«خانم» دومین کتاب از سهگانه مسعود بهنود است و قصه شاهزادهای قجر، متولد ابتدای قرن بیستم، را روایت میکند که شاهد رویدادهای تاریخی فراوانی در آن قرن پرتلاطم است.
اولين کتاب از سهگانه مسعود بهنود «امينه» نام داشت که آن هم داستان یک زن بود: مادر سرسلسله قاجار.
کتاب سوم این تریلوژی، که هنوز منتشر نشده، «کوزه بشکسته» نام دارد و حکایت علی، زنی انگليسی، را روایت میکند که همکلاس آخرين پادشاه ايران در سوييس است و در تاريخ ايران نیز نقش دارد.
رمان «خانم» روایت ۴۵۱ صفحهای شکلگیری رویدادهای تاریخی طی یک قرن و البته در قالبی داستانی است.
در رمان «خانم»، برخلاف دو رمان دیگر، اثری از فصلبندی معمول دیده نمیشود.
مسعود بهنود، نویسنده رمان «خانم»، در گفتوگويی با راديو فردا میگويد که این رمان را «آگاهانه» به شيوه قصهنويسی بومی ايرانی پرداخته است:
مسعود بهنود: «من قصهنويسی را نه در دانشکده ياد گرفتم نه با خواندن متونی که راجع به شيوه نگارش انواع قصهها و تکنيکهای مربوط به آن چاپ میشود.
من قصهنويسی را از مادر بزرگم ياد گرفتم. وقتی که شبها سرم را میگذاشتم روی سينه او، که آرامترين و مطمئنترين جای دنيا بود، او برایم قصه میگفت؛ و اين قصهها آداب و ترتيبی نداشت.
گاهی وقتها قصهای که میگفت، در فاصله امشب و فرداشب، از نظر زمانی به هم میريخت؛ جلو میرفت يا عقب میماند؛ ولی يک روايت بومی ما بود. من قصه «خانم» و «امينه» را با همين ترتيب و روش نوشتم.
قصهنويسی من روشی سيال است که بابتش هيچ تکنيکی پيدا نکردهام؛ درست شبيه قصهگويی خود ايرانیهاست. حالا من میگويم اين روش را از مادر بزرگم آموختهام، شايد شما از آدمهای جدیتری، مثل نقالهای قهوهخانه، بياموزيد.»
مسعود بهنود خلاصه قصه «خانم» را اینگونه تعریف میکند:
مسعود بهنود: «خانم در سال ۱۹۰۰ متولد میشود. یعنی وقتی انقلاب مشروطه اتفاق میافتد، خانم شش -
هفت ساله است. و چون دختر مظفرالدين شاه قاجار است و در خاندان سلطنتی زندگی میکند با تب و تاب انقلاب مشروطيت آشناست.
مسعود بهنود
مشروطيت اولين حادثه زندگی خانم است که بر او نازل میشود. همزمان با اين اتفاق، يک تراژدی دهشتبار هم در زندگی شخصی او روی میدهد: پدرش، که مرد خوشگذران، زنباره و کثيفی است، قصد تجاوز به او را میکند و مادر فداکارش تنها راهحل پيشرو را اين میداند که خانم را در قافله محمدعلی شاه قاجار، که در حال تبعيد است، روانه غربت کند.
بنابراين، و همزمان با روند داستان، خانم به همراه محمدعلی شاه به اودسا میرود و در آنجا شاهد فروريزی امپراتوری روسيه میشود.
به عثمانی پناه میبرد و در آنجا نيز شاهد فروريزی خلافت عثمانی و روی کار آمدن آتاتورک میشود.
وی بعد از يک ازدواج نامربوط با يکی از خاندان عثمانی، به جنوب فرانسه میرود و بر اثر فجايعی که بر او وخانوادهاش رفته است به کليسا پناه میبرد.
اما در اين فاصله آلمان کشور فرانسه را اشغال میکند و يک افسر آلمانی، که برای رسيدگی به امور خانواده قاجار مأمور شده است، عاشق خانم میشود و با او ازدواج میکند.
چهارمين فاجعهای که خانم با آن روبهرو میشود زمانی بروز میکند که پاريس از دست آلمانيها آزاد میشود؛ اگر چه اين زمان برای فرانسه يک شادمانی بزرگ است و فرانسه از دست هيتلر آزاد میشود، اما خانم شاهد بردن همسرش برای تيرباران است؛ همسری آلمانی که اگر چه افسر هيتلر محسوب میشود اما آلمانی بدی نبوده است.
خانم برای چندمين بار آواره میشود و اين بار دخترکی به نام مريم هم دارد. او با دخترکش در برلين، که در معرض بمباران متفقين است، گير میافتد. برلين به دست متفقين آزاد میشود و او، پس از اتفاقات تلخی که برايش ايجاد میشود، در شرايط سخت روابط آلمان و اروپا، بناچار با میانجیگری يکی از اعضای سفارت، که از وابستگانش است، به ايران بازمیگردد.
اين بار خانم خانهای آرام در شمال تهران خريداری میکند و آرامش را به زندگی خود بازمیگرداند تا بتواند در پناه اين آرامش، دخترکش را بزرگ کند. اما در اينجا هم اتفاقاتی تازه در انتظار خانم است.
نخست آن که معلوم میشود همسر خانم، يعنی همان افسر آلمانی، کشته نشده است. او بعد از سالها تبعيد در سيبری و اسارت به دست ارتش روس، اکنون لنگانلنگان و پس ازسی سال همسر و فرزندش را پيدا کرده است.
همسر خانم، پدر مريم خردسال، به خانه باز میگردد. بعد از آن، شاهد وقوع انقلاب ايران و فروريزی حکومت سلطنتی است.
اما قصه خانم با مرگ او به پايان نمیرسد؛ شرح قصه از زندان اوين و بعد از انقلاب آغاز میشود.
قصه با صحنهای آغاز میشود که مريم، دختر خانم، بعد از انقلاب و در جريان بگير و ببندهای بعد از انقلاب، به دست آقای لاجوردی روانه اوين شده است. در تهران جنگ و بمباران است و خانم در حال شرح زندگیاش برای نوه خود است.
او با روایت کردن اين زندگی هم خيال نوهاش را از مادرش، که در سلول است، منحرف میکند و هم او را میسازد.
شرح حوادث به گونهای است که وقتی نوه بزرگ میشود، قصه هم در حالی تمام میشود که نوه خانم به عنوان گزارشگر سی.ان.ان در حال گزارش واقعه انفجار برجهای دوقلو در نيويورک و حادثه يازدهم سپتامبر است.
تراژدی داستان در اين است که مريم، دختر خانم، نيز در يکی از اين برجهای دوقلوست. بنابر اين، قصه از اوين آغاز میشود و با فروريزی برجهای مرکز تجارت جهانی به پايان میرسد».
ترجمه انگلیسی «خانم»
بسياری از کسانی که «خانم» را به فارسی خواندهاند یا به طور کلی با شيوه نگارش مسعود بهنود آشنایی دارند، ترجمه کردن نثر او را بسیار دشوار میدانند.
اما خانم سارا (فیلیپس) رضايی رمان «خانم» را به انگلیسی ترجمه و منتشر کرده و کار ترجمه «امينه» را نیز بتازگی به پایان برده است.
سارا (فیلیپس) رضایی در گفتوگو با راديو فردا میگويد در ترجمه این رمانها با دشواریهای بسیاری مواجه بوده است:
سارا (فیلیپس) رضایی: «وقتی داستانهای آقای بهنود را میخوانيم، در مرحله نخست جدا از نثر شيوا و روان تاريخی او که به نظر بسیار ساده میآید، به هنگام ترجمه به زبانی دیگر، مثل انگليسی، مشکلات آشکار میشود.
علت اين امر آن است که اولا ماجرای داستانهای آقای بهنود به يک قرن پيش ايران بازمیگردد؛ يعنی ايران زمان قاجاريه. زبان محاورهای و کلماتی که در آن زمان به کار میرفته با زبانی که امروز با آن سر و کار داريم بسيار متفاوت بوده است.»
هر چند که من مدت ۲۵ سال است که در انگلستان زندگی میکنم و تماس زيادی با ايرانیها و محاورههای فارسی نداشتهام، اما سعی هميشه سعی کردهام مطالعاتم در حوزه ادبيات فارسی را به روز نگه دارم. به همين دليل است که در اين زمينه آشنايی نسبی داشتم.
ضمنا به عنوان مترجم اين شانس را داشتم که به طور دایم با نويسنده در ارتباط بودم. به دليل اين ارتباط مداوم نتيجه کار بهتر شد. مايل نبودم کارم بر پايه حدس و گمان باشد.»
سارا رضایی میگويد روزی که تصميم به ترجمه اين کتاب گرفت به فرزندان خود و به دیگر فرزندان ايرانی نسل فعلی، که بعد از سی سال دوری از وطن و فرهنگ بومی خود به دنيا آمده و بزرگ شدهاند، فکر می کرده است.
به همين خاطر هم تصميم گرفته است ابتدا از اين مجموعه سهگانه «خانم» را، که حوادثش در دوران معاصر میگذرد، ترجمه کند و با اين کار، خواننده را تشويق کند تا کتابهای ديگر را هم دنبال کند.
سارا رضایی: «خانم داستان بسيار جذاب و پرکششی است. اما برای خواندن داستان امينه بايد خواننده با فرهنگ و تاريخ ايران آشنايی قبلی داشته باشد. به همين دليل خوانندگان با خواندن کتاب خانم تشويق میشوند تا کتاب سنگينتری مانند امينه را هم بخوانند.»
دان ماريسون، روزنامهنگار انگليسی و نویسنده فايننشال تايمز، رمان خانم را «داستانی گيرا از حوادث تاريخی تمدنی بزرگ» معرفی کرده است که «با آثار تاريخی ويکتور هوگو و تولستوی قابل قياس است».
پرتو نوریعلا، شاعر و منتقد ادبی مقیم لسآنجلس، نیز بر این باور است که گرچه دوران رمانهای تاريخی سپری شده است، «اما خانم يک استثنا بر اين قاعده است.»
پرتو نوریعلا: «رمان تاريخی به رمانهای قرن نوزدهم اروپا برمیگردد که ما در ادبيات مدرن ايران کمی ديرتر از ادبيات اروپايی به آن دست يافتيم. [در این گونه] میتوانيم حوادث واقعی بيرونی را به شکل داستانی جذاب به خواننده ارائه کنيم. يعنی خواننده علاوه بر اين که يک حادثه تاريخی را درک میکند، اتفاقات پيشآمده رادر قالب داستان و رمان، و با کشش و جذابيت بسياری درک میکند.
بدون شک، در حال حاضر و در عصر جديد، دوره رمانهای تاريخی سر آمده است. شايد يکی از دلايلش کمبود وقت و زندگی شلوغ در جامعه مدرن است. خوانندگان در فرصت محدودی که دارند قادر نيستند وقت خود را به خواندن کتابهای عريض و طويل تاريخی اختصاص دهند. وقتی در چنين شرايطی، اثر حجيمی مانند خانم خواننده را به خود جلب میکند، بايد ويژگیهای منحصر به فردی داشته باشد.
من اصولا، در نقد ادبی، به ساختاری که بر اساس زبان استوار است اعتقاد دارم. ويژگی مهم کتاب خانم را زبان آقای بهنود میدانم. اصطلاحی که منطقيون در اين مورد بخصوص به کار میبرند زبان سهل و ممتنع است؛ يعنی اينکه در عين حال که چيزی آسان به نظر میرسد اما امکان تقليدش هم وجود ندارد و همه نمیتوانند آن کار را انجام بدهند. فکر میکنم قلم آقای بهنود خصوصيت سهل و ممتنع را داراست؛ در کتاب خانم میبينيم که اصلا خواننده با پيچيدگی زبانی و لغوی مواجه نمیشود؛ قلم ساده است اما در عين حال متن ويژگی قلم شخص بهنود را دارد که با بسياری از قلمها متفاوت است.
شيرينی، شيوايی، جذابييت و کششی که در نثر بهنود هست، خواننده را بیتفاوت رها نمیکند.»
«گزارش ويژه هفته» را هر سه شنبه بعد از خبرهای ساعت ۱۹ از راديو فردا می تواند بشنويد.
در اين رشته گزارشها، همکاران و گزارشگران راديو فردا از مرز رويدادهای روز عبور کنند و به بررسی تحليلی مسائلی می پردازند که از جمله در حوزه های سياسی، اجتماعی، فرهنگی، زيست محيطی ورزشی، در اين يا در آن حد، خبرساز شده اند.