آیتالله علی خامنهای که خود از مدافعان جدی و سرسخت اسلامی کردن دانشگاهها و بازبینی در رشتههای علوم انسانی است روز یکشنبه در جمع استادان و هیاتهای علمی دانشگاهها تاکید کرد که آموزش علوم انسانی در دانشگاهها منجر به «ترویج شکاکیت و تردید در مبانی دینی و اعتقادی» خواهد شد.
وی از دولت و شورای عالی انقلاب فرهنگی خواست در این مورد توجه جدی کنند. موضوع و انگیزه نگرانی نسبت به رشتههای علوم انسانی را با دکتر گودرز اقتداری، استاد دانشگاه در آمریکا، در میان گذاشتیم.
دکتر گودرز اقتداری: در اوایل دهه هشتاد میلادی و تقریبا دو سال و اندی که از انقلاب اسلامی ایران گذشت، انقلاب فرهنگی در ایران به وقوع پیوست و به دنبال آن بسیاری از دانشجویان و اساتید را از دانشگاهها بیرون کردند. علت اصلی وقوع این اتفاق در آن زمان احساس خطری بود که از جانب نیروهای چپ در جامعه احساس میشد و از سوی نیروهای چپ و مخالف جمهوری اسلامی تقویت شده بود و سران جمهوری اسلامی میخواستند به این طریق آن جناح و تفکر را حذف کنند.
در آن زمان یک سری سازمانهای عریض و طویل هم به وجود آمد و کتابهای درسی را مورد ارزیابی قرار دادند تا به قول خودشان به راه راست و منطبق با شریعت هدایت کنند. در علوم سختی مانند رشتههای مهندسی، بیولوژی، طب و غیره مداخلهای نکردند، به خاطر این که در این رشتهها چیزی وجود نداشت که بخواهند با آن برخورد کنند. ولی در علوم انسانی این کار را انجام دادند. این اقدام به نفع بینش غربی و لیبرال در مقابل بینش چپ و مارکسیستی تمام شد. اما امروز جامعه وارد مرحله تازهای شده است که به نظر میرسد این بار از ناحیه بینش غربی و لیبرال احساس خطر میکنند.
رشتههای علوم انسانی چه ویژگیهایی دارند که در نظام آموزشی جمهوری اسلامی از چنین اهمیتی برخوردارند، که حتی تا مرحله اسلامی شدن این علوم هم پیش میروند؟
این رشتهها باعث میشود کسانی که در آن تحصیل میکنند به درون جامعه خودشان نگاهی بیاندازند، به تغییرات اجتماعی فکر کنند، و با مطالعاتی که انجام میدهند نسبت به برخی از حقوق بشری که در ایران رعایت نمیشود آگاه شوند، نسبت به حقوقی که در بسیاری از کشورها مراعات میشود. از خودشان سوال میکنند که چرا حقوق طبیعی زنان در جامعه نبایستی تامین شود؟ این گونه سوالات سوالاتی است که از دامنه علوم انسانی برمیخیزد و عدم توجه به آن و تحریم آن از محیط دانشگاه خطرات بسیاری را برای جامعه به دنبال دارد. این محدودیتها جامعه را کاملا فاشیستی میکند، انگار که همه مثل ابزار کار در یک کارخانه کار میکنند و از خودشان هیچ سوالی نمیپرسند و در مورد هیچ چیزی هم شک نمیکنند.
در دولت نهم وزیر علوم، تحقیقات و فناوری اطلاعات، آقای محمدمهدی زاهدی، مامور شد که پروژه اسلامی کردن دانشگاهها را در دستور کار دولت قرار دهد. در این راستا شورای اسلامی شدن دانشگاهها و کمیته پیگیری مطالبات رهبری هم تشکیل شد. این نکته جای سوال است که آیا اساسا نوع اسلامی شده علوم انسانی هم میتواند پدید بیاید؟ و اگر به وجود بیاید چه تناقضی میتواند با علوم انسانی رایج در جهان امروز داشته باشد؟
قطعا اینها معتقدند که با همان ابزارهای کاری که در حوزه علمیه تدریس میکنند میتوانند به تمام سوالات علوم انسانی پاسخ دهند. اما مشکل قضیه این جاست که محیط دانشگاهی در ایران را تبدیل به محیط دانشگاههای اتحاد جماهیر شوروی سابق میکنند، که هیچ کس حق سوال کردن نداشت، هیچ کس حق تشکیک در امور حکومتی را نداشت. اینها در واقع به دنبال تدریس چنین طرز تفکری به دانشجویانشان هستند، دانشجویانی که همه چیز را بدون سوال کردن بپذیرند. مطمئنا همان طور که قوانین جزایی اسلام را جایگزین قانون مدنی کردند در مورد سایر مباحث علوم انسانی هم زمینههایی برای جایگزینی خواهند داشت.
وی از دولت و شورای عالی انقلاب فرهنگی خواست در این مورد توجه جدی کنند. موضوع و انگیزه نگرانی نسبت به رشتههای علوم انسانی را با دکتر گودرز اقتداری، استاد دانشگاه در آمریکا، در میان گذاشتیم.
دکتر گودرز اقتداری: در اوایل دهه هشتاد میلادی و تقریبا دو سال و اندی که از انقلاب اسلامی ایران گذشت، انقلاب فرهنگی در ایران به وقوع پیوست و به دنبال آن بسیاری از دانشجویان و اساتید را از دانشگاهها بیرون کردند. علت اصلی وقوع این اتفاق در آن زمان احساس خطری بود که از جانب نیروهای چپ در جامعه احساس میشد و از سوی نیروهای چپ و مخالف جمهوری اسلامی تقویت شده بود و سران جمهوری اسلامی میخواستند به این طریق آن جناح و تفکر را حذف کنند.
در آن زمان یک سری سازمانهای عریض و طویل هم به وجود آمد و کتابهای درسی را مورد ارزیابی قرار دادند تا به قول خودشان به راه راست و منطبق با شریعت هدایت کنند. در علوم سختی مانند رشتههای مهندسی، بیولوژی، طب و غیره مداخلهای نکردند، به خاطر این که در این رشتهها چیزی وجود نداشت که بخواهند با آن برخورد کنند. ولی در علوم انسانی این کار را انجام دادند. این اقدام به نفع بینش غربی و لیبرال در مقابل بینش چپ و مارکسیستی تمام شد. اما امروز جامعه وارد مرحله تازهای شده است که به نظر میرسد این بار از ناحیه بینش غربی و لیبرال احساس خطر میکنند.
رشتههای علوم انسانی چه ویژگیهایی دارند که در نظام آموزشی جمهوری اسلامی از چنین اهمیتی برخوردارند، که حتی تا مرحله اسلامی شدن این علوم هم پیش میروند؟
این رشتهها باعث میشود کسانی که در آن تحصیل میکنند به درون جامعه خودشان نگاهی بیاندازند، به تغییرات اجتماعی فکر کنند، و با مطالعاتی که انجام میدهند نسبت به برخی از حقوق بشری که در ایران رعایت نمیشود آگاه شوند، نسبت به حقوقی که در بسیاری از کشورها مراعات میشود. از خودشان سوال میکنند که چرا حقوق طبیعی زنان در جامعه نبایستی تامین شود؟ این گونه سوالات سوالاتی است که از دامنه علوم انسانی برمیخیزد و عدم توجه به آن و تحریم آن از محیط دانشگاه خطرات بسیاری را برای جامعه به دنبال دارد. این محدودیتها جامعه را کاملا فاشیستی میکند، انگار که همه مثل ابزار کار در یک کارخانه کار میکنند و از خودشان هیچ سوالی نمیپرسند و در مورد هیچ چیزی هم شک نمیکنند.
در دولت نهم وزیر علوم، تحقیقات و فناوری اطلاعات، آقای محمدمهدی زاهدی، مامور شد که پروژه اسلامی کردن دانشگاهها را در دستور کار دولت قرار دهد. در این راستا شورای اسلامی شدن دانشگاهها و کمیته پیگیری مطالبات رهبری هم تشکیل شد. این نکته جای سوال است که آیا اساسا نوع اسلامی شده علوم انسانی هم میتواند پدید بیاید؟ و اگر به وجود بیاید چه تناقضی میتواند با علوم انسانی رایج در جهان امروز داشته باشد؟
قطعا اینها معتقدند که با همان ابزارهای کاری که در حوزه علمیه تدریس میکنند میتوانند به تمام سوالات علوم انسانی پاسخ دهند. اما مشکل قضیه این جاست که محیط دانشگاهی در ایران را تبدیل به محیط دانشگاههای اتحاد جماهیر شوروی سابق میکنند، که هیچ کس حق سوال کردن نداشت، هیچ کس حق تشکیک در امور حکومتی را نداشت. اینها در واقع به دنبال تدریس چنین طرز تفکری به دانشجویانشان هستند، دانشجویانی که همه چیز را بدون سوال کردن بپذیرند. مطمئنا همان طور که قوانین جزایی اسلام را جایگزین قانون مدنی کردند در مورد سایر مباحث علوم انسانی هم زمینههایی برای جایگزینی خواهند داشت.