جعفر پناهی کارگردان سينما که چندی پيش می خواست اولين فيلم سينمايی خود را در ژانر سينمای جنگ با نگاهی به داستان کوتاهی به نام «بازگشت» نوشته احمد دهقان کارگردانی کند، با انتشار نامه ای از توقف اين پروژه سينمايی به دليل آنچه که او برخی کارشکنی ها ناميد خبر داده است.
فيلم بازگشت را قرار بود محمد رضا شرف الدين رييس انجمن سينمای انقلاب و دفاع مقدس تهيه کند.
تا کنون بيشتر فيلم های آقای پناهی با مشکل سانسور روبه رو شده اند و از اکران عمومی آن ها جلوگيری به عمل آمده است، در اين ميان ساخت اين فيلم جنگی اين تصور را به وجود آورده بود که آقای پناهی در صدد مصالحه و پايان بخشيدن به بحران اکران فيلم هايش است.
- اگر می خواستم کاری بکنم که فيلم هايم به نمايش درآيد يا خودم مجوز کار بگيرم، خيلی بيش از اينها امکانش فراهم بود، فقط کافی بود صحنه هايی از فيلم را که آنها می خواستند، کوتاه کنم تا فيلم هايم به نمايش درآيند و مشکل خاصی نيز به وجود نمی آمد.
او به در مصاحبه ای با راديو فردا از انگيزه های خود برای ساخت يک فيلم درباره جنگ ايران و عراق و علل عقيم ماندن اين پروژه می گويد.
راديو فردا: می گويند شما می خواستيد با ساخت يک فيلم جنگی با سيستم مميزی مصالحه کنيد. تا چه اندازه اين حرف درست است؟
جعفر پناهی: من هرگز و تحت هيچ شرايطی به کسی باج نداده ام و حتی درسخت ترين شرايط به ساختن فيلمی که از نظر هنری باور ندارم که فيلم خوبی می شود، اقدام نمی کنم.
اگر می خواستم کاری بکنم که فيلم هايم به نمايش درآيد يا خودم مجوز کار بگيرم، خيلی بيش از اينها امکانش فراهم بود، فقط کافی بود صحنه هايی از فيلم را که آنها می خواستند، کوتاه کنم تا فيلم هايم به نمايش درآيند و مشکل خاصی نيز به وجود نمی آمد.
اما فيلمی را که دوست دارم بسازم و باورهايی نيز درمورد آن دارم و حرفی که می خواستم بزنم در قالب سينمای جنگ بود.
همان طور که در همه جای دنيا فيلم های مربوط به جنگ ساخته می شود، پس چرا ما در ايران کانون فيلم جنگ نداشته باشيم؟
آقای پناهی! چه مسائلی باعث شد شما موفق نشويد اين فيلم را جلوی دوربين ببريد؟
در ايران مهم نيست که چه چيزی ساخته می شود، مهم اين است که چه کسی آن را می سازد و همين جاست که مشکل آغاز می شود.
من احساس می کنم بدون اين که فيلمنامه خوانده شود يا نکاتی از آن بيرون کشيده شود، فقط به اين دليل که پناهی می خواهد فيلم را بسازد، وقت را هدر دادند تا زمان ساخت فيلم بگذرد و ساخت آن دشوار شود.
چه اتفاقی پيش آمد که جعفر پناهی که روزگاری با «بادکنک سفيد» و« آينه» شروع کرد و فيلم هايش در ايران اکران شد، امروز روی اسمش حساسيت وجود دارد؟
مسائلی که من در فيلم «آينه» يا «بادکنک سفيد» مطرح کردم کمتر حساسيت برانگيز بود. اما به محض اين که وارد دنيای بزرگترها شدم، چون ديگر کودک واسطه نبود و پرده لطافت دور شده بود، همان مسائل اجتماعی فيلم را تلخ و گزنده می کرد.
تحمل اين مسئله برای کسانی که متوليان سانسور هستند و هر تفکر ديگری جز تفکر خودشان را صحيح نمی دانند و اجازه مطرح شدن آن را نمی دهند، سخت بود.
اگرکسی بخواهد تفکر ديگری را مطرح کند او را بايکوت می کنند و يکی از راه های مختلفشان اين است که در مرحله اول اجازه ساخت فيلم را ندهند.
بر خلاف گفته شما، خسرو سينايی که از سينمای جنگ نيامده است، توانست در همين دوره اخير اولين فيلم جنگی خود را بسازد.
زمينه کار او قبل از دولت آقای احمدی نژاد بود، يعنی تدارکات کارشان يا فيلمبرداری آن، قبل از انتخاب آقای احمدی نژاد بود.
به عنوان مثال فيلم «آفسايد» نيز قبل از روی کار آمدن دولت جديد، شروع شده بود. وقتی ما فيلمبرداری می کرديم، زمان انتخابات بود و کسی تصور نمی کرد که آقای احمدی نژاد انتخاب شود.
درحال حاضر دو نوع نگاه به سينمای جنگ در ايران وجود دارد، يک نگاه که سعی می کند از جنگ حماسه بسازد و نگاه ديگر که به سينمای ضد جنگ موسوم شده است. نگاه شما به کدام جنبه از جنگ معطوف بود و آيا اين نگاه بر روی صدور مجوز ساخت فيلم، تأثير گذار بود؟
وقتی من بر روی مسائل انسانی درجنگ انگشت می گذارم، خود به خود به مسائل انسانی بها داده می شود و نه به جنگ. بنابراين می توان برداشت های ضد جنگ نيز از اين فيلم ها داشت.
- وقتی فيلم آفسايد را می ساختم تا اواخر فيلم نمی دانستند که من اين فيلم را دارم می سازم. اما برای ساختن يک فيلم جنگی و باورپذيری آن، بايد امکانات وجود داشته باشد، يعنی من نمی توانم بروم تانکی را بدزدم يا قطاری را سرقت کنم و فيلمم را بسازم.
وقتی پای دفاع از سرزمين پيش می آيد تا جايی که از سرزمينمان دفاع می کنيم، چاره ای نيست و بايد اين کار را بکنيم ولی من احساس می کنم که ذات انسان خرده شيشه دارد و به محض اين که از دفاع فارغ می شود و کمی قدرت می گيرد، خودش جنگ را دامن می زند و آن را ادامه می دهد. يعنی همان اتفاقی که ديديم بعد از فتح خرمشهر پيش آمد و مسائل گوناگونی که پس از آن به وجود آمد.
با شناختی که از شما داريم، می دانيم که دربرابر مشکلات ساخت يا نمايش فيلم کوتاه نمی آييد. چطور شد که اين بار در برابر مشکلات کوتاه آمديد و پروژه را متوقف کرديد؟
وقتی فيلم آفسايد را می ساختم تا اواخر فيلم نمی دانستند که من اين فيلم را دارم می سازم. اما برای ساختن يک فيلم جنگی و باورپذيری آن، بايد امکانات وجود داشته باشد، يعنی من نمی توانم بروم تانکی را بدزدم يا قطاری را سرقت کنم و فيلمم را بسازم.
وقتی طلای سرخ را می ساختيم با مجوزی که برای نيروهای انتظامی بود، مشکل داشتيم و آنها به ما اسلحه نداده بودند، بنابراين خودمان اسلحه ها را ساخته بوديم و حتی لباس ها را خودمان گرفته بوديم.
وقتی داشتيم نزديک خانه ای که در آن پارتی برگزار می شد کار می کرديم، کشيک گذاشته بوديم که هر وقت پليسی می آمد خبر دهد تا سريع وسايل را جمع کنيم، به گوشه ای می رفتيم تا مطمئن شويم و سپس کارمان را ادامه می داديم.
اما من نمی توانستم تانک يا قطار را پنهان کنم و مشخص بود که از همان ابتدا مشکل ايجاد می شود.