حسین باستانی، روزنامهنگار در پاریس، به رادیو فردا میگوید: «در دادگاه روز سهشنبه نکتهای که به طرز بارزی به چشم میآمد، و شاید در لابهلای بقیه اخبار مربوط دادگاه کمتر مورد توجه قرار گرفت، این بود که واضح بود کسانی که این اعترافات را هدایت میکردند، و چیزهایی را تنظیم کرده بودند که از زبان متهمینی مثل آقای حجاریان بیان شود، لابهلای آن یک دیدگاه درازمدتی علیه علوم انسانی، علیه دانشگاهها و علیه دانشگاهیان به چشم میخورد.»
در محکمه چهارم، آنچه به عنوان اعترافات سعید حجاریان خوانده شد، با ادعانامه دادستان همسویی کامل داشت. اعترافات خوانده شده در این محاکمه حتی بر تحصیلات دانشگاهی سعید حجاریان نیز خط بطلان کشید. کسی که همواره مغز متفکر جریان اصلاحطلبی در ایران خوانده شده است.
حسین باستانی در این زمینه میگوید: «آن چیزهایی که از زبان آقای حجاریان در دادگاه بیان شد، در آنها هم تصریحات عجیب و غریبی قابل مشاهده بود. مثلاً از قول آقای حجاریان اینطور نقش شد که من فوق لیسانس و دکترایم را در علوم سیاسی گرفتهام و انبوه نظریات و ایدئولوژیهای نادرست در ذهنم تلبنار شد، بدون اینکه مجال بازنگری یا نقد آنها را داشته باشم. خب، آقای حجاریان که فوق لیسانس و دکترایشان را در خارج از کشور نگرفتهاند، در همین دانشگاههای جمهوری اسلامی گرفتهاند. ولی همین هم در دادگاه، گویی به عنوان یک خطا عنوان میشود که باید متهمان به آن اعتراف کنند. چون ایدئولوژیهای نادرست یا درست همان کتابهای درسی فوق لیسانس و دکترا را دارند اشاره میکنند».
به نقل از سعید حجاریان و در اعترافات او شورای انقلاب فرهنگی و مسئولان آموزش عالی کشور نیز در آنچه «انحرافات» خوانده میشد، مقصر قلمداد شدند. چراکه هر ساله بر کمیت مراکز آموزشی علوم انسانی افزوده میشود.
حسین باستانی در همین ارتباط میگوید: «از زبان آقای حجاریان اینطور عنوان شد (به عنوان یک نقد) که در اینجا مسئولان کشورهم در انحرافات بیتقصیر نیستند. چه انحرافی؟ اینکه هر ساله دارد به تعداد مراکز آموزشی عرضهکننده علوم انسانی افزوده میشود. این را در خارج از ایران هر جایی ترجمهاش کنید، کسی نمیفهمد چرا باید مشکلی باشد. در توضیح اینکه چرا، اینطور بیان شد که این نظریات (البته منظور نظریات علوم انسانی است) در قالبهای علمی و شبه علمی بیان شده، اما در مرحله عملیاتی شدن ضایعات و صدمات فراوانی به بار میآورد. انگار که دستورالعملهای جنگی است».
در چهارمین محکمه، اما، روشن نشد که بالاخره متون ترجمه شده دانشگاهی، آنگونه که نماینده دادستان عنوان کرد، عامل انحراف است یا مطالعه نظریههای علوم انسانی به زبان اصلی و مثلاً به زبان انگلیسی.
آقای باستانی در این باره هم میگوید: «وکیلی که برای آقای حجاریان تعیین شده بود، که البته خانواده آقای حجاریان هم تأکید کرده بودند که وکیلی تحمیلی است و کسی نیست که آنها میخواستند دفاع از پرونده را به عهده بگیرد، یک جمله عجیبی گفت که موکل من طبق اقرار خودش معترف است در تحلیلهایش به خاطر فقدان منابع فارسی به منابع اصلی رجوع کرده و تحت تأثیر قرار گرفته و این را یک اشتباه میداند. شما ببینید گروهی که با حمایت آقای احمدینژاد و حمایت از آقای احمدینژاد بر کشور ما حاکم شدهاند، چه دیدگاهی دارند که اساساً رجوع به منابع دانشگاهی خارج را یک اشتباه میدانند. لابد میخواهند در کشور جلوی چنین اشتباهاتی را بگیرند».
در آنچه به عنوان اعترافات سعید حجاریان در محکمه چهارم خوانده شد، همچنین نظریههای جامعهشناسان بزرگی مانند هابرماس و ماکس وبر به کلی رد شد.
در این اعترافات همچنین آمده بود: «سلطانیزم، به عنوان یک شیوه حکومتی که حاکم و شماری از حامیان او که هرکدام خیل عظیمی از تحتالحمایگان را یدک میکشند، با شرایط امروز ایران منطبق نیست. چراکه در جمهوری اسلامی، ولی فقیه مشروعیت خود را از امام زمان میگیرد.»
و بدین ترتیب متن اعترافات سعید حجاریان با نقد این نظریه جامعهشناسانه، تکمیل شد.
در محکمه چهارم، آنچه به عنوان اعترافات سعید حجاریان خوانده شد، با ادعانامه دادستان همسویی کامل داشت. اعترافات خوانده شده در این محاکمه حتی بر تحصیلات دانشگاهی سعید حجاریان نیز خط بطلان کشید. کسی که همواره مغز متفکر جریان اصلاحطلبی در ایران خوانده شده است.
حسین باستانی در این زمینه میگوید: «آن چیزهایی که از زبان آقای حجاریان در دادگاه بیان شد، در آنها هم تصریحات عجیب و غریبی قابل مشاهده بود. مثلاً از قول آقای حجاریان اینطور نقش شد که من فوق لیسانس و دکترایم را در علوم سیاسی گرفتهام و انبوه نظریات و ایدئولوژیهای نادرست در ذهنم تلبنار شد، بدون اینکه مجال بازنگری یا نقد آنها را داشته باشم. خب، آقای حجاریان که فوق لیسانس و دکترایشان را در خارج از کشور نگرفتهاند، در همین دانشگاههای جمهوری اسلامی گرفتهاند. ولی همین هم در دادگاه، گویی به عنوان یک خطا عنوان میشود که باید متهمان به آن اعتراف کنند. چون ایدئولوژیهای نادرست یا درست همان کتابهای درسی فوق لیسانس و دکترا را دارند اشاره میکنند».
به نقل از سعید حجاریان و در اعترافات او شورای انقلاب فرهنگی و مسئولان آموزش عالی کشور نیز در آنچه «انحرافات» خوانده میشد، مقصر قلمداد شدند. چراکه هر ساله بر کمیت مراکز آموزشی علوم انسانی افزوده میشود.
حسین باستانی در همین ارتباط میگوید: «از زبان آقای حجاریان اینطور عنوان شد (به عنوان یک نقد) که در اینجا مسئولان کشورهم در انحرافات بیتقصیر نیستند. چه انحرافی؟ اینکه هر ساله دارد به تعداد مراکز آموزشی عرضهکننده علوم انسانی افزوده میشود. این را در خارج از ایران هر جایی ترجمهاش کنید، کسی نمیفهمد چرا باید مشکلی باشد. در توضیح اینکه چرا، اینطور بیان شد که این نظریات (البته منظور نظریات علوم انسانی است) در قالبهای علمی و شبه علمی بیان شده، اما در مرحله عملیاتی شدن ضایعات و صدمات فراوانی به بار میآورد. انگار که دستورالعملهای جنگی است».
در چهارمین محکمه، اما، روشن نشد که بالاخره متون ترجمه شده دانشگاهی، آنگونه که نماینده دادستان عنوان کرد، عامل انحراف است یا مطالعه نظریههای علوم انسانی به زبان اصلی و مثلاً به زبان انگلیسی.
آقای باستانی در این باره هم میگوید: «وکیلی که برای آقای حجاریان تعیین شده بود، که البته خانواده آقای حجاریان هم تأکید کرده بودند که وکیلی تحمیلی است و کسی نیست که آنها میخواستند دفاع از پرونده را به عهده بگیرد، یک جمله عجیبی گفت که موکل من طبق اقرار خودش معترف است در تحلیلهایش به خاطر فقدان منابع فارسی به منابع اصلی رجوع کرده و تحت تأثیر قرار گرفته و این را یک اشتباه میداند. شما ببینید گروهی که با حمایت آقای احمدینژاد و حمایت از آقای احمدینژاد بر کشور ما حاکم شدهاند، چه دیدگاهی دارند که اساساً رجوع به منابع دانشگاهی خارج را یک اشتباه میدانند. لابد میخواهند در کشور جلوی چنین اشتباهاتی را بگیرند».
در آنچه به عنوان اعترافات سعید حجاریان در محکمه چهارم خوانده شد، همچنین نظریههای جامعهشناسان بزرگی مانند هابرماس و ماکس وبر به کلی رد شد.
در این اعترافات همچنین آمده بود: «سلطانیزم، به عنوان یک شیوه حکومتی که حاکم و شماری از حامیان او که هرکدام خیل عظیمی از تحتالحمایگان را یدک میکشند، با شرایط امروز ایران منطبق نیست. چراکه در جمهوری اسلامی، ولی فقیه مشروعیت خود را از امام زمان میگیرد.»
و بدین ترتیب متن اعترافات سعید حجاریان با نقد این نظریه جامعهشناسانه، تکمیل شد.