تجمع آرام تعدادی از دانشجويان دانشگاه مازندران برای اعتراض به حکم کميته انضباطی دانشگاه، که يکی از فعالان دانشجويی را برای يک ترم از تحصيل محروم کرده بود، با هجوم نيروهای امنيتی و دستگيری دانشجويان معترض رو به رو شد.
برخورد خشن نهادهای قضائی و امنيتی موجی از اعتراض در دانشگاه های کشور بر انگيخت و به اعتصاب غذا و تحصن در چند دانشگاه و صدور اعلاميه های متعدد نهادهای دانشجويی منجر شد.
۳۶ نهاد دانشجويی در اعلاميه ای که روز چهار شنبه ۲۹ فروردين در يکی از روزنامه های ايران منتشر شد، هشدار دادند که «برخوردهای غيراصولی و اقتدارگرايانه ای چون احضار به کميتههای انضباطی، پرونده سازی و ستاره دار کردن فعالان دانشجويی برای محروم کردن ستاره داران از ادامه تحصيل، انحلال و تعليق انجمنهای اسلامی و شوراهای صنفی و کانونهای فرهنگی دانشجويی، توقيف نشريات دانشجويی، بازداشت دانشجويان و... دامنه گسترده تری يافته و شدت گرفته است.»
يکی از اعضای دفتر تحکيم وحدت اعلام کرد که «گرچه ۹ دانشجو از ۱۵ دانشجوی بازداشتی آزاد شدند، اما فضای دانشگاه مازندران، در دو شهر بابل و بابلسر، کاملا آشفته است. دانشگاه در قرق نيروهای امنيتی است و دانشجويان به شکل کاملا محسوسی تحت نظر هستند.»
جنبش های سه گانه و براندازی نرم
واکنش تند دولت جمهوری اسلامی عليه دانشجويان، که با محکوميت ۲ تن از فعالان جنبش قانونی زنان، سرکوب اعتصابات صنفی و بازداشت نمايندگان معلمان و کارگران همزمان بود، توضيح خود را در سخنان وزير اطلاعات يافت.
غلامحسين محسنی اژه ای، جنبش دانشجويی و جنبش زنان را «براندازی نرم» و «برنامه تازه دشمنان عليه دولت» توصيف و اعلام کرد:«سياست جديد دشمن برنامه ريزی برای جنبش های گوناگون تحت پوشش جنبش زنان و جنبش دانشجويان است.»
اتهامات وزير اطلاعات، که در چند دهه گذشته درباره نويسندگان و روزنامه نويسان معترض به سانسور نيز به کار برده می شد، گرچه به کليشه های تکراری جنگ های روانی و تبليغاتی چند دهه اخير شباهت می برد، اما هراس نهادهای امنيتی جمهوری اسلامی را از اوج گيری سه جنبش روشنفکری، زنان و دانشجويان و اهميت و کارکرد های بالفعل و بالقوه جنبش های سه گانه را در جامعه کل نشان می دهد.
آزادی آکاميک، استقلال دانشگاه ها، آزادی فعاليت های سياسی، فرهنگی، صنفی و اجتماعی دانشجويان، آزادی تجمع، تشکل ها و نشريات دانشجويی از خواست های عمومی و کلاسيک جنبش دانشجويی است.
جنبش زنان درايران خواهان برابری حقوقی زن و مرد و حذف تبعيض های جنسيتی است و مهم ترين خواست عمومی روشنفکران ايرانی لغو سانسور و آزادی بيان است.
اغلب فعالان جنبش های سه گانه، سودای سياست و مخالفت با حکومت را در سر ندارند، اما خواست های عمومی و کلاسيک هر سه جنبش برخی از ساختارهای اصلی حقوقی و عينی جمهوری اسلامی را به چالش می طلبد.
سياست امنيتی جمهوری اسلامی، که بر فرهنگ تک صدايی استوار است، تنوع فکری، نهادهای مستقل و فعاليت سياسی، فرهنگی و اجتماعی غير حکومتی شهروندان خود را تحمل نکرده و خواست های اصيل آنان را «براندازی» و «همکاری با دشمنان» تعبير می کند.
جنبش دانشجويی و غيبت احزاب سياسی
دانشجويان در پرشورترين دوران زندگی، رها از تجربه های تلخ شکست پدران و مادران خود و آزاد از سنت های کهنه، چشم اندازهای نو آينده را رقم می زنند.
شور و شوق جوانی اميد بخش و حرکت زا است، دانشجويان از دغدغه های اقتصادی و تکاليف روزمره آزاد و از امکان تجمع، تبادل نظر و حرکت سازمان يافته برخوردارند. دانشجويان به آگاه ترين و نوگراترين لايه های جامعه تعلق دارند.
ساختارهای سياسی و حقوقی جمهوری اسلامی از سويی و اشتياق آگاه ترين لايه جوانان کشور برای شرکت در سرنوشت سياسی ميهن خود از ديگر سو جنبش دانشجويی ايران را، خواسته يا ناخواسته، به چالش با ساختارهای استبدادی سوق می دهد و هراس استبداد از رخنه در سد اقتدار، مقابله امنيتی را با دانشجويان را تجويز می کند.
دانشجويان در طرح ساده ترين خواست های خود، ناخواسته، با موانع ساختاری نظام درگير می شوند.
سنتی نهادينه و جا افتاده در اغلب دانشگاه های جهان چون انتشار نشريه مستقل دانشجويی با سد سانسور مطبوعات در جمهوری اسلامی رو به رو است و خواستی ضروری و مبرم چون حق تجمع و اعتراض مسالمت آميز با عملکرد خشن نهادهای انتظامی و قوانين سخت قوه قضاييه.
از منظر نهادهای امنيتی، دانشگاه آزاد و مستقل مشوقی است برای ديگر لايه های جامعه و جزيره ای است تحمل ناکردنی.
استقلال از جناح های حکومتی
جمهوری اسلامی در همان نخستين سال های استقرار خود با انقلاب فرهنگی و تعطيل کردن دانشگاه ها به جنبش دانشجويی پاسخ داد و پس از بازگشايی دانشگاه ها، صافی گزينش را بر سد کنکور اضافه کرد.
سهميه نهادهای انقلابی، انجمن های اسلامی و کميته های انضباطی فضای دانشگاه را کنترل و نقشی مهم در سرکوب دانشجويان ايفاء کردند.
وظيفه بسيج دانشجويان برای حمايت از نظام بر عهده نهادهای دانشجويی مجاز با پسوند اسلامی گذاشته شد.
با شدت گرفتن تضادهای درون حکومتی، جناح های حکومتی مجاز کوشيدند تا از اشتياق و شور دانشجويان برای شرکت در سرنوشت سياسی کشور در رقابت های جناحی بهره گيرند.
با اين همه، جنبش دانشجويی با از سر گذراندن تجربه های گوناگون به تدريج خود را از حاميان نظام و هواداران جناح های حکومتی رها کرد و به استقلال رسيد.
نهادهای مجاز سابق به سود دانشجويان دگرگون شدند و نهادهای نو و مستقل شکل گرفتند.
بيان آزاد عقيده و حضور آشکار سياسی از انحصار هواداران فرهنگ تک صدايی و جناح های حکومتی به در آمد و گرايش های مستقل غير حکومتی از جمله ليبرال ها و چپ ها جان گرفته و از سايه به در آمدند.
وزير اطلاعات در کنار دشمنان خارجی، جناح های حکومتی مخالف دولت آقای احمدی نژاد را نيز به برنامه ريزی جنبش دانشجويی متهم کرد.
تلاش جناح های مخالف رييس جمهوری، از جمله اصلاح طلبان جبهه مشارکت و کارگزاران، ادامه سياست های گذشته اين جناح ها است که در چند سال اخير کاربرد خود را از دست داده است.
نمودارهای گوناگون نشان می دهد که استقلال به عنوان مهم ترين دستاورد جنبش دانشجويی، در سال های اخير نهادينه شده و راه را بر ارتقاء اين جنبش هموار کرده است.