از روز دوشنبه ۲۵ بهمن ماه به این سو، ایران روزهای پرخبری را پشت سر گذاشت. مسئولان دولتی ایران به درخواست میرحسین موسوی و مهدی کروبی، رهبران مخالف دولت برای راهپیمایی روز دوشنبه پاسخ رد دادند.
اما به گزارش خبرگزاریهای خارجی دهها هزار نفر از معترضان در تهران، اصفهان، شیراز، مشهد، رشت و کرمانشاه به خیابانها آمدند و شعارهایی دادند از قبیل: «مبارک، بن علی، نوبت سید علی» و «یا حسین میرحسین».
معترضان تجمعات روز دوشنبه را مسالمتآمیز و با هدف حمایت از مردم مصر و تونس اعلام کردند. اما نیروهای حکومتی این تجمعات را سرکوبی کردند و تلویزیون حکومتی ایران نگاه دیگری به این اقدام داشت.
گوینده سیما در توصیف رویدادهای روز دوشنبه از جمله گفت: «نمایشی از سناریوی هماهنگ اما ناکام سران فتنه، منافقین، سلطنت طلبها و دیگر گروههای ضد انقلاب در چند خیابان تهران».
علاوه بر بازداشت دهها تن در شهرهای مختلف در تهران در جریان برخوردها دست کم دو نفر کشته شدند: صانع ژاله، دانشجوی دانشگاه هنر و محمد مختاری، جوانی ۲۲ ساله. حکومت صانع ژاله را از اعضای سازمان بسیج معرفی کرد. اما مخالفان اسنادی منتشر کردند که خلاف این گفته را نشان میداد. نتیجه همه اینها در صحن علنی مجلس شعارهای «مرگ بر موسوی و کروبی و خاتمی» بود و «موسوی، کروبی اعدام باید گردند».
و در خیابانها حامیان دولت از جمله شعار دادند: «محاکمه والسلام!»
احمد خاتمی، عضو مجلس خبرگان رهبری در تجمعی در حوزه علمیه قم گفت میرحسین موسوی و مهدی کروبی محارباند و از چهرههای شاخص ساکت خواست علیه این دو موضع بگیرند.
برخی از چهرههای طیف محافظهکار منتقد دولت با بیان گفتههایی درخواست مجوز و شرکت در تظاهرات ۲۵ بهمن را ناپسند دانستند. از جمله محمد باقر قالیباف، علی اکبر ناطق نوری، حسن روحانی و محسن رضایی که گرچه خود معترض نتایج اعلام شده انتخابات بود، گفت: «به نظر من سران فتنه اگر نگویند که ما با آمریکا نیستیم و نگویند که ما با اغتشاش گران نیستیم، ملت ایران حق دارد که آنها را زندانی کند و با ایشان یک برخورد قاطع و جدی بکند که ما در ایران با کسی شوخی نداریم.»
حصر خانگی و قطع ارتباطات مهدی کروبی و میرحسین موسوی از دیگر پیامدهای تظاهرات بود و همچنین تجمع در برابر خانه اکبر هاشمی رفسنجانی و سردادن شعار مرگ بر رفسنجانی.
در همین اثنا بود که رئیس توأمان مجمع تشخیص مصلحت نظام و مجلس خبرگان رهبری گفت که «باید همه اقشار جامعه به قانون احترام بگذارند و هر اقدامی که با قانون مطابقت نداشته باشد» به گفته بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران «حرام» است.
حامیان جنبش سبز اینک به دنبال برگذاری یادبود هفتمین روز کشته شدن صانع ژاله و محمد مختاری در روز یکشنبه اول اسفند هستند. دعوتی که با واکنش هشدار آمیز قوه قضاییه و وزیر کشور رو به رو شده است.
معنای سیاسی راهپیمایی ۲۵ بهمن چه بود؟ چگونه پدید آمد و پیآمد آن چیست؟ این پرسشها را با میهمانان این هفته برنامه دیدگاهها در میان گذاشتیم.
با محمد صادق جوادی حصار، مشاور مهدی کروبی در ایران، مهدی سحرخیز، فعال سیاسی در نیویورک، که میکوشد با گذاشتن ویدئوکلیپ اعتراضهای خیابانی بر روی اینترنت از معترضان در ایران حمایت کند و علی هنری، پژوهشگر جامعهشناسی در دانشگاه گرونینگن هلند و حامی جنبش سبز.
به یک معنا، بله. چون دولتمردان جمهوری اسلامی به ویژه با صحبتهایی که پیرامون ۲۲ بهمن داشتند مجوز حضور مردم را برای اعتراض قانونی صادر کردند. وقتی آقای احمدینژاد اعلام کرد که ملتها حق دارند اعتراض کنند، حق دارند انتقاد کنند، حق دارند به خیابان بیایند، حتی حاکمانشان را عوض کنند، ملت ایران استثنا نبود و از طرف دیگر کاملاً روشن بود که یک عزم جدی دارد صورت میگیرد برای اینکه نشان دهند که هنوز هستند و نشان دهند که با این گفتمان دوگانه در جمهوری اسلامی مشکل دارند و باید تکلیفشان را با این جور صحبتها روشن کنند که آیا واقعاً آقای احمدینژاد به ملتها احترام میگذارد یا این حرفها حرفهای تبلیغاتی است.
از سوی دیگر هم جمعیتها و گروههای فراوانی بعد از فراخوان آقایان موسوی و کروبی دعوت کردند مردم را برای حضور در این اعتراض قانونی و نکته اصل ماجرا از وقتی شروع شد که وزیر کشور اعلام کرد که ما مجوز نمیدهیم، اگر کسی میخواهد بیاید باید به ما بپیوندد و در ۲۲ بهمن فقط شرکت کند.
این یک نوع تاکید بر مخالفت طرفداران جنبش سبز با حرکت دولت بود و میخواستند به هر نحوی که ممکن است البته به صورت مسالمت آمیز و کمترینش اعتراض خود را به این رفتار نشان دهند و پیش بینی میشد که مردم به خیابانها بیایند ولی اینکه چقدر بیایند کسی نمیتوانست اندازه گیری کند.
مردم از تمام وسیلههای موجود استفاده میکنند. چه فیس بوک باشد چه عوض کردن یک عکسی باشد که در صفحه خودشان دارند. همانطور که محمد مختاری آمده و عکس پروفایل خودش را ۲۵ بهمن گذاشته. افراد دیگری آمدند پوستر درست کردند. یک سری فراخوان ویدئویی درست کردند.
یک سری آمدند چیزهایی را در سایتها به اشتراک میگذارند و بین هم تلفن تا اسام اس و بعد شبکههای اجتماعی. به دلیل محدودیتهایی که در ایران پیش آمده، خیلی از شبکههای اجتماعی استفاده میکنند.
کار گروهی بوده که همه افرادی که در آن روز شرکت کردند، سعی کردند که نشان بدهند که این همه تبلیغ شده که برای گفتند که این فتنه مرده، هیچ چنین چیزی نیست. نه تنها نمرده بلکه خیلی بیدارتر از گذشته میتواند هر وقت بخواهد نشان دهد خودش را در یک فرصت کم.
تمام این کنشهایی که در فضای مجازی انجام میشود، یک ما به ازای خارجی دارد که دیدیم در همان صفحه ۲۵ بهمن بیش از ۵۰ هزار نفر آمدند عضو شدند. مشارکت میکردند. ۱۳ میلیون بازدید کننده داشته این طور که اعلام کردند.
همینطور آن کمپینهای دیگری که شکل گرفت. خود همین مشارکت باعث میشود که همه خودشان را سهیم بدانند در این اتفاقی که میخواهد در ۲۵ بهمن بیافتد. این سهیم بودن یک نوع وفاداری همراه دارد که باعث میشود کسانی که در آن مجموعه بوده حتماً در این تظاهرات یا آن واقعیت مشارکت هم داشته باشند.
مثلاً کمپین تماس سبز که تماس تلفنی داشت با داخل کشور این یک نوع ارتباط فضای مجازی را با فضای واقعیت داشت برقرار میکرد. همه اینها اثربخشی خودش را نشان داده در واقعیت. به نظرم دو نکته مهم داشت.
یکی اینکه نشان داد شبکههای مجازی نقاط ارتباطی مناسبی با شبکههای واقعی دارند که دو از دسترس اینترنت هستند. دومین نکته هم این بود که به هر حال راههایی یافته شده که بشدت مشارکت افراد را بالا میبرد و به شدت این راهها شناخته شدهاند و بسیاری اقبال دارند. نشانههای بسیاری بوده که مشارکت حداکثری را در شبکههای اجتماعی شاهد بودیم.
اسام اس و توی یک کمپینی که تشکیل شد، تعداد بسیاری مشارکت کردند و به تلفنهایی که در دسترس داشتند به شکل رندوم یا دتابیسهایی که گرفته بودند تماس گرفتند. جالب قضیه این بود که آن فیدبکهایی که میگرفتند خودش انگیزه بخش بود برای ادامه این حرکت.
یک عده تشویق میکردند جوانهایی را که از خارج کشور تماس میگرفتند. این شاید دو سه روز مداوم جوانهایی بودند ساعتها هم از انرژیشان، هم از زمانشان، هم از سرمایهشان میزدند برای اینکه این تماسها را انجام دهند و بسیار موفقیت آمیز و خیلی قابل بحث است.
ما به عنوان جمعی که با زبان رسانه و مطبوعات آشنا هستیم، با مفهومی به نام سانسور، از مدتها قبل آشنا بودیم. حتی در رژیم گذشته هم واقعاً کلمه آشنایی بوده برای همه. گاهی اوقات اتفاق میافتد اجبار برای درج یک خبر و تحت فشار قرار دادن آن فرد یا افرادی برای اعلام موضوعی خودش از مصادیق سانسور است. صحبتهایی که در قم آیا خاتمی کردند...
بله. بله. آقای خاتمی، سید احمد خاتمی در قم صحبت کرد و از علما و شخصیتهایی که نسبت به قول خودش به سران فتنه تا حالا سکوت کردهاند، خواست که اعلام موضع کنند. این فشار شدید بر این جور افراد باعث شد که آنها اعلام موضع کنند.
حتی آن اعلام موضعشان هم اعلام موضعی نبود که کاملاً برآورنده حاجت آقای جنتی در نماز جمعه و یا آقای سید احمد خاتمی در قم باشد. فقط به نوعی از رفع تکلیف شبیه و مانند بود تا یک موضع همراه و هماهنگ با آنها.
اما این جور موضع گیریها یک بخشیاش آنچه در خیابانها اتفاق افتاد در روز ۲۵ بهمن، یک بخشی از آن، عکس العملی بود نسبت به رفتارهایی که در این مدت اتفاق افتاد. به ویژه مواضعی که از روز اعلام درخواست راهپیمایی آقایان موسوی و کروبی توسط جریان حاکم صورت گرفت.
آقای موسوی و آقای کروبی قبل از ۲۲ بهمن درخواست راهپیمایی کرده بودند. هیچ امر خلاف قانونی هم نخواسته بودند. خواسته بودند بیایند با همراهان خودشان از جنبش مردم تونس و مصر حمایت کنند.
جریان مسلط سیاسی دنبال یک مستمسک میگردد، دشمنانی را بتراشد و هی به آنها فحش دهد و مورد هجمه قرار دهد. به این وسیله نیروهای خودش را به زعم خودش هماهنگ و همسو کند.
بنابراین سؤال روشن را میشود از دولت و مخالفان جنبش سبز پرسید که چه اتفاقی میتوانست بیافتد وقتی که یک راه پیمایی آرام و بدون مشکل و با نظارت وزارت کشور روی دهد.
اگر شما میخواهید بگویید که در کشور هیچ منتقد و مخالفی ندارید، که این اظهر من الشمس است که دارید خلاف میگویید. اگر میخواهید بگویید که این مخالفان اقلیتیاند که هیچ کارآمدی ندارند، بازهم این حکایت غیرواقعی است چون اگر این قدر ناکارآمد و بیتاثیر باشند این طور شما را دچار تشویش نمیکنند.
همانطور که آقای جوادی حصار گفتند وقتی درخواست مجوز میشود و مجوز داده نمیشود جنبش هم عکس العمل نشان میدهد. شما دارید در مورد حکومتی صحبت میکنید که حول و حوش یک سال و نیم است که هر روز روزی یک بار دارد جشن مرگ فتنه را میگیرد.
میآید تبلیغات فراوان میکند که این همه مخالف که ما داشتیم مردند. ۳۰۰ نفر بودند. ۵۰۰ نفرشان را آموزش دادیم، نمیدانم ۲۰۰۰ نفرشان الان معذرت خواهی کردند. دارد یک جوری وانمود میکند که این تمام شده. قاعدتاً خود کسانی که وانمود میکنند این دروغ آنقدر برایشان تکرار شده که باور کردهاند.
الان حکومت در شوک قرار گرفته. به خاطر اینکه هیچوقت فکر نمیکرد که این تعداد بیایند بیرون. برایشان یک روز ترسناک بود. اینکه جنبش به مرحله جدید آمده به نظر من جنبش دارد برای خودش پیشرفت میکند و نگاه میکند که چه عواملی جلویش قرار گرفتهاند. یک موقعی صحبت انتخابات بود و رأی دزدی.
الان دیگر صحبت این است که دارند کشورشان را میدزدند. میخواهند یک کاری کنند که این دیکتاتور حالا هر کسی که میخواهد باشد از جمله آقای خامنهای یا احمدینژاد و هر کسی که بخواهد این قدرت مطلقه را به دست بگیرد، بیایند آن را بزنند کنار و حقی که دارند مثل کشورهای دیگر که همینطور که جمهوری اسلامی میگوید شما این حق را دارید، آن را بیاید دنبالش باشد و بیاید به آن برسد.
الان ممکن است برای اول اسفند گفته شود نه تنها کشور دزدی شده، صحبت از شهید دزدی هم هست. خیلیها الان ممکن بود تا همین ۲۵ بهمن باور نکرده باشند که انتخابات تویش تقلب شده.
ولی وقتی میآیند میبینند که یک معترض آمده در خیابان و این همه مدرک هست برایش و آقای شریعتمداری میآید میگوید ایشان خبرچین ما بود! خوب آن آدمها میگویند که یک کسانی که برای جان مردم حتی ارزش قائل نیستند و میآیند آن را میدزدند، چرا برای رای ما ارزش قائل شوند.
خیلی از تفکرها در این روند عوض میشود. در آینده هم همینطور اتفاق میافتد. همانطور که دیدیم بعد از یک سال و نیم این خشم میرود بالا و هی میرود بالا و متاسفانه در نهایت به جایی میرسد که قابل تحمل نخواهد شد.
بهتر است حکومت مثل همه حکومتهای دیگر تا دیر نشده و لحظات آخرش را دارد، صدای مردم را بشنود و بتواند یک عقب نشینی سریع کند و به خواستهای مردم جواب دهد و گرنه خواستهای مردم همان اتفاقی که در تونس افتاد و همان اتفاقی که در ۱۳۵۷ در ایران افتاد، همهاش شبیه هم است.
تمام دیکتاتورها متاسفانه دیر صدای مردم را میشنوند. الان وقتش است که صدای مردم را بشنوند و گرنه نقطه بازگشتی نخواهد بود.
برداشت من این است که هنوز پارادایمی که غالب است فرادستی خودش را دارد. هنوز هم بسیاری باور بر مسالمت آمیز بودن و تدریجی بودن حرکت دارند. گفتار تکثرگرا را باور دارند. به نظرم هنوز آن قدر نمیتوانیم نگران باشیم نسبت به ادامه جریاناتی که به خشونت بگراید.
یا اینکه از گفتار جنبش سبز خارج شود و کسان دیگری فرادست شوند. ولی البته مردم هستند که نوع کنشها را انتخاب میکنند. در نوعهای مختلف رفتار جمعی نشان داده شده. جنبش سبز خودش را نمایش داد. از تظاهرات خیابانی بوده تا تحریم اسام اس. تا حتی الله اکبر گفتنها.
اینجا هم همانطور که آقای سحرخیز گفتند، با یک دروغ رو به رو میشود. به نوعی فراتر از اینکه شهید دزدی صورت میگیرد. رهبران جنبش حبس خانگی میشوند. حبسی که نه قانونی است و نه اخلاقی و به هر حال حبس کسانی که جنبش بسیار به آنها امید دارد، و باور و علاقه دارد، یقیناً یک انگیزهای را برای مشارکت و مقابله ایجاد میکند.
ولی باور بر این است که آن هدف غالبی که جنبش سبز دارد و بر مبنای آن راهش را گزیده، هنوز آن راه برتری دارد و مردم متناسب با آن کنش خود را نمایش میدهند.
الان صحبت از این است که روز یکم اسفند روز واقعاً روز عزاداری باشد، صحبت از این است که خرما پخش شود و صحبت از این است که وارد خیابان شوند. ولی من باور ندارم که هنوز جنبش سبز بخواهد دست به خشونت بزند یا از راه اصلی خودش خارج شود.
ارتباطاتشان کاملاً تا آنجا که ما اطلاع داریم قطع است. ولی آقای کروبی به نظر من حرف آخر را اول زدند. خیلی قبل این حرف را گفتند. گفتند من آمادهام در هر دادگاهی که شما میگویید به صورت علنی محاکمه شوم. اتهامات مرا بگویید، از تلویزیون هم پخش کنید به رسانهها هم اجازه بدهید اسناد و مدارکی که ما در آن دادگاه برای دفاع از خود ارائه میدهیم بدون کم و کاست منتشر کنند. افکار عمومی هم قضاوت میکند. فرض که قاضی و محکمه هم حکمی بدهد که آن حکم خلاف نتیجه واقعی روند دادگاه باشد در آن صورت مردم نسبت به آن محکمه قضاوت دیگری خواهند داشت.
هم آقای کروبی و هم آقای موسوی با کارنامهای که از خودشان طی این سالها نشان دادهاند، نسبت به این جور حرف و بریدگی اجباری از جامعه منفعل عمل نخواهند کرد. یعنی این طور نخواهد بود که سکوت کنند و آنجا بنشینند.
هیچ بعید نیست که یک اتفاقی بیافتد و آقای کروبی از خانه بیاید بیرون و بگوید من میخواهم بروم توی جامعه و به مردم اعلام کنم که من دارم به شما میپیوندم و آن وقت ناچار شوند آقای کروبی را به زور و اکراه به محبس ببرند و یا تسلیم خواسته آقای کروبی و موسوی شوند. بازی خوبی نبود که حاکمیت با اینها شروع کرد. این نتیجه نتیجه معکوسی خواهد بود.
بنابراین من تقاضا میکنم که هم طرفداران جنبش سبز در یک بازی که دارد طراحی میشود آگاهانه وارد شوند و در دام نیافتند. احساسی برخورد نکنند. هم جریانی که دارد این بازی را انجام میدهد، یک کم آگاهانهتر و هوشیارانهتر و منطقیتر با قضیه رو به رو شوند.
من بارها گفتهام که هیچ کدام از دو جریان عمده کشور قادر به حذف هم نیستند. چه جریان سبز امروز پیروز میبود و رئیس جمهور از جریان سبز بود نمیتوانست جریان راست سنتی را از موازنه سیاسی کشور حذف کند و چه آنها که امروز پیروز شدهاند. به هیچ وجه نمیتوانند تفکر منتقد اجتماعی را که امروز تحت عنوان جنبش سبز خودش را نشان داده و دیروز تحت عنوان چپ سنتی خودش را نشان میداد، نمیتوانند حذف کنند.
بهترین گزینه این است که منطقی باشیم. عاقلانه بنشینیم و بحثهایمان را بکنیم. همانطور که آقای کروبی هم خواست یک دادگاه منطقی بگذارید. اگر در آن دادگاه آقای کروبی و آقای موسوی بر اساس شرایط و قرائن و اسناد ارائه شده محکوم شوند، من به عنوان مشاور آقای کروبی و نزدیک آقای کروبی قول میدهم که آقای کروبی بپذیرد برود زندان و صدای کسی هم در نیاید. اما چون اینها مطمئناند در آن دادگاه برنده نخواهند بود آن دادگاه را برگزار نمیکنند. فقط جو سازی میکنند.
یک تصحیح کوچک قبل از پاسخ به این سئوال بدهم. من در مورد اینکه جنبش سبز به طرف خشونت میرود، منظورم این بود که جنبش سبز الان یاد گرفته حداقل کاری که میکند اینست که از خودش دفاع کند. کاری که در ۲۵ خرداد پارسال نمیکرد.
من منظورم این است که جنبش سبز همیشه مسالمت آمیز بوده و هیچوقت نمیخواسته خشونت را وارد خود کند. در مورد اینکه آقایان را حصر خانگی کردند، جنبش سبز از اول پیش بینی چنین روزی را کرده.
میداند که بالاخره یک جایی خواهد رسید که نمیتواند حکومتی که دم از قدرت و مدیریت جهان میزند حتی حرف دو نفر را که قبلاً یکیشان ۸ سال نخست وزیر بوده و دیگری ۸ سال رئیس مجلس بوده، را بشنود و بالاخره یک جایی یا میخواهند صدای این افراد بیرون نیاید و یا میخواهند زندانشان کنند و یا مثل هزاران منتقد دیگر میخواهند با آنها رفتار کنند.
به نظر من هر قدر این فشارها بیشتر شود درهای گفتوگو هر روز بستهتر میشود. وقتی درهای گفتوگو بستهتر شود خواستهها رادیکالتر میشود. متاسفانه درخواستهایی که هست به سمتی میرود که آنها را نمیشود بعدا با گفتوگو حل کرد. به یک جایی خواهیم رسید که آن دو گروه طوری رو به روی هم قرار خواهند گرفت که هیچگونه راه بازگشتی نخواهد بود. ما باید بنشینیم و گفتگو کنیم.
الان با خیلی از دوستان که از داخل ایران صحبت میکنم جوابشان برای اینکه چرا گفتوگو نمیکنیم میگویند وقتی که تو باتوم توی سرت میزنند، نمیتوانی با طرف گفتوگو کنی. وقتی دارند دنبالت میکنند و گاز اشک آور میزنند، وقتی که دارند تیراندازی میکنند به سمت تو، چه انتظاری دارید که با چنین کسانی گفتوگو کنیم.
جنبشها به نوعی از هم تجربه اندوزی میکنند. اگر ارتباطها بیشتر باشد، ما درس میگیریم. ولی بخشی هست که بخش انگیزش دادن است. پیروزی مصر که نزدیک ۲۵ بهمن بود به نوعی انگیزه را تقویت کرد. به نوعی شادی آفرید. این خواستها و مطالبات بر علیه دیکتاتوریها پیروز هم میشود. ولی این نیست که اگر زمانی متوقف شود، ناامید شویم که پس پیروز نمیشود.
تا وقتی که ظرف اعتراض وجود دارد، کسی منفعل نمیشود. اینکه تعداد افرادی در دنیا تعداد بیشتری با ظلم و دیکتاتوری و دروغ در مبارزه هستند، انگیزه بخش است. تجربه این را داریم که سالها میتواند متوقف شود. سالها نیروی سرکوبگر میتواند جلوی این اتفاق را بگیرد. این تناقض بین خواست ملت و حکومت حل نمیکند و جلویش میایستد...
برداشت ما از لیبی و بحرین این است که بسیاری تلاش میکنند حتماً روزی پیروز خواهند شد و من فکر نمیکنم این اثر بدی روی جنبش ما داشته باشد. من گمان میکنم حتی ما را بیشتر امیدوار کند.
اما به گزارش خبرگزاریهای خارجی دهها هزار نفر از معترضان در تهران، اصفهان، شیراز، مشهد، رشت و کرمانشاه به خیابانها آمدند و شعارهایی دادند از قبیل: «مبارک، بن علی، نوبت سید علی» و «یا حسین میرحسین».
معترضان تجمعات روز دوشنبه را مسالمتآمیز و با هدف حمایت از مردم مصر و تونس اعلام کردند. اما نیروهای حکومتی این تجمعات را سرکوبی کردند و تلویزیون حکومتی ایران نگاه دیگری به این اقدام داشت.
گوینده سیما در توصیف رویدادهای روز دوشنبه از جمله گفت: «نمایشی از سناریوی هماهنگ اما ناکام سران فتنه، منافقین، سلطنت طلبها و دیگر گروههای ضد انقلاب در چند خیابان تهران».
علاوه بر بازداشت دهها تن در شهرهای مختلف در تهران در جریان برخوردها دست کم دو نفر کشته شدند: صانع ژاله، دانشجوی دانشگاه هنر و محمد مختاری، جوانی ۲۲ ساله. حکومت صانع ژاله را از اعضای سازمان بسیج معرفی کرد. اما مخالفان اسنادی منتشر کردند که خلاف این گفته را نشان میداد. نتیجه همه اینها در صحن علنی مجلس شعارهای «مرگ بر موسوی و کروبی و خاتمی» بود و «موسوی، کروبی اعدام باید گردند».
و در خیابانها حامیان دولت از جمله شعار دادند: «محاکمه والسلام!»
احمد خاتمی، عضو مجلس خبرگان رهبری در تجمعی در حوزه علمیه قم گفت میرحسین موسوی و مهدی کروبی محارباند و از چهرههای شاخص ساکت خواست علیه این دو موضع بگیرند.
برخی از چهرههای طیف محافظهکار منتقد دولت با بیان گفتههایی درخواست مجوز و شرکت در تظاهرات ۲۵ بهمن را ناپسند دانستند. از جمله محمد باقر قالیباف، علی اکبر ناطق نوری، حسن روحانی و محسن رضایی که گرچه خود معترض نتایج اعلام شده انتخابات بود، گفت: «به نظر من سران فتنه اگر نگویند که ما با آمریکا نیستیم و نگویند که ما با اغتشاش گران نیستیم، ملت ایران حق دارد که آنها را زندانی کند و با ایشان یک برخورد قاطع و جدی بکند که ما در ایران با کسی شوخی نداریم.»
حصر خانگی و قطع ارتباطات مهدی کروبی و میرحسین موسوی از دیگر پیامدهای تظاهرات بود و همچنین تجمع در برابر خانه اکبر هاشمی رفسنجانی و سردادن شعار مرگ بر رفسنجانی.
در همین اثنا بود که رئیس توأمان مجمع تشخیص مصلحت نظام و مجلس خبرگان رهبری گفت که «باید همه اقشار جامعه به قانون احترام بگذارند و هر اقدامی که با قانون مطابقت نداشته باشد» به گفته بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران «حرام» است.
حامیان جنبش سبز اینک به دنبال برگذاری یادبود هفتمین روز کشته شدن صانع ژاله و محمد مختاری در روز یکشنبه اول اسفند هستند. دعوتی که با واکنش هشدار آمیز قوه قضاییه و وزیر کشور رو به رو شده است.
معنای سیاسی راهپیمایی ۲۵ بهمن چه بود؟ چگونه پدید آمد و پیآمد آن چیست؟ این پرسشها را با میهمانان این هفته برنامه دیدگاهها در میان گذاشتیم.
با محمد صادق جوادی حصار، مشاور مهدی کروبی در ایران، مهدی سحرخیز، فعال سیاسی در نیویورک، که میکوشد با گذاشتن ویدئوکلیپ اعتراضهای خیابانی بر روی اینترنت از معترضان در ایران حمایت کند و علی هنری، پژوهشگر جامعهشناسی در دانشگاه گرونینگن هلند و حامی جنبش سبز.
- آقای جوادی حصار، فعالان حامی مهدی کروبی و میرحسین موسوی مثل خود شما آیا انتظار این را داشتند که روز ۲۵ بهمن بدون مجوز وزارت کشور بعد از سرکوبی عاشورای سال پیش و ماهها کم رنگ شدن حضور خیابانی، تظاهراتی در این ابعاد در تهران و شهرهای بزرگ ایران شکل بگیرد؟
به یک معنا، بله. چون دولتمردان جمهوری اسلامی به ویژه با صحبتهایی که پیرامون ۲۲ بهمن داشتند مجوز حضور مردم را برای اعتراض قانونی صادر کردند. وقتی آقای احمدینژاد اعلام کرد که ملتها حق دارند اعتراض کنند، حق دارند انتقاد کنند، حق دارند به خیابان بیایند، حتی حاکمانشان را عوض کنند، ملت ایران استثنا نبود و از طرف دیگر کاملاً روشن بود که یک عزم جدی دارد صورت میگیرد برای اینکه نشان دهند که هنوز هستند و نشان دهند که با این گفتمان دوگانه در جمهوری اسلامی مشکل دارند و باید تکلیفشان را با این جور صحبتها روشن کنند که آیا واقعاً آقای احمدینژاد به ملتها احترام میگذارد یا این حرفها حرفهای تبلیغاتی است.
از سوی دیگر هم جمعیتها و گروههای فراوانی بعد از فراخوان آقایان موسوی و کروبی دعوت کردند مردم را برای حضور در این اعتراض قانونی و نکته اصل ماجرا از وقتی شروع شد که وزیر کشور اعلام کرد که ما مجوز نمیدهیم، اگر کسی میخواهد بیاید باید به ما بپیوندد و در ۲۲ بهمن فقط شرکت کند.
این یک نوع تاکید بر مخالفت طرفداران جنبش سبز با حرکت دولت بود و میخواستند به هر نحوی که ممکن است البته به صورت مسالمت آمیز و کمترینش اعتراض خود را به این رفتار نشان دهند و پیش بینی میشد که مردم به خیابانها بیایند ولی اینکه چقدر بیایند کسی نمیتوانست اندازه گیری کند.
- آقای سحرخیز، قبل از این تظاهرات هم یک صفحه ۲۵ بهمن بر روی شبکه مجازی اجتماعی فیس بوک درست شده بود که از جمله بیش از ۵۰ هزار نفر تا قبل از ۲۵ بهمن عضو آن بودند منجمله محمد مختاری، جوان ۲۲ ساله و یکی از دو نفری که همراه صانع ژاله در این تظاهرات تیر خورد و کشته شد. نحوه شکل گیری این تظاهرات در جزییاتش تا آنجا که مستقیم و غیرمستقیم اطلاع دارید چگونه بود؟
مردم از تمام وسیلههای موجود استفاده میکنند. چه فیس بوک باشد چه عوض کردن یک عکسی باشد که در صفحه خودشان دارند. همانطور که محمد مختاری آمده و عکس پروفایل خودش را ۲۵ بهمن گذاشته. افراد دیگری آمدند پوستر درست کردند. یک سری فراخوان ویدئویی درست کردند.
یک سری آمدند چیزهایی را در سایتها به اشتراک میگذارند و بین هم تلفن تا اسام اس و بعد شبکههای اجتماعی. به دلیل محدودیتهایی که در ایران پیش آمده، خیلی از شبکههای اجتماعی استفاده میکنند.
کار گروهی بوده که همه افرادی که در آن روز شرکت کردند، سعی کردند که نشان بدهند که این همه تبلیغ شده که برای گفتند که این فتنه مرده، هیچ چنین چیزی نیست. نه تنها نمرده بلکه خیلی بیدارتر از گذشته میتواند هر وقت بخواهد نشان دهد خودش را در یک فرصت کم.
- آقای هنری، شما مدتی است که روی نقش شبکههای اجتماعی که آقای سحرخیز به آن اشاره میکردند در شکل گیری رفتارهای گروهی و اعتراضها و از جمله تظاهرات خیابانی تحقیق میکنید. جزییات شکل گیری تظاهرات ۲۵ بهمن چه بود؟
تمام این کنشهایی که در فضای مجازی انجام میشود، یک ما به ازای خارجی دارد که دیدیم در همان صفحه ۲۵ بهمن بیش از ۵۰ هزار نفر آمدند عضو شدند. مشارکت میکردند. ۱۳ میلیون بازدید کننده داشته این طور که اعلام کردند.
همینطور آن کمپینهای دیگری که شکل گرفت. خود همین مشارکت باعث میشود که همه خودشان را سهیم بدانند در این اتفاقی که میخواهد در ۲۵ بهمن بیافتد. این سهیم بودن یک نوع وفاداری همراه دارد که باعث میشود کسانی که در آن مجموعه بوده حتماً در این تظاهرات یا آن واقعیت مشارکت هم داشته باشند.
مثلاً کمپین تماس سبز که تماس تلفنی داشت با داخل کشور این یک نوع ارتباط فضای مجازی را با فضای واقعیت داشت برقرار میکرد. همه اینها اثربخشی خودش را نشان داده در واقعیت. به نظرم دو نکته مهم داشت.
یکی اینکه نشان داد شبکههای مجازی نقاط ارتباطی مناسبی با شبکههای واقعی دارند که دو از دسترس اینترنت هستند. دومین نکته هم این بود که به هر حال راههایی یافته شده که بشدت مشارکت افراد را بالا میبرد و به شدت این راهها شناخته شدهاند و بسیاری اقبال دارند. نشانههای بسیاری بوده که مشارکت حداکثری را در شبکههای اجتماعی شاهد بودیم.
- آقای هنری، اشاره کردید به تماسهای تلفنی سبز...
اسام اس و توی یک کمپینی که تشکیل شد، تعداد بسیاری مشارکت کردند و به تلفنهایی که در دسترس داشتند به شکل رندوم یا دتابیسهایی که گرفته بودند تماس گرفتند. جالب قضیه این بود که آن فیدبکهایی که میگرفتند خودش انگیزه بخش بود برای ادامه این حرکت.
یک عده تشویق میکردند جوانهایی را که از خارج کشور تماس میگرفتند. این شاید دو سه روز مداوم جوانهایی بودند ساعتها هم از انرژیشان، هم از زمانشان، هم از سرمایهشان میزدند برای اینکه این تماسها را انجام دهند و بسیار موفقیت آمیز و خیلی قابل بحث است.
- آقای جوادی حصار، معنای سیاسی تظاهرات ۲۵ بهمن با شعارهایی که سر داده شد که برخیاش متوجه راس هرم قدرت بود چیست؟ با توجه به گفتههای اکبر هاشمی رفسنجانی، حسن روحانی، علی اکبر ناطق نوری، محمد باقر قالیباف و محسن رضایی، واکنششان به تظاهرات ۲۵ بهمن...
ما به عنوان جمعی که با زبان رسانه و مطبوعات آشنا هستیم، با مفهومی به نام سانسور، از مدتها قبل آشنا بودیم. حتی در رژیم گذشته هم واقعاً کلمه آشنایی بوده برای همه. گاهی اوقات اتفاق میافتد اجبار برای درج یک خبر و تحت فشار قرار دادن آن فرد یا افرادی برای اعلام موضوعی خودش از مصادیق سانسور است. صحبتهایی که در قم آیا خاتمی کردند...
- ... اجازه بدهید (میان کلامتان) یادآوری کنم که مقصودتان حتماً احمد خاتمی است خطیب نماز جمعه، گاهی در تهران و نه محمد خاتمی، رئیس جمهور پیشین ایران...
بله. بله. آقای خاتمی، سید احمد خاتمی در قم صحبت کرد و از علما و شخصیتهایی که نسبت به قول خودش به سران فتنه تا حالا سکوت کردهاند، خواست که اعلام موضع کنند. این فشار شدید بر این جور افراد باعث شد که آنها اعلام موضع کنند.
حتی آن اعلام موضعشان هم اعلام موضعی نبود که کاملاً برآورنده حاجت آقای جنتی در نماز جمعه و یا آقای سید احمد خاتمی در قم باشد. فقط به نوعی از رفع تکلیف شبیه و مانند بود تا یک موضع همراه و هماهنگ با آنها.
اما این جور موضع گیریها یک بخشیاش آنچه در خیابانها اتفاق افتاد در روز ۲۵ بهمن، یک بخشی از آن، عکس العملی بود نسبت به رفتارهایی که در این مدت اتفاق افتاد. به ویژه مواضعی که از روز اعلام درخواست راهپیمایی آقایان موسوی و کروبی توسط جریان حاکم صورت گرفت.
آقای موسوی و آقای کروبی قبل از ۲۲ بهمن درخواست راهپیمایی کرده بودند. هیچ امر خلاف قانونی هم نخواسته بودند. خواسته بودند بیایند با همراهان خودشان از جنبش مردم تونس و مصر حمایت کنند.
جریان مسلط سیاسی دنبال یک مستمسک میگردد، دشمنانی را بتراشد و هی به آنها فحش دهد و مورد هجمه قرار دهد. به این وسیله نیروهای خودش را به زعم خودش هماهنگ و همسو کند.
بنابراین سؤال روشن را میشود از دولت و مخالفان جنبش سبز پرسید که چه اتفاقی میتوانست بیافتد وقتی که یک راه پیمایی آرام و بدون مشکل و با نظارت وزارت کشور روی دهد.
اگر شما میخواهید بگویید که در کشور هیچ منتقد و مخالفی ندارید، که این اظهر من الشمس است که دارید خلاف میگویید. اگر میخواهید بگویید که این مخالفان اقلیتیاند که هیچ کارآمدی ندارند، بازهم این حکایت غیرواقعی است چون اگر این قدر ناکارآمد و بیتاثیر باشند این طور شما را دچار تشویش نمیکنند.
- آقای سحرخیز، آیا جنبش سبز وارد مرحله جدیدی شده یا صرفاً اعلام حضور مجدد بود با همان خواستها و روشهای قبلی با توجه به فراخوان برگزاری یادبود صانع ژاله و محمد مختاری؟
همانطور که آقای جوادی حصار گفتند وقتی درخواست مجوز میشود و مجوز داده نمیشود جنبش هم عکس العمل نشان میدهد. شما دارید در مورد حکومتی صحبت میکنید که حول و حوش یک سال و نیم است که هر روز روزی یک بار دارد جشن مرگ فتنه را میگیرد.
میآید تبلیغات فراوان میکند که این همه مخالف که ما داشتیم مردند. ۳۰۰ نفر بودند. ۵۰۰ نفرشان را آموزش دادیم، نمیدانم ۲۰۰۰ نفرشان الان معذرت خواهی کردند. دارد یک جوری وانمود میکند که این تمام شده. قاعدتاً خود کسانی که وانمود میکنند این دروغ آنقدر برایشان تکرار شده که باور کردهاند.
الان حکومت در شوک قرار گرفته. به خاطر اینکه هیچوقت فکر نمیکرد که این تعداد بیایند بیرون. برایشان یک روز ترسناک بود. اینکه جنبش به مرحله جدید آمده به نظر من جنبش دارد برای خودش پیشرفت میکند و نگاه میکند که چه عواملی جلویش قرار گرفتهاند. یک موقعی صحبت انتخابات بود و رأی دزدی.
الان دیگر صحبت این است که دارند کشورشان را میدزدند. میخواهند یک کاری کنند که این دیکتاتور حالا هر کسی که میخواهد باشد از جمله آقای خامنهای یا احمدینژاد و هر کسی که بخواهد این قدرت مطلقه را به دست بگیرد، بیایند آن را بزنند کنار و حقی که دارند مثل کشورهای دیگر که همینطور که جمهوری اسلامی میگوید شما این حق را دارید، آن را بیاید دنبالش باشد و بیاید به آن برسد.
الان ممکن است برای اول اسفند گفته شود نه تنها کشور دزدی شده، صحبت از شهید دزدی هم هست. خیلیها الان ممکن بود تا همین ۲۵ بهمن باور نکرده باشند که انتخابات تویش تقلب شده.
ولی وقتی میآیند میبینند که یک معترض آمده در خیابان و این همه مدرک هست برایش و آقای شریعتمداری میآید میگوید ایشان خبرچین ما بود! خوب آن آدمها میگویند که یک کسانی که برای جان مردم حتی ارزش قائل نیستند و میآیند آن را میدزدند، چرا برای رای ما ارزش قائل شوند.
خیلی از تفکرها در این روند عوض میشود. در آینده هم همینطور اتفاق میافتد. همانطور که دیدیم بعد از یک سال و نیم این خشم میرود بالا و هی میرود بالا و متاسفانه در نهایت به جایی میرسد که قابل تحمل نخواهد شد.
بهتر است حکومت مثل همه حکومتهای دیگر تا دیر نشده و لحظات آخرش را دارد، صدای مردم را بشنود و بتواند یک عقب نشینی سریع کند و به خواستهای مردم جواب دهد و گرنه خواستهای مردم همان اتفاقی که در تونس افتاد و همان اتفاقی که در ۱۳۵۷ در ایران افتاد، همهاش شبیه هم است.
تمام دیکتاتورها متاسفانه دیر صدای مردم را میشنوند. الان وقتش است که صدای مردم را بشنوند و گرنه نقطه بازگشتی نخواهد بود.
- آقای هنری، در میان فعالان اصلاح گرا و تحول طلبان، مذهبی و سکولار هر دو برخی از صریح شدن لحن معترضان در تظاهرات ۲۵ بهمن و تداوم حضور خیابانی استقبال میکنند و میگویند باعث نضج گرفتن جنبش سبز میشود و برخی دیگر این لحن ادامه تظاهرات را موجب بروز خشونت و خشونت متقابل و تضعیف جنبش سبز میدانند. برآیند این بحثها در جمعبندی مستقل چه بوده تا حالا؟
برداشت من این است که هنوز پارادایمی که غالب است فرادستی خودش را دارد. هنوز هم بسیاری باور بر مسالمت آمیز بودن و تدریجی بودن حرکت دارند. گفتار تکثرگرا را باور دارند. به نظرم هنوز آن قدر نمیتوانیم نگران باشیم نسبت به ادامه جریاناتی که به خشونت بگراید.
یا اینکه از گفتار جنبش سبز خارج شود و کسان دیگری فرادست شوند. ولی البته مردم هستند که نوع کنشها را انتخاب میکنند. در نوعهای مختلف رفتار جمعی نشان داده شده. جنبش سبز خودش را نمایش داد. از تظاهرات خیابانی بوده تا تحریم اسام اس. تا حتی الله اکبر گفتنها.
اینجا هم همانطور که آقای سحرخیز گفتند، با یک دروغ رو به رو میشود. به نوعی فراتر از اینکه شهید دزدی صورت میگیرد. رهبران جنبش حبس خانگی میشوند. حبسی که نه قانونی است و نه اخلاقی و به هر حال حبس کسانی که جنبش بسیار به آنها امید دارد، و باور و علاقه دارد، یقیناً یک انگیزهای را برای مشارکت و مقابله ایجاد میکند.
ولی باور بر این است که آن هدف غالبی که جنبش سبز دارد و بر مبنای آن راهش را گزیده، هنوز آن راه برتری دارد و مردم متناسب با آن کنش خود را نمایش میدهند.
الان صحبت از این است که روز یکم اسفند روز واقعاً روز عزاداری باشد، صحبت از این است که خرما پخش شود و صحبت از این است که وارد خیابان شوند. ولی من باور ندارم که هنوز جنبش سبز بخواهد دست به خشونت بزند یا از راه اصلی خودش خارج شود.
- آقای جوادی حصار، به شرایط جدید آقای کروبی و موسوی اشاره شد. آنها در چه وضعیت هستند؟
ارتباطاتشان کاملاً تا آنجا که ما اطلاع داریم قطع است. ولی آقای کروبی به نظر من حرف آخر را اول زدند. خیلی قبل این حرف را گفتند. گفتند من آمادهام در هر دادگاهی که شما میگویید به صورت علنی محاکمه شوم. اتهامات مرا بگویید، از تلویزیون هم پخش کنید به رسانهها هم اجازه بدهید اسناد و مدارکی که ما در آن دادگاه برای دفاع از خود ارائه میدهیم بدون کم و کاست منتشر کنند. افکار عمومی هم قضاوت میکند. فرض که قاضی و محکمه هم حکمی بدهد که آن حکم خلاف نتیجه واقعی روند دادگاه باشد در آن صورت مردم نسبت به آن محکمه قضاوت دیگری خواهند داشت.
هم آقای کروبی و هم آقای موسوی با کارنامهای که از خودشان طی این سالها نشان دادهاند، نسبت به این جور حرف و بریدگی اجباری از جامعه منفعل عمل نخواهند کرد. یعنی این طور نخواهد بود که سکوت کنند و آنجا بنشینند.
هیچ بعید نیست که یک اتفاقی بیافتد و آقای کروبی از خانه بیاید بیرون و بگوید من میخواهم بروم توی جامعه و به مردم اعلام کنم که من دارم به شما میپیوندم و آن وقت ناچار شوند آقای کروبی را به زور و اکراه به محبس ببرند و یا تسلیم خواسته آقای کروبی و موسوی شوند. بازی خوبی نبود که حاکمیت با اینها شروع کرد. این نتیجه نتیجه معکوسی خواهد بود.
بنابراین من تقاضا میکنم که هم طرفداران جنبش سبز در یک بازی که دارد طراحی میشود آگاهانه وارد شوند و در دام نیافتند. احساسی برخورد نکنند. هم جریانی که دارد این بازی را انجام میدهد، یک کم آگاهانهتر و هوشیارانهتر و منطقیتر با قضیه رو به رو شوند.
من بارها گفتهام که هیچ کدام از دو جریان عمده کشور قادر به حذف هم نیستند. چه جریان سبز امروز پیروز میبود و رئیس جمهور از جریان سبز بود نمیتوانست جریان راست سنتی را از موازنه سیاسی کشور حذف کند و چه آنها که امروز پیروز شدهاند. به هیچ وجه نمیتوانند تفکر منتقد اجتماعی را که امروز تحت عنوان جنبش سبز خودش را نشان داده و دیروز تحت عنوان چپ سنتی خودش را نشان میداد، نمیتوانند حذف کنند.
بهترین گزینه این است که منطقی باشیم. عاقلانه بنشینیم و بحثهایمان را بکنیم. همانطور که آقای کروبی هم خواست یک دادگاه منطقی بگذارید. اگر در آن دادگاه آقای کروبی و آقای موسوی بر اساس شرایط و قرائن و اسناد ارائه شده محکوم شوند، من به عنوان مشاور آقای کروبی و نزدیک آقای کروبی قول میدهم که آقای کروبی بپذیرد برود زندان و صدای کسی هم در نیاید. اما چون اینها مطمئناند در آن دادگاه برنده نخواهند بود آن دادگاه را برگزار نمیکنند. فقط جو سازی میکنند.
- آقای سحرخیز، بدنه جنبش سبز فشارهایی را که بر روی میرحسین موسوی و مهدی کروبی میآید چطور تحلیل میکند؟ و بحثهایی را که میشود درباره احتمال فاصله گرفتن بدنه جنبش از این دو در نتیجه این فشارها؟
یک تصحیح کوچک قبل از پاسخ به این سئوال بدهم. من در مورد اینکه جنبش سبز به طرف خشونت میرود، منظورم این بود که جنبش سبز الان یاد گرفته حداقل کاری که میکند اینست که از خودش دفاع کند. کاری که در ۲۵ خرداد پارسال نمیکرد.
من منظورم این است که جنبش سبز همیشه مسالمت آمیز بوده و هیچوقت نمیخواسته خشونت را وارد خود کند. در مورد اینکه آقایان را حصر خانگی کردند، جنبش سبز از اول پیش بینی چنین روزی را کرده.
میداند که بالاخره یک جایی خواهد رسید که نمیتواند حکومتی که دم از قدرت و مدیریت جهان میزند حتی حرف دو نفر را که قبلاً یکیشان ۸ سال نخست وزیر بوده و دیگری ۸ سال رئیس مجلس بوده، را بشنود و بالاخره یک جایی یا میخواهند صدای این افراد بیرون نیاید و یا میخواهند زندانشان کنند و یا مثل هزاران منتقد دیگر میخواهند با آنها رفتار کنند.
به نظر من هر قدر این فشارها بیشتر شود درهای گفتوگو هر روز بستهتر میشود. وقتی درهای گفتوگو بستهتر شود خواستهها رادیکالتر میشود. متاسفانه درخواستهایی که هست به سمتی میرود که آنها را نمیشود بعدا با گفتوگو حل کرد. به یک جایی خواهیم رسید که آن دو گروه طوری رو به روی هم قرار خواهند گرفت که هیچگونه راه بازگشتی نخواهد بود. ما باید بنشینیم و گفتگو کنیم.
الان با خیلی از دوستان که از داخل ایران صحبت میکنم جوابشان برای اینکه چرا گفتوگو نمیکنیم میگویند وقتی که تو باتوم توی سرت میزنند، نمیتوانی با طرف گفتوگو کنی. وقتی دارند دنبالت میکنند و گاز اشک آور میزنند، وقتی که دارند تیراندازی میکنند به سمت تو، چه انتظاری دارید که با چنین کسانی گفتوگو کنیم.
- آقای هنری، شکلهای سازماندهی و زمان شکل گیری دور تازه تحرک معترضان در ایران شباهتهایی دارد به آنچه در تونس و مصر و برخی کشورهای دیگر جهان عرب و خاورمیانه روی داده به گفته برخی ناظران. نتیجه در تونس و مصر سریع و فعلا به نفع معترضان تمام شد. از سوی دیگر در دو روز گذشته نتیجه در لیبی با بیش از ۸۰ کشته و در بحرین با ۴ کشته و دهها زخمی و سرکوبی شدید رو به رو شده و در کشورهای اردن و الجزایر، سوریه و موریتانی و غیره هم یک چیزی میان این دو. تنوع این نتایج بر روی رفتار معترضان در ایران چه اثری دارد؟
جنبشها به نوعی از هم تجربه اندوزی میکنند. اگر ارتباطها بیشتر باشد، ما درس میگیریم. ولی بخشی هست که بخش انگیزش دادن است. پیروزی مصر که نزدیک ۲۵ بهمن بود به نوعی انگیزه را تقویت کرد. به نوعی شادی آفرید. این خواستها و مطالبات بر علیه دیکتاتوریها پیروز هم میشود. ولی این نیست که اگر زمانی متوقف شود، ناامید شویم که پس پیروز نمیشود.
تا وقتی که ظرف اعتراض وجود دارد، کسی منفعل نمیشود. اینکه تعداد افرادی در دنیا تعداد بیشتری با ظلم و دیکتاتوری و دروغ در مبارزه هستند، انگیزه بخش است. تجربه این را داریم که سالها میتواند متوقف شود. سالها نیروی سرکوبگر میتواند جلوی این اتفاق را بگیرد. این تناقض بین خواست ملت و حکومت حل نمیکند و جلویش میایستد...
برداشت ما از لیبی و بحرین این است که بسیاری تلاش میکنند حتماً روزی پیروز خواهند شد و من فکر نمیکنم این اثر بدی روی جنبش ما داشته باشد. من گمان میکنم حتی ما را بیشتر امیدوار کند.