هفده اسفند سال ۸۹ هم همچون سالهای گذشته روز اعتراض زنان بود؛ اعتراض زنان به نابرابریهای جنسیتی که سالهاست در ایران حاکم است.
شاید حافظه تاریخی بسیاری از زنان ایرانی راهپیمایی اعتراض آمیز روز هفدهم اسفندماه سال ۵۸ را به خاطر داشته باشد. روزی که زنان ایرانی به اجباری شدن حجاب در ایران اعتراض کردند و به خیابانها آمدند. اما امسال، سال ۸۹، سی و یک سال پس از آن راهپیمایی باز هم زنان ایرانی به خیابان آمدند.
آیدا سعادت، روزنامه نگار ساکن واشنگتن به رادیو فردا می گوید:
آیدا سعادت: هفدهم اسفند امسال یا روز جهانی زن در ایران فضایش با فضای سالهای گذشته متفاوت بود. خوشبختانه یک بار دیگر با تمام سختیهایی که بود و با تمام فشارهایی که بود و تهدیدهایی که از قبل کرده بودند، زنان به خیابان آمدند. نه تنها زنان بلکه بسیاری از مردان. ویژگی هفده اسفند امسال این بود که روز جهانی زن یک مقداری عمومیتر شد.
خانم سعادت، چه گروههایی حمایت کردند از به خیابان آمدن زنان؟
شروع کار بیانیه خانم عبادی بود که اعلام کردند که روز هفده اسفند زنان ایرانی هر جای دنیا که باشیم میآییم توی خیابانها. به دنبال آن جمعی از فعالان زن هم که خارج از ایران ساکن هستند و یک تعدادی از فعالان دیگر که حمایت کننده جنبش زنان بودند و یک جمعی از فعالان زن داخل به صورت امضا محفوظ یک بیانیه ای را انتشار دادند. شورای هماهنگی ندای سبز امید هم یک بیانیه اعتراضی صادر کرد. یک بیانیه و فراخوانی در واقع فراخوان پنجم و اعلام کرد که از حضور زنان در خیابان استقبال می کند و از آنها حمایت می کند.
تمام اینها نشان داد که هشت مارس امسال با توجه به اینکه به مراتب حضور نیروهای امنیتی شاید بیشتر از جمعیت شرکت کننده در تظاهرات ۱۷ اسفند بود، اما همین ویژگی که عمومی شد و جلب حمایت بسیار کرد فکر میکنم که خیلی هفده اسفند متفاوتی بود برای فعالان زن و همینطور زنانی که برای این روز به مناسبت روز زن به خیابان آمدند.
آیا مکان مشخصی برای جمع شدن زنان در تهران و یا سایر شهرهای ایران اعلام شده بود یا به طور خودجوش خانمها محلهایی را برای جمع شدن انتخاب کردند؟
روز قبل یک تعدادی مسیر اعلام کردند و این مسیرها توسط مادران پارک لاله و حامیان آنها و گروههای فعال دیگر از جنبش سبز مسیرها را اعلام کردند. این مسیرها قرار بود سمت امیرآباد، پارک لاله، محل شهادت ندا و همینطور میدان مادر و چند مسیر دیگر اعلام کرده بودند که برای تجمع مردم به آن مسیرها بروند.
ولی تجمع ها به صورت خودجوش به مناطق دیگر تهران هم کشیده شد. یعنی تنها آن مناطق نبود. اما درگیری بیشتر در حول و حوش میدان مادر و خیابان میرداماد بود. چند درگیری پراکنده هم در امیرآباد. بازداشت هم بود چند مورد. اعلام شد. هنوز آمار دقیقی نداریم از بازداشت هایی که انجام شده. همینطور که علیرضا آوایی رئیس کل دادگستری استان تهران هم گفتند که آمار دقیقی از هفده اسفند ندارند. ولی گفتند این سئوال را باید از دادستان پرسید. این ولی خودش نشان میدهد که تعداد زیادی بازداشت شده اند در آن روز. بعد از آن روز هم طبق اطلاعی که ما داریم، پانزده نفر از مادران و حامیان آنها را احضار کردند به وزارت اطلاعات.
برخی از شاهدان عینی در خیابانهای تهران، همانطور که شما هم گفتید، میگفتند که تعداد نیروهای امنیتی بیشتر از تعداد مردم حاضر در خیابانها بوده در روز هفده اسفند. آیا به نظر شما با این شرایط اصلاً میشود گفت که تجمعی در تهران صورت گرفته یا در واقع یک حرکت آرامی بوده که بدون دادن شعار و بدون رسیدن به نتیجهای به پایان رسیده؟
بستگی دارد توقع ما از این حضور در خیابان چه باشد. من فکر میکنم با توجه به شرایط اخیر و سرکوبهای گسترده توقع این که ما بیرون بنشینیم و بخواهیم انتظار داشته باشیم یک گروهی بروند سینه سپر کنند جلوی کسانی که بیپروا اسلحه میکشند به روی مردم، توقع بیجایی است. توقع متناسب با شرایط آنجا نیست.
فکر می کنم که دیگر کم کم دستمان آمده که با این همه آدم که کشته شدند و این همه هزینه هایی که توی خیابان و فقط به خاطر حضور در خیابان و داشتن یک اعتراض ساده پرداخت شده، ما نباید توقع داشته باشیم که تعداد زیادی به خاطر این مسئله بیایند. حتی فعالان زن که همچنان دارند کار میکنند ترجیح میدهند بی سر و صدا به فعالیتهای خودشان بپردازند. اما نمیتوانیم منکر شویم که آن روز حضور داشتند خیلی ها ولی برخوردی که با آنها میشود برخورد امنیتی است. این هزینههایی که تحمیل میشود، طبیعتاً تاثیرگذاری خودش را دارد. یعنی بعد از این همه وقت نمی شود چنین انتظاری داشت که خیلی پرحضور و پرتعداد باشد. بنابراین فکر میکنم توی همین اندازه که انجام شد این تجمع به نظر من خیلی خوب بود.
****
در روز هشت مارس علاوه بر زنانی که در خیابانهای تهران روز زن را پاس داشتند، تعداد زیادی از زنان ایرانی هم در پشت میلههای زندان اوین چشم انتظار رسیدن روز زن بودند. مریم حسینخواه، فعال مسائل زنان ساکن دوبلین می گوید:
مریم حسینخواه: در حال حاضر ما تقریباً ۵۶ زندانی سیاسی زن داریم در زندانهای جمهوری اسلامی که یک سری از اینها به طور مشخص به خاطر فعالیتهایشان در حوزه زنان بازداشت شدهاند و جزو فعالان جنبش زنان هستند.
هفت نفر از اینها را میتوانم اسم ببرم. ممکن است کسان دیگر هم باشند ولی به طور مشخص به عنوان فعال جنبش زنان خانم بهاره هدایت است عضو کمیسیون زنان دفتر تحکیم وحدت بوده و از فعالان کمپین یک میلیون امضا، که از دی ماه ۸۸ بازداشت شده و الان به ۹ سال و نیم حبس تعزیری محکوم شده. نسرین ستوده که وکیل دادگستری بوده و وکالت بسیاری از فعالان جنبش زنان را در این سالها به عهده داشته، خودش هم از اعضای کمپین یک میلیون امضا است، به یازده سال حبس تعزیری و ۲۰ سال محرومیت از حرفه وکالت محکوم شده. خانم عالیه اقدام دوست که در تظاهرات ۲۲ خرداد بازداشت شدند به خاطر همین به سه سال حبس تعزیری محکوم شدند و الان هم دو سال هست که بدون داشتن مرخصی دارند حبس شان را سپری میکند. خانم زینب بایزیدی از زندانیان کرد که یکی از اتهاماتشان فعالیت در کمپین یک میلیون امضا است و به چهار سال حبس تعزیری محکوم شده اند، در زنجان هستند. خانم فاطمه مسجدی یکی از فعالان کمپین یک میلیون امضا بوده و یکی از اتهاماتش هم همین و به شش ماه حبس تعزیری محکوم شدهاند و دارند دوران حبس شان را میگذرانند. خانم هاله سحابی که از اعضای مادران صلح هستند و ایشان هم به دو سال حبس تعزیری محکوم شدهاند.
به نظر میرسد که در میان زندانیان زن سیاسی که شما تعداد آنها را ۵۶ تن اعلام کردید، غیر از فعالان جنبش زنان، زنان دیگری هم هستند که نه به طور رسمی فعال جنبش زنان بلکه همراهان جنبش زنان ایران میشود از آنها نام برد.
بله. به طور مشخص خانم فخرالسادات محتشمیپور هستند که یک زن فعال سیاسی است و با احزاب اصلاح طلب همکاری داشتند ولی در این سالها در حوزه زنان هم فعال بودند و در حزب مشارکت بخش زنان خیلی فعال بودند و به نظر من خانم محتشمیپور را هم می توانیم یکی از اعضای جنبش زنان بنامیم. ایشان هم ده اسفند ماه بازداشت شدند و از آن وقت تا حال هم هیچ خبری ازشان نیست.
در روزهای گذشته شاهد حصر خانگی دو نفر از همسران فعالان سیاسی هم بودید. کسانی که اصطلاحاً به رهبران جنبش سبز ایران مشهور شدهاند، همسرانشان خانم زهرا رهنورد و فاطمه کروبی این روزها دارند در حصر خانگی به سر میبرند. هرچند بخشی از فعالان جنبش زنان معتقد اند که این دو نفر از کسانی هستند که در سالهای گذشته از مخالفان اصلی شناخته شدن روز هشت مارس به عنوان روز جهانی زن بودند و خیلی تلاش کردند برای اینکه روز تولد فاطمه زهرا، دختر پیامبر اسلام را به عنوان روز زن در ایران پاس داشته شود.
برای من فارغ از این مباحثی که در رابطه با روز هشت مارس یا روز دیگری برای روز زن هست، اتفاقی که الان افتاده این است که خانم رهنورد و خانم کروبی با حضوری که در یک سال و نیم گذشته در عرصه سیاسی داشتند، یک قدم جدیدی بود برای این که هیچوقت ما حضور فعالان زن سیاسی را به این پررنگی نداشتیم. زنها همیشه در سایه مردانشان بودند. ولی این دو نفر با این که به عنوان همسران دو تن از رهبران جنبش سبز آمدند در عرصه، ولی شخصیت مستقل خودشان را داشتند و توانستند در این زمینه نقش خود را خوب ایفا کنند.
از آن گذشته در چند ماه گذشته خانم رهنورد ارتباطهای خوبی با فعالان جنبش زنان داشتند و حتی ما جلسات مشترکی را شاهد بودیم که خانم رهنورد بودند و فعالان جنبش زنان با دیدگاههای مختلف.
این همراهیها به نظر قابل تقدیر میآید. نقطه امیدوار کننده خوبی است و متاسفانه الان اینها هم بازداشت هستند و ما امیدواریم همانطور که برای همه فعالان زن و فعالان سیاسی زن آرزوی آزادی داریم امیدواریم که اینها هم زودتر آزاد شوند.
****
یکی از مهمترین اتفاقات هفتههای گذشته در ایران حمله بیسابقه و توهین به فائزه هاشمی در شهر ری تهران بود. فائزه هاشمی در میان دختران آقای هاشمی تنها دختری است که وارد سیاست شد. او در انتخابات مجلس پنجم با رای بالایی توانست به عنوان نماینده مردم تهران انتخاب شود. اما حضور او در انتخابات مجلس ششم با شکست سختی همراه بود که سبب کناره گیری او از سیاست شد.
فائزه هاشمی که در سال ۱۳۷۸ خورشیدی اولین روزنامه زنان ایران را به نام روزنامه زن منتشر کرد در سوم اسفندماه ۱۳۸۹ وقتی برای تشییع جنازه یکی از بستگانش به حرم عبدالعظیم در شهر ری رفته بود مورد حمله گروهی که خود را حزباللهی مینامیدند قرار گرفت.
انتشار فیلمی از این ماجرا که در آن یک نویسنده شناخته شده بسیجی، فائزه هاشمی را فاحشه میخواند، جنجال زیادی برانگیخت و حتی احمد خاتمی در نماز جمعه تهران از طرفداران حکومت خواست از فحاشی و کاربرد کلماتی که مشمول حد قذف است خودداری کنند. بیش از ده روز پس از حمله به فائزه هاشمی، آیت الله خامنه ای این گونه اقدامات را مورد شماتت قرار داد.
خانم آزاده کیان، جامعه شناس ساکن پاریس در این زمینه به رادیو فردا میگوید:
آزاده کیان: متاسفانه این اولین بار نیست که چنین اتفاقی میافتد. خانم فائزه هاشمی در دوران انتخابات ریاست جمهوری آقای خاتمی در اولین دوره نقش مهمی را ایفا کرد و سخنرانیهای مختلفی را انجام میداد برای حمایت از کاندیداتوری آقای خاتمی در همان زمان هم ایشان با همین الفاظ مورد توهین و حمله قرار گرفته بود و حتی قبل از آن هم زمانی که مسئول ورزش بانوان بود، و مطرح میکرد که خانمها باید بتوانند مثل آقایان دوچرخه سواری کنند با همین الفاظ مورد توهین قرار گرفته بود.
ولی از این مورد که بگذریم، متاسفانه در تاریخ معاصر ایران این الفاظ زیاد به خانمهایی اطلاق شده که از آن بُعد فقط همسری و مادری مقداری فراتر رفتهاند و سعی کردهاند در حیطه عمومی و فضاهای عمومی نظرشان را بیان کنند و از نظراتشان دفاع کنند. به خصوص وقتی این نظرات در مخالفت و تضاد با نظرات مسلط حاکم بوده، دیدیم که خانمها با الفاظی شبیه روسپی مورد حمله قرار گرفتهاند. بنابراین متاسفانه این اولین بار نیست و این نشان دهنده تسلط یک فرهنگ سیاسی بسیار مردسالار است و حضور فعال و معترض خانمها را در این عرصه هنوز حاکمان بر نمیتابند و به همین دلیل هم سعی میکنند با این توهینها خانمها را ایزوله کنند و از عرصه سیاسی و عمومی کنار بگذارند.
یک تفکر سنتی هست که معتقد است درست رفتار نکردن و عدم بینش سیاسی زنان است که باعث میشود جامعه با آنها چنین رفتاری کند. اگر زنان در جایگاه واقعی خودشان قرار گیرند و مسئولیتها و پستهای سیاسی را که قبول میکنند، به خوبی از عهدهاش بربیایند قاعدتاً نباید دچار چنین مسائلی شوند.
تفکر سنتی اساساً قائل به حضور زنان در فضاهای عمومی و به خصوص در حیطه سیاسی نیست. این هم در جوامع غربی بسیار دیده میشود و هم در جوامع شرقی. اما از زمانی که خانمها خودشان به خصوص در نمونه ایران که نگاه کنیم خانمهای عادی ایرانی در دوره انقلاب ۷۹ است که به شکل جمعی در خیابانها ظاهر میشوند و دیگر هم حاضر نمیشوند به حیطه فضای درونی و خانه برگردند. ولی مشاهده میکنیم که به انحای مختلف تلاش میشود که حالا که خانمها حاضر نیستند برگردند و نیمی از جامعه را هم تشکیل میدهند، نمی شود مجبورشان کرد حداقل تلاش آقایان هیئت حاکمه این است که به هیچ وجه نمیخواهند بگذارند که خانمها به عنوان شهروند ارادههای فردی و جمعی خودشان را بیان کنند.
ولی فکر میکنم در دهههای اخیر جامعه به خوبی نشان داده که حضور خانمها را کاملاً میپذیرد. جامعه نظرش به خانمها خیلی تغییر کرده اما این هیئت حاکمه است که مقاومت میکند در مقابل حق شهروندی زنان.
در تایید صحبتهای شما میتوانم یادآوری کنم حکایت رای آوردن وزرای پیشنهادی زن از سوی آقای احمدی نژاد را که متاسفانه مورد تایید نمایندگان مجلس شورای اسلامی قرار نگرفتند. چقدر میتواند این گونه رفتارها و برخوردهای سیاسی و اجتماعی با زنانی که توانستهاند جایگاهی در پلههای قدرت برای خودشان پیدا کنند، روی انگیزه زنان ایرانی تاثیر بگذارد، برای این که آنها هم بیایند و وارد حوزه قدرت شوند و سعی کنند پستهایی را به عهده بگیرند؟
به نظر من این نوع هتاکیها موفق نشدند خانمها را از تلاش برای رسیدن به حقوق شهروندی سیاسی یا اجتماعی و یا مدنی برحذر بدارند و همینطور که گفتم این هتاکیها و بی حرمتیها را قبلاً هم در جا به جای تاریخ مملکت و تاریخ جهان داشتیم و اینها موفق نشدند که زنان را برای رسیدن به برابری منجمله در حیطه سیاسی برحذر دارند و الان هم من جو جامعه ایران و حضور گسترده زنان را در سطوح مختلف جوری میبینم که اتفاقاً این هتاکیها آن فرد هتاک را ایزوله میکند و نه خانمهایی را که مورد هتاکی قرار میگیرند. من فکر می کنم این نشان دهنده تلاش مذبوحانه یک عده است برای کنار گذاشتن خانمها ولی این تلاشها به نظر من میبینیم که در عرصه تاریخ معاصر ایران هم با شکست مواجه شده و خواهد شد.
شاید حافظه تاریخی بسیاری از زنان ایرانی راهپیمایی اعتراض آمیز روز هفدهم اسفندماه سال ۵۸ را به خاطر داشته باشد. روزی که زنان ایرانی به اجباری شدن حجاب در ایران اعتراض کردند و به خیابانها آمدند. اما امسال، سال ۸۹، سی و یک سال پس از آن راهپیمایی باز هم زنان ایرانی به خیابان آمدند.
آیدا سعادت، روزنامه نگار ساکن واشنگتن به رادیو فردا می گوید:
آیدا سعادت: هفدهم اسفند امسال یا روز جهانی زن در ایران فضایش با فضای سالهای گذشته متفاوت بود. خوشبختانه یک بار دیگر با تمام سختیهایی که بود و با تمام فشارهایی که بود و تهدیدهایی که از قبل کرده بودند، زنان به خیابان آمدند. نه تنها زنان بلکه بسیاری از مردان. ویژگی هفده اسفند امسال این بود که روز جهانی زن یک مقداری عمومیتر شد.
خانم سعادت، چه گروههایی حمایت کردند از به خیابان آمدن زنان؟
شروع کار بیانیه خانم عبادی بود که اعلام کردند که روز هفده اسفند زنان ایرانی هر جای دنیا که باشیم میآییم توی خیابانها. به دنبال آن جمعی از فعالان زن هم که خارج از ایران ساکن هستند و یک تعدادی از فعالان دیگر که حمایت کننده جنبش زنان بودند و یک جمعی از فعالان زن داخل به صورت امضا محفوظ یک بیانیه ای را انتشار دادند. شورای هماهنگی ندای سبز امید هم یک بیانیه اعتراضی صادر کرد. یک بیانیه و فراخوانی در واقع فراخوان پنجم و اعلام کرد که از حضور زنان در خیابان استقبال می کند و از آنها حمایت می کند.
تمام اینها نشان داد که هشت مارس امسال با توجه به اینکه به مراتب حضور نیروهای امنیتی شاید بیشتر از جمعیت شرکت کننده در تظاهرات ۱۷ اسفند بود، اما همین ویژگی که عمومی شد و جلب حمایت بسیار کرد فکر میکنم که خیلی هفده اسفند متفاوتی بود برای فعالان زن و همینطور زنانی که برای این روز به مناسبت روز زن به خیابان آمدند.
آیا مکان مشخصی برای جمع شدن زنان در تهران و یا سایر شهرهای ایران اعلام شده بود یا به طور خودجوش خانمها محلهایی را برای جمع شدن انتخاب کردند؟
روز قبل یک تعدادی مسیر اعلام کردند و این مسیرها توسط مادران پارک لاله و حامیان آنها و گروههای فعال دیگر از جنبش سبز مسیرها را اعلام کردند. این مسیرها قرار بود سمت امیرآباد، پارک لاله، محل شهادت ندا و همینطور میدان مادر و چند مسیر دیگر اعلام کرده بودند که برای تجمع مردم به آن مسیرها بروند.
ولی تجمع ها به صورت خودجوش به مناطق دیگر تهران هم کشیده شد. یعنی تنها آن مناطق نبود. اما درگیری بیشتر در حول و حوش میدان مادر و خیابان میرداماد بود. چند درگیری پراکنده هم در امیرآباد. بازداشت هم بود چند مورد. اعلام شد. هنوز آمار دقیقی نداریم از بازداشت هایی که انجام شده. همینطور که علیرضا آوایی رئیس کل دادگستری استان تهران هم گفتند که آمار دقیقی از هفده اسفند ندارند. ولی گفتند این سئوال را باید از دادستان پرسید. این ولی خودش نشان میدهد که تعداد زیادی بازداشت شده اند در آن روز. بعد از آن روز هم طبق اطلاعی که ما داریم، پانزده نفر از مادران و حامیان آنها را احضار کردند به وزارت اطلاعات.
برخی از شاهدان عینی در خیابانهای تهران، همانطور که شما هم گفتید، میگفتند که تعداد نیروهای امنیتی بیشتر از تعداد مردم حاضر در خیابانها بوده در روز هفده اسفند. آیا به نظر شما با این شرایط اصلاً میشود گفت که تجمعی در تهران صورت گرفته یا در واقع یک حرکت آرامی بوده که بدون دادن شعار و بدون رسیدن به نتیجهای به پایان رسیده؟
بستگی دارد توقع ما از این حضور در خیابان چه باشد. من فکر میکنم با توجه به شرایط اخیر و سرکوبهای گسترده توقع این که ما بیرون بنشینیم و بخواهیم انتظار داشته باشیم یک گروهی بروند سینه سپر کنند جلوی کسانی که بیپروا اسلحه میکشند به روی مردم، توقع بیجایی است. توقع متناسب با شرایط آنجا نیست.
فکر می کنم که دیگر کم کم دستمان آمده که با این همه آدم که کشته شدند و این همه هزینه هایی که توی خیابان و فقط به خاطر حضور در خیابان و داشتن یک اعتراض ساده پرداخت شده، ما نباید توقع داشته باشیم که تعداد زیادی به خاطر این مسئله بیایند. حتی فعالان زن که همچنان دارند کار میکنند ترجیح میدهند بی سر و صدا به فعالیتهای خودشان بپردازند. اما نمیتوانیم منکر شویم که آن روز حضور داشتند خیلی ها ولی برخوردی که با آنها میشود برخورد امنیتی است. این هزینههایی که تحمیل میشود، طبیعتاً تاثیرگذاری خودش را دارد. یعنی بعد از این همه وقت نمی شود چنین انتظاری داشت که خیلی پرحضور و پرتعداد باشد. بنابراین فکر میکنم توی همین اندازه که انجام شد این تجمع به نظر من خیلی خوب بود.
****
در روز هشت مارس علاوه بر زنانی که در خیابانهای تهران روز زن را پاس داشتند، تعداد زیادی از زنان ایرانی هم در پشت میلههای زندان اوین چشم انتظار رسیدن روز زن بودند. مریم حسینخواه، فعال مسائل زنان ساکن دوبلین می گوید:
مریم حسینخواه: در حال حاضر ما تقریباً ۵۶ زندانی سیاسی زن داریم در زندانهای جمهوری اسلامی که یک سری از اینها به طور مشخص به خاطر فعالیتهایشان در حوزه زنان بازداشت شدهاند و جزو فعالان جنبش زنان هستند.
هفت نفر از اینها را میتوانم اسم ببرم. ممکن است کسان دیگر هم باشند ولی به طور مشخص به عنوان فعال جنبش زنان خانم بهاره هدایت است عضو کمیسیون زنان دفتر تحکیم وحدت بوده و از فعالان کمپین یک میلیون امضا، که از دی ماه ۸۸ بازداشت شده و الان به ۹ سال و نیم حبس تعزیری محکوم شده. نسرین ستوده که وکیل دادگستری بوده و وکالت بسیاری از فعالان جنبش زنان را در این سالها به عهده داشته، خودش هم از اعضای کمپین یک میلیون امضا است، به یازده سال حبس تعزیری و ۲۰ سال محرومیت از حرفه وکالت محکوم شده. خانم عالیه اقدام دوست که در تظاهرات ۲۲ خرداد بازداشت شدند به خاطر همین به سه سال حبس تعزیری محکوم شدند و الان هم دو سال هست که بدون داشتن مرخصی دارند حبس شان را سپری میکند. خانم زینب بایزیدی از زندانیان کرد که یکی از اتهاماتشان فعالیت در کمپین یک میلیون امضا است و به چهار سال حبس تعزیری محکوم شده اند، در زنجان هستند. خانم فاطمه مسجدی یکی از فعالان کمپین یک میلیون امضا بوده و یکی از اتهاماتش هم همین و به شش ماه حبس تعزیری محکوم شدهاند و دارند دوران حبس شان را میگذرانند. خانم هاله سحابی که از اعضای مادران صلح هستند و ایشان هم به دو سال حبس تعزیری محکوم شدهاند.
به نظر میرسد که در میان زندانیان زن سیاسی که شما تعداد آنها را ۵۶ تن اعلام کردید، غیر از فعالان جنبش زنان، زنان دیگری هم هستند که نه به طور رسمی فعال جنبش زنان بلکه همراهان جنبش زنان ایران میشود از آنها نام برد.
بله. به طور مشخص خانم فخرالسادات محتشمیپور هستند که یک زن فعال سیاسی است و با احزاب اصلاح طلب همکاری داشتند ولی در این سالها در حوزه زنان هم فعال بودند و در حزب مشارکت بخش زنان خیلی فعال بودند و به نظر من خانم محتشمیپور را هم می توانیم یکی از اعضای جنبش زنان بنامیم. ایشان هم ده اسفند ماه بازداشت شدند و از آن وقت تا حال هم هیچ خبری ازشان نیست.
در روزهای گذشته شاهد حصر خانگی دو نفر از همسران فعالان سیاسی هم بودید. کسانی که اصطلاحاً به رهبران جنبش سبز ایران مشهور شدهاند، همسرانشان خانم زهرا رهنورد و فاطمه کروبی این روزها دارند در حصر خانگی به سر میبرند. هرچند بخشی از فعالان جنبش زنان معتقد اند که این دو نفر از کسانی هستند که در سالهای گذشته از مخالفان اصلی شناخته شدن روز هشت مارس به عنوان روز جهانی زن بودند و خیلی تلاش کردند برای اینکه روز تولد فاطمه زهرا، دختر پیامبر اسلام را به عنوان روز زن در ایران پاس داشته شود.
برای من فارغ از این مباحثی که در رابطه با روز هشت مارس یا روز دیگری برای روز زن هست، اتفاقی که الان افتاده این است که خانم رهنورد و خانم کروبی با حضوری که در یک سال و نیم گذشته در عرصه سیاسی داشتند، یک قدم جدیدی بود برای این که هیچوقت ما حضور فعالان زن سیاسی را به این پررنگی نداشتیم. زنها همیشه در سایه مردانشان بودند. ولی این دو نفر با این که به عنوان همسران دو تن از رهبران جنبش سبز آمدند در عرصه، ولی شخصیت مستقل خودشان را داشتند و توانستند در این زمینه نقش خود را خوب ایفا کنند.
از آن گذشته در چند ماه گذشته خانم رهنورد ارتباطهای خوبی با فعالان جنبش زنان داشتند و حتی ما جلسات مشترکی را شاهد بودیم که خانم رهنورد بودند و فعالان جنبش زنان با دیدگاههای مختلف.
این همراهیها به نظر قابل تقدیر میآید. نقطه امیدوار کننده خوبی است و متاسفانه الان اینها هم بازداشت هستند و ما امیدواریم همانطور که برای همه فعالان زن و فعالان سیاسی زن آرزوی آزادی داریم امیدواریم که اینها هم زودتر آزاد شوند.
****
یکی از مهمترین اتفاقات هفتههای گذشته در ایران حمله بیسابقه و توهین به فائزه هاشمی در شهر ری تهران بود. فائزه هاشمی در میان دختران آقای هاشمی تنها دختری است که وارد سیاست شد. او در انتخابات مجلس پنجم با رای بالایی توانست به عنوان نماینده مردم تهران انتخاب شود. اما حضور او در انتخابات مجلس ششم با شکست سختی همراه بود که سبب کناره گیری او از سیاست شد.
فائزه هاشمی که در سال ۱۳۷۸ خورشیدی اولین روزنامه زنان ایران را به نام روزنامه زن منتشر کرد در سوم اسفندماه ۱۳۸۹ وقتی برای تشییع جنازه یکی از بستگانش به حرم عبدالعظیم در شهر ری رفته بود مورد حمله گروهی که خود را حزباللهی مینامیدند قرار گرفت.
انتشار فیلمی از این ماجرا که در آن یک نویسنده شناخته شده بسیجی، فائزه هاشمی را فاحشه میخواند، جنجال زیادی برانگیخت و حتی احمد خاتمی در نماز جمعه تهران از طرفداران حکومت خواست از فحاشی و کاربرد کلماتی که مشمول حد قذف است خودداری کنند. بیش از ده روز پس از حمله به فائزه هاشمی، آیت الله خامنه ای این گونه اقدامات را مورد شماتت قرار داد.
خانم آزاده کیان، جامعه شناس ساکن پاریس در این زمینه به رادیو فردا میگوید:
آزاده کیان: متاسفانه این اولین بار نیست که چنین اتفاقی میافتد. خانم فائزه هاشمی در دوران انتخابات ریاست جمهوری آقای خاتمی در اولین دوره نقش مهمی را ایفا کرد و سخنرانیهای مختلفی را انجام میداد برای حمایت از کاندیداتوری آقای خاتمی در همان زمان هم ایشان با همین الفاظ مورد توهین و حمله قرار گرفته بود و حتی قبل از آن هم زمانی که مسئول ورزش بانوان بود، و مطرح میکرد که خانمها باید بتوانند مثل آقایان دوچرخه سواری کنند با همین الفاظ مورد توهین قرار گرفته بود.
ولی از این مورد که بگذریم، متاسفانه در تاریخ معاصر ایران این الفاظ زیاد به خانمهایی اطلاق شده که از آن بُعد فقط همسری و مادری مقداری فراتر رفتهاند و سعی کردهاند در حیطه عمومی و فضاهای عمومی نظرشان را بیان کنند و از نظراتشان دفاع کنند. به خصوص وقتی این نظرات در مخالفت و تضاد با نظرات مسلط حاکم بوده، دیدیم که خانمها با الفاظی شبیه روسپی مورد حمله قرار گرفتهاند. بنابراین متاسفانه این اولین بار نیست و این نشان دهنده تسلط یک فرهنگ سیاسی بسیار مردسالار است و حضور فعال و معترض خانمها را در این عرصه هنوز حاکمان بر نمیتابند و به همین دلیل هم سعی میکنند با این توهینها خانمها را ایزوله کنند و از عرصه سیاسی و عمومی کنار بگذارند.
یک تفکر سنتی هست که معتقد است درست رفتار نکردن و عدم بینش سیاسی زنان است که باعث میشود جامعه با آنها چنین رفتاری کند. اگر زنان در جایگاه واقعی خودشان قرار گیرند و مسئولیتها و پستهای سیاسی را که قبول میکنند، به خوبی از عهدهاش بربیایند قاعدتاً نباید دچار چنین مسائلی شوند.
تفکر سنتی اساساً قائل به حضور زنان در فضاهای عمومی و به خصوص در حیطه سیاسی نیست. این هم در جوامع غربی بسیار دیده میشود و هم در جوامع شرقی. اما از زمانی که خانمها خودشان به خصوص در نمونه ایران که نگاه کنیم خانمهای عادی ایرانی در دوره انقلاب ۷۹ است که به شکل جمعی در خیابانها ظاهر میشوند و دیگر هم حاضر نمیشوند به حیطه فضای درونی و خانه برگردند. ولی مشاهده میکنیم که به انحای مختلف تلاش میشود که حالا که خانمها حاضر نیستند برگردند و نیمی از جامعه را هم تشکیل میدهند، نمی شود مجبورشان کرد حداقل تلاش آقایان هیئت حاکمه این است که به هیچ وجه نمیخواهند بگذارند که خانمها به عنوان شهروند ارادههای فردی و جمعی خودشان را بیان کنند.
ولی فکر میکنم در دهههای اخیر جامعه به خوبی نشان داده که حضور خانمها را کاملاً میپذیرد. جامعه نظرش به خانمها خیلی تغییر کرده اما این هیئت حاکمه است که مقاومت میکند در مقابل حق شهروندی زنان.
در تایید صحبتهای شما میتوانم یادآوری کنم حکایت رای آوردن وزرای پیشنهادی زن از سوی آقای احمدی نژاد را که متاسفانه مورد تایید نمایندگان مجلس شورای اسلامی قرار نگرفتند. چقدر میتواند این گونه رفتارها و برخوردهای سیاسی و اجتماعی با زنانی که توانستهاند جایگاهی در پلههای قدرت برای خودشان پیدا کنند، روی انگیزه زنان ایرانی تاثیر بگذارد، برای این که آنها هم بیایند و وارد حوزه قدرت شوند و سعی کنند پستهایی را به عهده بگیرند؟
به نظر من این نوع هتاکیها موفق نشدند خانمها را از تلاش برای رسیدن به حقوق شهروندی سیاسی یا اجتماعی و یا مدنی برحذر بدارند و همینطور که گفتم این هتاکیها و بی حرمتیها را قبلاً هم در جا به جای تاریخ مملکت و تاریخ جهان داشتیم و اینها موفق نشدند که زنان را برای رسیدن به برابری منجمله در حیطه سیاسی برحذر دارند و الان هم من جو جامعه ایران و حضور گسترده زنان را در سطوح مختلف جوری میبینم که اتفاقاً این هتاکیها آن فرد هتاک را ایزوله میکند و نه خانمهایی را که مورد هتاکی قرار میگیرند. من فکر می کنم این نشان دهنده تلاش مذبوحانه یک عده است برای کنار گذاشتن خانمها ولی این تلاشها به نظر من میبینیم که در عرصه تاریخ معاصر ایران هم با شکست مواجه شده و خواهد شد.