يكى از هنرمندانى كه با برداشت متفاوت خود از موسيقى چندى است نگاه كنجكاو مردم و بهويژه نسل جوان ايران را به سوى خود كشانده محسن نامجو است. هنرمندى كه موسيقى رديف يا موسيقى سنتى ايران را نزد استادان اين هنر فراگرفته، ولى لحن و كلام و حال و هواى اجرايى كارهايى كه ارائه کرده، با آن چه كه در موسيقى سنتى متداول است متفاوت بوده است. به ديگر سخن، آهنگها و ترانههاى محسن نامجو، اگرچه ريشه در موسيقى سنتى ايران دارد، موسيقى راك، جاز و بلوز هم در آنها جارى است.
پس از اجراى چند كنسرت موفق در آمريكا، محسن نامجو كه اينک براى ادامه تحصيل در اتريش به سر مىبرد دو كنسرت هم در شهر كلن آلمان اجرا كرد. درونمایه اين برنامه نخستين پرسش راديوفردا از محسن نامجو است:
محسن نامجو: معمولا در اجراها سعى مىكنم قطعاتى باشد كه در سىدىهايى كه اين طرف و آن طرف پخش شده، به صورت رسمى يا غيررسمى، كمتر شنيده شده باشد و طبعا قطعاتى است كه ساخت آنها مربوط به سالها پيش است، ولى جايى اجرا نشده است. نكته ديگرى هم كه در اجراى زنده مطرح است، چون فعلا اجراهاى من با ساز سولو است و گروهى در كنارم نيست، طبعا قطعاتى اجرا مىكنيم كه با امكانات اجراى سولو بخواند.
برخى محسن نامجو را پديده موسيقى مىدانند، بعضى موسيقى اورا عجيب و غريب و برخى موسيقى نامجو را شيطنتآميز و حتى هجوآميز خواندهاند. از اين رو از محسن نامجو مىپرسم، خود او اين نوع موسيقى را چگونه تعبير و تفسير مىكند؟
از نظر من هر تفسيرى درست و قابلاحترام است و مجموعه آن چيزى را كه شما فرموديد و خيلى تفسيرهاى ديگرى كه خود شنيدم هيچ كدام غلط نيست، به خاطر اين كه آن چيزى را كه شنيدم، مجموعهاى از همه آن چيزهايى بوده كه بيان شده. خود اصطلاح سبك، براى من حداقل الان، ثقیل و سنگين است كه بخواهم نامگذارى كنم، زمان مشخص مىكند.
آقاى نامجو، برخى شمارا هنرمندى دگرانديش و معترض هم به حساب مىآورند. آيا درست است؟
دگرانديشى را در زمينه كار هنرى قبول دارم، ولى اين كه لزوما دگرانديشى به معنى اعتراض باشد مطمئن نيستم، اگر هم اعتراضى در ذهن و كار من باشد، در درجه اول به ذات خود موسيقى است.
آقاى نامجو، شما از طريق موسيقى چه مىخواهيد بگوييد؟ چه ديالوگى مىخواهيد با مخاطبان خود برقرار كنيد؟
ذات خود هنر موسيقى خوشبختانه اين قابليت را به انسان مىدهد كه بتواند حرف خود را مستقيم نزند و در قالب موسيقى بيان كند. اين خود موجب مىشود كه از طرف مخاطب هم تفسيرهاى مختلفى برداشت شود. اتفاقا من خود، اين خصلت ابهام را خيلى بيشتر دوست دارم، تا اين كه رسانهاى در دست من بود كه مىتوانستم حرف خود را خيلى ساده و مستقيم بيان كنم، يعنى سليقه من اين است كه تاحدى پيچيدگىها با ذات خود هنر در ارتباط است.
در يكى از مصاحبههاى شما شنيدم كه گفتید «من درواقع از طريق موسيقى مىخواهم تناقضهاى جامعه را بازتاب دهم».
آن يكى از برداشتهاست. بله، يعنى يكى از پاسخهاست به اين سوال كه «چرا در اين موسيقى عناصر خيلى متفاوت و متضاد كنارهم قرار مىگيرند؟» كه در پاسخ گفته شده كه اين يك نوع اداى دين است به مجموعهاى از عناصر متضاد كه در زندگى ما ايرانىها وجود دارد.