رخدادهای روز عاشورا:
آیا رخدادهای روز عاشورا، روند مخالفتها و رفتار معترضان و نیروهای امنیتی را تغییر خواهد داد؟
در خیابانها شهرهای ایران چه گذشت و از این پس چه احتمالاتی فرا روی جنبش اعتراضی در ایران است؟
این پرسشها و بیشتر از آن را با تحلیلگران و فعالان مدنی و سیاسی مختلف مطرح کردهایم. پرسشها و پاسخها را در اختیار کاربران رادیو فردا قرار میدهیم، ضمن آنکه از شما هم دعوت میکنیم تا با نوشتن نظرات خود بر هر مصاحبه و گزارشی در این بحث شرکت کنید.
رادیو فردا: تا چه اندازه میشود اتفاقات عاشورا را در چارچوب اتفاقاتی ارزیابی کرد که در ابتدای اعتراضها به وقوع پیوست. یعنی مطالبات اولیه مردم که اعتراض به رای شان بود و با شعار رای من کو شروع شد؟
مرتضی کاظمیان، از فعلان سیاسی ملی مذهبی و تحلیلگر سیاسی در مشهد: من مایلم بر این نکته تاکید کنم که آن اتفاقی که روز عاشورا در تهران -حالا شما در گزارشهایتان گفتهاید که در شهرهای کشور، من خودم در تهران نیستم- مثلا ما در مشهد شاهد چنین وضعی نبودیم. اما اگر در حد برخی از شهرهای بزرگ کشور هم اعتراضهایی صورت گرفته، این اتفاقات بیشتر معطوف است به یک رخداد تاریخی، حادثه تاسوعا و عاشورا، حجمی از انرژی را متوجه شهروندانی میکند که اینها به هر حال در فضای دینی زیستند و با آن نهضت حسینی با آن قیام حسینی و مضامین مرتبط با این اتفاق آشنا هستند. این از یک طرف حادثه عاشورا یا حوادث دیروز در تهران یا به هرحال جاهای دیگر را از منظر انگیزه، خود به خود تا حدودی توجیه میکند.
نکته قابل اشاره دیگر این است که به هرحال هفت روز پیش آیت الله منتظری فوت شدند و درگذشت ایشان و اتفاقات بعد از آن و جلوگیری از برگزاری مراسم سوم و هفتم یا بزرگداشتهای ایشان، اینها در واقع حجم احساسات مردم را به بالاترین حد خودش رسانده و در عاشورا شاهد یک چنین خروجی هستیم.
اما من عرضم این است که من همچنان خوشبین هستم که چنانچه به آن مطالبات واقعی مردم پاسخ گفته شود و این مطالبات را آقای موسوی در بیانیههایشان به تکرار بیان کردهاند: یعنی آزادی زندانیان سیاسی، باز شدن فضای مطبوعات و نه اینکه ما هر روز شاهد توقیف یک نشریه جدید هستیم، بسته شدن فضای آزادی بیان و عقیده در ایران و همینطور یک عذرخواهی از مردم به خاطر آن اتفاقات بعد از انتخابات... من فکر میکنم همچنان میشود خوشبین بود.
اما در صورتی که آن جریانی که خردمند است و عقلانیت بیشتری دارد و منافع ملی را اولویت میدهد، اینها در حکومت و در ساخت قدرت دست بالا را پیدا کنند. به نظر میرسد که متاسفانه همچنان آن جریان افراطی و رادیکال در حکومت دست بالا را دارد و حاضر به تمکین به این مطالبات یا پاسخ گفتن منطقی به پرسشهای مردم و معترضان نیست.
در حال حاضر فکر میکنید که آقای موسوی، یا آقای کروبی و آقای خاتمی برای جلوگیری از رادیکالیزه شدن این جریان، چه میتوانند بکنند؟
متاسفانه باید گفت که امکان ارتباط آقای موسوی، کروبی و خاتمی به عنوان کسانی که در مقام رهبری نمادین جنبش نشستهاند، با مردم خیلی کم است و یک فیلتراسیون شدید در ایران حاکم است علیه سایتهای اینترنتی و حتی امکان ارتباط فعال اینها با هواداران و حامیان و علاقمندان خودشان به حداقل رسیده است.
هرچند که به هر حال این آقایان از یک وجههای برخوردارند که میتوانند مهار کنند این موج رو به تزاید احساسات و خشونت متقابلی را که متاسفانه در ایران دارد بازتولید میشود.
اما این فقط در صورتی است که این مجال و این امکان برای این آقایان فراهم شود. ولی متاسفانه امکانهای ارتباطی به حداقل رسیده و تلاشهای آقای خاتمی، آقای موسوی، آقای کروبی برای اینکه بتوانند قانع کنند آن بخش افراطی حاکم در قدرت را که در هر حال شما وارد یک دیالوگ منطقی شوید و پاسخ قانع کننده ای به معترضان بدهید، این تلاشهای اینها تا حالا بیثمر مانده و فقط از راه سرکوب، از راه تشدید ارعاب و خشونت و آن تئوری «النصر بالرعب» تلاش میشود که این رهبران نمادین به حاشیه رانده شوند، آنچنانکه آقای خاتمی امکان تمام کردن صحبتهای خودش را در شب عاشورا پیدا نمیکند.
اینها آن نقاط و مقاطع پرخطری هست که به نظر من باید هر ایرانی که دغدغه ایران دارد احساس خطر کند و هشدار بدهد نسبت به بازتولید آن، چه به کسانی که صاحب قدرت هستند (و طبیعتا در درجه اول آنها بیشترین سهم را دارند در بازتولید خشونت) و چه به کسانی که در حوزه جامعه مدنی متاسفانه از این سرکوبها و خشونتها متاثر شدهاند و با رویکردهای احساسی تلاش میکنند که حقوق خودشان را پیگیری کنند. این بازتولید خشونت آن نقطه پرخطری است که من فقط امیدوارم که امکانهای ارتباطی فراهم شود برای آقای موسوی، خاتمی و کروبی که بتوانند حداقل با پیامهای خودشان مقداری تقلیل بدهند و این حجم اعتراض جمعیت کاملا برآشفته را کنترل کنند.