نشریه «فارین پالیسی» در مقاله جدیدی به تغییر آرام موازنه قوای سیاسی در خاورمیانه و تأثیر فزاینده کشور قطر در این معادله قدرت پرداختهاست. فارین پالیسی به بهانه سفر اخیر امیر قطر به نوار غزه و دیدار وی با مقامات ارشد حرکت مقاومت اسلامی، «حماس»، سیاستهای دوحه را در روزهای افول ستاره تهران در منطقه، نیرویی تعیینکننده دانسته که به لطف درآمدهای روبه رشد بخش انرژی، تضمین امنیتی ایالات متحده و البته همت نخبگان اصلاحطلب قطری، این کشور بسیار کوچک حاشیه خلیج فارس را به وزنه سیاسی تعیینکنندهای در منطقه خاورمیانه بدل ساختهاست.
«فارین پالیسی» مینویسد: سفر شیخ حمد بن خلیفه آل ثانی، امیر قطر، به نوار غزه نخستین دیدار رهبر یک کشور از قلمرو فلسطین از زمان به قدرت رسیدن حماس در سال ۲۰۰۷ بوده و میتواند از جنبههای مختلف مورد ارزیابی قرار گیرد.
نخست اینکه قطر برخلاف دیگر رقبای عرب خود، به جای مشکل قلمداد کردن انزوای حماس، وضعیت کنونی این گروه اسلامگرا را به چشم یک فرصت در برابر خود دانست. به رغم اتحاد موجود میان قطر و ایالات متحده آمریکا، چندی است که این کشور ثروتمند عرب به تقویت روابط خود با حماس پرداخته تا بدانجا که خالد مشعل، رهبر حماس، سالهاست در دوحه خانهای دارد و به تازگی، پس از اجبار حماس به ترک سوریه در اوایل سال ۲۰۱۲، بسیار بیشتر از گذشته به قطر سفر میکند. در همین حال، شیخ حمد بن خلیفه آل ثانی، امیر قطر، نیز در جریان سفر خود به نوار غزه با گشادهدستی هرچه تمامتر مبلغ کمک مالی قطر به حماس را از ۲۵۰ میلیون دلار به ۴۰۰ میلیون دلار افزایش داد.
در این میان ایران که در طول سالیان همواره روابط دوستانهای با قطر داشته، به همراه اسرائیل و حکومت خودمختار فلسطین با نگرانی روابط قطر و حماس را زیر نظر گرفتهاست. مقامات رسمی تهران امروز با حسرت، روزهایی را در چند سال پیش به خاطر میآورند که گروه حزب الله تحت حمایت ایران با سر و صدای فراوان «رژیم صهیونیستی» را «شکست داد» و موجب شد که کشورهای عرب بسیاری به خاطر پشتیبانی مالی ایران از حزبالله به جانبداری جمهوری اسلامی برخیزند. آن زمان، حماس هنوز در اردوگاه ایران به سر میبرد و سوریه نیز به عنوان یک همپیمان باثبات در کنار حکومت ایران ایستاده بود و حکومت بشار اسد در حال افزایش نفوذ خود در منطقه خاورمیانه بود.
چند سالی گذشت و با وجود آنکه امروز اسرائیل و دولت خودگردان فلسطینی ایجاد روابط حسنه میان حماس و قطر را با دلخوری به نظاره نشستهاند، ایران را باید بازنده اصلی این تحول دانست. بازدید امیر قطر از نوار غزه را میبایست به عنوان بخشی از برنامه سیاست کلی دوحه در راستای تضعیف موقعیت تهران در منطقه و یارگیری از میان متحدان حیاتی جمهوری اسلامی و از این رهگذار قطع کردن بازوی اصلی سیاست خارجی ایران دانست.
سوریه بهترین مکان برای رصد سیاست خارجی جدید قطر است، جایی که قطر علناً و بی هیچ نگرانی با ارسال پول، تجهیزات و اسلحه از معترضان سوری حمایت میکند. این همه یعنی اعلان جنگ علیه بشار اسد، متحد اصلی ایران.
اما مرکز فعالیتهای جدید قطر را باید در غزه جستوجو کرد، جایی که در پی تیره و تار شدن روابط میان حماس و ایران، دوحه تصمیم گرفت به بهترین شکل از شرایط به وجود آمده در جهت منافع خود بهرهجویی کند. تهران ارسال پول به حماس را قطع کرد و «حرکت مقاومت اسلامی» نیز از اعلام پشتیبانی از «همپیمان جمهوری اسلامی» در سوریه خودداری ورزید. در مقابل قطر ۴۰۰ میلیون دلار را برای حماس کنار گذاشت و انتظار میرود کمکها به این مقدار نیز ختم نشود و در جریان سفر شیخ آل ثانی توافقهای مالی دیگری نیز میان حماس و دوحه صورت گیرد.
در همین حال به نظر میرسد که قطر از قدرت یافتن اخوانالمسلمین در پهنه جهان عرب جانبداری میکند و رویکرد تازه حکومت این کشور نیز جای شک زیادی را در این باره باقی نگذاشتهاست. قطر به همین شکل در چندین کشور دیگر به حمایت از جنبشهای اسلامگرا پرداختهاست: در مصر، تونس، لیبی، سوریه و اکنون در ارتباط با حماس و در نوار غزه.
آنچه مسلم است دوحه به هیچ روی در پی جایگزینی «هلال شیعه» با «موز اخوان» نیست که از سوریه تا غزه و مصر و از آنجا تا لیبی و تونس ادامه دارد. حکومت قطر نشان داده که عملگراتر از چنین برنامههای ماکیاولیمآبانه گام برمیدارد. دوحه هم اکنون نیز روابط خود با دیگر کشورها را تقویت میکند و در عین حال نیمنگاهی به تقویت تعامل خود با گروههای مسلمان میانهرو، تأثیرگذار و پرطرفداری دارد که سطحی از روابط را با آنها حفظ کردهاست.
امروز، ظاهر امر مانند همیشه حاکی از روابط دوستانه میان قطر و ایران است. با این حال حقیقت امر آن است که سیاستگذاران قطری حرکت جدیدی را آغاز کردهاند که رویارویی با ایران برای بسیاری بخش تعجببرانگیز و بیمحابای این حرکت بودهاست. با این همه باید به یاد داشت که قطریها نشان دادهاند در عرصه سیاست خود در منطقه خاورمیانه چندان هم به عُرفهای معمول پایبند نیستند.
«فارین پالیسی» مینویسد: سفر شیخ حمد بن خلیفه آل ثانی، امیر قطر، به نوار غزه نخستین دیدار رهبر یک کشور از قلمرو فلسطین از زمان به قدرت رسیدن حماس در سال ۲۰۰۷ بوده و میتواند از جنبههای مختلف مورد ارزیابی قرار گیرد.
نخست اینکه قطر برخلاف دیگر رقبای عرب خود، به جای مشکل قلمداد کردن انزوای حماس، وضعیت کنونی این گروه اسلامگرا را به چشم یک فرصت در برابر خود دانست. به رغم اتحاد موجود میان قطر و ایالات متحده آمریکا، چندی است که این کشور ثروتمند عرب به تقویت روابط خود با حماس پرداخته تا بدانجا که خالد مشعل، رهبر حماس، سالهاست در دوحه خانهای دارد و به تازگی، پس از اجبار حماس به ترک سوریه در اوایل سال ۲۰۱۲، بسیار بیشتر از گذشته به قطر سفر میکند. در همین حال، شیخ حمد بن خلیفه آل ثانی، امیر قطر، نیز در جریان سفر خود به نوار غزه با گشادهدستی هرچه تمامتر مبلغ کمک مالی قطر به حماس را از ۲۵۰ میلیون دلار به ۴۰۰ میلیون دلار افزایش داد.
تهران ارسال پول به حماس را قطع کردهاست، در مقابل قطر ۴۰۰ میلیون دلار را برای حماس کنار گذاشته و انتظار میرود کمکها به این مقدار نیز ختم نشود.فارین پالیسی
در این میان ایران که در طول سالیان همواره روابط دوستانهای با قطر داشته، به همراه اسرائیل و حکومت خودمختار فلسطین با نگرانی روابط قطر و حماس را زیر نظر گرفتهاست. مقامات رسمی تهران امروز با حسرت، روزهایی را در چند سال پیش به خاطر میآورند که گروه حزب الله تحت حمایت ایران با سر و صدای فراوان «رژیم صهیونیستی» را «شکست داد» و موجب شد که کشورهای عرب بسیاری به خاطر پشتیبانی مالی ایران از حزبالله به جانبداری جمهوری اسلامی برخیزند. آن زمان، حماس هنوز در اردوگاه ایران به سر میبرد و سوریه نیز به عنوان یک همپیمان باثبات در کنار حکومت ایران ایستاده بود و حکومت بشار اسد در حال افزایش نفوذ خود در منطقه خاورمیانه بود.
چند سالی گذشت و با وجود آنکه امروز اسرائیل و دولت خودگردان فلسطینی ایجاد روابط حسنه میان حماس و قطر را با دلخوری به نظاره نشستهاند، ایران را باید بازنده اصلی این تحول دانست. بازدید امیر قطر از نوار غزه را میبایست به عنوان بخشی از برنامه سیاست کلی دوحه در راستای تضعیف موقعیت تهران در منطقه و یارگیری از میان متحدان حیاتی جمهوری اسلامی و از این رهگذار قطع کردن بازوی اصلی سیاست خارجی ایران دانست.
سوریه بهترین مکان برای رصد سیاست خارجی جدید قطر است، جایی که قطر علناً و بی هیچ نگرانی با ارسال پول، تجهیزات و اسلحه از معترضان سوری حمایت میکند. این همه یعنی اعلان جنگ علیه بشار اسد، متحد اصلی ایران.
اما مرکز فعالیتهای جدید قطر را باید در غزه جستوجو کرد، جایی که در پی تیره و تار شدن روابط میان حماس و ایران، دوحه تصمیم گرفت به بهترین شکل از شرایط به وجود آمده در جهت منافع خود بهرهجویی کند. تهران ارسال پول به حماس را قطع کرد و «حرکت مقاومت اسلامی» نیز از اعلام پشتیبانی از «همپیمان جمهوری اسلامی» در سوریه خودداری ورزید. در مقابل قطر ۴۰۰ میلیون دلار را برای حماس کنار گذاشت و انتظار میرود کمکها به این مقدار نیز ختم نشود و در جریان سفر شیخ آل ثانی توافقهای مالی دیگری نیز میان حماس و دوحه صورت گیرد.
در همین حال به نظر میرسد که قطر از قدرت یافتن اخوانالمسلمین در پهنه جهان عرب جانبداری میکند و رویکرد تازه حکومت این کشور نیز جای شک زیادی را در این باره باقی نگذاشتهاست. قطر به همین شکل در چندین کشور دیگر به حمایت از جنبشهای اسلامگرا پرداختهاست: در مصر، تونس، لیبی، سوریه و اکنون در ارتباط با حماس و در نوار غزه.
آنچه مسلم است دوحه به هیچ روی در پی جایگزینی «هلال شیعه» با «موز اخوان» نیست که از سوریه تا غزه و مصر و از آنجا تا لیبی و تونس ادامه دارد. حکومت قطر نشان داده که عملگراتر از چنین برنامههای ماکیاولیمآبانه گام برمیدارد. دوحه هم اکنون نیز روابط خود با دیگر کشورها را تقویت میکند و در عین حال نیمنگاهی به تقویت تعامل خود با گروههای مسلمان میانهرو، تأثیرگذار و پرطرفداری دارد که سطحی از روابط را با آنها حفظ کردهاست.
امروز، ظاهر امر مانند همیشه حاکی از روابط دوستانه میان قطر و ایران است. با این حال حقیقت امر آن است که سیاستگذاران قطری حرکت جدیدی را آغاز کردهاند که رویارویی با ایران برای بسیاری بخش تعجببرانگیز و بیمحابای این حرکت بودهاست. با این همه باید به یاد داشت که قطریها نشان دادهاند در عرصه سیاست خود در منطقه خاورمیانه چندان هم به عُرفهای معمول پایبند نیستند.