معروف است که شعر قابل ترجمه نیست. هستند کسانی که معتقدند ترجمه شعر غیرممکن است و آن چه به عنوان ترجمه شعر اینجا و آنجا منتشر میشود تنها شبحی است، دور یا نزدیک، از اصل شعر در زبان مبدا.
حال با این فرض، مترجمی را تصور کنید که دست به کار عظیمی چون ترجمه اشعار مولانا میزند، فردی که اسلام و قرآن در تار و پود آثارش تنیده شده، آن چنان که این دو را از هم جدا نمیتوان کرد. فراموش نکنیم که مولانا جلالالدین محمد بلخی پیش از آن که عارف باشد و بنا بر سرگذشتها شمس تبریزی را بشناسد و عاشق شود، مفتی بود و عالم اسلامی.
عدهای حتی بر این عقیدهاند که مولانا به احتمال قریب به یقین حافظ قرآن نیز بوده است؛ این را به اعتبار اثر قرآن و حدیث بر اشعار او میگویند. آن طور که در مقالات و پژوهشهای ادبی آمده است، در مثنوی معنوی مولانا به بیش از ۳۰۰ آیه قرآن و بیش از ۷۰۰ حدیث و روایت، مستقیم و غیرمستقیم، اشاره شده است.
حال تصور کنید که مترجم مورد نظر ما زبان فارسی را هم نمیداند، اسلام را هم چندان نمیشناسد و آن طور که خود در جایی اذعان کرده است، «خواندن قرآن دشوار است». این نکته وقتی به مسئلهای بزرگ تبدیل میشود که بدانید برخی از پژوهشگران مثنوی مولوی را «تفسیر قرآن» و برخی دیگر «قرآن به زبان فارسی» میدانند، امری که آشنایی مترجم به قرآن را الزامی میسازد.
کولمن بارکس، استاد دانشگاه و شاعر و مترجم آمریکایی، را در جهان، بهویژه در آمریکا و ایران، به ترجمه اشعار مولوی میشناسند. پیش از هر چیز، همچون حتی منتقدان او، باید به احترام او کلاه از سر برداشت که بهواسطه محبوبیت ترجمههایش میلیونها نفر را در آمریکا و بلکه سراسر دنیا با مولوی آشنا کرده و در دنیایی جدید را به روی این شاعر شهیر ایرانی باز کرده است.
در پی انتشار ترجمههای کولمن بارکس از اشعار مولوی، اشخاص معروفی چون مدونا، خواننده پاپ آمریکایی، به این آثار علاقهمند شدند و علاقه آنان خیل عظیمی از مردم را نیز متوجه مولوی ساخت.
در زبان انگلیسی، ترجمههای کولمن بارکس از مولوی بسیار شیوا و خوشآهنگ و نافذ است، مخصوصا آن که این ترجمهها را از زبان تیلدا سویینتن، هنرپیشه معروف بریتانیایی، و دکلمه زیبا و بااحساس او بشنوید.
مشکل از جایی شروع میشود که از قبل با اشعار مولوی آشنا باشید یا ترجمه بارکس را با اصل اشعار تطبیق دهید؛ آن گاه متوجه خواهید شد که کاری که کولمن بارکس کرده نه ترجمه، که برداشتی بسیار آزاد از این اشعار بوده، سعی کرده اشعار را به سبک شعر آزاد آمریکایی درآورد و در این کار دست خود را برای هر گونه دخل و تصرفی باز گذاشته است.
بارکس که از سویی به دلیل ترجمههایش چند سال پیش از دانشگاه تهران دکترای افتخاری گرفته و از سوی دیگر به دلیل نوع ترجمهاش بسیار مورد انتقاد بوده و در ایران هم موضوع چندین مقاله و تز و پایاننامه، خود در چند جا اذعان میکند که کارش ترجمه نیست و تنها ترجمههای پیشین از آثار مولوی را به زبانی خوشخوان بازنویسی کرده است. با این همه نام او روی جلد تمام کتابهایش به عنوان مترجم ثبت شده و این تنها چیزی است که با نگاه به کتابها چشم خواننده را میگیرد.
مشکل دیگری که در مقالهای در هفتهنامه نیویورکر به آن اشاره شده آن است که در ترجمههایی که در آمریکا این قدر خواننده پیدا کرده و به قولی حتی مولوی را به «پرفروشترین شاعر» در این کشور تبدیل کرده «کمتر نشانی از اسلام دیده میشود». در آمریکا کمتر کسی «رومی» را به عنوان مسلمان میشناسد.
کولمن بارکس به دلایلی که احتمالا تنها برای خودش مشخص خواهد ماند هر گونه اشاره به مفاهیم و اصول اسلامی را حذف کرده، به جای آنها نشانهها و نمادهای مسیحیت را نشانده، یا اصلا متن را بالکل عوض کرده است. این بیت از غزل ۱۸۲۶ دیوان شمس را در نظر بگیرید:
«هر که ز حور پرسدت رخ بنما که همچنین.... هر که ز ماه گویدت بام بر آ که همچنین»
بارکس در ترجمه خود از این غزل با عنوان «Like This» که در زبان انگلیسی زیبا هم درآمده به جای کلمه «حور» که معانی و تلویحات مذهبی دارد جملهای کاملا متفاوت نشانده است. این در حالی است که در بیتی دیگر از همین غزل اشاره به یوسف پیامبر و یعقوب پدرش را به همان شکل اصلی حفظ کرده است. گویی مترجم به دلیل ناآشنایی با اسلام و مفاهیم و قصص آن هر آن چه را مربوط به آنها بوده حذف کرده است.
بارکس در این رباعی هم که مشهور است بر بازوی برد پیت، ستاره هالیوود، خالکوبی شده دو واژه کفر و اسلام را حذف کرده و کلمات «شر» و «خیر» را به جای آنها نشانده است:
«از کفر و ز اسلام برون صحرایی است.... ما را به میان آن فضا سودایی است»
مترجم در مصاحبهای به شکلی بسیار مبهم این طور به این ایراد پاسخ داده است: «بله، بنیادگراها یا کسانی که فکر میکنند این کار دلیل خاصی دارد مرا به خاطر این کار سرزنش میکنند.» همین! او در مصاحبه با نیویورکر هم میگوید که به خاطر نمیآورد که حذف ارجاعات اسلامی دلیل خاصی داشته است یا خیر!
در زمانهای که مسلمان بودن، بهویژه در آمریکا، هزینه دارد و باعث استرس و نگرانی است، شاید همین بهتر باشد که این مترجم اثری از آثار اسلام در اشعار مولانا باقی نگذاشته است. حال این بر عهده ایرانیانی است که مولوی را از آن خود میدانند تا تصمیم بگیرند که کدام را ترجیح میدهند: که آمریکاییها «رومی» را، هرچند بدون اعتقادات مذهبیاش، بشناسند یا مسلمانی مولانا پابرجا باشد، اما در داخل مرزهای ایران، در میان دیوارهای دانشگاهها، بماند.