«کميته مبارزه با سانسور» کانون نويسندگان ايران، در اولین بیانیه رسمی خود، سیزدهم آذر را «روز مبارزه با سانسور» نامگذاری کرده و نویسندگان، هنرمندان، اتحادیههای صنفی آنان و انجمنهای قلم در سراسر جهان را به پشتیبانی از این اقدام فرا خوانده است.
کميته مبارزه با سانسور ضمن یادآوری اصل «آزادی انديشه و بيان حق طبيعی انسانهاست»، به آمار سازمان گزارشگران بدون مرز اشاره کرده است که «تنها در سال ۲۰۰۶، تعداد ۹۵ روزنامهنگار کشته و ۱۳۵ روزنامهنگار زندانی شدند.»
در بیانیه این کمیته آمده است: «جامعه ایران و به ویژه نویسندگان و هنرمندان آن سالهاست که با پدیده سانسور دست به گریبانند؛ اما ظرف دو سه سال اخیر، این پدیده چنان دامنه گستردهای یافته است که جز قلع و قمع فرهنگی نامی بر آن نمیتوان نهاد.»
رضا خندان، یکی از اعضای کميته مبارزه با سانسور کانون نويسندگان ايران، در گفتوگو با «رادیو فردا» از فعالیتهای این کمیته میگوید.
آقای خندان، این کمیته از چه زمانی تأسیس شده و چه اهدافی را دنبال میکند؟
رضا خندان: «فعاليتهای این کمیته از چند ماه پیشتر آغاز شده بود و این بیانیه منتشرشده در واقع اعلام رسمی این کمیته بوده است.
اين بيانيه خواسته است كه روز سيزده آذر روز مبارزه با سانسور شناخته شود و كليه هنرمندان و عزيزان، چه در داخل ايران و چه در خارج، برای اينكه فشار سانسور را بر ادبيات و هنر دفع كنند، تلاش و فعاليت كنند.
ما اين بيانيه را صادر كرديم و از دوستان و همكاران خود در سراسر جهان خواستيم كه از ما حمايت كنند؛ در حقيقت از هنر و ادبيات آزاد پيشرو حمايت كنند. سانسور سالها ست كه بر ادبيات و هنر فشار آورده، ولی در دو ـ سه ساله اخير بوده که بسيار شديد شده و تحملناپذير شده است.»
رادیو فردا: آقای خندان، میتوانيد به نمونههای مشخصی از اين فشارها اشاره كنيد؟
رضا خندان: طبق آمارهای غيررسمی، بسياری از كتابهای نويسندگان، حدود چهارهزار كتاب و شايد هم بيشتر، همينطور در ارشاد منتظر مجوز مانده است. حتی كتابهایی كه مجوز میگيرند گاهی روی يک تكه كاغذ مینويسند كه فلان بخش آن بايد حذف شود، فلان جمله يا فلان كلمه بايد عوض شود.
حتی مواردی بوده كه پس از اينكه كتاب چاپ شده، اجازه ترخيص از چاپخانه را ندادهاند و آن را نگه داشتهاند. اين ترس را همیشه در ناشرين به وجود آوردهاند كه خود ناشرين مبدل به يک عامل سانسور شده و بترسند از اينكه مبادا كتابی را چاپ كنند که در چاپخانهها بماند.
به هرحال از اين موارد بسيار زياد است. پای صحبت هر نويسنده و هر هنرمندی، چه نويسندگان غيرادبی و چه ادبی، هنرمندان عرصههای مختلف بنشينيد، دهها نمونه از اين نوع رفتارها را میتوانند بيان كنند.
- مسأله سانسور صرفا مسأله نويسندگان يا هنرمندان نيست. اين مسأله كل جامعه است؛ هر كسی كه میخواهد آزادانه زندگی كند و آزادنه حرف خود را بيان كند در اين زمينه مسئول است.
تعداد كتابهای ادبيات داستانی در اين سه ـ چهار سال اخير بشدت پايين آمده؛ و اين بخصوص در نسل جوان ما ايجاد نااميدی و يأس كرده است. هيچ انگيزهای برای اينكه در ادبيات و هنر كار كنند، در آنها نيست.
اينها نتايج فشار سانسور است. خود سانسور يكی از ابزارهای حذف آزادی انديشه و بيان است.
آقای خندان، كميته مبارزه با سانسور روز سيزدهم آذر را به عنوان روز مبارزه با سانسور انتخاب كرده. چرا سيزدهم آذر ماه؟
رضا خندان: يكی از اهداف كانون نويسندگان ايران حذف سانسور از عرصه ادبيات و هنر است. سالهای پيش هم همواره در اين رابطه تلاش كرده است. بيانيههایی نیز صادر کرده است.
اما در پی تشديد اين عامل تصميم گرفته شد كه بطور جدیتری اين كار را پيگيری كند. برای همين بود كه كميته مبارزه با سانسور را راهاندازی كرد.
ولی چرا سيزدهم آذر: به اين دليل كه در آذرماه سال ۱۳۷۷ دو تن از اعضای كانون نويسندگان، محمد مختاری و [محمدجعفر] پوينده، كشته شدند. هيچ جرمی هم نداشتند؛ جز اينكه برای آزادی انديشه و بيان تلاش میكردند. برای همين، دوستان تشخيص دادند كه آذرماه برای اعلام روز مبارزه با سانسور مناسب است.
در بیانیهتان خواستار پشتيبانی نويسندگان و هنرمندان داخل و خارج از كشور شدهايد. شما در پی چه نوع حمايتی هستید؟
رضا خندان: اين حمايت به ابتكار عمل كسانی كه واقعا هوادار آزادی انديشه و بيان هستند
برمیگردد. ممكن است با فرستادن نامهها، تومارها، نوشتن مقالهها، یا به هر شكلی كه خود صلاح میدانند و فكر میكنند كه درست است، از اين حركت حمايت كنند.
قبلا هم كانون نويسندگان در باره سانسور و اجحافاتی كه از اين طريق میشود، كارهایی كرده بود؛ اما اگر اين حركت با پشتيبانی جهانی روبهرو شود، شايد كه مثمر ثمر باشد.
برای همين بود كه کانون اين بار خواستار شد كه ديگران، از جمله نويسندگان و هنرمندان داخل و خارج، از اين حركت حمايت كنند، تا شايد بتوان اين عامل را عقب راند.
شما به دنبال حمايت مردمی هم هستید؟
رضا خندان: اصلا اين مسأله مسأله مردم است. نويسندگان ما جدا از مردم نيستند. اگر هنر و ادبيات پيشرو و مدرنی به وجود بيايد، به هرحال اين مردم هستند كه از آن استفاده میكنند.
سانسور بر خود مردم هم سنگينی میكند. اين چيزی نيست كه فقط نويسندگان را آزار دهد. زماني كه مثلا وبلاگ نويسها نمیتوانند بنويسند يا مثلا سايتها فيلتر میشوند و مردم دسترسی به آنها ندارند، اين سانسور خود مردم را هم آزار میدهد.
اين مسأله صرفا مسأله نويسندگان يا هنرمندان نيست. اين مسأله مسأله كل جامعه است؛ هر كسی كه میخواهد آزادانه زندگی كند و آزادنه حرف خود را بيان كند و آزادانه حرفهای ديگران را بشنود، خواه ناخواه، در اين زمينه مسئول است و با اين حركت منافع مشترک دارد.
بنابر اين، حركتهای مردمی هر طور كه باشد، هر كس كه باشد و هرنوعی كه باشد، فكر میكنم طبعا به اين حركت كمک خواهد کرد. در پايان، اميدوارم كه اين خواست ما با حمايت وسيعی روبهرو شود و بتوانيم اين كار را با موفقيت پيش ببريم.