«ستاد ملی زن و خانواده»: این نهاد دولتی تازهای است که اخیرا کار خود را در حوزهٔ زنان آغاز کرده است، نهادی زیرمجموعهٔ مرکز امور زنان و خانواده که به نظر میرسد وظایف و اهدافش چندان فرقی هم با این مرکز ندارد.
رادیوفردا دربارهٔ این ستاد و هدف دولت محمود احمدینژاد از تاسیس آن از آسیه امینی، فعال امور زنان، پرسوجو کرده است:
«ستاد ملی زن و خانواده» نخستین بار از طرف سخنگوی شورای عالی انقلاب فرهنگی معرفی شد. در همان زمان مطرح شد که این ستاد تلفیقی است از شورای اجتماعی- فرهنگی زنان و یک کارگروه (کمیته) که زیر نظر شورای عالی انقلاب فرهنگی در مورد خانواده تشکیل شده است. این دو نهاد زیرمجموعه شورای عالی انقلاب فرهنگی در هم تلفیق شدند و ستادی به نام «ستاد ملی زن و خانواده» شکل گرفت.
اما این که چرا چنین ستادی تشکیل شد، باید گفت بارها دیدهایم بخشی از دولت که خارج از محدوده دولت در تصمیمگیری نقش دارد و بخشی از حاکمیت است، ولی الزاما زیرمجموعه دولت نیست، در قالبهای مختلف پروژههایی در سطح ملی مینویسند و به راحتی تصویب و اجرا کرده و بودجههای کلانی هم صرف میکنند.
ما هنوز یادمان نرفته طرح «عفاف و حجاب» با بودجههای میلیاردی در همین شورای عالی انقلاب فرهنگی تصویب شد و توسط بخشهای عظیمی از بدنه اجرایی حکومت در ایران به اجرا درآمد.
مسئله دوم هم در این بحث مقوله زن است، همان طور که از مفاد این ستاد برمیآید محور قرار دادن خانواده و کمرنگ کردن نقش زنیت زنان و پررنگ کردن نقش همسری و خانوادهمدار کردن زنان یک هدف درازمدت است برای حاکمان جمهوری اسلامی.
به نظر من بیشتر از این که این دو همعرض هم باشند، در طول هم قرار دارند و از نظر ماهوی اینها در یک جهت و در راستای تثبیت یک بینش به مسئله زن است.
اما در صورت شکلی و اجرایی، مرکز مشارکت زنان و خانواده به عنوان بدنهای مشورتی و اجرایی در داخل دولت قرار دارد و شورای انقلاب فرهنگی یک قدم کنارتر ایستاده و بیشتر در مقام تصمیمگیری یا برنامهریزی و پیشنهاد است.
این همان صحبتهایی است که به طور مداوم به خصوص در دولت نهم و دهم به شدت روی آن پافشاری میشود، اما ایدههای ملموس و مصداقی برای اجرا ندارد. اینها یک مفاهیم عوامفریبانه هستند که برای اجرای آن میتوان بینهایت تعریف قائل شد. مثلا ممکن است سه مدرسه را رنگ بزنید و بگویید این طرح شادابسازی دختران است یا ممکن است ۵۰ باشگاه برای ورزش زنان احداث کنید.
البته موارد مثبتی هم دیده میشود، چیزهایی مانند بازارچه و توجه به زنان سرپرست خانوار که میتواند از موارد مثبت یک طرح باشد. من نمیخواهم فقط منفی نگاه کنم، اما به شرط این که نتیجه اینها با واقعیات موجود جامعه تطبیق داشته باشد.
رادیوفردا دربارهٔ این ستاد و هدف دولت محمود احمدینژاد از تاسیس آن از آسیه امینی، فعال امور زنان، پرسوجو کرده است:
«ستاد ملی زن و خانواده» نخستین بار از طرف سخنگوی شورای عالی انقلاب فرهنگی معرفی شد. در همان زمان مطرح شد که این ستاد تلفیقی است از شورای اجتماعی- فرهنگی زنان و یک کارگروه (کمیته) که زیر نظر شورای عالی انقلاب فرهنگی در مورد خانواده تشکیل شده است. این دو نهاد زیرمجموعه شورای عالی انقلاب فرهنگی در هم تلفیق شدند و ستادی به نام «ستاد ملی زن و خانواده» شکل گرفت.
اما این که چرا چنین ستادی تشکیل شد، باید گفت بارها دیدهایم بخشی از دولت که خارج از محدوده دولت در تصمیمگیری نقش دارد و بخشی از حاکمیت است، ولی الزاما زیرمجموعه دولت نیست، در قالبهای مختلف پروژههایی در سطح ملی مینویسند و به راحتی تصویب و اجرا کرده و بودجههای کلانی هم صرف میکنند.
ما هنوز یادمان نرفته طرح «عفاف و حجاب» با بودجههای میلیاردی در همین شورای عالی انقلاب فرهنگی تصویب شد و توسط بخشهای عظیمی از بدنه اجرایی حکومت در ایران به اجرا درآمد.
مسئله دوم هم در این بحث مقوله زن است، همان طور که از مفاد این ستاد برمیآید محور قرار دادن خانواده و کمرنگ کردن نقش زنیت زنان و پررنگ کردن نقش همسری و خانوادهمدار کردن زنان یک هدف درازمدت است برای حاکمان جمهوری اسلامی.
- خانم امینی! به نظر شما تفاوت این ستاد با مرکز امور زنان و خانواده چیست؟ چون به نظر میرسد اهداف و رویکردهای این دو به هم نزدیک و حتی یکی است؟
به نظر من بیشتر از این که این دو همعرض هم باشند، در طول هم قرار دارند و از نظر ماهوی اینها در یک جهت و در راستای تثبیت یک بینش به مسئله زن است.
اما در صورت شکلی و اجرایی، مرکز مشارکت زنان و خانواده به عنوان بدنهای مشورتی و اجرایی در داخل دولت قرار دارد و شورای انقلاب فرهنگی یک قدم کنارتر ایستاده و بیشتر در مقام تصمیمگیری یا برنامهریزی و پیشنهاد است.
- خانم امینی! یک سری شرح وظایف به نقل از مرکز امور زنان و خانواده برای این ستاد مطرح شده، از جمله تحکیم بنیاد خانواده، تحکیم بحث عفاف و حجاب، توانمندسازی زنان در مشاغل خانگی یا کمک به زنان سرپرست خانوار با احداث بازارچه و از این قبیل. به نظر شما این اهداف خیلی گسترده و عام نیست؟
این همان صحبتهایی است که به طور مداوم به خصوص در دولت نهم و دهم به شدت روی آن پافشاری میشود، اما ایدههای ملموس و مصداقی برای اجرا ندارد. اینها یک مفاهیم عوامفریبانه هستند که برای اجرای آن میتوان بینهایت تعریف قائل شد. مثلا ممکن است سه مدرسه را رنگ بزنید و بگویید این طرح شادابسازی دختران است یا ممکن است ۵۰ باشگاه برای ورزش زنان احداث کنید.
البته موارد مثبتی هم دیده میشود، چیزهایی مانند بازارچه و توجه به زنان سرپرست خانوار که میتواند از موارد مثبت یک طرح باشد. من نمیخواهم فقط منفی نگاه کنم، اما به شرط این که نتیجه اینها با واقعیات موجود جامعه تطبیق داشته باشد.