منصور اسانلو، رييس هيات مديره «سنديکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه»، در روز ۲۸ خرداد ماه، از بخش سی سی يو در بيمارستان لبافی نژاد تهران به بهداری زندان اوين منتقل شد.
او چند روز قبل از اين انتقال، در نامه به سازمان های بين المللی، به تشريح شکنجه های خود در مدت زندان خود پرداخته بود.
آقای اسانلو در روز ۱۹ تير سال گذشته در نزديکی منزل خود توسط ماموران امنيتی که خطاب به جمعيت حاضر، او را دزد می ناميدند، بازداشت شد.
تا سه روز، هيچ خبری از وی منتشر نشد و مقام های امنيتی و قضايی از تاييد بازداشت و اعلام مکان نگهداری اش خودداری می کردند.
اما پس از سه روز و پس از پخش شايعه قتل او و اعتراض های بين المللی، اعلام شد که اين فعال کارگری بازداشت شده است و در زندان اوين است. پس از آن نيز منصور اسانلو به اتهام اقدام عليه امنيت ملی به پنج سال زندان محکوم شد.
در شرايطی که به سالگرد بازداشت منصور اسانلو نزدیک می شویم - کسی که به نامی شناخته شده و مشهور در ميان رسانه ها، سازمان های حقوق بشری و اتحاديه های کارگری در جهان بدل شده - با پروانه اسانلو، همسر آقای اسانلو، در برنامه هفتگی گفت و گوی ويژه راديو فردا (که سه شنبه ها بعد از اخبار ساعت ۱۹ پخش می شود)، درباره فعاليت ها و زندگی خصوصی اين فعال کارگری به گفت و گو نشستيم.
خانم پروانه اسانلو از زندگی و کارنامه همسرتان منصور اسانلو برايمان بگوييد.
متولد سال ۱۳۳۸ است و تقريبا ۴۸ سال دارد و مدت ۲۵ سال کارمند شرکت واحد بوده است.
اوايل کار به عنوان راننده شرکت واحد، انجام وظيفه می کرد و بعد از ۱۵-۱۰ سال کارمند شرکت واحد شد. در دانشگاه پيام نور تحصيل می کرد و سال سوم رشته فيزيک کاربردی بود که به دلايل مختلف از جمله مشکلات اقتصادی، مجبور شد دانشگاه را رها کند زيرا شرايط اقتصادی زندگيمان بسيار بد بود و او مجبور بود چند شيفت کار کند.
از همان ابتدا دغدغه مسائل قانون کار، حقوق خودش و کارگران را داشت و تلاش می کرد هميشه با کارگران در اين رابطه صحبت کند و آنها را به حقوق خودشان آگاه سازد.
علت تغيير سمت او از رانندگی شرکت واحد به کارمند اداری چه بود؟ آيا علت خاصی داشت؟
خير، بخشنامه ای در شرکت واحد تصويب شد، مبنی بر اين که افراد ديپلمه می توانند تغيير سمت دهند. او هم جزو کسانی بود که تغيير سمت داد، زيرا کار رانندگی بسيار دشوار بود و او ديسک کمر داشت و بايد استراحت می کرد، به همين خاطر شغلش را تغيير داد.
مدتی نيز به عنوان مسئول مددکاری، در شرکت واحد کار می کرد. آنها دائم او را در مناطق مختلف می چرخاندند و سعی می کردند در يک جا نگه ندارند.
آقای اسانلو از چه زمانی به طور اخص، وارد کار سنديکايی شد؟
از ابتدای سال ۸۴ دنبال تشکيل هيئت مؤسس بود و مجمع عمومی شان را در بهار ۸۴ قبل از انتخاب آقای احمدی نژاد، يعنی اواخر رياست جمهوری آقای خاتمی، تشکيل داد.
از آن به بعد به طور دائم فقط درگيری، زندان و کتک شامل حال او شده است. من تا کنون انبوهی از لباس های پاره او را نگاه داشته ام که همه آنها يا دکمه ندارد يا يقه هايشان پاره شده است.
خودتان چه فکر و احساسی در مورد فعاليت های صنفی آقای اسانلو داريد؟
به طور طبيعی فعاليت های صنفی آقای اسانلو تأثير تنگاتنگی در زندگی ما داشته است.
من و آقای اسانلو از لحاظ عاطفی بسيار به هم وابسته بوده و هستيم. هر خانواده ای دوست دارد افراد خانواده درکنار هم باشند، ولی ما در اين سه سال آقای اسانلو را کنار خودمان نداشته ايم و اين مسئله، هم من و هم بچه ها را بسيار اذيت می کند زيرا به او وابسته هستند و او را دوست می دارند، البته او چون مرد است ممکن است ناراحتی خود را بروز ندهد.
اين مسئله نه تنها از نظر عاطفی بلکه از نظر اقتصادی نيز آزارمان می دهد، زيرا اين جا اگر چند نفر هم کار کنند باز هم چرخ زندگی نمی چرخد، چه برسد به اين که مرد خانواده نتواند کار کند.
من می بينم که آقای اسانلو حق را می گويد و چيزی خارج از ضوابط قانونی و عليه مملکت نگفته و واقعا درحقش ظلم شده است. اين که او حق را می گويد و در حقش ظلم شده، بسيار ناراحت کننده است و مرا مجاب می کند که با او همدرد و همراه باشم و اين وضعيت سخت را تحمل کنم.
آقای اسانلو به خاطر فعاليت های خود در سطح جهان، به خصوص بين سازمان های کارگری و رسانه ها شناخته شده و به خاطر مبارزات صنفی مورد حمايت اتحاديه های کارگری قرار داشته است. شما از اين حمايت ها و همبستگی هايی که با آقای اسانلو می شود چه احساسی داريد؟
اين حمايت های داخلی و خارجی، احساس دلگرمی به ما می دهد، اين احساس که خانواده ما تنها نيستند.
بسيار اميدوارم که اين حمايت های بين المللی بتواند به پرونده آقای اسانلو کمک کند و مقامات کشور ما را متوجه کند که قضيه آقای اسانلو اصلا سياسی نيست و فقط صنفی و در راستای مسائل کارگری است.
او به هيچ عنوان قصد انجام کار غير قانونی دراين مملکت ندارد و هدفش احقاق حقوق کارگران است. من اميدوارم اين حمايت ها تأثير مثبت داشته باشد.
فکر می کنيد آقای اسانلو، چگونه اين شهامت را پيدا کرده که در راه احقاق حقوق کارگران مبارزه کند؟
او آگاهی زيادی از مسائل سنديکايی و کارگری داشت. همين آگاهی از مسائل و اين که می دانست حق با اوست و گناهی مرتکب نشده و به صورت قانونی عمل می کند، به او جرأت می داد تا کارش را پيش ببرد.
با توجه به شناختی که از آقای اسانلو داريد، فکر می کنيد آينده فعاليت های او چگونه است؟
آينده را نمی شود پيش بينی کرد، ولی اميدوارم شرايط آينده بهتر اکنون باشد و لااقل خود آقای اسانلو بتواند نتيچه اين زحمت ها و تلاش ها را ببيند.
کما اين که دست آوردهای سنديکا تا حدودی مشخص شده است. به عنوان مثال، در حال حاضر به کارگران شرکت واحد بن می دهند و ۱۵۰-۱۶۰ هزار تومان حقوق آنها افزايش يافته است، همچنين صبح و عصر به آنها شير و کيک می دهند و تصويب شده که سالی دو دست لباس به آنها بدهند. اين در حالی است که قبلا، کارگران شرکت واحد را آدم به حساب نمی آوردند.
همين دست آوردها به تدريج نشان داد که سنديکا می تواند مثبت باشد و اين مسئله برای آقای اسانلو بسيار خوشحال کننده است.
کارگران شرکت واحد، چه عقيده ای درمورد آقای اسانلو دارند؟
آن طور که ما از قلبشان خبر داريم، همه آنها دلشان با آقای اسانلوست. ولی بين آنها، جو رعب و وحشت وجود دارد و ترس از دست دادن لقمه نانشان.
علايق آقای اسانلو چه چيزهايی است؟
به کوهنوردی، شنا، کتاب و مطالعه به شدت علاقمند است. بدون اغراق بايد بگويم کاری نيست که آقای اسانلو نتواند انجام دهد. او دوست دارد در هر کاری تلاش کند.
به چه کتاب هايی علاقمند است؟
او شعر می گويد و در درجه اول، عاشق شعر و کتاب های شعر است و در درجه دوم رمان خيلی دوست دارد. از تمام نويسنده ها و هر کتابی را که دستش بيايد، می خواند.
موسيقی هم گوش می کند و به چه موسيقی علاقمند است؟
موسيقی کلاسيک دوست دارد.
در کارهای خانه کمک می کند؟
بله، هميشه در کارهای بچه ها به من کمک کرده و لباس هايشان را شسته است . ظرف هم می شويد و به حقوق من کاملا آشناست و در هر فرصتی که پيش آيد به من کمک می کند، مگر اين که نتواند. او مرد واقعا خوبی است.
بسيار متواضع است و خوشحالی کارگران خوشحالی اوست. طوری رفتار می کند که تصور نمی کنيد که دنبال موقعيتی خاص يا منافعی باشد. خدا شاهد است تا کنون، نه حساب بانکی دارد و نه دسته چکی و نه يک آلونک شخصی.