هستند. از تونس و مصر گرفته تا یمن و حتی بحرین. جمهوری اسلامی پشتیبانی بیدریغ خودش را از این قیامها در هفتههای گذشته اعلام کرده و این حمایت بیپروا خود رژیم را ظاهراً در موقعیت عجیب و حتی مضحکی قرار داده.
رهبران رژیم ایران میگویند- با اشاره البته به آنچه که در کشورهای عربی میگذرد- چگونه ممکن است رژیمی اسلحه به روی مردم خودش بکشد و یا از خارجیها دعوت کند که به سرکوب آنها بپردازند. مردم و جهانیان میبینند که درست عکس این ادعاها در ایران عمل میشود.
قذافی و علی عبدالله صالح و سلطان بحرین معترضان و مخالفان خودشان را مزدور و رذل و عامل بیگانه نامیدند و برخی صاحبان قدرت در ایران هم با فتنه خواندن جنبش مردم تقریباً همین صفات را برای آنها به کار میبرند. درسی که به عقیده من هر حکومت عاقل و غیر مجنونی با نگاه به آنچه که در جهان میگذرد میتواند بگیرد، این است که جهان غیر صنعتی و به اصطلاح جهان سوم، جهان عقب مانده و یا هر جور که بنامیم، به طور کلی وارد عصر جدیدی شده و روابط دولتها و ملتها و مناسبات اجتماعی در آغاز دهه دوم قرن بیست و یکم و دهه آخر قرن خورشیدی به حکم تاریخ ناگزیر دگرگون میشود و تنها دولتهایی میتوانند این طوفانها را از سر بگذرانند که با این تحولات همگام شوند. نه در مقابل آنها بایستند.
به نظر میرسد که دولت ایران با شیوه خاص و ایدئولوژی ویژه خودش قصد دارد در مقابل این تحول ناگزیر تاریخی بایستد. دهه آینده به گمان من نشان خواهد داد که آیا از تاک و تاک نشان چیزی باقی خواهد ماند یا نه.
خانم گوارایی، کوششهای زنان در کنار جوانان به عنوان دو نیروی اصلی تحول طلب در سال ۱۳۸۹ هنوز مد نظر آگاهان و مفسران رویدادهای ایران بود. حاصل جمع تلاشهای زنان برای بهبود موقعیت و منزلتشان در سال ۱۳۸۹ چه بود؟
ما تا قبل از انتخابات خرداد ۸۸ فازی را تحت عنوان همگرایی زنان داشتیم که در آنجا تمام گرایشهای موجود سعی کردند کاندیداهایی را که وارد عرصه انتخابات شده بودند و توانسته بودند از فیلترهای مختلف عبور کنند، در رابطه با مسائل زنان به چالش بکشانند و مطالبات خودشان را به آنها عرضه کنند و آنها را وادار به پاسخگویی در برابر خواست زنان ترقی خواه ایران کنند.
اتفاقی که با انتخابات سال ۸۸ رخ داد، یک باره فاز بسیاری از مسائل را تغییر داد.
منجمله روندی را که فعالان زنان در ایران شروع کرده بودند. مهمترین حادثهای که بعد از کودتای ۸۸ رخ داد اعتراض تمامی طیفهای مختلف زنان و استمرار این اعتراض به لایحه تنظیم خانواده بود که ما در مقاطع مختلف بنا بر ظرفیتهایی که در جامعه ایران وجود داشت، که این ظرفیت خواه ناخواه مهاجرت بسیاری از فعالان زن از ایران در شرایط کنونی کاهش پیدا کرده ولی تا آنجا که این ظرفیت وجود داشت، فعالان زن در داخل سعی کردند اعتراضهای خودشان را به مواد و موارد اعتراضی که در این لایحه وجود دارد، عنوان کنند.
خود من فکر میکنم که این اعتراضها بسیار موثر بوده و هنوز این لایحه به طور قطعی از تصویب نگذشته و بخشهایی هم خواستههای زنان بالاجبار در همین لایحه تنظیم خانواده کنونی انعکاس پیدا کرده.
اما مسئله دیگری که رخ داد همراهی و همگامی زنان با جنبش سبز بوده. یعنی بعد از انتخابات ۱۳۸۸ فعالیتی که تحت عنوان فعالان زن شمرده میشد و «اکت»های سیاسی یا اجتماعی که آنها صورت میدادند، دیگر قالب خاص زنانه نداشته بلکه این شکل در جنبش سبز مستحیل و جلوه خودش را در آن قرار داد. ما از سال ۸۸ به این طرف زنان شهید داشتیم، زنان زندانی داشتیم، مادران و همسرانی که فرزندانشان در زندانها بودند و آسیبهای مختلف را متحمل شدند، داشتیم.
در واقع میتوانیم بگوییم گرایش غالب در این دو سال اخیر اجازه نداده که حوزه خاصی را بشود روی آن فوکوس کرد. بلکه این جنبشهای کوچک خاص بودند که در جنبش بزرگ پیگیر همان مطالبات بودند.
یکی دیگر از نمونه کارهایی که در سال ۸۹ صورت گرفت، تلاشی بود که از سوی فعالان زن خارج از کشور صورت گرفت و در رابطه با روز جهانی زن، اقدام شد و سعی کردند که جنبش سبز را با مطالبات زنان آشکار کنند. شاید این آخرین گامی بود که در سال ۸۹ صورت گرفت.
ولی آنچه که از این دو سال اخیر میخواهم در رابطه با جنبش زنان ایران بحث کنم، برجستگی و ویژگی خاصی که میشود از آن نام برد، همراهی، همگامی و در کنار تمامی طیفهای مختلف جامعه در جنبش اجتماعی ایران حضور پیدا کردن و (جنبش) را از روشهایشان و لطافتی را که به هر حال زنان با آن مواجه هستند برخوردار ساختن هست.
خیلی از تحلیل گران را میدیدم که وقتی میخواستند جنبش سبز را تحلیل کنند، آن را سرشار از نمادهای زنانه میدانستند. از ندا که به شهادت رسید، از ترانه تا جلوههای درخشان زنانی که در تظاهرات شرکت میکردند و در مقابل سرکوبگری نیروهایی که در صحنه حاضر بودند به حمایت از جوانان و مردان میپرداختند و زنانی که امروز در زندان هستند و هیچ نام و نشانی از آنها نیست. اما شما کوچکترین اعتراف یا وادادگی هم از آنها در تریبونهای عمومی نمیبینید بلکه همچنان بر آرمانهای سبزشان ایستادگی کردهاند. من فکر میکنم این بالاترین همراهی زنان با مطالبات اجتماعی ملت ایران است.
خانم کار، حیف است که شما در میز گرد مرور رویدادهای سال ۸۹ باشید و از شما درباره بُعد حقوقی مسئلهای که خانم گوارایی پاسخ دادند، نپرسم. سرنوشت لایحه حمایت از خانواده و آن بخش مربوط به صیغه و چند همسری به کجا انجامید؟ در شرایط خروج فعالان زن برابری خواه طیف سکولار از ایران در سال ۸۸ و ۸۹؟
خوشبختانه خانم گوارایی کار مرا سبک کردند. تحلیلهای ارزندهای داشتند با توجه به اینکه نزدیک هستند به حوزههای فعالیت و احتیاج به تکرارش نیست.
این لایحه همین که روی دست آقایان مانده و هر روز یک نفر دربارهاش حرفی میزند و بعد آن حرف را پس میگیرد، نشان دهنده توفیق زنان ایرانی و فعالیت زنان ایرانی بوده برای اینکه به هر حال نگذارند به سهولت این لایحه از تصویب بگذرد. مخصوصاً مثلاً ماده قانونی راجع به مهریه را که اساساً اعلام شد این غیر شرعی است و همین هم اتفاق مهمی بود و نشان میداد که دولت نمیتواند هر جور که دلش میخواهد هر لایحهای را به مجلس ببرد و از تصویب بگذراند. با وجود سلیقههای زن ستیزی که در همه نهادهای قانون گذاری وجود دارد.
بنابراین باید گفت که بدون تردید زنان تبدیل به یک نیروی سیاسی مهم و تاثیرگذار شدند. این بسیار تفاوت دارد با اینکه ما همواره میگوییم که زنان در انقلاب شرکت موثر داشتند. بله. شرکت زنان در انقلاب یک شرکت تودهای بود. ولی در حال حاضر زنان یک وزن سیاسی پیدا کردهاند. این نیروی سیاسی را گروههای اپوزیسیون در خارج و در داخل کشور به هر نامی که باشند، به نام «سبز» یا به نام کسانی که خیلی خودشان را سکولار اعلام میکنند و حتی با سبز هم در مواجهه هستند، اینها در وضعیتی قرار گرفتهاند که بعضی وقتها ناگزیرند حتی بر خلاف عقاید واقعی خودشان از زنان و حقوق برابر آنها دفاع کنند.
این در ایران سابقه نداشته. نسل ما انقلاب را دیدند. من یادم میآید وقتی احساس خطر کردم برای مسائل زنان و میرفتم پیش بعضی از چهرههای سالخورده و ورزیده در بحث حقوق زن، مواجه میشدم با این پاسخ که شما نگران نباشید چون که صد آمد نود هم پیش ماست. به زبان عامیانه میشود گفت که ما مارگزیده هستیم. ما بسیار میترسیم. از اینکه زنان را حقوقشان را تحت الشعاع یک جنبش اعتراضی وسیعی قرار دهند که آن جنبش در جای خودش مقبولیت دارد، ضرورت دارد، مشروعیت دارد و دارد در برابر رژیمی که رژیم تبعیض است یعنی فقط رژیم تبعیض نسبت به زنان نیست، رژیم تبعیض و خشونت ورزی است، مقابله میکند.
ولی این به هیچ وجه نباید زنان را دور کند از اهمیت اینکه حقوق زن را به صورت یک ویژگی همچنان در بخشها جاری کنند. کما اینکه دیدیم اخیراً این اتفاق افتاد و یک جور چالشی بین برخی از فعالان حقوق زن که مجبور شدند کشور را ترک کنند و برخی از دستهجات سبز اتفاق افتاد و منجر شد به عذرخواهی دستهجات سبز.
اینها رویدادهای تازهای است. ما اول انقلاب نمیتوانستیم جیک بزنیم. اگر دستهجات انقلابی مارکسیست بودند، میگفتند چون این انقلاب ضد امپریالیستی است، اصلاً شما حق ندارید حرف بزنید راجع به زنان. این یک حرکت انحرافی است. مذهبیون هم که اصلاً آمادگی نداشتند برای بحث حقوق زن. حتی ملیون هم آمادگی نداشتند. در نتیجه حقوق زن بسته شد. همه اینها موضوع زن را موضوعی تلقی میکردند که باید در کلیت تغییر و تحول و براندازی اتفاق بیافتد. یعنی همین که شاه برود، وضعیت حقوق زن هم حتماً بهتر میشود.
خوشبختانه یک خرد جمعی حاکم شده. هم بر زنان و هم بر مردان و این خرد جمعی سئوال میکند که خوب اگر این اتفاق بیافتد، حقوق زن در چه موقعیتی قرار میگیرد. اگر سبز متمایل به اصلاحات، فقط اصلاحات، درون این قانون اساسی نهایتاً توفیق پیدا کند سرنوشت خواست برابری حقوق زنان چه میشود. حتی اگر سکولارها بیایند و حکومت سکولار درست کنند، آیا ما میتوانیم حتماً مطمئن باشیم. آیا ضمانت اجرایی وجود دارد که یک حکومت سکولار برابری حقوق زن و مرد را بپذیرد، خوب همه اینها را که روی هم میچینیم، به این نتیجه میرسیم که زنان فعال ایرانی حتماً و حتماً باید جایگاه ویژه خودشان را در تحولات سیاسی ایران همچنان و هر روز و هر دقیقه حفظ کنند.
خوشبختانه در حال حاضر درست است که بخشی از زنان که به قولی لیدری میکردند و در حال حاضر خیلیهایشان خارج از کشور هستند و هرکدام در یک کشوری تنها افتادهاند، اما داریم میبینیم که اینها دارند جامعه مدنی در تبعید را به کمک مردان به وجود میآورند. من خیلی علاقمندم به این جامعه مدنی در تبعید. یعنی آنها را از جامعه مدنی واقعی که داشتند درش فعالیت میکردند، دور کردهاند. ولی دارند شبکه سازی میکنند و چون بسیار آگاه هستند از مسائل درون ایران و روزآمد هستند، گمان میکنم که بتوانند با شبکه سازی از مجاری مجازی، نه صد در صد مثل مجاری واقعی ولی تاحدود زیادی بحث حقوق زن و جنبش زنان را زنده نگاه دارند.
آقای گرگین باز گردیم به مسائل منطقه در ارتباط با ایران. گرچه تونس و مصر به سرعت متحول شدند و با میزان کمی از خشونت، اما کار در اردن، الجزایر و عربستان سعودی شکل و شمایل دیگری داشت و خشونت در یمن و بحرین در همسایگی ایران با حضور نظامی عربستان و به ویژه در لیبی، متحد سابق جمهوری اسلامی ایران بالا گرفت تا حدی در این آخری فقط به زور اعلام منطقه پرواز ممنوع با حمایت بین المللی، روز جمعه لیبی اعلام عقب نشینی کرد و هنوز معلوم نیست که عاقبت کار چیست. همه این رویدادها در خاورمیانه با الگوهای کاملاً متفاوت و حتی متناقض تحول و گذار، ایران را در سال ۸۹ در چه موقعیتی قرار داد؟
به همه این نکاتی که شما اشاره کردید طبیعتاً نمیشود یک یک اشاره کرد، فرصت نیست. ولی به عقیده من ایران با چالشهای بسیار مهمی در سال آینده رو به رو خواهد بود. چگونگی مناسبات ایران با کشورهای عرب خلیج فارس، سرانجام بحران بحرین از جمله این چالش هاست.
در حالی که هیچ نشانی در دست نیست که قیامهای کشورهای عرب و روی کار آمدن احتمالی رژیمهای جدید در این کشورها از نظر سیاسی به سود ایران باشد یا مناسبات ایران و این کشورها به ویژه با عربستان سعودی، قدرتمندترین کشور عرب را بدتر خواهد کرد با بهتر خواهد کرد، مخالفتهای روزافزون اسرائیل و شمشیر کشی آن دولت علیه حکومت تهران، ایران را ممکن است از دو سو در آینده زیر فشار قرار دهد.
و این در حالی است که کشورهای سنی مسلمان به رهبری عربستان سعودی، بیم آن را خواهند داشت که جبهه متحدی از کشورهای شیعه مسلمان از ایران، عراق، سوریه و لبنان در این منطقه به وجود بیاید.
در نتیجه معلوم نیست که در این گیرودارها ناسیونالیسم عرب که در واقع از آن رمقی باقی نمانده، قدرت خواهد گرفت یا اسلامیت که در حال رونق و شکوفایی است. روشن نیست که در یک رویارویی دو مذهب حماس سنی جانب حامی خود ایران شیعه را خواهد گرفت یا حزب الله شیعه عربیت خودش را فراموش خواهد کرد یا نه؟
ایران دقیقاً با سیاستی که اکنون دنبال میکند خود را در معرض اثرات و نتایج مستقیم رویدادهای منطقه قرار داده و این تازه به جز فشارهایی است که تحریمهای اقتصادی که خیلی گسترده و روزافزون است بر کشور وارد میکند.
در آخرین هفتههای دهه ۹۰ خورشیدی حادثه اتمی فوکوشیمای ژاپن در جهان بحث بهداشتی بودن ساخت رآکتور اتمی و استفاده از نیروگاههای هستهای به طور روز افزونی مطرح ساخته.
ایران در سال های اخیر به دلیل تلاش در همین زمینه هدف تحریم و حمله غرب و شرق و همسایگانش قرار گرفته. شاید بازهم اگر رژیم عاقلی که دارای حساب و کتاب و معتقد به مصالح ملی آینده ایران است، در ایران بود، در انصراف یک جانبه خودش از نیروگاه بوشهر که با صرف این همه هزینه با یک خرابکاری سایبری بیکار و بیاستفاده مانده و همچنین ساخت نیروگاههای جدید و استفاده از انرژی اتمی به جز در مصارف پزشکی اعلام میکرد، انصراف یک جانبه خودش را، خطر احتمالی نشت یا انفجار اتمی را از سر مردمش برطرف میکرد و هزینههای آن را به کار رونق صنایع دیگر و به کار گماردن مردم به مصرف میرساند.
به نظر من دهه آینده دههای است که ترکیب حاکمیت و روابط اجتماعی ایران نمیتواند به همین صورت باقی بماند. وزش باد تغییر به ایران شدت خواهد یافت.
مجلس شورای آینده مجلس کنونی نخواهد بود. اختلافات اصولگرایان شدت خواهد گرفت. وحدت آنها کم کم به دشمنی با یکدیگر ممکن است منجر شود، از تنه درخت جنبش سبز با وجودی که مورد نفرت بخش عمده حاکمان ایران است، شاخها و برگهای تازه خواهد رویید و بارور خواهد شد، و نظام یا باید برای همه اینها چاره بیاندیشد و یا جا به جانشین بسپارد.
به نظر من گویا در این عصر، ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا اجازه ندهند که یک فرد، یک نظام خودکامه سی سال یا کمی بیشتر در کشوری حکم براند و تغییر و جا به جایی شاه بیت غزل امروز سیاست و حکومت در جهان است.
با سپاس و با شادباشهای نوروزی برای میهمانان برنامه.
ایرج گرگین: با تبریک خدمت شما و شنوندگان و هم وطنان و دو شرکت کننده گرامی بحث امروز.
مهرانگیز کار: بنده هم شادباش میگویم سال نو را و آرزو میکنم که سال بیخشونت اما پر ثمری پیش رو داشته باشیم.
فاطمه گوارایی: بنده هم برای تمام هم میهنانم در سراسر کشور چه در داخل و چه خارج از ایران سال نیکویی آرزو میکنم و امیدوارم سال آینده سالی باشد که بذرهایی که طی ۳۰ سال گذشته در جامعه ایران کاشته شده، نهالش روییده شود و شاهد این باشیم که جنبش مطالبات ایران در مسیر دموکراتیزاسیون جامعه ایران گامهای جدی تری به جلو بردارد.
پرسشهای اصلی آخرین برنامه دیدگاهها در سال ۱۳۸۹ از سه میهمان نوروزی برنامه: فاطمه گوارایی، عضو شورای فعالان ملی مذهبی و فعال مدافع حقوق زنان در تهران، مهرانگیز کار، حقوقدان در بوستون و برنده هشت جایزه برای فعالیت در زمینه احقاق حقوق بشر، حقوق زنان و در عرصه قلم و ایرج گرگین، روزنامه نگار با بیش از پنج دهه سابقه و فعال فرهنگی در واشنگتن.
خانم گوارایی، بررسی شما از رویدادهای مهم سال ۱۳۸۹ در ایران چیست؟ در سایه حضور مجدد خیابانی معترضان حامی جنبش سبز در تهران، مشهد، اصفهان، شیراز، رشت، کرمانشاه، تبریز و دیگر شهرهای بزرگ ایران در زمستان.
فاطمه گوارایی: نکته بسیار مهمی که وجود دارد برای ما که در ایران هستیم و جزو منتقدین حکومت ایران به شمار میآییم، همچنان مسئله جنبش سبز مهمترین رویداد سال ۸۹ به شمار میرود.
تمام مسائل دیگری که در شرایط کنونی در ایران میتوانیم بگوییم بعد از کودتای ۱۳۸۸به این طرف رقم زده شده، به نوعی متاثر از جنبش سبز و مسائلی است که به نوعی در ارتباط با آن است. حالا یا مسائلی که در داخل ساختارهای حکومتی تاثیرگذار هست و ما شاهدش هستیم و یا اتفاقاتی که در عرصه اپوزیسیون و کسانی که حامیان جنبش سبز هستند.
در عین حال در منطقه هم شاهد خیزشهای انقلابی در جهان عرب بودیم که خودش یکی از مهمترین مسائل بود که به طور طبیعی بر جنبش سبز تاثیر داشت و جنبش سبز در آن موثر بود.
اشاره کردید به فاز خیابانی بهمن ۸۹. باید بگویم که از نظر آگاهان علوم اجتماعی و تحلیلگران علوم اجتماعی چیز عجیبی نیست. یعنی یک جنبش اجتماعی میتواند از سیالیت تاکتیک، بروز و ظهور، استفاده از فرصتها و استفاده از تمامی شیوههایی که وجود دارد در استمرار حرکت خودش بپردازد.
بعد از بیست و دو بهمن ۱۳۸۸ در جنبش یک خبرگی و بالندگی درونی وجود داشت. در زمانی که احساس کرد فرصتی وجود دارد و میتواند برای این فرصت مجدداً مطالبات خودش را در عرصه عمومی ابراز کند، مشخصاً ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ به خیابانها آمد و اتفاقاً این بیانگر این بود که جنبش سبز در بطلان نظریه دو گروه در ایران اشاره داشت. یک حاکمیت که با اطلاق نام «فتنه سبز» یا «جریان فتنه» تمام تحلیلهای داخلی و بیرونی خودشان را بر این قرار داده بودند که این جریان خاتمه پیدا کرده. ۲۵ بهمن نشان داد که این جریان اعتراضی مطالبه گر همچنان در بطن جامعه ایران زنده است و استمرار دارد.
دوم یک بخش از تحلیل گران سیاسی که به انفعال جنبش سبز معتقد بودند، به نظر من نقطه پایانی بر تحلیلهای آنها هم بود.
خانم مهرانگیز کار، در سال ۸۹ صدای اعتراض مدافعان حقوق بشر و نهادهای بین المللی حقوق بشری بالا گرفت. به ویژه اعتراضشان به شمار و میانگین اعدامها در ایران. تا جایی که حتیبان گی مون، دبیر کل سازمان ملل هم دوشنبه گذشته به موج اعتراض پیوست. این در کنار اعلام موضع رسمی مسئولان قضایی که تکلیف اعدامها برای موثر بودن اثر مجازات تا اجرا طبق بخشنامهای ۱۰ روز طول میکشد، وضع حقوق بشر را در سال ۱۳۸۹ چگونه میشود ترسیم کرد؟
مهرانگیز کار: خوب البته در سال ۱۳۸۹ در مقایسه با سال های نزدیک ۸۹ وضعیت حقوق بشر در ایران به خصوص از نظر اعدامها و از نظر قطع دست در وضعیت بدتری قرار گرفت و نمایندگان دولت ایران، مخصوصاً آقای لاریجانی که سالهاست در راس ستاد حقوق بشر قوه قضاییه قرار دارند، هرگز در محافل جهانی نه ایشان و نه دیگر اعضایی که با ایشان همراه بودند، پاسخی ندادند به اینکه اساساً این اعدامها چرا انجام میشود و چگونه مراحل قانونیاش را طی میکند.
بعد از بیست و دو بهمن ۱۳۸۸ در جنبش یک خبرگی و بالندگی درونی وجود داشت. در زمانی که احساس کرد فرصتی وجود دارد و میتواند برای این فرصت مجدداً مطالبات خودش را در عرصه عمومی ابراز کند، مشخصاً ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ به خیابانها آمد و اتفاقاً این بیانگر این بود که جنبش سبز در بطلان نظریه دو گروه در ایران اشاره داشت. یک حاکمیت که با اطلاق نام «فتنه سبز» یا «جریان فتنه» تمام تحلیلهای داخلی و بیرونی خودشان را بر این قرار داده بودند که این جریان خاتمه پیدا کرده. ۲۵ بهمن نشان داد که این جریان اعتراضی مطالبه گر همچنان در بطن جامعه ایران زنده است و استمرار دارد.
دوم یک بخش از تحلیل گران سیاسی که به انفعال جنبش سبز معتقد بودند، به نظر من نقطه پایانی بر تحلیلهای آنها هم بود.
فاطمه گوارایی
در هر حال باید گفت که از نظر اعدامها مخصوصاً میدانیم در ژانویه خیلی بالا رفت و نهادهای حقوق بشری مرتباً به ایران هشدار دادند و در حال حاضر هم به جای اینکه توجهی داشته باشد، متاسفانه دارد میگوید که بزودی تکلیف بقیه اعدامها را هم روشن میکنیم.
در ایران قوانینی وجود دارد که آن قوانین به هر حال باید به درستی اجرا شود و مردم از آن مطلع باشند تا اینکه اعدامی بتواند صورت اجرایی پیدا کند. اما در هر حال باید بگوییم که متاسفانه تعداد اعدام و مجازات مرگ در قانون مجازات اسلامی ایران بیش از قوانین دیگری است که ما در جهان سراغ داریم و برای برخی رفتارهای عادی هم اعدام و مجازات مرگ در نظر گرفتهاند.
در هر حال با وجود همه این بدیها و نگرانیها باید بگوییم در حال حاضر امیدهای بسیاری داریم که در اجلاس ژنو اعضای شورای حقوق بشر تحت تاثیر این اوضاع و خبرها و اطلاع رسانی ایرانیان داخل کشور و نهادهای خارج کشور قرار بگیرند و مکانیسم نظارت را که یکی از مکانیسمهای مهم سازمان ملل هست برای این گونه کشورها، در باره ایران تصویب کنند و بپذیرند که ایران دوباره یک ناظر ویژه حقوق بشر داشته باشد، مثل سالهای گذشته که ابتدا آقای گالین دوپل بود و پس از آن موریس کاپیتول (ناظر ویژه بودند).
آقای گرگین، پیشتر خانم گوارایی اشاره کردند دور تازه حضور خیابانی معتترضان در ۱۳۸۹ در ایران در سایه اعتراضها در مصر، تونس شکل گرفت. قبلاً در سال ۱۳۸۸ ایران خودش مستقلاً در کانون توجه رسانههای جهان بود. مفسران و مطبوعات غرب به حضور مجدد خیابانی سبزها در ایران، دیگر رویدادهایی که خانم کار به آنها اشاره کردند، چگونه نگاه میکنند و نکات مهمی که احیاناً خودتان به نظرتان میرسد در این باره چیست؟
ایرج گرگین: بحث درباره جنبش سبز ایران در مطبوعات خارجی البته کمتر از گذشته است. ولی بدون شک برخی از مفسران، تاثیر آن را بر آنچه که در کشورهای دیگر خاورمیانه و عرب پدید آمد، انکار نمیکنند.
به نظر من بدون تردیدی جنبش مدنی ایران و تظاهراتی که به جنبش سبز مشهور شد در پدید آمدن جنبش کشورهای عرب و خاورمیانه و شکل آنها بیتاثیر نبود. این مهمترین رویداد دهه ۱۳۸۰ ایران به عقیده من بود که در رویدادهای دهه آینده هم تاثیر خواهد داشت. گرچه ممکن است در شکل و فرم و هدف های آن و بازیگران آن و تبعات اجتماعی آن و کسانی که در آن نقش ایفا خواهند کرد تغییراتی به تدریج پدید بیاید.
اما همزمانی جنبش مدنی ایران و قیامهای کشورهای عرب شمال آفریقا و خاورمیانه، از جهات مختلف قابل توجه است. جنبش مدنی ایران خواستار سرنگونی رژیم حاکم نبود. یا حداقل در آغاز. گرچه رویارویی خشونت آمیز حکومت با آن، شعارهای آن را تندتر و از «رای من کو» تبدیل به «مرگ بر دیکتاتور» کرد. در حالی که قیامهای کشورهای عرب عموماً خواستار کنار رفتن رئیس حکومت و دیکتاتور وقت بودند و هستند. از تونس و مصر گرفته تا یمن و حتی بحرین. جمهوری اسلامی پشتیبانی بیدریغ خودش را از این قیامها در هفتههای گذشته اعلام کرده و این حمایت بیپروا خود رژیم را ظاهراً در موقعیت عجیب و حتی مضحکی قرار داده.
رهبران رژیم ایران میگویند- با اشاره البته به آنچه که در کشورهای عربی میگذرد- چگونه ممکن است رژیمی اسلحه به روی مردم خودش بکشد و یا از خارجیها دعوت کند که به سرکوب آنها بپردازند. مردم و جهانیان میبینند که درست عکس این ادعاها در ایران عمل میشود.
قذافی و علی عبدالله صالح و سلطان بحرین معترضان و مخالفان خودشان را مزدور و رذل و عامل بیگانه نامیدند و برخی صاحبان قدرت در ایران هم با فتنه خواندن جنبش مردم تقریباً همین صفات را برای آنها به کار میبرند. درسی که به عقیده من هر حکومت عاقل و غیر مجنونی با نگاه به آنچه که در جهان میگذرد میتواند بگیرد، این است که جهان غیر صنعتی و به اصطلاح جهان سوم، جهان عقب مانده و یا هر جور که بنامیم، به طور کلی وارد عصر جدیدی شده و روابط دولتها و ملتها و مناسبات اجتماعی در آغاز دهه دوم قرن بیست و یکم و دهه آخر قرن خورشیدی به حکم تاریخ ناگزیر دگرگون میشود و تنها دولتهایی میتوانند این طوفانها را از سر بگذرانند که با این تحولات همگام شوند. نه در مقابل آنها بایستند.
به نظر میرسد که دولت ایران با شیوه خاص و ایدئولوژی ویژه خودش قصد دارد در مقابل این تحول ناگزیر تاریخی بایستد. دهه آینده به گمان من نشان خواهد داد که آیا از تاک و تاک نشان چیزی باقی خواهد ماند یا نه.
خانم گوارایی، کوششهای زنان در کنار جوانان به عنوان دو نیروی اصلی تحول طلب در سال ۱۳۸۹ هنوز مد نظر آگاهان و مفسران رویدادهای ایران بود. حاصل جمع تلاشهای زنان برای بهبود موقعیت و منزلتشان در سال ۱۳۸۹ چه بود؟
ما تا قبل از انتخابات خرداد ۸۸ فازی را تحت عنوان همگرایی زنان داشتیم که در آنجا تمام گرایشهای موجود سعی کردند کاندیداهایی را که وارد عرصه انتخابات شده بودند و توانسته بودند از فیلترهای مختلف عبور کنند، در رابطه با مسائل زنان به چالش بکشانند و مطالبات خودشان را به آنها عرضه کنند و آنها را وادار به پاسخگویی در برابر خواست زنان ترقی خواه ایران کنند.
اتفاقی که با انتخابات سال ۸۸ رخ داد، یک باره فاز بسیاری از مسائل را تغییر داد.
منجمله روندی را که فعالان زنان در ایران شروع کرده بودند. مهمترین حادثهای که بعد از کودتای ۸۸ رخ داد اعتراض تمامی طیفهای مختلف زنان و استمرار این اعتراض به لایحه تنظیم خانواده بود که ما در مقاطع مختلف بنا بر ظرفیتهایی که در جامعه ایران وجود داشت، که این ظرفیت خواه ناخواه مهاجرت بسیاری از فعالان زن از ایران در شرایط کنونی کاهش پیدا کرده ولی تا آنجا که این ظرفیت وجود داشت، فعالان زن در داخل سعی کردند اعتراضهای خودشان را به مواد و موارد اعتراضی که در این لایحه وجود دارد، عنوان کنند.
خود من فکر میکنم که این اعتراضها بسیار موثر بوده و هنوز این لایحه به طور قطعی از تصویب نگذشته و بخشهایی هم خواستههای زنان بالاجبار در همین لایحه تنظیم خانواده کنونی انعکاس پیدا کرده.
اما مسئله دیگری که رخ داد همراهی و همگامی زنان با جنبش سبز بوده. یعنی بعد از انتخابات ۱۳۸۸ فعالیتی که تحت عنوان فعالان زن شمرده میشد و «اکت»های سیاسی یا اجتماعی که آنها صورت میدادند، دیگر قالب خاص زنانه نداشته بلکه این شکل در جنبش سبز مستحیل و جلوه خودش را در آن قرار داد. ما از سال ۸۸ به این طرف زنان شهید داشتیم، زنان زندانی داشتیم، مادران و همسرانی که فرزندانشان در زندانها بودند و آسیبهای مختلف را متحمل شدند، داشتیم.
در واقع میتوانیم بگوییم گرایش غالب در این دو سال اخیر اجازه نداده که حوزه خاصی را بشود روی آن فوکوس کرد. بلکه این جنبشهای کوچک خاص بودند که در جنبش بزرگ پیگیر همان مطالبات بودند.
یکی دیگر از نمونه کارهایی که در سال ۸۹ صورت گرفت، تلاشی بود که از سوی فعالان زن خارج از کشور صورت گرفت و در رابطه با روز جهانی زن، اقدام شد و سعی کردند که جنبش سبز را با مطالبات زنان آشکار کنند. شاید این آخرین گامی بود که در سال ۸۹ صورت گرفت.
ولی آنچه که از این دو سال اخیر میخواهم در رابطه با جنبش زنان ایران بحث کنم، برجستگی و ویژگی خاصی که میشود از آن نام برد، همراهی، همگامی و در کنار تمامی طیفهای مختلف جامعه در جنبش اجتماعی ایران حضور پیدا کردن و (جنبش) را از روشهایشان و لطافتی را که به هر حال زنان با آن مواجه هستند برخوردار ساختن هست.
شرکت زنان در انقلاب یک شرکت تودهای بود. ولی در حال حاضر زنان یک وزن سیاسی پیدا کردهاند. این نیروی سیاسی را گروههای اپوزیسیون در خارج و در داخل کشور به هر نامی که باشند، به نام «سبز» یا به نام کسانی که خیلی خودشان را سکولار اعلام میکنند و حتی با سبز هم در مواجهه هستند، اینها در وضعیتی قرار گرفتهاند که بعضی وقتها ناگزیرند حتی بر خلاف عقاید واقعی خودشان از زنان و حقوق برابر آنها دفاع کنند.
مهرانگیز کار
خانم کار، حیف است که شما در میز گرد مرور رویدادهای سال ۸۹ باشید و از شما درباره بُعد حقوقی مسئلهای که خانم گوارایی پاسخ دادند، نپرسم. سرنوشت لایحه حمایت از خانواده و آن بخش مربوط به صیغه و چند همسری به کجا انجامید؟ در شرایط خروج فعالان زن برابری خواه طیف سکولار از ایران در سال ۸۸ و ۸۹؟
خوشبختانه خانم گوارایی کار مرا سبک کردند. تحلیلهای ارزندهای داشتند با توجه به اینکه نزدیک هستند به حوزههای فعالیت و احتیاج به تکرارش نیست.
این لایحه همین که روی دست آقایان مانده و هر روز یک نفر دربارهاش حرفی میزند و بعد آن حرف را پس میگیرد، نشان دهنده توفیق زنان ایرانی و فعالیت زنان ایرانی بوده برای اینکه به هر حال نگذارند به سهولت این لایحه از تصویب بگذرد. مخصوصاً مثلاً ماده قانونی راجع به مهریه را که اساساً اعلام شد این غیر شرعی است و همین هم اتفاق مهمی بود و نشان میداد که دولت نمیتواند هر جور که دلش میخواهد هر لایحهای را به مجلس ببرد و از تصویب بگذراند. با وجود سلیقههای زن ستیزی که در همه نهادهای قانون گذاری وجود دارد.
بنابراین باید گفت که بدون تردید زنان تبدیل به یک نیروی سیاسی مهم و تاثیرگذار شدند. این بسیار تفاوت دارد با اینکه ما همواره میگوییم که زنان در انقلاب شرکت موثر داشتند. بله. شرکت زنان در انقلاب یک شرکت تودهای بود. ولی در حال حاضر زنان یک وزن سیاسی پیدا کردهاند. این نیروی سیاسی را گروههای اپوزیسیون در خارج و در داخل کشور به هر نامی که باشند، به نام «سبز» یا به نام کسانی که خیلی خودشان را سکولار اعلام میکنند و حتی با سبز هم در مواجهه هستند، اینها در وضعیتی قرار گرفتهاند که بعضی وقتها ناگزیرند حتی بر خلاف عقاید واقعی خودشان از زنان و حقوق برابر آنها دفاع کنند.
این در ایران سابقه نداشته. نسل ما انقلاب را دیدند. من یادم میآید وقتی احساس خطر کردم برای مسائل زنان و میرفتم پیش بعضی از چهرههای سالخورده و ورزیده در بحث حقوق زن، مواجه میشدم با این پاسخ که شما نگران نباشید چون که صد آمد نود هم پیش ماست. به زبان عامیانه میشود گفت که ما مارگزیده هستیم. ما بسیار میترسیم. از اینکه زنان را حقوقشان را تحت الشعاع یک جنبش اعتراضی وسیعی قرار دهند که آن جنبش در جای خودش مقبولیت دارد، ضرورت دارد، مشروعیت دارد و دارد در برابر رژیمی که رژیم تبعیض است یعنی فقط رژیم تبعیض نسبت به زنان نیست، رژیم تبعیض و خشونت ورزی است، مقابله میکند.
ولی این به هیچ وجه نباید زنان را دور کند از اهمیت اینکه حقوق زن را به صورت یک ویژگی همچنان در بخشها جاری کنند. کما اینکه دیدیم اخیراً این اتفاق افتاد و یک جور چالشی بین برخی از فعالان حقوق زن که مجبور شدند کشور را ترک کنند و برخی از دستهجات سبز اتفاق افتاد و منجر شد به عذرخواهی دستهجات سبز.
اینها رویدادهای تازهای است. ما اول انقلاب نمیتوانستیم جیک بزنیم. اگر دستهجات انقلابی مارکسیست بودند، میگفتند چون این انقلاب ضد امپریالیستی است، اصلاً شما حق ندارید حرف بزنید راجع به زنان. این یک حرکت انحرافی است. مذهبیون هم که اصلاً آمادگی نداشتند برای بحث حقوق زن. حتی ملیون هم آمادگی نداشتند. در نتیجه حقوق زن بسته شد. همه اینها موضوع زن را موضوعی تلقی میکردند که باید در کلیت تغییر و تحول و براندازی اتفاق بیافتد. یعنی همین که شاه برود، وضعیت حقوق زن هم حتماً بهتر میشود.
خوشبختانه یک خرد جمعی حاکم شده. هم بر زنان و هم بر مردان و این خرد جمعی سئوال میکند که خوب اگر این اتفاق بیافتد، حقوق زن در چه موقعیتی قرار میگیرد. اگر سبز متمایل به اصلاحات، فقط اصلاحات، درون این قانون اساسی نهایتاً توفیق پیدا کند سرنوشت خواست برابری حقوق زنان چه میشود. حتی اگر سکولارها بیایند و حکومت سکولار درست کنند، آیا ما میتوانیم حتماً مطمئن باشیم. آیا ضمانت اجرایی وجود دارد که یک حکومت سکولار برابری حقوق زن و مرد را بپذیرد، خوب همه اینها را که روی هم میچینیم، به این نتیجه میرسیم که زنان فعال ایرانی حتماً و حتماً باید جایگاه ویژه خودشان را در تحولات سیاسی ایران همچنان و هر روز و هر دقیقه حفظ کنند.
در حالی که هیچ نشانی در دست نیست که قیامهای کشورهای عرب بر روی کار آمدن احتمالی رژیمهای جدید در این کشورها از نظر سیاسی به سود ایران باشد یا مناسبات ایران و این کشورها به ویژه با عربستان سعودی، قدرتمندترین کشور عرب را بدتر خواهد کرد با بهتر خواهد کرد، مخالفتهای روزافزون اسرائیل و شمشیر کشی آن دولت علیه حکومت تهران، ایران را ممکن است از دو سو در آینده زیر فشار قرار دهد.
ایرج گرگین
آقای گرگین باز گردیم به مسائل منطقه در ارتباط با ایران. گرچه تونس و مصر به سرعت متحول شدند و با میزان کمی از خشونت، اما کار در اردن، الجزایر و عربستان سعودی شکل و شمایل دیگری داشت و خشونت در یمن و بحرین در همسایگی ایران با حضور نظامی عربستان و به ویژه در لیبی، متحد سابق جمهوری اسلامی ایران بالا گرفت تا حدی در این آخری فقط به زور اعلام منطقه پرواز ممنوع با حمایت بین المللی، روز جمعه لیبی اعلام عقب نشینی کرد و هنوز معلوم نیست که عاقبت کار چیست. همه این رویدادها در خاورمیانه با الگوهای کاملاً متفاوت و حتی متناقض تحول و گذار، ایران را در سال ۸۹ در چه موقعیتی قرار داد؟
به همه این نکاتی که شما اشاره کردید طبیعتاً نمیشود یک یک اشاره کرد، فرصت نیست. ولی به عقیده من ایران با چالشهای بسیار مهمی در سال آینده رو به رو خواهد بود. چگونگی مناسبات ایران با کشورهای عرب خلیج فارس، سرانجام بحران بحرین از جمله این چالش هاست.
در حالی که هیچ نشانی در دست نیست که قیامهای کشورهای عرب و روی کار آمدن احتمالی رژیمهای جدید در این کشورها از نظر سیاسی به سود ایران باشد یا مناسبات ایران و این کشورها به ویژه با عربستان سعودی، قدرتمندترین کشور عرب را بدتر خواهد کرد با بهتر خواهد کرد، مخالفتهای روزافزون اسرائیل و شمشیر کشی آن دولت علیه حکومت تهران، ایران را ممکن است از دو سو در آینده زیر فشار قرار دهد.
و این در حالی است که کشورهای سنی مسلمان به رهبری عربستان سعودی، بیم آن را خواهند داشت که جبهه متحدی از کشورهای شیعه مسلمان از ایران، عراق، سوریه و لبنان در این منطقه به وجود بیاید.
در نتیجه معلوم نیست که در این گیرودارها ناسیونالیسم عرب که در واقع از آن رمقی باقی نمانده، قدرت خواهد گرفت یا اسلامیت که در حال رونق و شکوفایی است. روشن نیست که در یک رویارویی دو مذهب حماس سنی جانب حامی خود ایران شیعه را خواهد گرفت یا حزب الله شیعه عربیت خودش را فراموش خواهد کرد یا نه؟
ایران دقیقاً با سیاستی که اکنون دنبال میکند خود را در معرض اثرات و نتایج مستقیم رویدادهای منطقه قرار داده و این تازه به جز فشارهایی است که تحریمهای اقتصادی که خیلی گسترده و روزافزون است بر کشور وارد میکند.
در آخرین هفتههای دهه ۹۰ خورشیدی حادثه اتمی فوکوشیمای ژاپن در جهان بحث بهداشتی بودن ساخت رآکتور اتمی و استفاده از نیروگاههای هستهای به طور روز افزونی مطرح ساخته.
ایران در سال های اخیر به دلیل تلاش در همین زمینه هدف تحریم و حمله غرب و شرق و همسایگانش قرار گرفته. شاید بازهم اگر رژیم عاقلی که دارای حساب و کتاب و معتقد به مصالح ملی آینده ایران است، در ایران بود، در انصراف یک جانبه خودش از نیروگاه بوشهر که با صرف این همه هزینه با یک خرابکاری سایبری بیکار و بیاستفاده مانده و همچنین ساخت نیروگاههای جدید و استفاده از انرژی اتمی به جز در مصارف پزشکی اعلام میکرد، انصراف یک جانبه خودش را، خطر احتمالی نشت یا انفجار اتمی را از سر مردمش برطرف میکرد و هزینههای آن را به کار رونق صنایع دیگر و به کار گماردن مردم به مصرف میرساند.
به نظر من دهه آینده دههای است که ترکیب حاکمیت و روابط اجتماعی ایران نمیتواند به همین صورت باقی بماند. وزش باد تغییر به ایران شدت خواهد یافت.
مجلس شورای آینده مجلس کنونی نخواهد بود. اختلافات اصولگرایان شدت خواهد گرفت. وحدت آنها کم کم به دشمنی با یکدیگر ممکن است منجر شود، از تنه درخت جنبش سبز با وجودی که مورد نفرت بخش عمده حاکمان ایران است، شاخها و برگهای تازه خواهد رویید و بارور خواهد شد، و نظام یا باید برای همه اینها چاره بیاندیشد و یا جا به جانشین بسپارد.
به نظر من گویا در این عصر، ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا اجازه ندهند که یک فرد، یک نظام خودکامه سی سال یا کمی بیشتر در کشوری حکم براند و تغییر و جا به جایی شاه بیت غزل امروز سیاست و حکومت در جهان است.
با سپاس و با شادباشهای نوروزی برای میهمانان برنامه.
ایرج گرگین: با تبریک خدمت شما و شنوندگان و هم وطنان و دو شرکت کننده گرامی بحث امروز.
مهرانگیز کار: بنده هم شادباش میگویم سال نو را و آرزو میکنم که سال بیخشونت اما پر ثمری پیش رو داشته باشیم.
فاطمه گوارایی: بنده هم برای تمام هم میهنانم در سراسر کشور چه در داخل و چه خارج از ایران سال نیکویی آرزو میکنم و امیدوارم سال آینده سالی باشد که بذرهایی که طی ۳۰ سال گذشته در جامعه ایران کاشته شده، نهالش روییده شود و شاهد این باشیم که جنبش مطالبات ایران در مسیر دموکراتیزاسیون جامعه ایران گامهای جدی تری به جلو بردارد.