در آخرین هفته های سال گذشته «سمینار آسیب شناسی ویراستاری در ایران» در تهران برگزار شد.
اغلب کارشناسان صنعت نشر عواملی چون نرخ پايین مطالعه و تیراژ ناچیز کتاب و نشریات در جامعه ایرانی، سانسور و خود سانسوری، محرومیت نویسندگان، ناشران و منتقدان غیر حکومتی از رسانه های جمعی و نهادهای آموزشی، وابستگی بسیاری از ناشران به یارانه های دولتی و ناآشنايی صنعت نشر ایران با شیوه های پیش رفته تولید، بازاریابی و فروش کتاب را از موثرترین دلایل بحران مزمن صنعت نشر در ایران ارزیابی می کنند.
همین کارشناسان بیگانگی بسیاری از مولفان و ناشران ایرانی با کارکردهای جدی و گسترده ویراستاری، فقر نقد ادبی و غیبت نقد پيگیر، حرفه ای و جدی کتاب در رسانه ها را در افت کیفیت و تیراژ کتاب و بحران صنعت نشر ایران موثر می دانند.
در فرهنگ های پیشرفته و غنی امروزی ویراستاری در صنعت نشر کارکردی ضروری تلقی شده و اهمیت آن در عرصه هايی جز شعر و داستان چندان است که کتاب های بدون نام ویراستاران متخصص و معتبر آثاری نازل و بی اعتبار ارزیابی می شوند.
در میان ژانرهای گوناگون کتاب، شعر و داستان کمتر از دیگر عرصه ها به ویراستاری نیازمندند، اما حتی در این عرصه ها نیز اثر از منظر منطق درونی و بیرونی متن، همخوانی و همگنی، نثر و زبان و فصل بندی ویراستاری شده و ویراستاران گاه در مواردی چون یافتن فرم، نثر، زبان و ساختار مناسب و همخوان با نویسنده همکاری نزدیک دارند.
در عرصه های دیگر، به ویژه تاریخ، پژوهش و ترجمه نقش ویراستاران در خلق اثر چندان است که ارزش و اعتبار اثر با ویراستاران آن نیز سنجیده می شود.
در این عرصه ها ویراستاران کارکردهايی چون پژوهش در باره نیازهای بازار کتاب، برگزیدن مولف مناسب، سفارش خلق اثر، همکاری با مولف در مواردی چون یافتن و نقد منابع و ماخذ را پیش و به هنگام نگارش کتاب بر عهده داشته و در مرحله آماده سازی برای چاپ کتاب نیز با بررسی اعتبار، کفایت، تناسب، ارتباط و سندیت مراجع و منابع، با نقد منطق درونی و بیرونی متن، با سنجش ساختار، زبان و نثر اثر ــ و در ترجمه، با تطبیق متن در زبان مقصد با متن در زبان مبداء ــ کمبودها و نواقص را به مولف یادآوری و او را در اصلاح و تکمیل اثر یاری می کنند.
نوشتن کتاب خلاقیتی فرهنگی است، اما نشر کتاب، چون تولید هر کالای دیگری، فعالیتی اقتصادی و نیازمند تخصص و رعایت موازین حرفه ای، از جمله ویراستاری، است.
بررسی های کارشناسانه اما نشان می دهند که در ایران، جز در مواردی انگشت شمار، ویراستاری در میان مولفان، ناشران و خوانندگان جایگاهی درخور نداشته و حداکثر به اصلاح غلط های فاحش دستوری محدود است.
در دهه های چهل و پنجاه که صنعت نشر ایران، به رغم همه دشواری هايی که سانسور بر آن تحمیل می کرد اندک رونقی گرفت، برخی ناشران چون خوارزمی، نیل، آگاه ، فرانکلین و امیرکبیر ویراستاری را جدی گرفتند و در این عرصه اعتباری درخور یافتند.
رونق کاذب کتاب های سیاسی در سال های اول انقلاب، سیلی از آثار ویراستاری نشده و ترجمه های نازل نادرست را به بازار کتاب ایران سرازیر کرد.
در سه دهه گذشته نقش عواملی چون ساده پسندی لایه هایی از خوانندگان، یارانه های دولتی، تفاوت بالای نرخ کاغذ دولتی و آزاد و بهره مندی برخی ناشران از یارانه های اختصاصی وزارت ارشاد تا بدانجا رسید که تعداد ناشران از تعداد کتابفروشان فزونی گرفت و ایران به تنها کشوری در جهان بدل شد که تعداد تولید کنندگان یک کالا از تعداد توزیع کنندگان آن بیشتر است.
در جوامعی که هزینه تولید کتاب و سود ناشر تنها از فروش کتاب جبران و تامین شده و نقد کتاب در رسانه ها جدی است، چاپ کتاب روندی سنجیده و اقتصادی و اعتبار موسسه انتشاراتی بخشی از سرمایه آن است. در این جوامع ناشران در گزینش کتاب برای چاپ و در آماده سازی آن برای انتشار به رایزنی و دیگر کارکردهای ویراستاران متخصص نیازمندند.
یارانه های حکومتی، سهمیه کاغذ به نرخ دولتی، ساده پسندی لایه هايی از خوانندگان و فقر نقد کتاب در ایران برخی ناشران را از تلاش برای معرفی، بازاریابی و فروش کتاب و ویراستاری بی نیاز کرده است.
برخی مولفان ایرانی که ویراستاری اثر خود را توهین به توانايی ها و صلاحیت علمی خود تلقی می کنند و شتاب برخی شاعران، نویسندگان و مترجمان برای چاپ آثار کم ارزش و کم تیراژی که با سرمایه شخصی یا به دلیل دریافت سهمیه کاغذ دولتی به چاپ می رسند نیز راه را بر حذف ویراستاری هموار کرده اند.
در این میان، هزینه تولید انگشت شمار ناشران ایرانی که ویراستاری را جدی گرفته و به حفظ نام و اعتبار و رعایت مسئولیت فرهنگی خود پايبندند، بالا رفته و میدان رقابت بر آنان تنگ تر شده است.
رمان های پر خواننده ای که یک ماهه ترجمه و منتشر می شوند، انبوه مجموعه های ناهمخوان و کشکول واری که «به همت» یا « به کوشش» این یا آن منتشر می شوند، کتب تاریخی و سیاسی که حتی نام و تاریخ تولد شخصیت های تاریخی را به نادرست ضبط می کنند، رمان ها و مجموعه شعرهایی که با ابتدایی ترین معیارهای شعر و داستان بیگانه اند، ترجمه های ادبی که وفور غلط های دستوری فاحش فهمشان را غیر ممکن می کند و.. را می توان نمودارهايی از آسیب شناسی ویراستاری در ایران ارزیابی کرد.
ویراستاری در ایران چندان بی ارج شده است که وزارت ارشاد، به دوران وزارت آقای مهاجرانی، بر آن بود تا سانسور را به ویراستاران به رسمیت شاخته شده محول کند.
در سه دهه اخیر، با افزایش سانسور و مهاجرت بسیاری از نویسندگان ایرانی به خارج از کشور زمینه مناسبی برای رونق نشر فارسی در برون مرز فراهم شد.
ناشران ایرانی خارج از کشور در سه دهه گذشته برخی از بهترین و ماندگارترین آثار زبان فارسی را چاپ و منتشر کردند، اما بسیاری از آثار منتشر شده در برون مرز نیز از غیبت ویراستاری جدی و تقلیل ویراستار به گردآوری کننده نشان دارند.