مهدی سحرخیز، پسر عیسی سحرخیز، روزنامهنگار زندانی، در نامهای خطاب به دادستان تهران از وضعیت جسمانی پدرش در زندان ابراز نگرانی کرده و گفته است آن چه امروز در زندان بر پدرش میگذرد «قتل عمد است، اما قتلی تدریجی».
عیسی سحرخیز، از بنیانگذاران انجمن دفاع از آزادی مطبوعات ایران، است که پس از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته بازداشت شد و در دادگاه به سه سال زندان و پنج سال محرومیت از فعالیتهای سیاسی و مطبوعاتی محکوم شد.
در نامه پسر آقای سحرخیز آمده است که طبق گفته پزشکان وضعیت او وخیم است و توانایی تحمل زندان را ندارد، اما همچنان از حقوق انسانی و قانونی خود محروم است.
رادیوفردا در گفتوگو با مهدی سحرخیز از نامه او به دادستان تهران پرسیده است:
مهدی سحرخیز: من به آقای دادستان گفتم شما هنوز مثل این که نمیدانید کسی نیستید که قدرت برایتان باقی بماند. شما هم وسیلهای هستید که دارند ازتان استفاده میکنند و یک روز در آینده مثل آقای مرتضوی، شما را هم کنار میگذارند و بعدا هم کارتان به دادگاه کشیده میشود.
گفتم چه بسا خوب است که به وجدانتان رجوع کنید و ببیند که چه کاری درست است. شما زمانی میگفتید که برای پدر من احترام زیادی قائلید، پس چرا با ایشان چنین رفتاری میکنند که در آینده در این زندانها برای ایشان و امثال ایشان اتفاقی بیافتد و مرگشان پای شما نوشته شود؟
چه بهتر که بیایید و کار درست را انجام بدهید. ایشان را برای درمان به مرخصی استعلاجی بفرستید، همان مرخصی که در زندان به حتی قاتلین هم اعطا میکنید.
بارها و بارها درخواست کردهایم. نه تنها وکیلشان، بلکه حتی پزشکان زندان هم گفتهاند، اما هیچ پاسخی دریافت نکردهایم.
میگویند ایشان هنوز ساختارشکن است. هنوز باید اصلاح شود. و تا زمانی که اصلاح نشود نمیگذاریم از زندان بیرون برود.
انتظارشان این است که پدرم بابت مطالبی که نوشته است عذرخواهی کند و نظرش را تغییر بدهد که چنین اتفاقی نمیافتد. ایشان کماکان بر نظراتش پافشاری میکند.
میخواهند با این فشارها کاری بکنند که ایشان را بشکنند. اتفاقی که هرگز نمیافتد. و متاسفانه الان دارند کاری میکنند که ایشان به پای مرگ برود. اگر کوچکترین اتفاقی بیافتد مسئول اصلی آن اتفاق، دادستان و مافوقهای ایشان خواهند بود.
دیروز ایشان از طبقه پلههای زندان غش کردهاند، به خاطر این که فشارشان هشت روی پنج بوده است و چه بسا اگر کسی ایشان را نمیگرفت احتمالا با سر به زمین میخوردند و ضربه مغزی میشدند.
بعد از آن دوباره این اتفاق در جای دیگری افتاده است. تا این که ایشان را به بهداری زندان منتقل کردهاند و به مدت سه ساعت به ایشان سرم و آمپول تزریق کردهاند. طبیعتا این شرایط عادی برای کسی نیست. این یک شرایط استثنایی است که حتما باید به آن رسیدگی شود.
پدر من هفته گذشته به خاطر شرایط بد جسمی، افت شدید یا افزایش فشار خون، بیهوش شده و از حال رفتهاند. ما میخواهیم ایشان را برای مداوا به بیمارستان ببریم. همان طور که نظر پزشکان زندان هم همین بوده و دستور دادهاند که پدرم باید به بیمارستان برای درمانهای متفاوت منتقل شود. حتی گفتهاند که ایشان عدم تحمل کیفر دارند.
ولی در این میان دادستان هیچ اقدامی انجام نمیدهد. انگار که اصلا برایشان مهم نیست که جان یک انسان در مخاطره باشد. من میدانم قاتلین را هم به بیمارستان منتقل میکنند و به وضعیتشان رسیدگی میشود. ولی آقایان به خاطر کینهای که دارند، در حق پدر من که یک روزنامهنگار ساده است این کار را انجام نمیدهند.
عیسی سحرخیز، از بنیانگذاران انجمن دفاع از آزادی مطبوعات ایران، است که پس از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته بازداشت شد و در دادگاه به سه سال زندان و پنج سال محرومیت از فعالیتهای سیاسی و مطبوعاتی محکوم شد.
در نامه پسر آقای سحرخیز آمده است که طبق گفته پزشکان وضعیت او وخیم است و توانایی تحمل زندان را ندارد، اما همچنان از حقوق انسانی و قانونی خود محروم است.
رادیوفردا در گفتوگو با مهدی سحرخیز از نامه او به دادستان تهران پرسیده است:
مهدی سحرخیز: من به آقای دادستان گفتم شما هنوز مثل این که نمیدانید کسی نیستید که قدرت برایتان باقی بماند. شما هم وسیلهای هستید که دارند ازتان استفاده میکنند و یک روز در آینده مثل آقای مرتضوی، شما را هم کنار میگذارند و بعدا هم کارتان به دادگاه کشیده میشود.
گفتم چه بسا خوب است که به وجدانتان رجوع کنید و ببیند که چه کاری درست است. شما زمانی میگفتید که برای پدر من احترام زیادی قائلید، پس چرا با ایشان چنین رفتاری میکنند که در آینده در این زندانها برای ایشان و امثال ایشان اتفاقی بیافتد و مرگشان پای شما نوشته شود؟
چه بهتر که بیایید و کار درست را انجام بدهید. ایشان را برای درمان به مرخصی استعلاجی بفرستید، همان مرخصی که در زندان به حتی قاتلین هم اعطا میکنید.
- آیا خانواده شما یا وکیل ایشان تقاضایی برای دریافت مرخصی استعلاجی کردهاند؟ و اگر این تقاضا تا به حال بیان شده، چه پاسخی دریافت کردهاید؟
بارها و بارها درخواست کردهایم. نه تنها وکیلشان، بلکه حتی پزشکان زندان هم گفتهاند، اما هیچ پاسخی دریافت نکردهایم.
میگویند ایشان هنوز ساختارشکن است. هنوز باید اصلاح شود. و تا زمانی که اصلاح نشود نمیگذاریم از زندان بیرون برود.
انتظارشان این است که پدرم بابت مطالبی که نوشته است عذرخواهی کند و نظرش را تغییر بدهد که چنین اتفاقی نمیافتد. ایشان کماکان بر نظراتش پافشاری میکند.
میخواهند با این فشارها کاری بکنند که ایشان را بشکنند. اتفاقی که هرگز نمیافتد. و متاسفانه الان دارند کاری میکنند که ایشان به پای مرگ برود. اگر کوچکترین اتفاقی بیافتد مسئول اصلی آن اتفاق، دادستان و مافوقهای ایشان خواهند بود.
- شما از آخرین وضعیت جسمی پدرتان خبر دارید؟ آیا به تازگی خانواده شما با ایشان ملاقاتی داشتهاند یا خیر؟
دیروز ایشان از طبقه پلههای زندان غش کردهاند، به خاطر این که فشارشان هشت روی پنج بوده است و چه بسا اگر کسی ایشان را نمیگرفت احتمالا با سر به زمین میخوردند و ضربه مغزی میشدند.
بعد از آن دوباره این اتفاق در جای دیگری افتاده است. تا این که ایشان را به بهداری زندان منتقل کردهاند و به مدت سه ساعت به ایشان سرم و آمپول تزریق کردهاند. طبیعتا این شرایط عادی برای کسی نیست. این یک شرایط استثنایی است که حتما باید به آن رسیدگی شود.
- آقای سحرخیز، لطفا بفرمایید دقیقا خواسته شما از مسئولان قضایی چیست؟
پدر من هفته گذشته به خاطر شرایط بد جسمی، افت شدید یا افزایش فشار خون، بیهوش شده و از حال رفتهاند. ما میخواهیم ایشان را برای مداوا به بیمارستان ببریم. همان طور که نظر پزشکان زندان هم همین بوده و دستور دادهاند که پدرم باید به بیمارستان برای درمانهای متفاوت منتقل شود. حتی گفتهاند که ایشان عدم تحمل کیفر دارند.
ولی در این میان دادستان هیچ اقدامی انجام نمیدهد. انگار که اصلا برایشان مهم نیست که جان یک انسان در مخاطره باشد. من میدانم قاتلین را هم به بیمارستان منتقل میکنند و به وضعیتشان رسیدگی میشود. ولی آقایان به خاطر کینهای که دارند، در حق پدر من که یک روزنامهنگار ساده است این کار را انجام نمیدهند.